گنجور

بخش ۱۲ - عرضه کردن مصطفی علیه‌السلام شهادت را بر مهمان خویش

این سخن پایان ندارد مصطفی
عرضه کرد ایمان و پذرُفت آن فتی
آن شهادت را که فَرُّخ بوده است
بندهای بسته را بگشوده است
گشت مؤمن، گفت او را مصطفی
که امشبان هم باش تو مهمان ما
گفت والله تا ابد ضَیف تواَم
هر کجا باشم بهر جا که روم
زنده کرده و مُعتَق و دربان تو
این جهان و آن جهان بر خوان تو
هر که بگزیند جزین بگزیدهِ خوان
عاقبت دَرَّد گلویش ز استخوان
هر که سوی خوان غیر تو رود
دیو با او دان که هم‌کاسه بود
هر که از همسایگی تو رود
دیو، بی‌شکی که همسایه‌اَش شود
ور رود بی‌تو سفر او دوردست
دیو بد همراه و هم‌سفرهٔ ویست
ور نشیند بر سر اسپ شریف
حاسد ماهست، دیو او را ردیف
ور بچه گیرد ازو شهناز او
دیو در نسلش بود انباز او
در نُبی شارکهُمُ گفتست حق
هم در اموال و در اولاد ای شفق
گفت پیغمبر ز غیب این را جَلی
در مقالات نوادر با عَلی
یا رسول‌الله رسالت را تمام
تو نمودی هم‌چو شمسِ بی‌غمام
این که تو کردی دو صد مادر نکرد
عیسی از افسونش با عازَر نکرد
از تو جانم از اجل نَک جان بِبُرد
عازر ار شد زنده زان دم باز مُرد
گشت مهمانِ رسول آن شب عرب
شیر یک بز نیمه خورد و بست لب
کرد اِلحاحش بخور شیر و رُقاق
گفت گشتم سیر والله بی‌نفاق
این تکلف نیست نِی ناموس و فن
سیرتر گشتم از آنک دوش من
در عجب ماندند جمله اهل بَیت
پر شد این قندیل زین یک قطره زَیت؟
آنچ قوت مرغ بابیلی بود
سیری معدهٔ چنین پیلی شود؟
فُجفُجه افتاد اندر مرد و زن
قدر پشّه می‌خورد آن پیل‌تن
حرص و وهم کافری سرزیر شد
اژدها از قوت موری سیر شد
آن گدا چشمیِ کفر از وی برفت
لوت ایمانیش لَمتُر کرد و زَفت
آنک از جوعُ البَقَر او می‌طپید
هم‌چو مریم میوهٔ جنت بدید
میوهٔ جنت سوی چشمش شتافت
معدهٔ چون دوزخش آرام یافت
ذات ایمان نعمت و لوتیست هَول
ای قناعت کرده از ایمان به قَول

