گنجور

بخش ۱۴ - رد کردن معشوقه عذر عاشق را و تلبیس او را در روی او مالیدن

در جوابش بر گشاد آن یار لب
کز سوی ما روز سوی تست شب
حیله‌های تیره اندر داوری
پیش بینایان چرا می‌آوری
هر چه در دل داری از مکر و رموز
پیش ما رسواست و پیدا هم‌چو روز
گر بپوشیمش ز بنده‌پروری
تو چرا بی‌رویی از حد می‌بری
از پدر آموز که آدم در گناه
خوش فرود آمد به سوی پایگاه
چون بدید آن عالم الاسرار را
بر دو پا استاد استغفار را
بر سر خاکستر انده نشست
از بهانه شاخ تا شاخی نجست
ربنا انا ظلمنا گفت و بس
چونک جانداران بدید از پیش و پس
دید جانداران پنهان هم‌چو جان
دورباش هر یکی تا آسمان
که هلا پیش سلیمان مور باش
تا بنشکافد ترا این دورباش
جز مقام راستی یک دم مه‌ایست
هیچ لالا مرد را چون چشم نیست
کور اگر از پند پالوده شود
هر دمی او باز آلوده شود
آدما تو نیستی کور از نظر
لیک اذا جاء القضا عمی البصر
عمرها باید به نادر گاه‌گاه
تا که بینا از قضا افتد به چاه
کور را خود این قضا همراه اوست
که مرورا اوفتادن طبع و خوست
در حدث افتد نداند بوی چیست
از منست این بوی یا ز آلودگیست
ور کسی بر وی کند مشکی نثار
هم ز خود داند نه از احسان یار
پس دو چشم روشن ای صاحب‌نظر
مر ترا صد مادرست و صد پدر
خاصه چشم دل آن هفتاد توست
وین دو چشم حس خوشه‌چین اوست
ای دریغا ره‌زنان بنشسته‌اند
صد گره زیر زبانم بسته‌اند
پای‌بسته چون رود خوش راهوار
بس گران بندیست این معذور دار
این سخن اشکسته می‌آید دلا
کین سخن دُرَّستْ غیرت آسیا
در اگر چه خرد و اشکسته شود
توتیای دیدهٔ خسته شود
ای در از اشکست خود بر سر مزن
کز شکستن روشنی خواهی شدن
همچنین اشکسته بسته گفتنیست
حق کند آخر درستش کو غنیست
گندم ار بشکست و از هم در سکست
بر دکان آمد که نک نان درست
تو هم ای عاشق چو جرمت گشت فاش
آب و روغن ترک کن اشکسته باش
آنک فرزندان خاص آدم‌اند
نفحهٔ انا ظلمنا می‌دمند
حاجت خود عرضه کن حجت مگو
هم‌چو ابلیس لعین سخت‌رو
سخت‌رویی گر ورا شد عیب‌پوش
در ستیز و سخت‌رویی رو بکوش
آن ابوجهل از پیمبر معجزی
خواست هم‌چون کینه‌ور ترکی غزی
لیک آن صدیق حق معجز نخواست
گفت این رو خود نگوید جز که راست
کی رسد هم‌چون توی را کز منی
امتحان هم‌چو من یاری کنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در جوابش بر گشاد آن یار لب
کز سوی ما روز سوی تست شب
هوش مصنوعی: در پاسخ به او، لبخند زدم و گفتم که روز به ما تعلق دارد، اما شب به تو اختصاص دارد.
حیله‌های تیره اندر داوری
پیش بینایان چرا می‌آوری
هوش مصنوعی: چرا در داوری، تزویر و نیرنگ به کار می‌بری، در حالی که افراد دانا و بینا از آن آگاه هستند؟
هر چه در دل داری از مکر و رموز
پیش ما رسواست و پیدا هم‌چو روز
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دل داری، حتی اگر مخفی و پیچیده باشد، پیش ما کاملاً مشخص و آشکار است مانند روز روشنی.
گر بپوشیمش ز بنده‌پروری
تو چرا بی‌رویی از حد می‌بری
هوش مصنوعی: اگر ما این عشق را به خاطر تو پنهان کنیم، چرا از درک و محبت تو فراتر می‌رویم و از حد و مرز می‌گذریم؟
از پدر آموز که آدم در گناه
خوش فرود آمد به سوی پایگاه
