برگردان به زبان ساده
کندن گوری که کمتر پیشه بود
کی ز فکر و حیله و اندیشه بود
هوش مصنوعی: کنده شدن گوری که کمتر به کار مشغول بود، به این معناست که این کار نیاز به تفکر، تدبیر و برنامهریزی دارد.
گر بدی این فهم مر قابیل را
کی نهادی بر سر او هابیل را
هوش مصنوعی: اگر بدی و ناپختگی را درک کنی، چگونه میتوانستی بر سر قابیل، برادرش هابیل را قرار دهی؟
که کجا غایب کنم این کشته را
این به خون و خاک در آغشته را
هوش مصنوعی: نمیدانم این کشته را که در خون و خاک آغشته شده کجا پنهان کنم.
دید زاغی زاغ مرده در دهان
بر گرفته تیز میآمد چنان
هوش مصنوعی: زاغی زاغ مردهای را در دهانش گرفته بود و به سرعت حرکت میکرد، به گونهای که به نظر میرسید در حال فرار است.
از هوا زیر آمد و شد او به فن
از پی تعلیم او را گورکن
هوش مصنوعی: او از آسمان به زمین آمد و در پی آموختن فنها، گورکن به سراغش آمد.
پس به چنگال از زمین انگیخت گرد
زود زاغ مرده را در گور کرد
هوش مصنوعی: پس با چنگال، از زمین خاک را بلند کرد و به سرعت، زاغ مرده را در قبر گذاشت.
دفن کردش پس بپوشیدش به خاک
زاغ از الهام حق بد علمناک
هوش مصنوعی: او را دفن کردند و سپس با خاک پوشاندند، مانند زاغی که از الهام خدا به دانش نادان خود افتخار میکند.
گفت قابیل آه شه بر عقل من
که بود زاغی ز من افزون به فن
هوش مصنوعی: قابیل به من گفت که ای عقل من، چه کسی میتواند بر من برتری داشته باشد، در حالی که من به اندازه یک زاغ هم از او کم ندارم.
عقل کل را گفت مازاغ البصر
عقل جزوی میکند هر سو نظر
هوش مصنوعی: عقل کل به ما میگوید که تنها با فکر و بینش محدود خود نمیتوانیم به همه چیز نگاه کنیم و هر جهتی که بخواهیم، توجه کنیم.
عقل مازاغ است نور خاصگان
عقل زاغ استاد گور مردگان
هوش مصنوعی: عقل ما به مانند پرندهای کر است و توانایی دیدن حقیقتها را ندارد. اما نور خاص عقل، مانند شعاع روشنایی است که میتواند به ما کمک کند تا از تاریکیها و مرگها فرار کنیم و به درک عمیقتری از زندگی برسیم.
جان که او دنبالهٔ زاغان پرد
زاغ او را سوی گورستان برد
هوش مصنوعی: جان کسی که مانند زاغ هاست، به سمت گورستان هدایت میشود.
هین مدو اندر پی نفس چو زاغ
کو به گورستان برد نه سوی باغ
هوش مصنوعی: مواظب باش که دنبالهرو خواستههای نفسانیات نباشی، مانند زاغی که به سوی قبرستان میرود و نه به سمت باغ.
گر روی رو در پی عنقای دل
سوی قاف و مسجد اقصای دل
هوش مصنوعی: اگر چهرهات را به سمت عشق و آرزو بچرخانی، دل تو به سمت قاف و معبدی عالی خواهد رفت.
نوگیاهی هر دم ز سودای تو
میدمد در مسجد اقصای تو
هوش مصنوعی: هر لحظه، جوانهای تازه از عشق تو در مکان مقدس تو رشد میکند.
تو سلیمانوار داد او بده
پی بر از وی پای رد بر وی منه
هوش مصنوعی: تو مانند سلیمان هستی، پس از او قضاوت کن و بر او پا نگذار.
زانک حال این زمین با ثبات
باز گوید با تو انواع نبات
هوش مصنوعی: این زمین همیشه ثابت و استوار است و با درختان و گیاهان مختلفی که دارد، حال خود را به تو نشان میدهد.
در زمین گر نیشکر ور خود نیست
ترجمان هر زمین نبت ویست
هوش مصنوعی: اگر در زمین، نیشکر نباشد، هر خاکی را میتوان مهربان و خوب توصیف کرد، اما در حقیقت، نیشکر در واقع میوه اصلی و با ارزش این زمین است.
پس زمین دل که نبتش فکر بود
فکرها اسرار دل را وا نمود
هوش مصنوعی: پس دل انسان که حاصل تفکر است، افکارش رازهای درونش را آشکار میسازد.
گر سخنکش یابم اندر انجمن
صد هزاران گل برویم چون چمن
هوش مصنوعی: اگر در جمع دوستان سخنگوی خوبی بیابم، همانند باغی پر از گل، هزاران گل زیبایی از دل من میروید.