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این سخن پایان ندارد مصطفی
عرضه کرد ایمان و پذرُفت آن فتی
هوش مصنوعی: این گفتگو هرگز به پایان نمی‌رسد، مصطفی (پیامبر) ایمان را بیان کرد و آن جوان سخت‌کوش آن را پذیرفت.
آن شهادت را که فَرُّخ بوده است
بندهای بسته را بگشوده است
هوش مصنوعی: شهادتی که فَرُّخ داشته، سبب باز شدن قفل‌ها و گره‌ها شده است.
گشت مؤمن، گفت او را مصطفی
که امشبان هم باش تو مهمان ما
هوش مصنوعی: مؤمن به مهمانی دعوت شد و پیامبر (مصطفی) به او گفت که امشب مهمان ما باش.
گفت والله تا ابد ضَیف تواَم
هر کجا باشم بهر جا که روم
هوش مصنوعی: گفت: سوگند به خدا، تا همیشه مهمان تو هستم و هر کجا که بروم، تو در نظر من در کنارم خواهی بود.
زنده کرده و مُعتَق و دربان تو
این جهان و آن جهان بر خوان تو
هوش مصنوعی: این جهان و جهان دیگر به خاطر تو دوباره زنده شده و در خدمت تو هستند. هر دو عالم در انتظار تو هستند و به نوعی به استقبال تو آمده‌اند.
هر که بگزیند جزین بگزیدهِ خوان
عاقبت دَرَّد گلویش ز استخوان
هوش مصنوعی: هر کسی که از این سفره و نعمت‌ها دوری کند، در نهایت خود را به دردسر می‌اندازد و دچار مشکلاتی خواهد شد که برایش گران تمام می‌شود.
هر که سوی خوان غیر تو رود
دیو با او دان که هم‌کاسه بود
هوش مصنوعی: هر کس به سراغ دیگران برود و از تو دور شود، بداند که در واقع به سمت شیطانی می‌رود و با او هم‌نشین می‌شود.
هر که از همسایگی تو رود
دیو، بی‌شکی که همسایه‌اَش شود
هوش مصنوعی: هر کس از نزدیکی و همسایگی تو دور شود، به ناچار همسایه‌ای شوم خواهد داشت که شیطانی است.
ور رود بی‌تو سفر او دوردست
دیو بد همراه و هم‌سفرهٔ ویست
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون تو به سفر برود، مسیرش بسیار دور و طولانی خواهد بود و دیو بد به عنوان همراه و هم‌سفر او خواهد بود.
ور نشیند بر سر اسپ شریف
حاسد ماهست، دیو او را ردیف
هوش مصنوعی: اگر حاسدی بر اسب نجیب و با شکوهی نشسته باشد، همانند دیوی در کنارش قرار می‌گیرد.
ور بچه گیرد ازو شهناز او
دیو در نسلش بود انباز او
هوش مصنوعی: اگر فرزند شهناز را به دنیا آورد، آن کودک دیو خواهد بود و از نسل او خواهد بود.
در نُبی شارکهُمُ گفتست حق
هم در اموال و در اولاد ای شفق
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده که خداوند در قرآن در مورد حقوق افراد در دارایی‌ها و فرزندانشان صحبت کرده است. در واقع، اهمیت عدالت و رعایت حقوق دیگران در زمینه‌های مالی و خانوادگی مورد تأکید قرار گرفته است.
گفت پیغمبر ز غیب این را جَلی
در مقالات نوادر با عَلی
هوش مصنوعی: پیامبر از عالم غیب به این موضوع اشاره کرده که در نوشته‌های ویژه‌ای درباره آن سخن گفته شده و علی نیز در این زمینه حضور دارد.
یا رسول‌الله رسالت را تمام
تو نمودی هم‌چو شمسِ بی‌غمام
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا، تو رسالت خود را به‌طور کامل انجام دادی، همچون خورشیدی که بدون هیچ گونه حجاب و مانعی می‌تابد.
این که تو کردی دو صد مادر نکرد
عیسی از افسونش با عازَر نکرد
هوش مصنوعی: هرچه تو به من کردی، دو صد مادر در مقابل عیسی نمی‌توانستند انجام دهند و عیسی با حمایت عازر هم نمی‌توانست چنین کاری را انجام دهد.
از تو جانم از اجل نَک جان بِبُرد
