بخش ۸۰ - بیان سبب فصاحت و بسیارگویی آن فضول به خدمت رسول علیهالسلام
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
سلام
من به صورت اتفاقی این شعر رو دیدم و فکر میکنم درستش این باشه:
باده نی در هر سری شر میکند
آنچــنان را آنچــنانتــر مـــیکـــند
.
گر خـورد عـاقـل نکـو فر میشـود
ور خـورد بـد خـوی بـدتـر میشود
.
لیک چـون اغـلب بـدند و ناپـسـند
بـر هـمه مـی را مـحــرم کــردهاند
.
تا همینجا به یاد دارم و بی شک شما از من بهتر میدانید که این شعری که در سایت نوشته شده، مبهم است:
گر بود عاقل نکو فر میشود
.
ما در مورد می صحبت میکنیم پس از «بودن»نمیشود سخن گفت.
غبی کودن و سبک مغز است و خباط هم نوعی دیوانگی
میفرماید اگر کسی بی ادب باشد و این بی نزاکتی خود را پنهان نگاه دارد با می خوردن بی ادبی درونش آشکار میشود اما با ادب چیزی برای مخفی کردن ندارد
باده نی در هر سری شر می کند
آنچنان را آنچنان تر می کند
گر بود عاقل ؛ نکوتر می شود
ور بود بد خوی ؛ بد تر می شود
چونکه اغلب بدند و بد پسند
بر همه می را محرم کرده اند
حکم غالب راست ؛ چونکه اغلب بدند
تیغ را از دست رهزن بستدند
این بخش از شعر خیلی سبکه و در شان مولانا نیست. نمیتونم باور کنم چنین چیزی رو مولانا سروده باشه
متن آورده شده دقیقا مطابق داستان 80ازمثنوی از روی نسخه نیکتلسون به تصحیح ناهید فرشادمهر بامقدمه دکترحسین محی الدین الهی قمشه ای چاپ زمستان 1378 نشرمحمد تهران می باشد
درحاشیه 80 داستان 80 ازدفترچهارم مثنوی چاپ ذکرشده می باشد.
باده نه در هر سری شر میکند
بی حد دست کاری شده این نسخه مثنوی شریف....
شرم باد بر کسی که دست کاری کرده
گر خدا را یک بجویی در کتاب
گم شوی با هر ندایی و خطاب
هر خطابی را کسی شایسته است
کاین بشر را هر کجا یک دسته است
می خوری و خون نریزی شد حرام
جای دیگر می خوری بودش مرام
یعنی از کردار اینان ره بخوان
نه به دین هر کسی در ره بمان
اون ابیاتی که جناب ایرج ذکر کردن که از همین کتاب مساطاب هم اخذ شده در مواددی نادرست و ابتر است! مانند!
لیک چون اغلب بدند و ناپسند
که این مصرع به فرمی دیگر بیان شده.
در بیت آخر این بخش تقدم و تاخر واژه های چون و اغلب به تناوب و تهاتر تکرار میشوند !
به گمانمپای سلیقه هم به میان آمده کم کم.
مگه میشه آخه شعره مولانارو اینهمه تغییر بدید و بنویسید واقعا که از تاسف گذشته خاک تو سرتون .واقعا نمیشه اسم اینکارو اشتباه تایپی ام گذاشت نویسنده رفته می خورده که مولانارو بهتر درک کنه که زیادی ام خورده و حالش بد شده که این شعر هم مصداق هست هم تصحیح شعر :
باده نی در هر سری شر میکند
آنچنان را آنچنان تر میکند
گر خورد عاقل نکو فر میکند
ور خورد بد خوی بدتر می شود
لیک چون اغلب بدندو ناپسند
بر همه می را محرم کرده اند
نمیدونم واقعا چطوری منظورمو بیان کنم اخه مگه میشه یه اشتباه به این بزرگی کنید و دقیقا هم همون شعر شرح حالتون رو وصف کنه میگه اگه آدم عاقل بخوره نیکی فوران میکنه و اگه آدم نادان بخوره اینجور افتضاحی که نویسنده به بار آورده به بار میاد یاااحق
آقای محمد علی موحد در سال ۱۳۹۶ تصحیح جدیدی از مثنوی معنوی با اتکا به نسخههای خطی کتابت شده در ۱۵ سال پس از فوت جلالالدین به چاپ رساندند. در این تصحیح جدید، بسیاری از ایرادات، حذفیات و اضافاتی را که در طول قرون به مثنوی وارد گشته تصحیح کرده و نسخهی حاضر را با عنوان «نزدیکترین به آنچه مولوی سرود» در اختیار فارسیزبانان قرار دادهاند.
مثنوی معنوی در سایت گنجور از روی این تصحیح نگاشته شده است. اگر علاقهمند هستید، میتوانید به مقدمهی محمد علی موحد رجوع کرده و شیوهی تحقیق وی را مطالعه کنید و از صحت آن مطمئن شوید. همچنین با نظر به گنجینهی تصویری گنجور (در بالا) خواهید دید که در معتبرترین نسخهی دستنویس مثنوی (نسخه قونیه) نیز ابیات به همین شکل نگاشته شدهاند.
آنچه شما نوشتهاید احتمالا توسط دیگران برای تفهیم بیشتر و یا بنا به سلیقهی شخصی و یا اشتباه در کتابت وارد نسخهای گشته و سپس به عنوان اصل در نظر گرفته شدهاند.
