برگردان به زبان ساده
صوفیی آمد به سوی خانه روز
خانه یک در بود و زن با کفشدوز
هوش مصنوعی: یک صوفی به خانهای رفت که در آن روز فقط یک در وجود داشت و در آنجا زنی با کفشدوزی مشغول کار بود.
جفت گشته با رهی خویش زن
اندر آن یک حجره از وسواس تن
هوش مصنوعی: در کنار مسیر خود همسفر شدهای، در یک اتاق مخصوص از دلبستگیهای دنیوی دوری کن.
چون بزد صوفی به جد در چاشتگاه
هر دو درماندند نه حیلت نه راه
هوش مصنوعی: وقتی صوفی در صبح زود به جد میزند، هر دو در یک وضعیت دشوار قرار میگیرند و نه راهی برای فرار دارند و نه تدبیری برای حل مشکلاتشان.
هیچ معهودش نبد کو آن زمان
سوی خانه باز گردد از دکان
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمیتواند او را از بازگشت به خانهاش در آن زمان، دور کند.
قاصدا آن روز بیوقت آن مروع
از خیالی کرد تا خانه رجوع
هوش مصنوعی: در آن روز، شخصی که پرتکاپو و نگران بود، به دلخواه خود تصمیم میگیرد که بازگردد به خانه، با یک خیال و فکر مشخص در ذهنش.
اعتماد زن بر آن کو هیچ بار
این زمان فا خانه نامد او ز کار
هوش مصنوعی: زنی که به همسرش اعتماد دارد، در این لحظه که از کارهای او خبر ندارد، نباید نگران باشد.
آن قیاسش راست نامد از قضا
گرچه ستارست هم بدهد سزا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که قیاس و مقایسهای که انجام شده درست نیست و به نوعی خطا دارد، حتی اگر ستارهها یا نشانههای خوبی هم در آن وجود داشته باشند. ممکن است به نظر برسد که همه چیز خوب است، اما در حقیقت ممکن است نتیجه مطلوبی نداشته باشد.
چونک بد کردی بترس آمن مباش
زانک تخمست و برویاند خداش
هوش مصنوعی: وقتی کار بدی کردی، از آن بترس و خیال نکن که ایمن هستی، زیرا این عمل تو مثل دانهای است که در دل زمین کاشته میشود و خداوند آن را خواهد رویاند.
چند گاهی او بپوشاند که تا
آیدت زان بد پشیمان و حیا
هوش مصنوعی: مدتی او را پنهان میکند تا زمانی که به خاطر آن اشتباه، پشیمان و شرمنده شوی.
عهد عمر آن امیر مؤمنان
داد دزدی را به جلاد و عوان
هوش مصنوعی: عهد امیر مؤمنان، امام علی (ع)، در زمان حکومتش این بود که دزدان را به مجازاتهای سخت بسپارد و عدالت را در مورد آنها اجرا کند.
بانگ زد آن دزد کای میر دیار
اولین بارست جرمم زینهار
هوش مصنوعی: آن دزد فریاد زد که ای حاکم، این اولین باری است که من مرتکب جرم میشوم، پس مرا ببخش.
گفت عمر حاش لله که خدا
بار اول قهر بارد در جزا
هوش مصنوعی: عمر گفت که هرگز نخواهم باور کرد که خدا برای بار اول در جزا (پاسخ به اعمال) قهر و کیفر بَرَد.
بارها پوشد پی اظهار فضل
باز گیرد از پی اظهار عدل
هوش مصنوعی: به دفعات، انسان به دلیلی برای نشان دادن دانش و فضیلتش تلاش میکند، اما در نهایت دوباره به دنبال عدالت و انصاف میگردد.
تا که این هر دو صفت ظاهر شود
آن مبشر گردد این منذر شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که این دو ویژگی آشکار شود، آن شخص مژدهدهنده خواهد بود و این شخص هشداردهنده خواهد شد.
