گنجور

بخش ۱۵ - گفتن آن جهود علی را کرم الله وجهه کی اگر اعتماد داری بر حافظی حق از سر این کوشک خود را در انداز و جواب گفتن امیرالمؤمنین او را

مرتضی را گفت روزی یک عنود
کو ز تعظیم خدا آگه نبود
بر سر بامی و قصری بس بلند
حفظ حق را واقفی ای هوشمند
گفت آری او حفیظست و غنی
هستی ما را ز طفلی و منی
گفت خود را اندر افکن هین ز بام
اعتمادی کن بحفظ حق تمام
تا یقین گرددمرا ایقان تو
و اعتقاد خوب با برهان تو
پس امیرش گفت خامش کن برو
تا نگردد جانت زین جرات گرو
کی رسد مر بنده را که با خدا
آزمایش پیش آرد ز ابتلا
بنده را کی زهره باشد کز فضول
امتحان حق کند ای گیج گول
آن خدا را می‌رسد کو امتحان
پیش آرد هر دمی با بندگان
تا به ما ما را نماید آشکار
که چه داریم از عقیده در سرار
هیچ آدم گفت حق را که ترا
امتحان کردم درین جرم و خطا
تا ببینم غایت حلمت شها
اه کرا باشد مجال این کرا
عقل تو از بس که آمد خیره‌سر
هست عذرت از گناه تو بتر
آنک او افراشت سقف آسمان
تو چه دانی کردن او را امتحان
ای ندانسته تو شر و خیر را
امتحان خود را کن آنگه غیر را
امتحان خود چو کردی ای فلان
فارغ آیی ز امتحان دیگران
چون بدانستی که شکردانه‌ای
پس بدانی کاهل شکرخانه‌ای
پس بدان بی‌امتحانی که اله
شکری نفرستدت ناجایگاه
این بدان بی‌امتحان از علم شاه
چون سری نفرستدت در پایگاه
هیچ عاقل افکند در ثمین
در میان مستراحی پر چمین
زانک گندم را حکیم آگهی
هیچ نفرستد به انبار کهی
شیخ را که پیشوا و رهبرست
گر مریدی امتحان کرد او خرست
امتحانش گر کنی در راه دین
هم تو گردی ممتحن ای بی‌یقین
جرات و جهلت شود عریان و فاش
او برهنه کی شود زان افتتاش
گر بیاید ذره سنجد کوه را
بر درد زان که ترازوش ای فتی
کز قیاس خود ترازو می‌تند
مرد حق را در ترازو می‌کند
چون نگنجد او به میزان خرد
پس ترازوی خرد را بر درد
امتحان هم‌چون تصرف دان درو
تو تصرف بر چنان شاهی مجو
چه تصرف کرد خواهد نقشها
بر چنان نقاش بهر ابتلا
امتحانی گر بدانست و بدید
نی که هم نقاش آن بر وی کشید
چه قدر باشد خود این صورت که بست
پیش صورتها که در علم ویست
وسوسهٔ این امتحان چون آمدت
بخت بد دان کآمد و گردن زدت
چون چنین وسواس دیدی زود زود
با خدا گرد و در آ اندر سجود
سجده گه را تر کن از اشک روان
کای خدا تو وا رهانم زین گمان
آن زمان کت امتحان مطلوب شد
مسجد دین تو پر خروب شد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرتضی را گفت روزی یک عنود
کو ز تعظیم خدا آگه نبود
هوش مصنوعی: روزی مرتضی با شخصی خیره‌سر صحبت می‌کرد که از احترام به خداوند هیچ چیزی نمی‌دانست.
بر سر بامی و قصری بس بلند
حفظ حق را واقفی ای هوشمند
هوش مصنوعی: بر فراز بلندای قصر و بام، به حفظ حق و حقیقت توجه کن ای فرد باهوش.
گفت آری او حفیظست و غنی
هستی ما را ز طفلی و منی
هوش مصنوعی: او گفت درست است که خداوند حافظ و بی‌نیاز است و ما از کودکی و نطفه، تحت مراقبت و حمایت او هستیم.
گفت خود را اندر افکن هین ز بام
اعتمادی کن بحفظ حق تمام
هوش مصنوعی: خود را به پایین بینداز و بر بام اعتماد، با دقت و نگرانی از حق و حقوق کامل مراقبت کن.
تا یقین گرددمرا ایقان تو
