گنجور

بخش ۵۴ - تفسیر یا ایها المزمل

خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب
سر مکش اندر گلیم و رو مپوش
که جهان جسمی‌ست سرگردان‌، تو هوش
هین مشو پنهان ز ننگ مدعی
که تو داری شمع وحی شعشعی
هین قم اللیل که شمعی ای همام
شمع اندر شب بود اندر قیام
بی‌فروغت روز روشن هم شب‌ست
بی‌پناهت شیر اسیر‌ِ ارنب‌ست
باش کشتیبان درین بحر صفا
که تو نوح ثانی‌یی ای مصطفی
ره‌شناسی می‌بباید با لُباب
هر رهی را خاصه اندر راه آب
خیز بنگر کاروان‌ِ ره‌زده
هر طرف غولی‌ست کشتیبان شده
خضر وقتی‌، غوث هر کشتی توی
هم‌چو روح‌الله مکن تنها روی
پیش این جمعی چو شمع آسمان
انقطاع و خلوت آری را بمان
وقت خلوت نیست اندر جمع آی
ای هدی چون کوه قاف و تو همای
بدر بر صدر فلک شد شب روان
سیر را نگذارد از بانگ سگان
طاعنان هم‌چون سگان بر بدر تو
بانگ می‌دارند سوی صدر تو
این سگان کرند از امر انصتوا
از سفَه وع‌وع‌کنان بر بدر تو
هین بمگذار ای شفا رنجور را
تو ز خشم کر عصای کور را
نه تو گفتی قاید اعمی به راه‌؟
صد ثواب و اجر یابد از اله‌؟
هر که او چل گام کوری را کشد‌؟
گشت آمرزیده و یابد رَشَد‌؟
پس بکش تو زین جهان بی‌قرار
جوق کوران را قطار اندر قطار
کار هادی این بوَد تو هادی‌یی
ماتم آخر زمان را شادی‌یی
هین روان کن ای امام المتقین
این خیال‌اندیشگان را تا یقین
هر که در مکر تو دارد دل گرو
گردنش را من زنم‌، تو شاد رو
بر سر کوریش کوری‌ها نهم
او شکر پندارد و زهرش دهم
عقل‌ها از نور من افروختند
مکرها از مکر من آموختند
چیست خود آلاجق آن ترکمان‌؟!
پیش پای نره پیلان جهان‌؟
آن چراغ او به پیش صرصرم
خود چه باشد ای مهین پیغامبرم‌؟
خیز در دم تو به صور سهمناک
تا هزاران مرده بر روید ز خاک
چون تو اسرافیل وقتی راست خیز
رستخیزی ساز پیش از رستخیز
هر که گوید ‌«کو قیامت؟‌»‌ ای صنم
خویش بنما که قیامت نک منم
در نگر ای سایل محنت‌زده
زین قیامت صد جهان افزون شده
ور نباشد اهل این ذکر و قنوت
پس جواب الاحمق ای سلطان سکوت
ز آسمان‌ِ حق سکوت آید جواب
چون بود جانا دعا نامستجاب
ای دریغا وقت خرمن‌گاه شد
لیک روز از بخت ما بیگاه شد
وقت تنگ‌ست و فراخی این کلام
تنگ می‌آید بر او عمر دوام
نیزه‌بازی اندرین کوه‌های تنگ
نیزه‌بازان را همی‌آرد به تنگ
وقت تنگ و خاطر و فهم عوام
تنگ‌تر صد ره ز وقت است ای غلام
چون جواب احمق آمد خامشی
این درازی در سخن چون می‌کشی
از کمال رحمت و موج کرم
می‌دهد هر شوره را باران و نم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب
هوش مصنوعی: پیامبر مزمل را به همین دلیل خواند که تو، ای بوالهب، از این پوشش و عذرها خارج شوی و به واقعیت‌ها بپردازی.
سر مکش اندر گلیم و رو مپوش
که جهان جسمی‌ست سرگردان‌، تو هوش
هوش مصنوعی: این شعر به ما می‌گوید که نباید خود را در مسائل کم‌اهمیت و موقتی غرق کنیم یا از واقعیت‌های دنیا دور شویم. جهان مادی و جسمانی متغیر و ناپایدار است، پس باید با عقل و آگاهی به زندگی‌مان ادامه دهیم و از خواب و غفلت بپرهیزیم.
هین مشو پنهان ز ننگ مدعی
که تو داری شمع وحی شعشعی
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر انتقاد دیگران پنهان نشو، زیرا تو خود نور وحی را در درخشش و روشنی‌ات داری.
هین قم اللیل که شمعی ای همام
شمع اندر شب بود اندر قیام
هوش مصنوعی: بیدار باش و شب را روشن کن، ای جوانمرد! تو مانند شمعی هستی که در تاریکی شب در حال جان‌فشانی و روشنگری هستی.
بی‌فروغت روز روشن هم شب‌ست
