بخش ۳۴ - باقی قصهٔ ابراهیم ادهم قدسالله سره
بر سر تختی شنید آن نیکنام
طقطقی و های و هویی شب ز بام
گامهای تند بر بام سرا
گفت با خود این چنین زهره کرا
بانگ زد بر روزن قصر او که کیست
این نباشد آدمی مانا پریست
سر فرو کردند قومی بوالعجب
ما همی گردیم شب بهر طلب
هین چه میجویید گفتند اشتران
گفت اشتر بام بر کی جست هان
پس بگفتندش که تو بر تخت جاه
چون همی جویی ملاقات اله
خود همان بد دیگر او را کس ندید
چون پری از آدمی شد ناپدید
معنیاش پنهان و او در پیش خلق
خلق کی بینند غیر ریش و دلق
چون ز چشم خویش و خلقان دور شد
همچو عنقا در جهان مشهور شد
جان هر مرغی که آمد سوی قاف
جملهٔ عالم ازو لافند لاف
چون رسید اندر سبا این نور شرق
غلغلی افتاد در بلقیس و خلق
روحهای مرده جمله پر زدند
مردگان از گور تن سر بر زدند
یک دگر را مژده میدادند هان
نک ندایی میرسد از آسمان
زان ندا دینها همیگردند گبز
شاخ و برگ دل همی گردند سبز
از سلیمان آن نفس چون نفخ صور
مردگان را وا رهانید از قبور
مر ترا بادا سعادت بعد ازین
این گذشت الله اعلم بالیقین
بخش ۳۳ - پیدا کردن سلیمان علیهالسلام کی مرا خالصا لامر الله جهدست در ایمان تو یک ذره غرضی نیست مرا نه در نفس تو و حسن تو و نه در ملک تو خود بینی چون چشم جان باز شود به نورالله: هین بیا که من رسولم دعوتیبخش ۳۵ - بقیهٔ قصهٔ اهل سبا و نصیحت و ارشاد سلیمان علیهالسلام آل بلقیس را هر یکی را اندر خور خود و مشکلات دین و دل او و صید کردن هر جنس مرغ ضمیری به صفیر آن جنس مرغ و طعمهٔ او: قصه گویم از سبا مشتاقوار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر سر تختی شنید آن نیکنام
طقطقی و های و هویی شب ز بام
هوش مصنوعی: در بالای تخت، فردی با نام نیک طقطقی صداهایی از بام شب شنید.
گامهای تند بر بام سرا
گفت با خود این چنین زهره کرا
هوش مصنوعی: با قدمهای سریع بر فراز بام خانه قدم میزنم و با خود میگویم: این چه شجاعت و قوتی است!
بانگ زد بر روزن قصر او که کیست
این نباشد آدمی مانا پریست
هوش مصنوعی: صدا کرد از پنجره قصر او که کیست؟ اینجا آدمی نیست، بلکه موجود دیگری است که شبیه انسان نیست.
سر فرو کردند قومی بوالعجب
ما همی گردیم شب بهر طلب
هوش مصنوعی: گروهی از مردم عجیبی که سر خود را پایین میآورند، ما هم شب را به جستجوی چیزی گردش میکنیم.
هین چه میجویید گفتند اشتران
گفت اشتر بام بر کی جست هان
هوش مصنوعی: خوب توجه کنید، چه چیزی را جستوجو میکنید؟ گفتند، شترها میگویند: "شتر به کجا میخواهد بپرد؟" پس خوب دقت کنید.
پس بگفتندش که تو بر تخت جاه
چون همی جویی ملاقات اله
هوش مصنوعی: پس به او گفتند که تو در مقام و جایگاه خود، چگونه به دنبال دیدار حقیقت و الهی میگردی.
خود همان بد دیگر او را کس ندید
چون پری از آدمی شد ناپدید
هوش مصنوعی: او همان بدی را که دارد، هیچکس ندیده است؛ چون که مانند پری از دست انسان ناپدید شده است.
معنیاش پنهان و او در پیش خلق
خلق کی بینند غیر ریش و دلق
هوش مصنوعی: معنی این بیت این است که حقیقت و عمق وجود انسانها اغلب از نگاه دیگران پنهان است و مردم فقط ظواهر مانند لباس و ظاهر را میبینند و نمیتوانند به درون انسانها پی ببرند.
چون ز چشم خویش و خلقان دور شد
همچو عنقا در جهان مشهور شد
هوش مصنوعی: وقتی که از چشم مردم و خودم دور شدم، مانند پرندهای افسانهای به شهرت و معروفیت دست پیدا کردم.
جان هر مرغی که آمد سوی قاف
جملهٔ عالم ازو لافند لاف
هوش مصنوعی: هر پرندهای که به قاف میرسد، تمام موجودات عالم از او به خود میباهند و فخر میفروشند.
چون رسید اندر سبا این نور شرق
غلغلی افتاد در بلقیس و خلق
هوش مصنوعی: وقتی نور شرق به سبا رسید، صدا و هیاهویی در میان بلقیس و مردم ایجاد شد.
روحهای مرده جمله پر زدند
مردگان از گور تن سر بر زدند
هوش مصنوعی: روحهای مرده همه به پرواز درآمدند و مردگان از گورهای خود سر بلند کردند.
یک دگر را مژده میدادند هان
نک ندایی میرسد از آسمان
هوش مصنوعی: آنها به یکدیگر خبر میدادند که صدایی از آسمان به گوش میرسد.
زان ندا دینها همیگردند گبز
شاخ و برگ دل همی گردند سبز
هوش مصنوعی: از آن صداهای مذهبی، دینها به دور خود میچرخند، همانطور که شاخ و برگ درخت دل نیز سبز میشود و به هم میپیوندند.
از سلیمان آن نفس چون نفخ صور
مردگان را وا رهانید از قبور
هوش مصنوعی: سلیمان با یک نفس خود، مردگان را از قبرهایشان بیرون آورد و به زندگی بازگرداند، مانند وزش نفخی که باعث زنده شدن مردگان میشود.
مر ترا بادا سعادت بعد ازین
این گذشت الله اعلم بالیقین
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی سعادت دارم، پس از این، که این دوران سپری شد. خداوند به حقیقت آگاهتر است.
حاشیه ها
1392/10/31 19:12
امین کیخا
مانا از مانستن یعنی به نظر آمدن شبیه بودن ، مانا همان معنا هم هست و نیز مانوک را هم همین نویسند .
1392/10/31 19:12
امین کیخا
از مژده لغت مژده ور را هم داریم یعنی بشار !