منظور از «می» در مصراع دوم بیت سوم «مِی» هست؟
سلام جناب باریک بین عزیز
بلی منظور می یا همان مسکرات است مولانا میفرمایند خوردن مسکرات آدم بی نزاکت را بی ادب تر میکند ولی آدم با ادب وتربیت اگر باده بنوشد در حال مستی نیز مبادی آداب میماند. البته ناگفته نماند که آن شخص در حضور حضرت رسول مست باده نبوده وطبق معنی بیت اول چون پرتو یی از انوار باطنی وروحانی پیامبر بر جان او تابید آن سبک مغز مست وشادمان وپر گو شد ودر حضور حضرت بی ادبی کرد.
شاد باشید
مولانا با بهره بردن از وقایع زمان محمد بدنبال اهدافیست که نشان بدهد زنده شدن واقعی چیست. شراب خدایی در افراد مختلف تاثیرات متفاوتی میگذارد در آنهاییکه کاملا از ذهنیت و الودگی ذهنی رها شده و خدایی شده باشند خدایی تر شده، ذهنهای کاملا رها نشده از الودگی که به غلط تصور میکنند به خدا زنده شده اند این تصورات غلط حالشان را بدتر، الودگی دیگری بر ذهنیاتشان اضافه شده ،فاصله اشان را از خدا بیشتر خواهد کرد. عارفانی بودند که به واقع به خدا زنده نشده ولی تصور میکردند که زنده شده اند. عرفان برای اینها شده بود وسیله ای برای فخر فروشی. حال انکه فخر فروشی خودش یکی از نشانه های زنده نشدن بوده، لاجرم بر الودگی ذهنی انها افزوده و موجب فاصله بیشتر از خدا خواهد شد.
دوستان ادب دوست. سلام و ممنون که شعر و بحث را زنده نگاه می دارید.
آنچه که به عنوان متن جایگزین نوشته و نقد کردید از شیخ اوحد کرمانی است که از کتاب کشکول جناب شیخ بهایی نقل شده و ازقضا در گنجور هم آمده:
در لینک زیر کل متن را می توانید پیدا کنید:
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم » باده نی در هر سری شر می کند ...
شیخ اوحدالدین کرمانی راست:
آن کس که صناعتش قناعت باشد
کردار وی از جمله ی طاعت باشد
زنهار طمع مدار الا زخدا
کاین رغبت خلق نیم ساعت باشد
جور کم به زلطف کم باشد
که نمک بر جراحتم پاشد
جور کم بوی لطف آید از او
لطف کم محض جور زاید از او
لطف دلدار اینقدر باید
که رقیبی از او به رشک آید
در خانه دلم گرفت از تنهائی
رفتم به چمن چو بلبل شیدائی
چون دید مرا سر و سهی سر جنباند
یعنی به چه دلخوشی به بستان آئی
هر که سخن را به سخن ضم کند
قطره ای از خون جگر کم کند
باده نی در هر سری شر می کند
آنچنان را آنچنان تر می کند
گر بود عاقل نکوتر می شود
ور بود بد خوی بدتر می شود
لیک چون اغلب بدند و بد پسند
بر همه می را محرم کرده اند
حکم غالب راست چون اغلب بدند
تیغ را از دست رهزن بستدند
مجموعه ی کونین به آئین بستن
کردیم تفحص ورقا بعد ورق
حقا که نخواندیم و ندیدیم در او
جز ذات حق و شؤون ذانیه حق
خاقانیا به تقویت دوست دل مبند
ور غصه و شکایت دشمن جگر مخور
بر هیچ دوست تکیه مزن کو به عاقبت
دشمن نماید و نبرد دوستی به سر
گر دوست از غرور هنربیندت نه عیب
دشمن به عیب کردنت افزون کند هنر
ترسی طعن دشمن و گردی بلند نام
بینی غرور دوست شوی پست و مختصر
پس دوست دشمن است به انصاف بازبین
پس دشمن است دوست به تحقیق درنگر
گر عقلت این سخن نپذیرد که گفته ام
این عقل را نتیجه ی دیوانگی شمر
از اهالی ادب به دور است که آداب را مکرم نشمارند. در نقد هم شمشیر نکشیم و از دایره ادب ایرانی نگذریم. از دست اندرکاران گنجور که نامشان در تاریخ این سرزمین دیجیتال فارسی باقی خواهد ماند سپاسگزارم که بنای مفیدی به پا کرده اند.
سلام بر دوستان عزیز وخدای را شکر از نعمت بی حد مولانا که برای بشیریت گستراند
۱. نظر شخصی من
همچنان که مشهور است که مستی و راستی، باین مفهوم که آدم مست نمیتواند درونمایه خود را مخفی کند و می باعث هویدا شدن درون می شود، پس اگر آدمی چه شر باشد و چه نیکو با خوردن می موجب آشکار شدن درونش می شود
۲. نظر دکتر سروش
با نوشیدن می اگر آدمی شر باشد شرورتر و اگر نیکو باشد نیکوتر می شود و چون اغلب مردم بدخو هستند بر همگان می حرام شده
۳. نظر من
مولانا بسیار از دست مردم زمانه خود دلگیر و ناراضی بود و امروزه نیز من هم بر این باورم تا جایی در ارتباطات و معاملات بسیار بدبین و محتاطم و اصلا حس خوشایندی نیست و نمیدانم که تاثیر ۲۰ ساله انس با مولانای جان است یا تجربیات ۵۸ ساله زندگی
دوستان توضیحی در این خصوص دارند؟
همچنانکه در این شعر در مذمت اغلب مردمان گفته، در جاهای دیگری از مثنوی و دیوان شمس نیز بخاطر دارم ؛
چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس بهر دستی نشاید داد دست
..........
مردمی کن برو از خدمتشان مردم شو
زانکه این مردم دیگر همه مردم خوارند
مصرع اول منظور اینه که برو خدمت پیر فرزانه کن تا آدم شوی
......
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
......
آدمی خوارند اغلب مردمان
از سلام علیکشان کم دار امان

مولانا