هوش مصنوعی: از پدر یاد بگیر که انسان در گناه به طور نیکو و خوشایند به جایگاه خود بازمی‌گردد.
چون بدید آن عالم الاسرار را
بر دو پا استاد استغفار را
هوش مصنوعی: وقتی آن عالم اسرار را دید که بر روی پا ایستاده و دعا و طلب مغفرت می‌کند.
بر سر خاکستر انده نشست
از بهانه شاخ تا شاخی نجست
هوش مصنوعی: در کنار خاکستر اندوه نشسته و به دنبال عذری نمی‌گردد که بتواند از آن توجیهی پیدا کند.
ربنا انا ظلمنا گفت و بس
چونک جانداران بدید از پیش و پس
هوش مصنوعی: پروردگار ما، ما به خود ظلم کرده‌ایم و همین کافی است، زیرا موجودات زنده از جلو و عقب ما را مشاهده کردند.
دید جانداران پنهان هم‌چو جان
دورباش هر یکی تا آسمان
هوش مصنوعی: برخی موجودات زنده وجود دارند که نظاره‌گر ما هستند، اما وجودشان همانند جان ما نامرئی و دور از دسترس است.
که هلا پیش سلیمان مور باش
تا بنشکافد ترا این دورباش
هوش مصنوعی: خودت را به سلیمان معرفی کن تا او تو را از این مشکل و بلای سخت نجات دهد.
جز مقام راستی یک دم مه‌ایست
هیچ لالا مرد را چون چشم نیست
هوش مصنوعی: غیر از صفت راستگویی، در زندگی چیزی نمانده است و مانند خواب و آرامش برای مرد، نمی‌تواند وجود داشته باشد.
کور اگر از پند پالوده شود
هر دمی او باز آلوده شود
هوش مصنوعی: اگر کسی از رهنمودها و نصیحت‌ها بهره‌مند شود، اما همیشه در معرض وسوسه‌ها و اشتباهات باشد، باز هم به آسانی ممکن است به اشتباهات گذشته بازگردد.
آدما تو نیستی کور از نظر
لیک اذا جاء القضا عمی البصر
هوش مصنوعی: برخی از انسان‌ها در ظاهر می‌توانند نابینا باشند و نتوانند به خوبی ظلمت و تاریکی‌ها را ببینند، اما وقتی سرنوشت و تقدیر به سراغشان می‌آید، چشمانشان به واقعیت‌ها باز می‌شود و حقیقت را درک می‌کنند.
عمرها باید به نادر گاه‌گاه
تا که بینا از قضا افتد به چاه
هوش مصنوعی: زندگی‌ها باید گاهی به ندرت صرف شوند تا فردی با بصیرت، به طور ناخواسته دچار اشتباه و مشکلات نشود.
کور را خود این قضا همراه اوست
که مرورا اوفتادن طبع و خوست
هوش مصنوعی: کور به سرنوشت خود تن داده است و برای او هیچ راهی جز قبول آن نیست، حتی اگر طبیعت و خوی او به سمت سقوط برود.
در حدث افتد نداند بوی چیست
از منست این بوی یا ز آلودگیست
هوش مصنوعی: وقتی در معرض هوا قرار می‌گیرم، نمی‌دانم این بوی ناشی از وجود من است یا به خاطر آلودگی‌هایی که در اطراف است.
ور کسی بر وی کند مشکی نثار
هم ز خود داند نه از احسان یار
هوش مصنوعی: اگر کسی بر او مشکی بریزد، خودش می‌داند که از لطف و بخشش دوست نیست، بلکه از ناآگاهی و غفلت خود اوست.
پس دو چشم روشن ای صاحب‌نظر
مر ترا صد مادرست و صد پدر
هوش مصنوعی: ای صاحب‌نظر، برای تو هر دو چشم روشن مانند صد مادر و صد پدر ارزش دارد.
خاصه چشم دل آن هفتاد توست
وین دو چشم حس خوشه‌چین اوست
هوش مصنوعی: چشم دل تو نسبت به دیگران به ویژه هفتاد نفر اهمیت بیشتری دارد و این دو چشم ظاهری فقط نظاره‌گر زیبایی‌های دنیای مادی هستند.
ای دریغا ره‌زنان بنشسته‌اند
صد گره زیر زبانم بسته‌اند
هوش مصنوعی: ای حسرت، دزدان در کمین نشسته‌اند و هزاران مشکل زیر زبانم پنهان شده است.
