گنجور

بخش ۳ - حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سخت‌دلان و بی‌اعتقادان کردی

آن یکی واعظ چو بر تخت آمدی
قاطعان راه را داعی شدی
دست برمی‌داشت یا رب رحم ران
بر بدان و مفسدان و طاغیان
بر همه تسخرکنان اهل خیر
برهمه کافردلان و اهل دیر
می‌نکردی او دعا بر اصفیا
می‌نکردی جز خبیثان را دعا
مر ورا گفتند کین معهود نیست
دعوت اهل ضلالت جود نیست
گفت نیکویی ازینها دیده‌ام
من دعاشان زین سبب بگزیده‌ام
خبث و ظلم و جور چندان ساختند
که مرا از شر به خیر انداختند
هر گهی که رو به دنیا کردمی
من ازیشان زخم و ضربت خوردمی
کردمی از زخم آن جانب پناه
باز آوردندمی گرگان به راه
چون سبب‌ساز صلاح من شدند
پس دعاشان بر منست ای هوشمند
بنده می‌نالد به حق از درد و نیش
صد شکایت می‌کند از رنج خویش
حق همی گوید که آخر رنج و درد
مر ترا لابه کنان و راست کرد
این گله زان نعمتی کن کت زند
از در ما دور و مطرودت کند
در حقیقت هر عدو داروی تست
کیمیا و نافع و دلجوی تست
که ازو اندر گریزی در خلا
استعانت جویی از لطف خدا
در حقیقت دوستانت دشمن‌اند
که ز حضرت دور و مشغولت کنند
هست حیوانی که نامش اشغرست
او به زخم چوب زفت و لمترست
تا که چوبش می‌زنی به می‌شود
او ز زخم چوب فربه می‌شود
نفس مؤمن اشغری آمد یقین
کو به زخم رنج زفتست و سمین
زین سبب بر انبیا رنج و شکست
از همه خلق جهان افزونترست
تا ز جانها جانشان شد زفت‌تر
که ندیدند آن بلا قوم دگر
پوست از دارو بلاکش می‌شود
چون ادیم طایفی خوش می‌شود
ورنه تلخ و تیز مالیدی درو
گنده گشتی ناخوش و ناپاک بو
آدمی را پوست نامدبوغ دان
از رطوبتها شده زشت و گران
تلخ و تیز و مالش بسیار ده
تا شود پاک و لطیف و با فره
ور نمی‌تانی رضا ده ای عیار
گر خدا رنجت دهد بی‌اختیار
که بلای دوست تطهیر شماست
علم او بالای تدبیر شماست
چون صفا بیند بلا شیرین شود
خوش شود دارو چو صحت‌بین شود
برد بیند خویش را در عین مات
پس بگوید اُقتلوني یا ثقات
این عوان در حق غیری سود شد
لیک اندر حق خود مردود شد
رحمِ ایمانی ازو بُبریده شد
کین شیطانی برو پیچیده شد
کارگاه خشم گشت و کین‌وری
کینه دان اصل ضلال و کافری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن یکی واعظ چو بر تخت آمدی
قاطعان راه را داعی شدی
وقتی آن واعظ بر جایگاه خود نشست ، قاطعانِ طریق و دزدان راه را دعا کرد.
دست برمی‌داشت یا رب رحم ران
بر بدان و مفسدان و طاغیان
خداوندا ، رحم کن بر بدکاران و فسادگران و ستمگران 
بر همه تسخرکنان اهل خیر
برهمه کافردلان و اهل دیر
بر همه کسانی که اهل خوبی و نیکی را مسخره میکنند ، و نیز بر همه کافران و کسانی که دل تاریکی دارند و در معبدهای باطل فعالیت دارند
می‌نکردی او دعا بر اصفیا
می‌نکردی جز خبیثان را دعا
هوش مصنوعی: اگر او برای افراد پاک دعا نمی‌کرد، تنها برای افراد بد دعا نمی‌کرد.
مر ورا گفتند کین معهود نیست
