بخش ۹۷ - شرح کردن موسی علیهالسلام آن چهار فضیلت را جهت پای مزد ایمان فرعون
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
پای مزد بر بافتار دستمزد ساخته شده است ولی گویا به خیر مقدم هم مولانا نگاهی داشته است .
درود عزیزان پای مزد به حق القدم نزدیک تر مینماید و اینجا بیشتر برای اجر به کار رفته
پاداش از پد به معنی با و به و داش به معنی بخشش و هدیه ساخته شده است
البته داش به معنی سمت راست هم است
بیت آخر کرم به کرمیkarmi (کرم:باغ)تبدیل میشودپر از میوه و درخت
چون در بیت یکی مانده به آخر کرم(karam),کرم را بیدار میکند و همان کرم اژدهای جهل را میخورد
پایرنج پس چیست ؟
داشن یا داش هم از دادن است . از این رشته لغت نوداد با معنی خبر زیباست
دکتر جان هر دو(پایرنج و پاپای مزد)به معنی حق القدم آمده اند فقط من نمیدانم چرا در فرهنگ ها برای پایرنج یا پارنج پولی که به مطرب ها و نوازندگان میداده اند در قبال انجام کار -که خیلی رنجه هم نمی شده اند-آمده و برای پای مزد وجهی که اطبا و پزشکان میگرفته اند تا بر بالین بیمار حضور یابند
شمس جانم سپاس داستانی که فرمودید در همین بخش(97)دفتر اول میباشد .باز هم سپاس برای ابریشم بها که بسیار بجا بود و سوژه ای شد برای سرودن یک شعر فکاهی
پیام مرگ و راز زندگی
Death is a stripping away of all that is not you. The secret of life is to “die before you die” and find that there is no death. Eckhart Tolle
مرگ، هر چه را که تو نیستی از بین می برد. راز زندگی این است: مردن قبل از مرگ و درک اینکه مرگی وجود ندارد. " اکهارت توله "
هر چه که تو نیستی شامل جسم (حس های بدنی)، ذهن (شامل افکار، هیجان ها و خاطرات) و دریافت های حسی از دنیاست که همگی ناپایدار و موقتی اند. با فرا رسیدن مرگ، همه این موضوعات آگاهی از بین می روند، ولی خود آگاهی ناب، باقی می ماند.
مرگ جو باشی ولی نه از عجز و رنج
بلکه بینی در خراب خانه، گنج "مولوی"
مرگ جویی"من کاذب" به خاطر نرسیدن به خواسته های سیری ناپذیرش و عادت شدید به ملامت خود است. تمایل به خودکشی از آخرین نقشه های خود کاذب و از بدبختی های انسان اسیر دیکتاتوری خود کاذب و افکار و هیجان های وابسته به آن است! و با بینش و درک عمیق نبودن خود کاذب، بسیار متفاوت است. اما از همین درد و رنج مصراع اول با پرسش گری محققانه و خودنگری بی غرضانه، و البته با جدیت و مراقبه مستمر، به مصراع دوم می رسیم: وقتی از خود می پرسیم که چه کسی یا چه چیزی در درون مان را ملامت می کنیم؟ ملامت کننده کیست؟ ملامت شونده چه کسی است؟ کسی یا چیزی را پیدا نمی کنیم! فکر یا هیجان را پیدا می کنیم ولی صاحب آن یعنی خود کاذب را خیر! و به مصراع دوم شعر مولانا می رسیم یعنی به هیچ بودن فضای بیکران درون و گنج عظیم "خود متعالی"