پای‌بسته چون رود خوش راهوار
بس گران بندیست این معذور دار
هوش مصنوعی: اگر مانند یک رود آرام و خوش مسیر باشی، به سادگی می‌توانی بار سنگینی را تحمل کنی، پس بی‌جهت خود را در قید و بند نگذار.
این سخن اشکسته می‌آید دلا
کین سخن دُرَّستْ غیرت آسیا
هوش مصنوعی: این حرف ناقص و ناتمام به نظر می‌رسد، ای دل! زیرا این گفته صحیح و درست احساسات و غیرت من را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
در اگر چه خرد و اشکسته شود
توتیای دیدهٔ خسته شود
هوش مصنوعی: اگر چه چشم‌هایمان کوچک و خسته شده‌اند، اما همچنان پر از امید و پشتیبانی هستند.
ای در از اشکست خود بر سر مزن
کز شکستن روشنی خواهی شدن
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر اشک‌هایت بر خود نزن، زیرا از شکستنت نوری به دست نخواهی آورد.
همچنین اشکسته بسته گفتنیست
حق کند آخر درستش کو غنیست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که بعضی از مسائل و موضوعات جالب و مهمی وجود دارند که صرفاً حرف زدن درباره آن‌ها کافی نیست و نیاز به عمل و درک عمیق‌تری دارد. در نهایت، حقایق و واقعیت‌ها خودشان را نشان می‌دهند و کسانی که دارای درک و توانایی بیشتری هستند، می‌توانند به آن‌ها پی ببرند.
گندم ار بشکست و از هم در سکست
بر دکان آمد که نک نان درست
هوش مصنوعی: اگر گندم بشکند و از هم پاشیده شود، به دکان می‌آید تا نانی تازه درست کند.
تو هم ای عاشق چو جرمت گشت فاش
آب و روغن ترک کن اشکسته باش
هوش مصنوعی: اگر تو هم عاشق هستی و عشق تو فاش شده، بهترین کار این است که از احساسات خود چشم‌پوشی کنی و سعی کنی خودت را شکست‌خورده نشان دهی.
آنک فرزندان خاص آدم‌اند
نفحهٔ انا ظلمنا می‌دمند
هوش مصنوعی: اینان فرزندان خاص آدم هستند که بوی ظلم و خطا را انتشار می‌دهند.
حاجت خود عرضه کن حجت مگو
هم‌چو ابلیس لعین سخت‌رو
هوش مصنوعی: خواسته‌ات را به خدا بگو، اما مانند ابلیس بدذات سخت‌گیر نباش.
سخت‌رویی گر ورا شد عیب‌پوش
در ستیز و سخت‌رویی رو بکوش
هوش مصنوعی: اگر کسی به سختی و مقاومت روی آورد و عیوبش را بپوشاند، در مبارزه و تلاش، باید به آن سخت‌کوشی ادامه دهد.
آن ابوجهل از پیمبر معجزی
خواست هم‌چون کینه‌ور ترکی غزی
هوش مصنوعی: ابوجهل از پیامبر معجزه‌ای خواست، مانند فردی که از روی دشمنی و کینه به دیگری درخواست می‌کند.
لیک آن صدیق حق معجز نخواست
گفت این رو خود نگوید جز که راست
هوش مصنوعی: اما آن شخص راستین و صادق، معجزه‌ای نخواست و گفت: این موضوع را فقط حقیقت می‌گوید و نه چیز دیگری.
کی رسد هم‌چون توی را کز منی
امتحان هم‌چو من یاری کنی
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند مانند تو باشد که از من امتحان می‌گیرد و همچون من کمک می‌کند؟

حاشیه ها

1400/04/22 02:07
کوروش

دو بیت آخر رو لطفا تفسیر کنید 

1400/09/16 22:12
کوروش

منظور از صدیق ابوبکر هست

میگه ابوبکر بر خلاف ابوجهل از پیامبر معجزه نخواست و بهش اعتماد کرد

ببت پایانی هم میگه به تو نمیرسه بخوای منو امتحان کنی تو کجا من کجا فکر کردی کی هستی .