ور سخنکش یابم آن دم زن به مزد
میگریزد نکتهها از دل چو دزد
هوش مصنوعی: اگر در آن لحظه که سخنگو را مییابم، بگوید که مزد را میگذارد و فرار میکند، رازها از دل مانند دزد بیرون میآیند.
جنبش هر کس به سوی جاذبست
جذب صدق نه چو جذب کاذبست
هوش مصنوعی: هر فردی به سمت چیزی حرکت میکند که به آن جذب شده است؛ این جذب، واقعی و راستین است و نه مانند جذبهای ظاهری و فریبنده.
میروی گه گمره و گه در رشد
رشته پیدا نه و آنکت میکشد
هوش مصنوعی: گاهی در مسیری گمراه میشوی و گاهی به سمت رشد و پیشرفت میروی، اما در هر صورت، آن چیزی که تو را به جلو میبرد، وجود دارد.
اشتر کوری مهار تو رهین
تو کشش میبین مهارت را مبین
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا صحبت از یک شتر نابیناست که در کنترل تو قرار دارد. تو باید به کشش و قدرت آن توجه کنی، اما نباید به مهارت تو در کنترل آن توجه کنی. این بیان میتواند به این معنا باشد که در کارهایی که انجام میدهیم، ممکن است نتایج و نتایج ما بیشتر وابسته به شرایط و ابزارهایی باشد که در دست داریم تا به تواناییهای خودمان.
گر شدی محسوس جذاب و مهار
پس نماندی این جهان دارالغرار
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا جذاب و محسوس شوی و به خواستههایت دست پیدا کنی، دیگر از این دنیا که در آن ناپایداری وجود دارد، نخواهی ماند.
گبر دیدی کو پی سگ میرود
سخرهٔ دیو ستنبه میشود
هوش مصنوعی: آیا آن گبر را دیدی که به دنبال سگ میرود؟ او به زودی به سخره (منظری) میرسد که دیو در آن زندگی میکند.
در پی او کی شدی مانند حیز
پی خود را واکشیدی گبر نیز
هوش مصنوعی: از او پیروی کردی، مانند این که خواستهای خود را رها کنی. حتی شخص غیرمؤمن نیز به دنبال او میشتابد.
گاو گر واقف ز قصابان بدی
کی پی ایشان بدان دکان شدی
هوش مصنوعی: اگر گاو از منزلت و وضعیت قصابان آگاه بود، هرگز به دکان آنها نزدیک نمیشد.
یا بخوردی از کف ایشان سبوس
یا بدادی شیرشان از چاپلوس
هوش مصنوعی: یا از دست آنها چیزی به دست آوردی که کمارزش است، یا به خاطر چاپلوسیات از آنها بهترین چیز را به تو دادند.
ور بخوردی کی علف هضمش شدی
گر ز مقصود علف واقف بدی
هوش مصنوعی: اگر علفی بخوری و نتوانی آن را هضم کنی، نشاندهنده این است که اگر از هدف و خاصیت علف آگاهی داشتی، این مشکل پیش نمیآمد.
پس ستون این جهان خود غفلتست
چیست دولت کین دوادو با لتست
هوش مصنوعی: ستون اصلی این جهان، غفلت انسانهاست. حالا ببینید که چطور خود غفلت، به تنهایی میتواند مسبب مشکلات و نابسامانیها باشد.
اولش دو دو به آخر لت بخور
جز درین ویرانه نبود مرگ خر
هوش مصنوعی: اگر در ابتدای کار، دو بار به آخر کار نگاه کنی، هیچ چیز از این ویرانه جز مرگ وجود ندارد.
تو به جد کاری که بگرفتی به دست
عیبش این دم بر تو پوشیده شدست
هوش مصنوعی: تو در کاری که شروع کردهای، عیب و نقص آن به خوبی برایت مشخص شده است.
زان همی تانی بدادن تن به کار
که بپوشید از تو عیبش کردگار
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی در کارها تلاش کنی، باید عیبهای خود را بپوشانی که خالق تو آنها را پنهان کرده است.
همچنین هر فکر که گرمی در آن
عیب آن فکرت شدست از تو نهان
هوش مصنوعی: هر افکاری که در دل داری و باعث ایجاد احساس گرما و شوق میشود، اگر دارای عیبی باشد، این عیب به خودی خود از تو پنهان است.
بر تو گر پیدا شدی زو عیب و شین
زو رمیدی جانت بعد المشرقین
هوش مصنوعی: اگر در وجود تو عیبی آشکار شود و به خاطر آن فاصله بگیری، جان تو از دو سوی شرق و غرب دور خواهد شد.
حال که آخر زو پشیمان میشوی
گر بود این حال اول کی دوی
هوش مصنوعی: وقتی که در نهایت از آنچه انجام دادهای پشیمان میشوی، پس چرا در ابتدا این وضعیت را تجربه کردی؟
پس بپوشید اول آن بر جان ما
تا کنیم آن کار بر وفق قضا
هوش مصنوعی: پس ابتدا آن را بر وجود خود بپوشانید تا بتوانیم آن کار را طبق تقدیر انجام دهیم.
