گنجور

بخش ۱۶ - قصهٔ مسجد اقصی و خروب و عزم کردن داود علیه‌السلام پیش از سلیمان علیه‌السلام بر بنای آن مسجد

چون درآمد عزم داودی به تنگ
که بسازد مسجد اقصی به سنگ
وحی کردش حق که ترک این بخوان
که ز دستت برنیاید این مکان
نیست در تقدیر ما آنک تو این
مسجد اقصی بر آری ای گزین
گفت جرمم چیست ای دانای راز
که مرا گویی که مسجد را مساز
گفت بی‌جرمی تو خونها کرده‌ای
خون مظلومان بگردن برده‌ای
که ز آواز تو خلقی بی‌شمار
جان بدادند و شدند آن را شکار
خون بسی رفتست بر آواز تو
بر صدای خوب جان‌پرداز تو
گفت مغلوب تو بودم مست تو
دست من بر بسته بود از دست تو
نه که هر مغلوب شه مرحوم بود
نه که المغلوب کالمعدوم بود
گفت این مغلوب معدومیست کو
جز به نسبت نیست معدوم ایقنوا
این چنین معدوم کو از خویش رفت
بهترین هستها افتاد و زفت
او به نسبت با صفات حق فناست
در حقیقت در فنا او را بقاست
جملهٔ ارواح در تدبیر اوست
جملهٔ اشباح هم در تیر اوست
آنک او مغلوب اندر لطف ماست
نیست مضطر بلک مختار ولاست
منتهای اختیار آنست خود
که اختیارش گردد اینجا مفتقد
اختیاری را نبودی چاشنی
گر نگشتی آخر او محو از منی
در جهان گر لقمه و گر شربتست
لذت او فرع محو لذتست
گرچه از لذات بی‌تاثیر شد
لذتی بود او و لذت‌گیر شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون درآمد عزم داودی به تنگ
که بسازد مسجد اقصی به سنگ
هوش مصنوعی: زمانی که داوود تصمیم گرفت که مسجد الاقصی را با سنگ بسازد و به سختی‌های آن مواجه شد، نشان‌دهنده عزم و اراده قوی او بود.
وحی کردش حق که ترک این بخوان
که ز دستت برنیاید این مکان
هوش مصنوعی: خداوند به او الهام کرد که از این کار دست بردارد، زیرا چنین کاری از توان او بیرون است.
نیست در تقدیر ما آنک تو این
مسجد اقصی بر آری ای گزین
هوش مصنوعی: در سرنوشت ما نیست که تو این مسجد اقصی را بسازی، ای انتخاب شده.
گفت جرمم چیست ای دانای راز
که مرا گویی که مسجد را مساز
هوش مصنوعی: پرسیدم که ای دانای کارها، چه گناهی کرده‌ام که مرا از مسجد دور می‌کنی؟
گفت بی‌جرمی تو خونها کرده‌ای
خون مظلومان بگردن برده‌ای
هوش مصنوعی: تو ادعا می‌کنی که بی‌گناهی، اما در حقیقت خون مظلومان را به گردن داری و به آنان آسیب زده‌ای.
که ز آواز تو خلقی بی‌شمار
جان بدادند و شدند آن را شکار
هوش مصنوعی: به خاطر صدای تو، تعداد زیادی از مردم جان خود را فدای تو کردند و به نوعی تحت تأثیر قرار گرفتند.
خون بسی رفتست بر آواز تو
بر صدای خوب جان‌پرداز تو
هوش مصنوعی: خون زیادی بر سر صدای دل‌نواز و زیبا تو ریخته شده است.
گفت مغلوب تو بودم مست تو
دست من بر بسته بود از دست تو
هوش مصنوعی: گفت: من تحت تاثیر تو بودم و به خاطر حالت مستی، دست من از کنترل خارج شده بود و نمی‌توانستم کمکی از دستم برآید.
نه که هر مغلوب شه مرحوم بود
نه که المغلوب کالمعدوم بود
هوش مصنوعی: هر کسی که شکست می‌خورد، لزوماً درگذشته یا نابود شده نیست و شکست خورده مانند کسی نیست که به کلی وجودش را از دست داده باشد.
گفت این مغلوب معدومیست کو
جز به نسبت نیست معدوم ایقنوا
هوش مصنوعی: این شخص به این نکته اشاره می‌کند که این فرد شکست خورده، وجودی ندارد و وجودش تنها به نسبت‌هایی که دارد وابسته است. به عبارت دیگر، وجود او تنها در قالب مقایسه با دیگران معنا پیدا می‌کند و به خودی خود نیست.
این چنین معدوم کو از خویش رفت
بهترین هستها افتاد و زفت
هوش مصنوعی: این شخص به گونه‌ای از خود رخت بربسته که بهترین و با ارزش‌ترین ویژگی‌ها و صفاتش نیز از بین رفته و دچار نقصان شده است.
او به نسبت با صفات حق فناست
در حقیقت در فنا او را بقاست
هوش مصنوعی: او به خاطر صفات الهی خود در کمال خاموشی و فنا قرار دارد، اما در واقع، این فنا برای او بقا و جاودانگی به همراه دارد.
جملهٔ ارواح در تدبیر اوست
جملهٔ اشباح هم در تیر اوست
هوش مصنوعی: تمامی ارواح تحت تدبیر و مدیریت او قرار دارند و همچنین همهٔ اشباح نیز در دایرهٔ قدرت او هستند.
آنک او مغلوب اندر لطف ماست
نیست مضطر بلک مختار ولاست
هوش مصنوعی: او در محبت و لطف ما به خوبی تسلیم شده است. او تحت فشار نیست، بلکه خود به اختیار و اراده‌اش این راه را انتخاب کرده است.
منتهای اختیار آنست خود
که اختیارش گردد اینجا مفتقد
هوش مصنوعی: انتهای آزادی و انتخاب در این است که خود فرد به‌طور کامل مالک و تصمیم‌گیرنده انتخاب‌هایش باشد، اما در اینجا او را از آن اختیار محروم می‌کنند.
اختیاری را نبودی چاشنی
گر نگشتی آخر او محو از منی
هوش مصنوعی: اگر اختیار و اراده‌ای نبود، هیچ لذتی هم وجود نداشت. پس اگر او در نهایت از من غایب شود، همه چیز بی‌معنی خواهد بود.
در جهان گر لقمه و گر شربتست
لذت او فرع محو لذتست
هوش مصنوعی: در این دنیا هر چیزی که هست، چه لقمه‌ی نانی باشد و چه جرعه‌ای نوشیدنی، لذتی که از آن می‌بریم وابسته به این است که چگونه می‌توانیم از لذت واقعی یا عمیق‌تر بهره‌مند شویم.
گرچه از لذات بی‌تاثیر شد
لذتی بود او و لذت‌گیر شد
هوش مصنوعی: هرچند که او از لذت‌ها تاثیر نگرفت، اما باز هم خود لذتی بود و از آن بهره‌مند شد.