دعوت اهل ضلالت جود نیست
هوش مصنوعی: او را گفتند که این وعده‌ای که داده شده، حقیقت ندارد و دعوت کسانی که در گمراهی هستند، عطا و بخشش نیست.
گفت نیکویی ازینها دیده‌ام
من دعاشان زین سبب بگزیده‌ام
هوش مصنوعی: من زیبایی‌هایی را از این افراد دیده‌ام و به همین دلیل از دعای آن‌ها بهره‌مند شده‌ام.
خبث و ظلم و جور چندان ساختند
که مرا از شر به خیر انداختند
هوش مصنوعی: این افراد به قدری بدی و ظلم ایجاد کردند که ناچار شدم از شر و آسیب به سمت خوبی و نیکی روی بیاورم.
هر گهی که رو به دنیا کردمی
من ازیشان زخم و ضربت خوردمی
هوش مصنوعی: هر بار که به دنیا توجه کردم، از این آدم‌ها آسیب دیدم و زخم خوردم.
کردمی از زخم آن جانب پناه
باز آوردندمی گرگان به راه
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که از زخم‌های دردناک به سوی آن سو روی آورده‌ام و گرگان (یعنی سرزمین یا گروهی قوی و جنگجو) مرا به راه خود بازگرداندند.
چون سبب‌ساز صلاح من شدند
پس دعاشان بر منست ای هوشمند
هوش مصنوعی: وقتی که آن‌ها باعث رخداد خیر و صلاح من شدند، پس دعا و آرزوی خوبشان برای من ضروری است، ای فردی با درایت.
بنده می‌نالد به حق از درد و نیش
صد شکایت می‌کند از رنج خویش
هوش مصنوعی: خدمتگزار از درد و زخم‌های خود به حق ناله می‌کند و از رنج‌هایی که کشیده، فراوان شکایت می‌نماید.
حق همی گوید که آخر رنج و درد
مر ترا لابه کنان و راست کرد
هوش مصنوعی: حق می‌گوید که در پایان رنج و درد تو، باید به صورت ناله و گله به درگاه او مراجعه کنی و درخواست مدد کنی.
این گله زان نعمتی کن کت زند
از در ما دور و مطرودت کند
هوش مصنوعی: اینجا به نوعی بیان شده که اگر از نعمتی دور بیفتی و از خانه‌ات رانده شوی، دیگر نمی‌توانی به آن خوشی‌ها دسترسی پیدا کنی.
در حقیقت هر عدو داروی تست
کیمیا و نافع و دلجوی تست
هوش مصنوعی: در واقع، هر دشمنی برای تو همانند یک داروی مفید و ارزشمند است که به تو کمک می‌کند و باعث دل‌گرمی تو می‌شود.
که ازو اندر گریزی در خلا
استعانت جویی از لطف خدا
وقتی از دشمن فرار کنی و به خلوت پناه میبری  از لطف و رحمت خدا کمک می‌خواهی.
در حقیقت دوستانت دشمن‌اند
که ز حضرت دور و مشغولت کنند
در واقع، دوستانی که در اطرافت هستند، به نوعی دشمن تو هستند ، چرا که تو را از خداوند دور کرده و به کارهای دنیوی مشغول می‌کنند.
هست حیوانی که نامش اشغرست
او به زخم چوب زفت و لمترست
یک حیوانی هست به نام خارپشت که با ضرب و زخم چوب زدن چاق و تنبل میشود.
تا که چوبش می‌زنی به می‌شود
او ز زخم چوب فربه می‌شود
هوش مصنوعی: هرگاه بر او ضربه‌ای وارد کنی، در نتیجه آن زخم، قوت و قدرت بیشتری پیدا می‌کند.
نفس مؤمن اشغری آمد یقین
کو به زخم رنج زفتست و سمین
 نفس مؤمن قطعاً مانند خارپشتی است که با زخم رنج و تعب ، به  ثمر می‌رسد و از نظر معنوی چاق و فربه میشود و به مراتب بالا می‌رسد.