و اعتقاد خوب با برهان تو
هوش مصنوعی: تا زمانی که به یقین برسم، تو با ایمان و اعتقاد نیک خود و با استدلال قوی‌ات به من کمک کن.
پس امیرش گفت خامش کن برو
تا نگردد جانت زین جرات گرو
هوش مصنوعی: پس فرمانده به او گفت که سکوت کند و برود تا جانش به خاطر این جسارت در خطر نیفتد.
کی رسد مر بنده را که با خدا
آزمایش پیش آرد ز ابتلا
هوش مصنوعی: کی خواهد بود که بنده‌ای به مرحله‌ای برسد که بتواند با خدا در موضوع آزمایش و ابتلا گفتگو کند؟
بنده را کی زهره باشد کز فضول
امتحان حق کند ای گیج گول
هوش مصنوعی: چه کسی به بنده جرأت می‌دهد که بدون علم و دانش در آزمون حق، خود را به چالش بکشد؟ ای دل ساده و گیج، این کار بیهوده است.
آن خدا را می‌رسد کو امتحان
پیش آرد هر دمی با بندگان
هوش مصنوعی: خداوندی که هر لحظه بندگانش را امتحان می‌کند، به او می‌رسد و نزدیک می‌شود.
تا به ما ما را نماید آشکار
که چه داریم از عقیده در سرار
هوش مصنوعی: تا زمانی‌که او به ما نشان دهد که چه چیزی در درون داریم و چه عقایدی در سر داریم.
هیچ آدم گفت حق را که ترا
امتحان کردم درین جرم و خطا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که من تو را در این اشتباه و خطا امتحان کرده‌ام.
تا ببینم غایت حلمت شها
اه کرا باشد مجال این کرا
هوش مصنوعی: من می‌خواهم ببینم نهایت صبر و بردباری تو چه هنگامی به سر می‌آید و آیا در این شرایط جایی برای او وجود دارد یا نه.
عقل تو از بس که آمد خیره‌سر
هست عذرت از گناه تو بتر
هوش مصنوعی: عقل تو به خاطر سرسختی‌ات در اشتباهاتت کم شده است و به همین دلیل تو از گناهان خودت عذرخواهی‌ات بیشتر به چشم می‌آید.
آنک او افراشت سقف آسمان
تو چه دانی کردن او را امتحان
هوش مصنوعی: او همچون کسی است که سقف آسمان را به زیبایی و استحکام برپا کرده است، اما تو نمی‌دانی که چگونه او را آزمایش کرده‌اند.
ای ندانسته تو شر و خیر را
امتحان خود را کن آنگه غیر را
هوش مصنوعی: ای کسی که نمی‌دانی خوبی و بدی چیست، خود را امتحان کن و سپس به دیگران نگاه کن.
امتحان خود چو کردی ای فلان
فارغ آیی ز امتحان دیگران
هوش مصنوعی: وقتی خودت را خوب امتحان کردی و توانستی موفق شوی، دیگر نیازی نیست نگران آزمایش‌ها و امتحانات دیگران باشی.
چون بدانستی که شکردانه‌ای
پس بدانی کاهل شکرخانه‌ای
هوش مصنوعی: وقتی دانستی که طعم شیرین را تجربه کرده‌ای، پس باید بدانی که در نعمت‌ها و امکانات کم‌توجهی کرده‌ای.
پس بدان بی‌امتحانی که اله
شکری نفرستدت ناجایگاه
هوش مصنوعی: بدان که اگر هرگز آزمایش نشوی، خداوند شکر و سپاسی به تو نخواهد فرستاد و این به هیچ دلیلی نیست.
این بدان بی‌امتحان از علم شاه
چون سری نفرستدت در پایگاه
هوش مصنوعی: این به این معناست که بدون تست و آزمایش در علم و دانش، چگونه می‌توانی با شاهان و بالاترین مقام‌ها ارتباط برقرار کنی و در جایگاه آن‌ها قرار بگیری؟
هیچ عاقل افکند در ثمین
در میان مستراحی پر چمین
هوش مصنوعی: هیچ فرد عاقل و باهوشی، طلا را در جایی نامناسب و کثیف نمی‌گذارد.
زانک گندم را حکیم آگهی
هیچ نفرستد به انبار کهی