حاشیه ها

1400/04/22 02:07
کوروش

لطفا این مثنوی رو تفسیر کنید

1403/04/06 01:07
کوروش

 

در جهان گر لقمه و گر شربتست

 

لذت او فرع محو لذتست

 

گرچه از لذات بی‌تاثیر شد

 

لذتی بود او و لذت‌گیر شد

 

یعنی چه ؟

 

1403/04/06 17:07
رضا از کرمان

سلام 

 اگر به بخش ۱۶  بخش قبلی که امتحان کردن فرد یهودی از امام علی ع  بود مراجعه کنی با این بیت تمام شد 

آن زمان کت امتحان مطلوب شد ///مسجد دین تو پر خروب شد  یعنی هرزمان با معیار های بشری قصد امتحان خداوند را داشتی بدان مسجد ایمانت را با گیاه خرنوب (گیاهی که در عمارتی بروید آن را ویران میکند) خراب کردی،  پس از آن مولانا داستان ساخت مسجد القصی را بیان میکند ودر  سر فصل آن آورده قصه مسجد اقصی وخروب  وعزم کردن داوود ع.....  نمیدانم این خروب در بیت پایانی او را به نوشتن این بخش واداشته  وجنگ‌های بین ادیان مسیحیت واسلام ویهودیان که در نهایت باعث تخریب این مکان گردیده خدا بهتر میداند ولی مولانا از آوردن این حکایت  قصد داشته موضوعاتی مثل فنای فی الله ،  اتحاد انبیا واولیای الهی ،وجبر واختیار  را تفهیم کند حال معنی ابیات مورد نظر شما : در بیت قبلی  در موردجبر واختیار داشت صحبت میکرد وفرمود  اگر سالک از وجود موهوم خود فانی نگردد از قدرت اختیار خود  لذتی نخواهد برد ( چاشنی کنایه از حلاوت ولذت است)  وترک کردن لذات مادی  در مثل خوردن وآشامیدن ، خود اصل لذت بردن است  به تعبیر دیگر لذت خوردن وآشامیدن نسبت به ترک لذت بردن از ماکولات واشربه،  در فرع میباشد  واصل  لذت بردن،ترک لذات مادی وحیوانی است  در بیت بعد میگوید هرچند چنین شخصی تعمدا خود را از انتفاع از لذات  مادی محروم میکند ولیکن وجود او خود اصل لذت وجاذب لذات معنوی میگردد . 

ببخشید ساده تر از این نمیتوانستم حق مطلب را ادا کنم شاد باشی عزیز