زین سبب بر انبیا رنج و شکست
از همه خلق جهان افزونترست
هوش مصنوعی: به همین دلیل، پیامبران بیشتر از سایر مردم دنیا رنج و سختی را تحمل می‌کنند.
تا ز جانها جانشان شد زفت‌تر
که ندیدند آن بلا قوم دگر
هوش مصنوعی: به خاطر جانی که در دل‌ها داشتند، جانشان پرشورتر شد و چون مصیبت را قوم دیگری ندیدند، برایشان سخت‌تر بود.
پوست از دارو بلاکش می‌شود
چون ادیم طایفی خوش می‌شود
پوست (به هنگام دباغی) از تأثیر داروهایی که به آن می‌زنند پاک می‌شود ، همان‌طور که چرم طائفی(چرم یمنی) با دباغی خوش و زیبا می‌شود.
ورنه تلخ و تیز مالیدی درو
گنده گشتی ناخوش و ناپاک بو
وگرنه اگر به تلخی و زشتی روی آن پوست مواد اضافی(موادی غیر از داروهای دباغی) بمالی ، پوست گندیده و ناخوش و کثیف خواهد شد . کنایه از اینکه صفات رذیله روح را آلوده میکند.
آدمی را پوست نامدبوغ دان
از رطوبتها شده زشت و گران
 انسان مانند پوست دباغی نشده است. به دلیل رطوبت‌ها و کثیفی‌ها، به نوعی زشت و ناپسند و سنگین در آمده است.
تلخ و تیز و مالش بسیار ده
تا شود پاک و لطیف و با فره
تلاش و سختی و مجاهده و ریاضت بسیاری بخرج بده ، تا پوست روحت پاک و لطیف و خوب شود
ور نمی‌تانی رضا ده ای عیار
گر خدا رنجت دهد بی‌اختیار
اگر ه‍م نمی‌توانی ریاضت بکشی و مجاهدهٔ نفس کنی خشنود و راضی باش ای انسان باارزش ، چرا که وقتی که خدا رنج و درد به تو ارزانی دارد و بدانی در این رنج هیچ اختیاری نداری که آنرا از خودت دور کنی پرورش پیدا خواهی کرد .
که بلای دوست تطهیر شماست
علم او بالای تدبیر شماست
مشکلات و سختی‌هایی که حضرت دوست به تو ارزانی میدارد ، باعث پاکسازی و بهبود شما می‌شود . و البته دانش او بر تدبیر شما برتری و تسلطِ مسلم دارد.
چون صفا بیند بلا شیرین شود
خوش شود دارو چو صحت‌بین شود
وقتی که انسانِ معنوی به صفا و پاکی دست پیدا کند، درد و بلا  برایش شیرین و خوشایند می‌شود ، مانند وقتی که مریضی بهبودی اش را مجسم می‌کند و داروی ناخوشایند و تلخ را مینوشد .
برد بیند خویش را در عین مات
پس بگوید اُقتلوني یا ثقات
در عین حالی که در شطرنج بلاها مات شده و شکست خورده ولی در حقیقت برد خویش را میبیند . پس با افتخار فریاد می‌زند: "مرا بکشید ای معتمدین !"
این عوان در حق غیری سود شد
لیک اندر حق خود مردود شد
هوش مصنوعی: این فرد در مورد دیگران به نفع خود عمل کرده است، اما در مورد خودش به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است.
رحمِ ایمانی ازو بُبریده شد
کین شیطانی برو پیچیده شد
هوش مصنوعی: ایمان، به واسطه او قطع شده است، زیرا شیطان بر او چیره شده است.
کارگاه خشم گشت و کین‌وری
کینه دان اصل ضلال و کافری
هوش مصنوعی: در فضای کارگاه، خشم و کینه حکومت می‌کند و ریشه چنین احساساتی را باید در جهل و نادانی جستجو کرد.

