بخش ۱۰۸ - بردن روبه خر را پیش شیر و جستن خر از شیر و عتاب کردن روباه با شیر کی هنوز خر دور بود تعجیل کردی و عذر گفتن شیر و لابه کردن روبه را شیر کی برو بار دگرش به فریب
چونک بر کوهش بسوی مرج برد
تا کند شیرش به حمله خرد و مرد
دور بود از شیر و آن شیر از نبرد
تا به نزدیک آمدن صبری نکرد
گنبدی کرد از بلندی شیر هول
خود نبودش قوت و امکان حول
خر ز دورش دید و برگشت و گریز
تا به زیر کوه تازان نعل ریز
گفت روبه شیر را ای شاه ما
چون نکردی صبر در وقت وغا
تا به نزدیک تو آید آن غوی
تا باندک حملهای غالب شوی
مکر شیطانست تعجیل و شتاب
لطف رحمانست صبر و احتساب
دور بود و حمله را دید و گریخت
ضعف تو ظاهر شد و آب تو ریخت
گفت من پنداشتم بر جاست زور
تا بدین حد میندانستم فتور
نیز جوع و حاجتم از حد گذشت
صبر و عقلم از تجوع یاوه گشت
گر توانی بار دیگر از خرد
باز آوردن مر او را مسترد
منت بسیار دارم از تو من
جهد کن باشد بیاریاش به فن
گفت آری گر خدا یاری دهد
بر دل او از عمی مهری نهد
پس فراموشش شود هولی که دید
از خری او نباشد این بعید
لیک چون آرم من او را بر متاز
تا ببادش ندهی از تعجیل باز
گفت آری تجربه کردم که من
سخت رنجورم مخلخل گشته تن
تا به نزدیکم نیاید خر تمام
من نجنبم خفته باشم در قوام
رفت روبه گفت ای شه همتی
تا بپوشد عقل او را غفلتی
توبهها کردست خر با کردگار
که نگردد غرهٔ هر نابکار
توبههااش را به فن بر هم زنیم
ما عدوی عقل و عهد روشنیم
کلهٔ خر گوی فرزندان ماست
فکرتش بازیچهٔ دستان ماست
عقل که آن باشد ز دوران زحل
پیش عقل کل ندارد آن محل
از عطارد وز زحل دانا شد او
ما ز داد کردگار لطفخو
علم الانسان خم طغرای ماست
علم عند الله مقصدهای ماست
تربیهٔ آن آفتاب روشنیم
ربی الاعلی از آن رو میزنیم
تجربه گر دارد او با این همه
بشکند صد تجربه زین دمدمه
بوک توبه بشکند آن سستخو
در رسد شومی اشکستن درو
بخش ۱۰۷ - حکایت آن شخص کی از ترس خویشتن را در خانهای انداخت رخ زرد چون زعفران لبها کبود چون نیل دست لرزان چون برگ درخت خداوند خانه پرسید کی خیرست چه واقعه است گفت بیرون خر میگیرند به سخره گفت مبارک خر میگیرند تو خر نیستی چه میترسی گفت خر به جد میگیرند تمییز برخاسته است امروز ترسم کی مرا خر گیرند: آن یکی در خانهای در میگریختبخش ۱۰۹ - در بیان آنک نقض عهد و توبه موجب بلا بود بلک موجب مسخ است چنانک در حق اصحاب سبت و در حق اصحاب مایدهٔ عیسی و جعل منهم القردة و الخنازیر و اندرین امت مسخ دل باشد و به قیامت تن را صورت دل دهند نعوذ بالله: نقض میثاق و شکست توبهها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چونک بر کوهش بسوی مرج برد
تا کند شیرش به حمله خرد و مرد
هوش مصنوعی: او به سوی کوه میرود تا مردانگی و شجاعت شیر را در حملهاش به نمایش بگذارد.
دور بود از شیر و آن شیر از نبرد
تا به نزدیک آمدن صبری نکرد
هوش مصنوعی: شیر از میدان جنگ فاصله گرفته بود و وقتی نزدیک شد، هیچ صبری نکرد.
گنبدی کرد از بلندی شیر هول
خود نبودش قوت و امکان حول
هوش مصنوعی: یک شیر برجسته و ترسناک در بلندی گنبدی شکل قرار دارد، اما او قدرت و توانایی جابهجایی ندارد.
خر ز دورش دید و برگشت و گریز
تا به زیر کوه تازان نعل ریز
هوش مصنوعی: خر از دور دیدن دوستی و به سمت او برگشت و با شتابی به زیر کوه رفت تا نعلهایش به زمین برخورد کند.
گفت روبه شیر را ای شاه ما
چون نکردی صبر در وقت وغا
هوش مصنوعی: روباه به شیر گفت: ای پادشاه، چرا در زمان جنگ صبر نکردی؟
تا به نزدیک تو آید آن غوی
تا باندک حملهای غالب شوی
هوش مصنوعی: برای اینکه او به تو نزدیک شود، باید کمی در برابرش مقاومت کنی تا بر او چیره شوی.
مکر شیطانست تعجیل و شتاب
لطف رحمانست صبر و احتساب
هوش مصنوعی: فریب شیطان در شتاب و عجلهکردن است، اما صبر و تحمل از سوی خداوند رحمان، نشانهای از لطف اوست.