بارها زن نیز این بد کرده بود
سهل بگذشت آن و سهلش مینمود
هوش مصنوعی: زن چندین بار این کار را انجام داده بود و به نظر میرسید که این مسئله آسان و ساده است و به راحتی از کنار آن رد میشود.
آن نمیدانست عقل پایسست
که سبو دایم ز جو ناید درست
هوش مصنوعی: آن شخص نمیدانست که عقل و خردش ناتوان است، زیرا همیشه نمیتوان از یک ظرف پر (سبو) آب به درستی و بدون مشکل پر کرد.
آنچنانش تنگ آورد آن قضا
که منافق را کند مرگ فجا
هوش مصنوعی: به قدری سرنوشت او را تحت فشار قرار داد که حتی فردی نفاقپیشه نیز به ناگاه با سرنوشتی تلخ روبهرو شد.
نه طریق و نه رفیق و نه امان
دست کرده آن فرشته سوی جان
هوش مصنوعی: این بیت به حالت بینظمی و تنهایی اشاره دارد. گویا فردی در شرایطی دشوار و ناامید کننده قرار دارد، بدون راهی برای پیش رفتن و یا دوستی که در کنار او باشد. همچنین، او احساس میکند که حتی فرشتهای که میتواند نجاتش دهد، به او کمک نمیکند و او را تنها رها کرده است. در کل، این بیانگر حس فقدان و نداشتن پشتیبانی در زندگی است.
آنچنان کین زن در آن حجره جفا
خشک شد او و حریفش ز ابتلا
هوش مصنوعی: زن به قدری در آن اتاق دچار سختی و بیرحمی شد که خود و همنشینش از این درد و رنج خشک و بیروح گشتند.
گفت صوفی با دل خود کای دو گبر
از شما کینه کشم لیکن به صبر
هوش مصنوعی: صوفی به دلش گفت: ای دو نفر که از شما کینه دارم، اما تصمیم دارم با صبر و شکیبایی برخورد کنم.
لیک نادانسته آرم این نفس
تا که هر گوشی ننوشد این جرس
هوش مصنوعی: اما نادانسته این نفس را به همراه میآورم تا هیچ گوششنوایی این صدای زنگ را نشنود.
از شما پنهان کشد کینه محق
اندک اندک همچو بیماری دق
هوش مصنوعی: کینه در دل انسان به آرامی و به طور مخفیانه رشد میکند، همچون بیماری که به تدریج شخص را از پای درآورد.
مرد دق باشد چو یخ هر لحظه کم
لیک پندارد بهر دم بهترم
هوش مصنوعی: انسان در درون خود مانند یخ در حال ذوب شدن است و هر لحظه از زندگیاش کمتر و کمتر میشود، اما با این حال فکر میکند که در هر دم بهتر و کاملتر میشود.
همچو کفتاری که میگیرندش و او
غرهٔ آن گفت کین کفتار کو
هوش مصنوعی: مانند کفتاری که شکار میشود و به خودش مغرور است و میگوید: "این کفتار کجا رفته است؟"
هیچ پنهانخانه آن زن را نبود
سمج و دهلیز و ره بالا نبود
هوش مصنوعی: هیچ جایی برای پنهان شدن آن زن نبود و نه راهی در بالاخانه و نه راهی در دهلیز وجود داشت.
نه تنوری که در آن پنهان شود
نه جوالی که حجاب آن شود
هوش مصنوعی: نه میتوانی چیزی را در تنور پنهان کنی و نه میتوانی با کیسهای آن را بپوشانی.
همچو عرصهٔ پهن روز رستخیز
نه گو و نه پشته نه جای گریز
هوش مصنوعی: مانند میدان وسیع روز قیامت، نه چیزی برای گفتن باقی میماند و نه جایی برای پنهان شدن وجود دارد.
گفت یزدان وصف این جای حرج
بهر محشر لا تری فیها عوج
هوش مصنوعی: خداوند در توصیف این مکان گفته است که در روز قیامت هیچ نقص و کجی در آن وجود نخواهد داشت.