هوش مصنوعی: زیرا حکیم هیچ‌گاه نمی‌گذارد که گندم به انبار برود، یعنی او از کیفیت و ارزش آن آگاه است.
شیخ را که پیشوا و رهبرست
گر مریدی امتحان کرد او خرست
هوش مصنوعی: شیخی که رهبر و پیشوای مردم است، اگر کسی به او ایمان بیاورد و خود را زیر نظر او قرار دهد، باید خاطرجمع باشد که آن فرد جانشینی از او نمی‌تواند داشته باشد وگرنه از عقل و درک بی‌بهره است.
امتحانش گر کنی در راه دین
هم تو گردی ممتحن ای بی‌یقین
هوش مصنوعی: اگر تو در مسیر دین آزمایشی از او به عمل آوری، خودت نیز به امتحان کشیده خواهی شد، ای کسی که یقین نداری.
جرات و جهلت شود عریان و فاش
او برهنه کی شود زان افتتاش
هوش مصنوعی: شجاعت و نادانی تو در معرض دید قرار می‌گیرد و آشکار خواهد شد، او چگونه می‌تواند از این سقوط خود را حفظ کند؟
گر بیاید ذره سنجد کوه را
بر درد زان که ترازوش ای فتی
هوش مصنوعی: اگر یک ذره بیاید، کوه را از درد می‌سنجند، زیرا ترازوی تو ای جوانمرد است.
کز قیاس خود ترازو می‌تند
مرد حق را در ترازو می‌کند
هوش مصنوعی: مرد حق با انصاف و دقت، افراد را به اندازه و ارزش واقعی‌شان می‌سنجد و به هیچ وجه نمی‌گذارد که قضاوت نادرست بر اساس قیاس‌های نادرست انجام شود.
چون نگنجد او به میزان خرد
پس ترازوی خرد را بر درد
هوش مصنوعی: اگر چیزی در اندازه و معیار اندیشه‌ی ما نمی‌گنجد، پس باید برای سنجش آن از معیاری متفاوت استفاده کنیم که با درد و احساسات مرتبط باشد.
امتحان هم‌چون تصرف دان درو
تو تصرف بر چنان شاهی مجو
هوش مصنوعی: امتحان مانند تسلط بر دانشی است که در آن قرار دارد، بنابراین به دنبال سلطه بر چیزی نباش که در دسترس تو نیست.
چه تصرف کرد خواهد نقشها
بر چنان نقاش بهر ابتلا
هوش مصنوعی: نقاشی که برای امتحان و تجربه دست به کار شده است، چگونه بر بوم نقاشی خود طرح‌های مختلفی می‌زند.
امتحانی گر بدانست و بدید
نی که هم نقاش آن بر وی کشید
هوش مصنوعی: اگر کسی متوجه نشود و نبیند، نقاشی که تصویر را بر او کشیده، در واقع خودش در حال امتحان کردن اوست.
چه قدر باشد خود این صورت که بست
پیش صورتها که در علم ویست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چقدر اهمیت دارد خود این واقعیت یا شکل که در مقابل دیگر اشکال و صورت‌ها قرار دارد، در علم و دانش مورد بررسی قرار گیرد. به عبارتی، نگاه به خود واقعیت و فهم آن در مقایسه با دیگر اشکال و صورت‌ها اهمیت دارد.
وسوسهٔ این امتحان چون آمدت
بخت بد دان کآمد و گردن زدت
هوش مصنوعی: وقتی وسوسهٔ این امتحان به سراغت می‌آید، بدان که شانس بدی به تو روی آورده و تو را فریب داده است.
چون چنین وسواس دیدی زود زود
با خدا گرد و در آ اندر سجود
هوش مصنوعی: وقتی چنین نگرانی و وسواس‌هایی را احساس کردی، سریعاً به یاد خدا باش و در برابر او خم شو و دعا کن.
سجده گه را تر کن از اشک روان
کای خدا تو وا رهانم زین گمان
هوش مصنوعی: از خدا می‌خواهم که با اشک‌های من در سجده، دل مرا آرام کند و مرا از این گمان نجات بدهد.
آن زمان کت امتحان مطلوب شد
مسجد دین تو پر خروب شد
هوش مصنوعی: در آن زمان که آزمون و چالش‌ها به پایان رسید، مکان عبادت و دیانت تو پر از شگفتی‌ها و مسائل پیچیده شد.

