گنجور

بخش ۲۷ - دیدن درویش جماعت مشایخ را در خواب و درخواست کردن روزی حلال بی‌مشغول شدن به کسب و از عبادت ماندن و ارشاد ایشان او را و میوه‌های تلخ و ترش کوهی بر وی شیرین شدن به داد آن مشایخ

آن یکی درویش گفت اندر سمر
خضریان را من بدیدم خواب در
گفتم ایشان را که روزی حلال
از کجا نوشم که نبود آن وبال
مر مرا سوی کهستان راندند
میوه‌ها زان بیشه می‌افشاندند
که خدا شیرین بکرد آن میوه را
در دهان تو به همتهای ما
هین بخور پاک و حلال و بی‌حساب
بی صداع و نقل و بالا و نشیب
پس مرا زان رزق نطقی رو نمود
ذوق گفت من خردها می‌ربود
گفتم این فتنه‌ست ای رب جهان
بخششی ده از همه خلقان نهان
شد سخن از من دل خوش یافتم
چون انار از ذوق می‌بشکافتم
گفتم ار چیزی نباشد در بهشت
غیر این شادی که دارم در سرشت
هیچ نعمت آرزو ناید دگر
زین نپردازم به حور و نیشکر
مانده بود از کسب یک دو حبه‌ام
دوخته در آستین جبه‌ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن یکی درویش گفت اندر سمر
خضریان را من بدیدم خواب در
هوش مصنوعی: یک درویش گفت که در باغ سبز خضر، خواب عجیبی دیدم.
گفتم ایشان را که روزی حلال
از کجا نوشم که نبود آن وبال
هوش مصنوعی: به او گفتم که چگونه می‌توانم روزی حلال به دست آورم که باعث دردسر و مشکل نشود.
مر مرا سوی کهستان راندند
میوه‌ها زان بیشه می‌افشاندند
هوش مصنوعی: مرا به سمت کوهستان فرستادند و میوه‌ها از آن جنگل بر زمین می‌ریختند.
که خدا شیرین بکرد آن میوه را
در دهان تو به همتهای ما
هوش مصنوعی: خداوند به واسطه تلاش‌های ما، آن میوه را در دهان تو شیرین کرده است.
هین بخور پاک و حلال و بی‌حساب
بی صداع و نقل و بالا و نشیب
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که غذاهای پاک، حلال و بدون حساب و کتاب بخوری، تا اینکه از دردسرها و مشکلات زندگی دور باشی و در نوسانات آن گرفتار نشوی.
پس مرا زان رزق نطقی رو نمود
ذوق گفت من خردها می‌ربود
هوش مصنوعی: پس از آنکه ذوق و شوق به من الهام شد، به من نشان داد که از آن رزق و نعمت نطق و بیان، بهره‌مند شده‌ام و می‌فهمم که این توانایی درک و خرد مرا مغلوب می‌سازد.
گفتم این فتنه‌ست ای رب جهان
بخششی ده از همه خلقان نهان
هوش مصنوعی: گفتم این یک مشکل بزرگ است، ای پروردگار، لطفی کن و از میان همه‌ی مردم، به طور پنهانی یاری‌ام کن.
شد سخن از من دل خوش یافتم
چون انار از ذوق می‌بشکافتم
هوش مصنوعی: وقتی که درباره من صحبت می‌شود، خوشحال می‌شوم مثل اناری که از خوشحالی می‌شکفد و طعمی شیرین می‌دهد.
گفتم ار چیزی نباشد در بهشت
غیر این شادی که دارم در سرشت
هوش مصنوعی: گفتم اگر در بهشت هیچ چیز دیگری نباشد جز این شادی که در وجودم دارم، باز هم کافی است.
هیچ نعمت آرزو ناید دگر
زین نپردازم به حور و نیشکر
هوش مصنوعی: هیچ نعمتی به اندازه رضایت و آرامش دل برایم مهم نیست و دیگر به دنبال لذت‌های دنیوی مثل حور و نیشکر نمی‌روم.
مانده بود از کسب یک دو حبه‌ام
دوخته در آستین جبه‌ام
هوش مصنوعی: از تلاش و زحمتی که کشیدم، فقط دو دانه به دست آوردم و آن‌ها را در آستین جبه‌ام پنهان کرده‌ام.

حاشیه ها

1392/10/27 19:12
راضیه

سلام ممنون از گنجینه ایی که در اختیارمون گذاشتین
معنی بیت آخر چیه؟

1392/10/31 02:12
امین کیخا

جبه همان گبه فارسی است

1392/10/31 02:12
امین کیخا

سمر عربی سمرد فارسی است و به همان معنی

1392/10/31 15:12
امین کیخا

البته افزون کنم که از تبار پرستی و نژاد پرستی بیزارم که چشم را کور می کند و من هرگز این گونه نبوده ام و نیستم . ولی دوست داشتن مملکت و ملت خود از ایمان است .

1403/04/17 04:07
کوروش

مانده بود از کسب یک دو حبه‌ام

 

دوخته در آستین جبه‌ام

 

یعنی چه ؟

 

 

 

1403/04/17 12:07
رضا از کرمان

سلام 

   این که پر واضحه  عزیز  درویش پس از دیدن مشایخ بدون کار کردن براش روزی میرسید  پس مقداری پول خرد ( حبه) از کارکرد قبلی اش  در آستین لباسش ( جبه) داشت  که دیگه نیازش نبود ودر قسمت بعد اگه بخونی داد به  پیرمرد هیزم فروش و باقی حکایت. با دقت بخونی وارتباط قبل وبعد رو دریابی راحته عزیزم