بی‌پناهت شیر اسیر‌ِ ارنب‌ست
اَرنَب‌: خرگوش
باش کشتیبان درین بحر صفا
که تو نوح ثانی‌یی ای مصطفی
هوش مصنوعی: در اینجا به کسی اشاره می‌شود که در این دریای آرام باید به راهبری بپردازد، که تو همچون نوح در زمان خود، راهنمایی بزرگ و قلبی پر از صفا هستی.
ره‌شناسی می‌بباید با لُباب
هر رهی را خاصه اندر راه آب
هوش مصنوعی: برای اینکه به درستی در مسیری حرکت کنیم، باید با عمق و اصل آن مسیر آشنا شویم، به ویژه زمانی که در مسیر آب قرار داریم.
خیز بنگر کاروان‌ِ ره‌زده
هر طرف غولی‌ست کشتیبان شده
منظور از غول در اینجا دیوهایی است که در ظاهر آشنایان یا هر شکل که می‌خواهند در می‌آیند و مردم را در راه‌ها به بیراهه برده و گمراه می‌کنند. در افسانه‌گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم از هفت پیکر نظامی (داستان ماهان مصری‌) این غول‌ها چندین بار ماهان را گمراه می‌کنند.
خضر وقتی‌، غوث هر کشتی توی
هم‌چو روح‌الله مکن تنها روی
هوش مصنوعی: خضر، که نماد راهنمایی و نجات است، در شرایط سخت و دشوار زندگی، هرگز تو را تنها نمی‌گذارد. مانند روح‌الله که همواره به یاری و حمایت می‌آید، در مشکلات زندگی نیز باید به این باور برسیم که همیشه کمک و راهنمایی در کنار ما وجود دارد.
پیش این جمعی چو شمع آسمان
انقطاع و خلوت آری را بمان
هوش مصنوعی: در حضور این جمع، مانند شمع در آسمان، باید قطع ارتباط کنی و به تنهایی بپردازی.
وقت خلوت نیست اندر جمع آی
ای هدی چون کوه قاف و تو همای
هوش مصنوعی: در زمانی که خلوت نیست و شلوغی برقرار است، ای هدایت‌گر، بیا و به جمع بپیوند، چون کوه قاف که استوار است و تو نیز پرنده‌ای بلندپرواز.
بدر بر صدر فلک شد شب روان
سیر را نگذارد از بانگ سگان
سیر یعنی سیر و حرکت ماه
طاعنان هم‌چون سگان بر بدر تو
بانگ می‌دارند سوی صدر تو
هوش مصنوعی: منتقدان مانند سگانی هستند که به سوی تو پارس می‌کنند و به سمت مقام و منزلت تو می‌نگرند.
این سگان کرند از امر انصتوا
از سفَه وع‌وع‌کنان بر بدر تو
هوش مصنوعی: این سگ‌ها از دستور سکوت نشنیده‌اند و با صدای بلند و بی‌خود، دور تو گردش می‌کنند.
هین بمگذار ای شفا رنجور را
تو ز خشم کر عصای کور را
هوش مصنوعی: به هوش باش و از خشم خود بکاه، چرا که تو می‌توانی کسی را که در رنج است، درمان کنی و به او کمک برسانی.
نه تو گفتی قاید اعمی به راه‌؟
صد ثواب و اجر یابد از اله‌؟
تو نگفتی و وعده ندادی که ...؟ و مصرع و بیت بعدی نیز به صورت پرسشی خوانده می‌شود.
هر که او چل گام کوری را کشد‌؟
گشت آمرزیده و یابد رَشَد‌؟
هوش مصنوعی: هر کسی که گام‌های کوری را دنبال کند، بخشوده می‌شود و به رستگاری می‌رسد.
پس بکش تو زین جهان بی‌قرار
جوق کوران را قطار اندر قطار
هوش مصنوعی: از این جهان پرتنش و آشفته، گروهی از افرادی که راه را نمی‌بینند، را به دقت به سمت مقصدی هدایت کن.
کار هادی این بوَد تو هادی‌یی
ماتم آخر زمان را شادی‌یی
هوش مصنوعی: وظیفه هادی این است که تو را در روزهای غم‌انگیز و سخت زمان به شادی و خوشی برساند.
هین روان کن ای امام المتقین
این خیال‌اندیشگان را تا یقین
هوش مصنوعی: ای امام تقوی، توجه کن به این خیال‌بافان و ذهن‌مشغولان، تا حقیقت را برای آن‌ها روشن کنی.
هر که در مکر تو دارد دل گرو
گردنش را من زنم‌، تو شاد رو
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش به دام فریب تو افتاده، من گردن او را می‌شکنم و تو خوشحال باش.