حاشیه ها

1392/03/04 02:06
امین کیخا

واعظ به فارسی می شود اندرزبد ،

1392/03/04 02:06
امین کیخا

کفر به عربی و انگلیسی می شود پوشیدن )cover( به فارسی پوشیدن حقیقت توریدن است که تورش به معنی bias را از ان ساخته اند

1392/03/04 02:06
امین کیخا

شر به فارسی یعنی جنگ چنانچه هنوز به کردی چنین معنی میدهد

1392/03/04 02:06
امین کیخا

نالیدن افزون بر ناریدن زنوییدن هم هست برای ناله سگ هم کاربری دارد سگ زنود یا زنویید یعنی عو عو کرد

1392/03/04 02:06
امین کیخا

ستنبه و لمتر یعنی قوی و فربه ولی زفت اگر با زبر نخست بخوانیم همین معنی را میدهد وگر با پیش نخست بخوانیم خسیس است

1392/03/04 02:06
امین کیخا

ادیم پوست حیوان است به عربی در نهج البلاغة هم بعنوان جنس خوب بازار عکاظ امده است

1392/03/04 02:06
امین کیخا

تدبیر عربی است و خیلی هم زیباست فارسیش می شود گره گشایی و چاره اندیشی

1392/03/04 02:06
امین کیخا

کینه اصل گمراهی شمر ده شده است شاید بدلیل کینه اهریمن بر ادم

1395/07/20 01:10
مینا

عالی

1395/07/20 01:10
مینا

hyigugu8

1395/07/20 01:10
مینا

عالی نگاشتین استاد کیخواه

1395/07/20 01:10
مینا

شما در خصوص همه چیز نظر دارین

1396/04/22 14:07
علی محمد(شامحمد)

در اینجا می آموزیم که نابرده رنج گنج میسر نمی شود. و با هر سختی آسانی هست. خورن و خوابیدن و خوش بودن و کیف کردن کار آدم عاشق نیست و چگونه آرام بگیریم وقتی که خدا از ما پوشیده است ویا به تعبیر دیگر و قتی خود کاذبی بر ما حاکم است و خود واقعی و فطرت ما پوشیده است. رنجها و مصیبت ها و دردها همانند این است که از روی آیینه غبار روبی کنیم

1397/08/29 09:10
مهدی قناعت پیشه

همه چیز دو روی متضاد لازم دارد وخدا شیطان را هم درطرف دیگر رها کرد وخوب وبد،زشت وزیبا،کینه وترجم وبخشش،همه لازمند تا با قلب وتفکر یکی شده به وحدانیت ویگانگی برسیم.godis1only

1403/03/20 14:06
کوروش

پوست از دارو بلاکش می‌شود

 

چون ادیم طایفی خوش می‌شود

 

منظور از ادیم طایفی چیست ؟

 

1403/03/20 18:06
رضا از کرمان

سلام 

ادیم  طایفی = پوست  دباغی شده منسوب به شهر طایف در عربستان که ظاهراً شهرت ومرغوبیت  داشته وشاید اکنون هم داشته باشد 

در ابیات قیلی آمده حیوانی است به نام اشغر که همان خارپشت بزرگ با نام علمی تشی  یا سیخول که در گویش کرمان ما سیخور مینامند  که در هنگام شکار آن هرچه با چوب اورا بزنند آسیب نمی‌بیند که هیچ بلکه فربه می شود  نفس مومن همچون اشغر در اثر ریاضت وسختی فربه خواهدشد  و پوست هم در مجاورت داروهای دباغی و تحمل ضربه ومالش   تبدیل به ادیم طایفی میگردد.

  شاد باشید