حاشیه ها

1392/10/23 03:12
امین کیخا

خروب یک گونه گیاه است که گویا از فارسی خرنوب گرفته شده است و بنا بر عادت دیرین برایش یک معنی هم سریع تراشیده ایم گویا آن را گیاهی کرده اند که در خرابی ها می روید ! یا گیاهی که خرابی به بار می آورد چون بوف در میان جانوران ! اما در واقع خرنوب از خر بعلاوه نوب از نوبیدن است که در واقع مالیدن خر خودش را در گل و لای و گیاهان را نوبیدن می گویند و خرنوب را می توان گیاهی دانست که خران خودشان را بر آن می مالند و می نوبند ! ولی چون خران چنین ذوقی ندارند باید این گیاه خار و خنجکی و خسکی داشته باشد که در نگاه خران برای نوبیدن گیرا باشد !
اما نوبیدن صحنه زشتی نیست نباید به دلمان بد بیاوریم شعری از رودکی یافت می شود که در ان به نوبیدن آهوان پرداخته است و آن را غالیدن می گوید . غالیدن بنیاد لغت غل یا قل به معنی چرخ و گردش امروز است اما لغت نامبردنی دیگر غالوک است که برای هر آنچه که غل یا غر بخورد می شود به کار بیاید در زمان گذشته برای مهره چرخان گروهه کمان و امروز برای مهره joy stick !

1398/07/28 10:09

ادامه دریافتهای دفتر چهارم 6 بنده را نرسد که خداوند خویش را بیازماید
روزی یکی از حق ستیزان بر بامی بلند به امیرالمومنین ع گفت:اگر به حفاظت و نگهداری خدا ایمان داری ،خود را از روی بام به پایین بینداز.
علی ع فرمود:خاموش باش ،تو را ترسد که خدا را امتحان کنی.
در انجیل متی باب چهارم آمده است:
روزی ابلیس خواست ایمان عیسی ع را امتحان کند.عیسی چهل شبانه روز روزه گرفت و افطار نکرد.ابلیس گفت اگر پسر خدا هستی بگو تا این سنگها جملگی نان شود.عیسی گفت انسان نه برای نان ،بلکه برای رسیدن به معنویت زندگی می کند.
سپس ابلیس او را به بالای بنای بلندی برد و گفت اگر پسر خدا هستی خود را به پایین افکن.
عیسی فرمود:خداوندی خدای خود را امتحان نکن.
کی رسد مر بنده را که با خدا
آزمایش پیش آرد ز ابتلا؟ 359
آدمیان گاهی از روی آگاه نبودن از صفات و جایگاه خداوند می خواهند که آن تنها مقام تمام هستی را بیازمایند،حتی گاهی با دعاها و کارهای خوب.
و از این نکته غافل هستند که میل به امتحان خداوند ،میل به تصرف در اوست و این گستاخی بزرگ است.
افزون بر این اصرار در دعا به قصد تحت تاثیر قرار دادن خداوند ،ناآگاهی از صفات اوست .تاثیر پذیرفتن برای خدای یگانه عیب هست و او پاک و سبحان است از آن.
امتحان خود چو کردی ای فلان
فارغ آیی ز امتحان دیگران368
شیخ را که پیشوا و رهبرست
گر مریدی امتحان کرد،او خرست374
افزون بر خداوند پیر و شیخ را نیز سالک نباید امتحان کند.
مولانا در فرهنگ صریح زمان خویش او را ازین کار باز می دارد.
امتحان چون تصرف دان در او
تو تصرف بر چنان شاهی مجو 380
امتحان تصرف است و گستاخی.
چه تصرف کرد خواهد نقش ها
بر چنان نقاش،بهر ابتلا؟
خداوند تمثیل ما؛مولانای بزرگ می فرماید:
آدمیان چون نقش های یک نقاشی اند و خداوند چون نقاش.
چگونه نقش های روی یک تابلوی نقاشی می توانند نقاش را امتحان کنند؟؟!!
چه قدر باشد خود این صورت که بست
پیش صورتها که در علم وی است383
نکته عمیقتر عرفانی
نقاش چیره دست هستی دو نقش کشیده است یکی در علم خود (اعیان ثابته)و دیگری در جهان مادی .
این صورتهای جهان مادی که ما باشیم در مقابل نقشهایی که در علم خداوند و در جوار قرب الهی داریم بی مقدارند.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@