بر سر کوریش کوری‌ها نهم
او شکر پندارد و زهرش دهم
هوش مصنوعی: در روزگاری بر سر بدبختی کسی نشسته‌ام که گمان می‌کند شیرینی می‌چشد، در حالی که من در دلش تلخی را وارد می‌کنم.
عقل‌ها از نور من افروختند
مکرها از مکر من آموختند
هوش مصنوعی: افراد با نور و دانایی من روشن شدند و با دوروئی و فریبم آشنا شدند.
چیست خود آلاجق آن ترکمان‌؟!
پیش پای نره پیلان جهان‌؟
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به تواضع و بی‌اهمیتی اشاره دارد. درواقع، شاعر به مقایسه‌ای می‌پردازد و سوال می‌کند که این آدم بی‌اهمیت (آلاجق) چه ارزشی دارد در مقابل بزرگ‌ترین و نیرومندترین موجودات (نره پیلان) جهان. به عبارت دیگر، به کنایه می‌گوید که برخی افراد یا چیزها در برابر قدرت و عظمت واقعی، جایگاهی ندارند.
آن چراغ او به پیش صرصرم
خود چه باشد ای مهین پیغامبرم‌؟
هوش مصنوعی: آن چراغی که به پیش از طوفان و باد می‌درخشد، چه معنایی برای من دارد ای پیامبر بزرگ من؟
خیز در دم تو به صور سهمناک
تا هزاران مرده بر روید ز خاک
هوش مصنوعی: بلند شو و در این لحظه تشنه به آب و زندگی، به استقبال سرنوشت برو، چرا که ممکن است هزاران انسان دوباره از دل خاک و از یاد رفته زنده شوند.
چون تو اسرافیل وقتی راست خیز
رستخیزی ساز پیش از رستخیز
هوش مصنوعی: زمانی که تو مانند اسرافیل (فرشته‌ای که برای برپا کردن قیامت به صور دمیده می‌شود) راست و استوار برمی‌خیزی، آمادگی‌ای فراهم کن که پیش از وقوع قیامت، تغییرات و تحولات را به وجود آوری.
هر که گوید ‌«کو قیامت؟‌»‌ ای صنم
خویش بنما که قیامت نک منم
هوش مصنوعی: هر کسی که می‌پرسد "قیامت کجاست؟"، به او بگو که محبوب من، خودم همان قیامت هستم که به دنبالش می‌گردی.
در نگر ای سایل محنت‌زده
زین قیامت صد جهان افزون شده
هوش مصنوعی: ای مخاطب، به آنچه که برای تو رخ داده است توجه کن؛ در اثر این مصیبت و درد، به گونه‌ای به نظر می‌رسد که صدها جهان بر تو افزوده شده است.
ور نباشد اهل این ذکر و قنوت
پس جواب الاحمق ای سلطان سکوت
هوش مصنوعی: اگر کسی در یاد خدا و عبادت او نباشد، پس جواب احمق‌ها را، ای پادشاه، با سکوت بده.
ز آسمان‌ِ حق سکوت آید جواب
چون بود جانا دعا نامستجاب
هوش مصنوعی: از آسمان حقیقت، سکوت پاسخ می‌دهد. چرا که جانا، دعای تو بی‌پاسخ مانده است.
ای دریغا وقت خرمن‌گاه شد
لیک روز از بخت ما بیگاه شد
هوش مصنوعی: آه، چه افسوس که وقت برداشت محصول فرا رسیده است، ولی روزگار برای ما مناسب نیست و دیر شده است.
وقت تنگ‌ست و فراخی این کلام
تنگ می‌آید بر او عمر دوام
هوش مصنوعی: زمان محدود است و این سخن به خاطر اختصار نتوانسته است تمام معانی و گستردگی عمر را به خوبی بیان کند.
نیزه‌بازی اندرین کوه‌های تنگ
نیزه‌بازان را همی‌آرد به تنگ
هوش مصنوعی: در این کوه‌های باریک و مهیب، فضای محدودی وجود دارد که باعث می‌شود نیزه‌زن‌ها با مشکل مواجه شوند و در تنگنا قرار گیرند.
وقت تنگ و خاطر و فهم عوام
تنگ‌تر صد ره ز وقت است ای غلام
صد ره‌: صد بار‌، صد مرتبه
چون جواب احمق آمد خامشی
این درازی در سخن چون می‌کشی
هوش مصنوعی: وقتی که جواب یک آدم نادان را شنیدی، بهتر است که سکوت کنی و دیگر در موردش صحبت نکنی، چون خود را درگیر بحث بی‌فایده‌ای می‌کنی.
از کمال رحمت و موج کرم
می‌دهد هر شوره را باران و نم
هوش مصنوعی: از نعمت‌ها و بخشش‌های بی‌پایان خداوند، حتی زمین‌های خشک و بی‌برکت نیز باران و رطوبت دریافت می‌کنند.

