گنجور

بخش ۲۱ - تفسیر این حدیث کی مثل امتی کمثل سفینة نوح من تمسک بها نجا و من تخلف عنها غرق

بهر این فرمود پیغامبر که من
هم‌چو کشتی‌ام به طوفان زمن
ما و اصحابم چو آن کشتی نوح
هر که دست اندر زند یابد فتوح
چونک با شیخی تو دور از زشتیی
روز و شب سیاری و در کشتیی
در پناه جان جان‌بخشی توی
کشتی اندر خفته‌ای ره می‌روی
مسکل از پیغامبر ایام خویش
تکیه کم کن بر فن و بر کام خویش
گرچه شیری چون روی ره بی‌دلیل
خویش‌بین و در ضلالی و ذلیل
هین مپر الا که با پرهای شیخ
تا ببینی عون و لشکرهای شیخ
یک زمانی موج لطفش بال تست
آتش قهرش دمی حمال تست
قهر او را ضد لطفش کم شمر
اتحاد هر دو بین اندر اثر
یک زمان چون خاک سبزت می‌کند
یک زمان پر باد و گبزت می‌کند
جسم عارف را دهد وصف جماد
تا برو روید گل و نسرین شاد
لیک او بیند نبیند غیر او
جز به مغز پاک ندهد خلد بو
مغز را خالی کن از انکار یار
تا که ریحان یابد از گلزار یار
تا بیابی بوی خلد از یار من
چون محمد بوی رحمن از یمن
در صف معراجیان گر بیستی
چون براقت بر کشاند نیستی
نه چو معراج زمینی تا قمر
بلک چون معراج کلکی تا شکر
نه چو معراج بخاری تا سما
بل چو معراج جنینی تا نهی
خوش براقی گشت خنگ نیستی
سوی هستی آردت گر نیستی
کوه و دریاها سمش مس می‌کند
تا جهان حس را پس می‌کند
پا بکش در کشتی و می‌رو روان
چون سوی معشوق جان جان روان
دست نه و پای نه رو تا قدم
آن چنانک تاخت جانها از عدم
بردریدی در سخن پردهٔ قیاس
گر نبودی سمع سامع را نعاس
ای فلک بر گفت او گوهر ببار
از جهان او جهانا شرم دار
گر بباری گوهرت صد تا شود
جامدت بیننده و گویا شود
پس نثاری کرده باشی بهر خود
چونک هر سرمایهٔ تو صد شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهر این فرمود پیغامبر که من
هم‌چو کشتی‌ام به طوفان زمن
هوش مصنوعی: این بیت به این نکته اشاره دارد که پیامبر فرمودند من مانند کشتی‌ای هستم که در طوفان به حرکت ادامه می‌دهد. یعنی او به عنوان یک رهبر و راهنما در برابر مشکلات و چالش‌ها ثابت قدم است و مانند کشتی، می‌تواند از میان سختی‌ها عبور کند.
ما و اصحابم چو آن کشتی نوح
هر که دست اندر زند یابد فتوح
هوش مصنوعی: ما و دوستانم مانند کشتی نوح هستیم؛ هر کس که به ما بپیوندد، موفقیت را به دست می‌آورد.
چونک با شیخی تو دور از زشتیی
روز و شب سیاری و در کشتیی
هوش مصنوعی: وقتی که همراه یک انسان باتجربه و دانا هستی، از هرگونه زشتی و بدی دور می‌مانی و در آرامش به سر می‌بری. روز و شب در حال حرکت و پیشرفت هستی، مانند کسی که در یک کشتی به سفر می‌رود.
در پناه جان جان‌بخشی توی
کشتی اندر خفته‌ای ره می‌روی
هوش مصنوعی: در حمایت و حمایت از تو، جانم را به دست گرفته‌ام و در این کشتی روان، در کنار تو خوابیده‌ام و به سوی مقصد می‌روم.
مسکل از پیغامبر ایام خویش
تکیه کم کن بر فن و بر کام خویش
هوش مصنوعی: از پیامبر سفارش کن که به دستاوردها و هنرهای خود بیش از حد تکیه نکند و به سوی اوضاع و احوال روزگار خود نظر بیفکند.
گرچه شیری چون روی ره بی‌دلیل
خویش‌بین و در ضلالی و ذلیل
هوش مصنوعی: اگرچه تو مانند شیر با قدرت و زیبایی هستی، اما بدون دلیل به خودت مغروری و در گمراهی و ذلت به سر می‌بری.
هین مپر الا که با پرهای شیخ
تا ببینی عون و لشکرهای شیخ
هوش مصنوعی: بشتاب و جز با بال‌های شیخ نپر، تا عون و سپاه او را ببینی.
یک زمانی موج لطفش بال تست
آتش قهرش دمی حمال تست
هوش مصنوعی: در زمانی، محبت او همچون بالی برای من بود و خشم او در لحظه‌ای مانند بار سنگین بر دوش من.
