بخش ۱۴۰ - حکایت جوحی کی چادر پوشید و در وعظ میان زنان نشست و حرکتی کرد زنی او را بشناخت کی مردست نعرهای زد
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
نشان پیر نزد مولانا
در سنت عرفانی ما، شرط سلوک و تشخیص راه از چاه، دستگیری سالک توسط پیری است که از راه و رسم منزل ها آگاه است. اما تباهی و انحطاط مشایخ صوفیه و دکان باز کردن های دنیاییِ ایشان، کار رابر مولانا چنان تنگ می کند که آن ها را به ابلیسان آدم رو تشبیه می کند:
من اگر با عقل و با امکانمی همچو شیخان بر سر دکانمی
پیر نزد مولانا به سن و سال و ریش و مو نیست و خلاصه به ظاهر شناخته نمی شود. چنان که بُزی که در ابتدای گله قرار می گیرد و خود را سابق و پیشرو می خواند، گله را به شتاب به قصابی و کشتار رهنمون می شود:
گر به ریش و خایه مردستی کسی هر بزی را ریش و مو باشد بسی
پیشوای بَد بود آن بز، شتاب میبرد اصحاب را پیش قصاب
ریش شانه کرده که؛ من سابقم سابقی! لیکن به سوی مرگ و غم
"پس به هر دستی نباید داد دست." خوب چه باید کرد؟ مولانا می گوید ریشمند مباش . یعنی به ظاهر و ادعای اشخاص اعتماد مکن. عاقل و روشمند باش تا از تشویش و اضطراب تفرقه و ما و من کردن به در آیی. به قوا حافظ:
"نشان مرد خدا عاشقی است با خود دار که در مشایخ شهر، من این نشان نمی بینم
که مانند گل خوشبوست و از مصاحبت با او ره به گلستان و عالم عشق می بری:
هین روش بگزین و ترک ریش کن ترک این ما و من و تشویش کن
تا شوی چون بوی گل با عاشقان پیشوا و رهنمای گلستان
کیست بوی گل؟ دم عقل و خرد خوش قلاووزِ رهِ ملک ابد
مولانا در دفتر اول هم نشان مرد خدا را روشنی و گرمی می داند. یعنی کسی که در مصاحبتش هم دلت گرم می شود و هم ذهنت را روشن می کند:
چون بسی ابلیس آدم روی هست پس به هردستی نباید داد دست
کار مردان، روشنی و گرمی است کار دونان، پستی و بی شرمی است
بیت 8 املا خوهر اصلاح شود. خواهر است.
مرد آن باشد که بیرون از شک است
البته که در باره واعظان و راهبران فرموده که بظاهر و عقلشان رهبرشان نکنید بلکه به دل بی شک و قاطع ویگانه ایشان بنگرید و رهبر بد چون بز شتاب دارد وبه هلاکت راهنمائی میکند نیز میتوان گفت مطالب بی ارزش واعظ باعث شد آنزن پیرو او،دست در...کرده
هر که محجوبست او خود کودکست
مرد آن باشد که بیرون از شکست
لطفاً >شکست> در آخر این پیت را به >شک است> اصلاح فرمایید.

مولانا