دور بود و حمله را دید و گریخت
ضعف تو ظاهر شد و آب تو ریخت
هوش مصنوعی: او دور بود و حمله را مشاهده کرد و از ترس فرار کرد. در این حالت، ضعف تو مشخص شد و آبرو و اعتبارت از بین رفت.
گفت من پنداشتم بر جاست زور
تا بدین حد میندانستم فتور
هوش مصنوعی: گفت وقتی فکر میکردم که قدرت و تواناییام ثابت است، نمیدانستم که تا این حد ضعیف شدهام.
نیز جوع و حاجتم از حد گذشت
صبر و عقلم از تجوع یاوه گشت
هوش مصنوعی: عطش و نیازم به حدی رسیده که صبر و عقل من دیگر طاقت تحمل این وضع را ندارند و به افکار بیهوده و بیمعنا دچار شدهام.
گر توانی بار دیگر از خرد
باز آوردن مر او را مسترد
هوش مصنوعی: اگر میتوانی، برای بار دیگر او را به حالت طبیعی خود برگردان.
منت بسیار دارم از تو من
جهد کن باشد بیاریاش به فن
هوش مصنوعی: من از تو بسیار سپاسگزارم؛ تلاش کن تا بتوانی این کار را به خوبی انجام دهی و به من کمک کنی.
گفت آری گر خدا یاری دهد
بر دل او از عمی مهری نهد
هوش مصنوعی: اگر خداوند کمک کند، دل او پر از مهر و محبت خواهد شد.
پس فراموشش شود هولی که دید
از خری او نباشد این بعید
هوش مصنوعی: پس انسان باید به فراموشی بسپرد اگر که خیری از کسی نبیند، این امر بعید و دور از انتظار نیست.
لیک چون آرم من او را بر متاز
تا ببادش ندهی از تعجیل باز
هوش مصنوعی: اما وقتی من او را در آغوش بگیرم، چنان نخواهی کردند که مانع شتاب او شوی.
گفت آری تجربه کردم که من
سخت رنجورم مخلخل گشته تن
هوش مصنوعی: اوا گفت که من به دشواریها آشنا شدهام و حالا جسمم بسیار ضعیف و شکننده شده است.
تا به نزدیکم نیاید خر تمام
من نجنبم خفته باشم در قوام
هوش مصنوعی: تا وقتی که خر من به نزدیکیم نرسد، حتی در خواب هم تکان نمیخورم و بیحرکت میمانم.
رفت روبه گفت ای شه همتی
تا بپوشد عقل او را غفلتی
هوش مصنوعی: رفت و به شاه گفت ای بزرگوار، تا عقل او را از غفلت و نادانی پنهان کند و برهد.
توبهها کردست خر با کردگار
که نگردد غرهٔ هر نابکار
هوش مصنوعی: خر با خداوند توبه کرده و از آنچه بر او گذشته است پشیمان است، تا دیگر به دام فریب هر بیهتر نرود.
توبههااش را به فن بر هم زنیم
ما عدوی عقل و عهد روشنیم
هوش مصنوعی: ما توبههای خود را با هنر و مهارت نادیده میگیریم، زیرا ما دشمنان عقل و پیمانهای روشن هستیم.
کلهٔ خر گوی فرزندان ماست
فکرتش بازیچهٔ دستان ماست
هوش مصنوعی: سر خر نماد فرزندان ماست و فکر او تحت تأثیر و کنترل ماست.
عقل که آن باشد ز دوران زحل
پیش عقل کل ندارد آن محل
هوش مصنوعی: عقل انسانی که در دوران سیاره زحل شکل گرفته، نمیتواند در مقایسه با عقل کل و فراگیر جایگاهی داشته باشد.
از عطارد وز زحل دانا شد او
ما ز داد کردگار لطفخو
هوش مصنوعی: آن شخص با درک و دانایی از عطارد و زحل به دست آمده است، ما از بخشش و لطف پروردگار آگاه شدهایم.
علم الانسان خم طغرای ماست
علم عند الله مقصدهای ماست
هوش مصنوعی: آگاهی و دانشی که انسان به دست میآورد، نشانی از مقام و جایگاه ماست. در نظر خداوند، علم و دانش، اهداف و مقاصد ما را تعیین میکند.
تربیهٔ آن آفتاب روشنیم
ربی الاعلی از آن رو میزنیم
هوش مصنوعی: ما به این دلیل میدرخشیم که از نور و تربیت آفتاب روشن الهی برخورداریم.
تجربه گر دارد او با این همه
بشکند صد تجربه زین دمدمه
هوش مصنوعی: کسی که تجربه زیادی دارد، با وجود تمام تجاربش، گاهی ممکن است حتی در مواجهه با شرایط جدید باز هم شکست بخورد.
بوک توبه بشکند آن سستخو
در رسد شومی اشکستن درو
هوش مصنوعی: زمانی که کسی که ضعیف و سستپای است توبهاش را بشکند، بدیها و آفات ناشی از این کار به او خواهند رسید.
حاشیه ها
1392/10/20 06:01
امین کیخا
از جمله معنی های شیطان اسب سر کش است ( به قول مولانا)
1392/10/20 06:01
امین کیخا
کلته یعنی جانور پیر مثل کلته روباه یا کلته خر