قهر او را ضد لطفش کم شمر
اتحاد هر دو بین اندر اثر
هوش مصنوعی: خشم او را به حساب کم‌حوصلگی‌اش نگذار، زیرا هر دو حالت، یعنی قهر و لطف، در نهایت بر یکدیگر تأثیر دارند.
یک زمان چون خاک سبزت می‌کند
یک زمان پر باد و گبزت می‌کند
هوش مصنوعی: در یک زمان، تو را به رنگ سبز و زندگی تبدیل می‌کند و در زمانی دیگر، تو را تحت تأثیر باد و طوفان قرار می‌دهد.
جسم عارف را دهد وصف جماد
تا برو روید گل و نسرین شاد
هوش مصنوعی: جسم عارف به گونه‌ای توصیف می‌شود که مانند یک جسم بی‌جان به نظر می‌آید، اما در حقیقت، این وضعیت باعث می‌شود که زیبایی‌های طبیعی و گل‌های خوشبو در دل او شکوفا شوند و شادابی و سرزندگی را به ارمغان آورند.
لیک او بیند نبیند غیر او
جز به مغز پاک ندهد خلد بو
هوش مصنوعی: ولی او تنها او را می‌بیند و غیر از او نمی‌بیند، جز با دل پاک به اوج لذت و بهشت حقیقی دست پیدا نمی‌کند.
مغز را خالی کن از انکار یار
تا که ریحان یابد از گلزار یار
هوش مصنوعی: برای بهره‌مندی از زیبایی‌ها و نعمت‌های عشق، باید از انکار و تردید دوری کرد، تا مانند ریحان از گلزار عشق بهره‌مند شوی.
تا بیابی بوی خلد از یار من
چون محمد بوی رحمن از یمن
هوش مصنوعی: برای آنکه عطر بهشت را از محبوبم بیابی، همچنان که محمد بوی رحمت را از یمن احساس کرد.
در صف معراجیان گر بیستی
چون براقت بر کشاند نیستی
هوش مصنوعی: اگر در صف صعودکنندگان به معراج بایستی، همچون نوری که بر افراشته می‌شود، وجودت درخشان نخواهد بود.
نه چو معراج زمینی تا قمر
بلک چون معراج کلکی تا شکر
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که این وضعیت نه تنها به زمین و ماه محدود نمی‌شود، بلکه به گونه‌ای دیگر و زیبا مانند شیرینی است که به شکر می‌رسد. اشاره به این دارد که تجربه یا حالتی فراتر از آنچه به ظاهر می‌رسد، وجود دارد و با احساسات عمیق و شیرین‌تر ارتباط دارد.
نه چو معراج بخاری تا سما
بل چو معراج جنینی تا نهی
هوش مصنوعی: نه مثل معراج بخاری که به آسمان می‌رود، بلکه مانند معراج جنینی که به دنیا می‌آید.
خوش براقی گشت خنگ نیستی
سوی هستی آردت گر نیستی
هوش مصنوعی: اگر بی‌خبر از هستی باشی، به سوی وجود و حقیقت هدایتت می‌کند.
کوه و دریاها سمش مس می‌کند
تا جهان حس را پس می‌کند
هوش مصنوعی: کوه‌ها و دریاها حالت و انرژی خاصی دارند که باعث می‌شود دنیا حس و احساسات را از ما بگیرد و ما را از واقعیت دور کنند.
پا بکش در کشتی و می‌رو روان
چون سوی معشوق جان جان روان
هوش مصنوعی: به کشتی برو و به آرامی حرکت کن، مانند جانی که به سمت محبوب خود روانه می‌شود.
دست نه و پای نه رو تا قدم
آن چنانک تاخت جانها از عدم
هوش مصنوعی: به هیچ دست و پا نیاز نیست، فقط قدمی بردار تا جان‌ها از عدم به هستی بشتابند.
بردریدی در سخن پردهٔ قیاس
گر نبودی سمع سامع را نعاس
هوش مصنوعی: اگر در گفتار خود، قیاس و تشبیه را نادیده می‌گرفتی، شنونده نمی‌توانست خواب‌آلود و غافل باشد.
ای فلک بر گفت او گوهر ببار
از جهان او جهانا شرم دار
هوش مصنوعی: ای آسمان، او گفت که گوهرها را از جهان ببار و جهانیان، از او خجالت بکشید.
گر بباری گوهرت صد تا شود
جامدت بیننده و گویا شود
هوش مصنوعی: اگر بارانی ببارد، گوهر وجودت چندین برابر خواهد شد و تو به واقعیتی روشن و قابل رؤیت تبدیل می‌شوی.
پس نثاری کرده باشی بهر خود
چونک هر سرمایهٔ تو صد شود
هوش مصنوعی: پس اگر برای خود نیکی کرده باشی، مانند این است که هر آنچه داری، چند برابر می‌شود.