حاشیه ها

1392/10/03 04:01
امین کیخا

راستخیز سر هم یعنی قیام نماز .

1399/12/12 18:03
محمدرضا دوراندیش

خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب
به نظر میاید که این بخش به این آیه از قران کریم اشاره دارد که: یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿1﴾
ای جامه به خویشتن فرو پیچیده (1)
قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿2﴾
به پا خیز شب را مگر اندکی
دیروز روز مبعث رسول گرامی اسلام بود و من به تصادف این شعر را دیدم و باید بگویم زیباترین شعری بود که درمورد حضرت محمد تاکنون دیده ام
در جایی از شعر مولانا میگوید :
نه تو گفتی قاید اعمی به راه
صد ثواب و اجر یابد از اله
هر که او چل گام کوری را کشد
گشت آمرزیده و یابد رشد
پس بکش تو زین جهان بی‌قرار
جوق کوران را قطار اندر قطار
کار هادی این بود تو هادیی
ماتم آخر زمان را شادیی
هین روان کن ای امام المتقین
این خیال‌اندیشگان را تا یقین
در سوره مزمل که این شعر اشاراتی به آن دارد تفاسیری وجود دارد که گویی پیامبر در مسیر نصیحت و اصلاح مردمان مورد تمسخر و سرزنش واقع شده اند و کلمه مزمل به معنی : (ای جامه به خود بیچیده ) نیز میتواند اشاره به اندوه و خستگی ایشان در شب داشته باشد و خداوند نیز در ادامه آیات پس از دعوت رسول به پایداری در این راه وعده مجازات تکذیب کنندگان را میدهد
و البته شعر مولانای بزرگ نیز تماما الهام گرفته از این سوره میباشد چنانکه در جایی میفرماید:
طاعنان هم‌چون سگان بر بدر تو
بانگ می‌دارند سوی صدر تو
این سگان کرند از امر انصتوا
از سفه و عوع کنان بر بدر تو
و در جایی دیگر میگوید که مردمان همچون کوارنند و در شناخت مسیر درست ناتوانند و رسول الله نبایستی به خاطر سرزنش و تمسخر گروهی از مردمان که از شنیدن سخن او روی میتابند از هدایت جامعه بشری که همانند جسمی بی هوش و عقل به اینسو و انسو میرود کناره بگیرد :
هین بمگذار ای شفا رنجور را
تو ز خشم کر عصای کور را
سر مکش اندر گلیم و رو مپوش
که جهان جسمیست سرگردان تو هوش
هین مشو پنهان ز ننگ مدعی
که تو داری شمع وحی شعشعی
هین قم اللیل که شمعی ای همام
شمع اندر شب بود اندر قیام
بی‌فروغت روز روشن هم شبست
بی‌پناهت شیر اسیر ارنبست
باش کشتیبان درین بحر صفا
که تو نوح ثانیی ای مصطفی
ره شناسی می‌بباید با لباب
هر رهی را خاصه اندر راه آب
خیز بنگر کاروان ره‌زده
هر طرف غولیست کشتیبان شده
خضر وقتی غوث هر کشتی توی
هم‌چو روح‌الله مکن تنها روی
پیش این جمعی چو شمع آسمان
انقطاع و خلوت آری را بمان
وقت خلوت نیست اندر جمع آی
ای هدی چون کوه قاف و تو همای

1401/09/05 09:12
حنّان

کسانی که به محمد طعنه میزنند حقیقتاً یا از سر جهل یا هوای نفس نمی‌خواهند بپذیرند که انسانی کامل تر است که در راه کارهای این جهانی و معنویت بیشتر تلاش کند. محمد در راه آرمانهای انقلابیش از شمشیر زدن، جنگیدن و حتی کشتن هراسی نداشت و در راه معنویتش عبادت، عشق و ترس از خدا را به اوج خود رسانده بود، از این رو او به حقیقت و بدون شک در اوج آسمان انسانیت با دو بال ایمان و عمل همچون عقابی پرواز میکند. در عظمت شخصیت او این نکته کافی است که سایت بیوگرافی او را اثرگذارترین چهره تاریخ معرفی می‌کند. شاید خواندن کتاب های زیر ما را اندکی با این پیغمبر بزرگ خدا آشنا سازد:

محمد، پیامبری که از نو باید شناخت: کنستان ویرژیل جورجیو

محمد، پیامبری برای زمانه ما: کارن آرمسترانگ

محمد، پیامبر خدا: آنه ماری شیمل 

اولین مسلمان: لسلی هازلتون 

1403/05/03 04:08
کوروش

وقت خلوت نیست اندر جمع آی

 

ای هدی چون کوه قاف و تو همای

 

معنی مصرع دوم چیه