چون قضا آورد حکم خود پدید
چشم وا شد تا پشیمانی رسید
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت حکم خود را نمایان کرد، انسان چشمانش را باز کرد و به تاسف و پشیمانی دچار شد.
این پشیمانی قضای دیگرست
این پشیمانی بهل حق را پرست
هوش مصنوعی: این پشیمانی ناشی از سرنوشت دیگری است و این احساس پشیمانی، نشاندهندهی پرستش حق میباشد.
ور کنی عادت پشیمان خور شوی
زین پشیمانی پشیمانتر شوی
هوش مصنوعی: اگر عادتهای نادرست خود را تغییر دهی و از آن پشیمان شوی، در واقع با این پشیمانی بیشتر از قبل دچار ناراحتی خواهی شد.
نیم عمرت در پریشانی رود
نیم دیگر در پشیمانی رود
هوش مصنوعی: نیمی از عمرت در بینظمی و آشفتگی میگذرد و نیمه دیگر آن تحت تأثیر احساس پشیمانی سپری میشود.
ترک این فکر و پریشانی بگو
حال و یار و کار نیکوتر بجو
هوش مصنوعی: ترک این افکار و نگرانیها کن و به حال و احوال خود و یارت بپرداز و به دنبال کارهای بهتر برو.
ور نداری کار نیکوتر به دست
پس پشیمانیت بر فوت چه است
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی کاری بهتر انجام دهی، پس چرا پس از آنکه فرصتها را از دست دادی، ناامید و پشیمان شوی؟
گر همی دانی ره نیکو پرست
ور ندانی چون بدانی کین بد است
هوش مصنوعی: اگر میدانی که راه درست کدام است، آن را دنبال کن؛ و اگر نمیدانی، بهتر است به جستجوی آن بپردازی و از کارهای نادرست پرهیز کنی.
بد ندانی تا ندانی نیک را
ضد را از ضد توان دید ای فتی
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی را نمیدانی، نمیتوانی خوبی را بشناسی. برای اینکه ضدها را از هم تشخیص بدهی، باید ابتدا با یکدیگر آشنا شوی.
چون ز ترک فکر این عاجز شدی
از گناه آنگاه هم عاجز بدی
هوش مصنوعی: زمانی که از فکر کردن به عواقب گناه ناتوان شدی، در آن لحظه هم از انجام آن گناه ناتوان میشوی.
چون بدی عاجز پشیمانی ز چیست
عاجزی را باز جو کز جذب کیست
هوش مصنوعی: وقتی که انسان در آزار به دیگران ناتوان میشود، باید بداند پشیمانی از چه چیزی ناشی میشود. به دنبال علت ناتوانی خود باش که این ناتوانی بر اثر چیزی است که او را به خود جذب میکند.
عاجزی بیقادری اندر جهان
کس ندیدست و نباشد این بدان
هوش مصنوعی: هیچکس در جهان عاجز نیست، بلکه ناتوانی و بیقصوری خود را به دیگران مینمایاند و این موضوع همیشه وجود داشته است.
همچنین هر آرزو که میبری
تو ز عیب آن حجابی اندری
هوش مصنوعی: هر آرزویی که داری، به خاطر عیبهای آن، مانعی در مسیرت وجود دارد.
ور نمودی علت آن آرزو
خود رمیدی جان تو زان جست و جو
هوش مصنوعی: اگر دلیلی برای آن آرزو نشان میدادی، جانت از آن جستوجو رها میشد.
گر نمودی عیب آن کار او ترا
کس نبردی کش کشان آن سو ترا
هوش مصنوعی: اگر عیب کار او را نشان میدادی، کسی تو را به سمت آن کار نمیکشاند.
وان دگر کار کز آن هستی نفور
زان بود که عیبش آمد در ظهور
هوش مصنوعی: و دیگر کاری که از آن نفرت داریم، بهدلیل آن است که عیبش در نظرها نمایان شده است.
ای خدای رازدان خوشسخن
عیب کار بد ز ما پنهان مکن
هوش مصنوعی: ای خداوند دانای سخنگو، خواهش میکنم عیوب و نقصهای کارهای بد ما را پنهان نکن.
عیب کار نیک را منما به ما
تا نگردیم از روش سرد و هبا
هوش مصنوعی: عیب کار خوب را به ما نگو، تا سرد و بیروح نشویم.
هم بر آن عادت سلیمان سنی
رفت در مسجد میان روشنی
هوش مصنوعی: در آن مکان، شخصی به خوشسلیقگی سلیمان به مسجد رفت و در نور و روشنی روز قرار گرفت.
قاعدهٔ هر روز را میجست شاه
که ببیند مسجد اندر نو گیاه
هوش مصنوعی: شاه هر روز به دنبال قاعده و سنتی جدید بود تا ببیند در مسجد چه نشانههای تازهای به وجود آمده است.
دل ببیند سر بدان چشم صفی
آن حشایش که شد از عامه خفی
هوش مصنوعی: دل نگاه میکند به چهره زیبای آن محبوب، که از دید عموم پنهان و دور است.