حاشیه ها

1391/10/24 13:12
زیبا

سلام
با عرض پوزش، چون در حد حاشیه نویسی نیستم.
فقط می خواستم بگویم که در ابتدای بیت پنجم بنظر می رسد که خطایی سهوی روی داده باشد و کلمه "مگسل" صحیح باشد.

1391/10/24 14:12
زیبا

سلام
دو سوال داشتم
1- در بیت اول و پنجم، از جهت وزن شعر، به جای کلمه "پیغامبر"، واژه "پیغمبر" صحیحتر نیست؟
2- در بیت دهم کلمه "کبرت" به جای " گبزت" صحیح نیست؟ چون معنایی برای این واژه نیافتم.
پیشاپیش از راهنمایی شما سپاسگزارم.

1400/11/22 12:01
محمد یزدی

سلام

2-  گبز، لغت‌نامه دهخدا، گبز. [ گ َ ] (ص ) هر چیز گنده و قوی و سطبر. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ). سترگ و بزرگ . فربه :

در فلان بیشه درختی هست سبز
پس بلند و هول و هر شاخیش گبز. مولوی (مثنوی ).

تا چرد آن برّه در صحرای سبز
هین رحم بگشا که گشت این برّه گبز. مولوی (مثنوی ).

جملگی روی زمین سرسبز شد
شاخ خشک اشکوفه کرد و گبز شد. مولوی .

1392/10/30 14:12
امین کیخا

کام یا هوس یک واژه زیبای دیگر هم دارد و آن ریژ است و بسیار خوش آوا است .

1392/10/30 14:12
امین کیخا

معراج کلک تا شکر بسیار زیباست ! اول اینکه برای معراج لغت برکشیدن را هم مولانا همین جا به کار برده است . فراپویی هم یعنی تعالی و عروج اما داستان کلک تا شکر یعنی فرا کشیده شدن کلک و قلم که از جنس نی می باشد و به جنس نی شکر برسد !! مثل انسان که زهک و گوشتک است ( نطفه و مضغه ) به جان بینا روشنی می یابد و فر گشت می کند .

1395/07/15 03:10
سید حبیب

باسلام.