عازر ار شد زنده زان دم باز مُرد
هوش مصنوعی: اگر جانم را از تو بگیرند، وقتی که مرگ به سراغم بیاید، حتی اگر عازر دوباره زنده شود، در همان لحظه دوباره می‌میرم.
گشت مهمانِ رسول آن شب عرب
شیر یک بز نیمه خورد و بست لب
هوش مصنوعی: در آن شب مهمان پیامبر عرب شده بود، و او مقداری از شیر یک بز را نوشید و سپس آرام گرفت.
کرد اِلحاحش بخور شیر و رُقاق
گفت گشتم سیر والله بی‌نفاق
هوش مصنوعی: او با سماجت از من خواست که شیر و نان را بخورم و گفت که دیگر سیر شده‌ام و هیچ گونه ریا و نفاقی در این حرفم نیست.
این تکلف نیست نِی ناموس و فن
سیرتر گشتم از آنک دوش من
هوش مصنوعی: این موضوع به خاطر لجبازی نیست، بلکه به خاطر عشق و هنر است که من امروز از دیروز پیشرفت بیشتری داشته‌ام.
در عجب ماندند جمله اهل بَیت
پر شد این قندیل زین یک قطره زَیت؟
هوش مصنوعی: همه اهل خانه در حیرت ماندند که این چراغ چگونه با یک قطره روغن پر شد.
آنچ قوت مرغ بابیلی بود
سیری معدهٔ چنین پیلی شود؟
هوش مصنوعی: قدرت و قوت غذایی که برای مرغ بابیلی مناسب است، برای پر کردن شکم این فیل کافی نیست.
فُجفُجه افتاد اندر مرد و زن
قدر پشّه می‌خورد آن پیل‌تن
هوش مصنوعی: در دل مردان و زنان غوغایی به پا شد، اما آنچنان ناچیز و خرد بود که به اندازه یک مگس هم ارزش نداشت.
حرص و وهم کافری سرزیر شد
اژدها از قوت موری سیر شد
هوش مصنوعی: طمع و خیال بی‌اساس مانند اژدهایی به سر می‌رسند که از قدرت یک مورچه نیز سیراب شده‌اند.
آن گدا چشمیِ کفر از وی برفت
لوت ایمانیش لَمتُر کرد و زَفت
هوش مصنوعی: آن گدا که به دلیل بی‌بارگی و فقرش چشم بر ایمان از دست داده بود، دوباره به حالتی رسید که ویژگی‌های ایمان و صداقت را به او نسبت می‌دهند.
آنک از جوعُ البَقَر او می‌طپید
هم‌چو مریم میوهٔ جنت بدید
هوش مصنوعی: او از شدت گرسنگی مانند مریم که میوه‌های بهشتی را می‌بیند، به شدت می‌لرزد و مشتاق است.
میوهٔ جنت سوی چشمش شتافت
معدهٔ چون دوزخش آرام یافت
هوش مصنوعی: میوه‌های بهشت به سمت چشمان او سرازیر شدند و معده‌اش که همچون جهنمی پر از درد و ناراحتی بود، آرامش یافت.
ذات ایمان نعمت و لوتیست هَول
ای قناعت کرده از ایمان به قَول
هوش مصنوعی: ذات ایمان، یک نعمت و فخر بزرگ است. ای فردی که به قناعت راضی شده‌ای، در دل خود به سخن ایمان بسنده کن.

حاشیه ها

1394/05/03 11:08
محمد حسن

سلام
عبارت "در نبی شارکهم" به "در بنی شارکهم" اصلاح شود

1394/06/17 10:09
سارا

در نُبی آمده است: شارکهم. مقصود این است.

1394/06/17 11:09
مجتبی خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم
در نُبی شارِکهُمُ فرموده است حق / هم در اموال و در اولاد ای شفق
شارِکهُم: شَارِکْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ= (ای شیطان شریک باش با کفار در اموال و اولادشان) سورۀ اسراء، آیۀ 64

1394/06/17 11:09
مجتبی خراسانی

پوزش، نُبی: قرآن

1395/05/14 14:08
رضا

در جواب تاشناس
منظور مولاتا سرایت اخلاق شیطانی در فرزندان افراد دارای خوی بد بوده است.

1403/09/04 22:12
کوروش

ور نشیند بر سر اسپ شریف

 

حاسد ماهست، دیو او را ردیف

 

یعنی چه

 

 

 

1403/09/07 01:12
کوروش

گفت پیغمبر ز غیب این را جَلی

 

در مقالات نوادر با عَلی

 

یعنی چه