ما و()) اصحابم()) ,چو آن کشتی نوح!!!!!!!!!

.

.

1397/07/16 12:10
نورا

مگسل از پیغمبر ایام خویش
تکیه کم کن بر فن و بر گام خویش

1397/12/26 11:02
میم

سلام
در این مصرع:
مسکل از پیغامبر ایام خویش
به جای کلمه مسگل احتمالا کلمۀ دیگری باید باشد
چون مسکل در لغتنامه دهخدا اینطور معنی شده:
نام سازی است که به دهن بنوازند مثل موسیقار. (جهانگیری ) (از آنندراج ). سازی را گویند که بعضی مردم از دهن به هوای دهن به طریق موسیقار نوازند. (برهان ) .
و در این مصرع این کلمه معنایی ندارد
منبع مورد استفاده تون کدام است؟

1398/07/28 13:09

ادامه دریافتهای دفتر چهارم 16
داستان آغاز خلافت عثمان 4
توانایی دل برای معراج
مغز را خالی کن از انکار یار
تا که ریحان یابد از گلزار یار550
روح و جانت را از اندیشه های غیر دوست خالی کن.
(اندیشه ها و دانش هایی که چون گرداب می چرخند و در آن همه چیز هست غیر از دوست)
پس از آن بوی گل خوشبو از آن دیار نصیب شود.
در صف معراجیان گر بیستی
چون براقت بر کشاند نیستی 552
اگر در جمع انسانهای بی نفس و رها از خویشتن قرار گیری "براق" که همان حالت زیبای خالی شدن و نیستی است تو را به معراج می برد.
(براق مرکب مخصوص پیامبر در معراج است در وصف براق:
از قاطر کوچکتر.دو بال در اطراف ران که پاها را به حرکت در می‌آورد.هر گام آن به اندازه میدان دیدش.هر گاه از کوه سرازیر میشد دستانش کوتاه و پاهایش بلند میشد. ...بحار الانوار
در صورت صحیح بودن روایت ،وصف براق مانند وصف بهشت و جهنم در قرآن است؛یعنی توصیف با تمثیل برای چیزی که در کلام نمی گنجد.)
نه چو معراج زمینی تا قمر
بلکه چون معراج کلکی تا شکر
مولانا تمثیلات بی نظیری برای معراج می فرماید :
معراج جسمانی نیست مانند رفتن به کره ماه بلکه مانند تبدیل شکر در نیشکر است.
نه چو معراج بخاری تا سما
بل چو معراج جنینی تا نهی
مانند صعود بخار به سوی آسمان نیست بلکه مانند تحول و معراج جنین به سمت عقل انسانی است.
خوش براقی گشت خنگ نیستی
سوی هستی آردت، گر نیستی
اسب نیستی براقی خوش رفتار و تیز پا برای تو خواهد شد،اگر فنای تمامی افکار و اوهام تو را به سوی هستی حقیقی آورد.
دست نه و پای نه ،رو تا قدم
آنچنانکه تاخت جان ها از عدم558
بدون دست و پا و حرکت جسمانی،با این معراج فرازمانی به آغاز آفرینش برو.
آنجایی که روح ها از نیستی به سوی وجود می تاختند.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1399/06/02 02:09
خسرو

سلام این بیت مربوط به این شعر نیست و معنی این شعر را به انحراف کشانده
ما و اصحابم چو آن کشتی نوح / هر که دست اندر زند یابد فتوح

1399/06/02 22:09
مریم

بیت اول :بهر این فرمود پیغمبر که من و بیت دوم ما و اصابیم چون کشتی نوح و بیت چهارم در پناه جان جان بخشی قوی بیت پنجم مگسل...

1399/11/10 17:02
خسرو

با سلام بیت دوم باید حذف شود و بیت اول نیز باید اینگونه تصحیح شود تا معنی این سروده مشخص شود
بهر این فرمود نوح پیغمبر که من / هم‌چو کشتی‌ام به طوفانها زمن