بخش ۱۰۸ - منازعت امیران عرب با مصطفی علیهالسلام کی ملک را مقاسمت کن با ما تا نزاعی نباشد و جواب فرمودن مصطفی علیهالسلام کی من مامورم درین امارت و بحث ایشان از طرفین
آن امیران عرب گرد آمدند
نزد پیغامبر منازع میشدند
که تو میری هر یک از ما هم امیر
بخش کن این ملک و بخش خود بگیر
هر یکی در بخش خود انصافجو
تو ز بخش ما دو دست خود بشو
گفت میری مر مرا حق داده است
سروری و امر مطلق داده است
کین قران احمدست و دور او
هین بگیرید امر او را اتقوا
قوم گفتندش که ما هم زان قضا
حاکمیم و داد امیریمان خدا
گفت لیکن مر مرا حق ملک داد
مر شما را عاریه از بهر زاد
میری من تا قیامت باقیست
میری عاریتی خواهد شکست
قوم گفتند ای امیر افزون مگو
چیست حجت بر فزونجویی تو
در زمان ابری برآمد ز امر مر
سیل آمد گشت آن اطراف پر
رو به شهر آورد سیل بس مهیب
اهل شهر افغانکنان جمله رعیب
گفت پیغامبر که وقت امتحان
آمد اکنون تا گمارد گردد عیان
هر امیری نیزهٔ خود در فکند
تا شود در امتحان آن سیلبند
پس قضیب انداخت در وی مصطفی
آن قضیب معجز فرمان روا
نیزهها را همچو خاشاکی ربود
آب تیز سیل پرجوش عنود
نیزهها گم گشت جمله و آن قضیب
بر سر آب ایستاده چون رقیب
ز اهتمام آن قضیب آن سیل زفت
روبگردانید و آن سیلاب رفت
چون بدیدند از وی آن امر عظیم
پس مقر گشتند آن میران ز بیم
جز سه کس که حقد ایشان چیره بود
ساحرش گفتند و کاهن از جحود
ملک بر بسته چنان باشد ضعیف
ملک بر رسته چنین باشد شریف
نیزهها را گر ندیدی با قضیب
نامشان بین نام او بین این نجیب
نامشان را سیل تیز مرگ برد
نام او و دولت تیزش نمرد
پنج نوبت میزنندش بر دوام
همچنین هر روز تا روز قیام
گر ترا عقلست کردم لطفها
ور خری آوردهام خر را عصا
آنچنان زین آخرت بیرون کنم
کز عصا گوش و سرت پر خون کنم
اندرین آخر خران و مردمان
مینیابند از جفای تو امان
نک عصا آوردهام بهر ادب
هر خری را کو نباشد مستحب
اژدهایی میشود در قهر تو
که اژدهایی گشتهای در فعل و خو
اژدهای کوهیی تو بیامان
لیک بنگر اژدهای آسمان
این عصا از دوزخ آمد چاشنی
که هلا بگریز اندر روشنی
ورنه در مانی تو در دندان من
مخلصت نبود ز در بندان من
این عصایی بود این دم اژدهاست
تا نگویی دوزخ یزدان کجاست
بخش ۱۰۷ - نومید شدن موسی علیهالسلام از ایمام فرعون به تاثیر کردن سخن هامان در دل فرعون: گفت موسی لطف بنمودیم و جودبخش ۱۰۹ - در بیان آنک شناسای قدرت حق نپرسد کی بهشت و دوزخ کجاست: هر کجا خواهد خدا دوزخ کند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن امیران عرب گرد آمدند
نزد پیغامبر منازع میشدند
هوش مصنوعی: امیران عرب نزد پیامبر جمع شدند و با یکدیگر به بحث و جدل پرداختند.
که تو میری هر یک از ما هم امیر
بخش کن این ملک و بخش خود بگیر
هوش مصنوعی: شما که میروید، هر یک از ما هم سهم خود را بگیرد و قسمت خود را از این سرزمین بردارد.
هر یکی در بخش خود انصافجو
تو ز بخش ما دو دست خود بشو
هوش مصنوعی: هر کسی در زمینه خود باید انصاف و عدالت را رعایت کند و از ما نیز انتظار میرود که خود را از قضاوتهای نادرست دور کنیم.
گفت میری مر مرا حق داده است
سروری و امر مطلق داده است
هوش مصنوعی: او گفت که من میروم، زیرا خداوند به من حق سروری داده و اختیار کامل را به من سپرده است.
کین قران احمدست و دور او
هین بگیرید امر او را اتقوا
هوش مصنوعی: این قرآن، مربوط به پیامبر احمد است و دربارهی او تأکید کنید و از دستورات او پیروی کنید و با احتیاط به آنها عمل کنید.
قوم گفتندش که ما هم زان قضا
حاکمیم و داد امیریمان خدا
هوش مصنوعی: مردم به او گفتند که ما نیز از این سرنوشت بهرهمندیم و حاکمیت و رهبریمان از جانب خداست.
گفت لیکن مر مرا حق ملک داد
مر شما را عاریه از بهر زاد
هوش مصنوعی: او گفت: اما به من حق مالکیت داده است، در حالی که شما تنها اجازه استفاده از آن را دارید تا از آن بهرهبرداری کنید.
میری من تا قیامت باقیست
میری عاریتی خواهد شکست
هوش مصنوعی: میروی و من تا همیشه باقیام، رفتنت به صورت امانتی خواهد بود که سرانجام شکسته میشود.
قوم گفتند ای امیر افزون مگو
چیست حجت بر فزونجویی تو
هوش مصنوعی: مردم گفتند ای امیر، چرا بیشتر از این صحبت میکنی؟ دلیل تو برای این درخواست زیاد از حد چیست؟
در زمان ابری برآمد ز امر مر
سیل آمد گشت آن اطراف پر
هوش مصنوعی: در زمانی که هوا ابری شد، به فرمانی یک سیل به راه افتاد و اطراف را پر کرد.
رو به شهر آورد سیل بس مهیب
اهل شهر افغانکنان جمله رعیب
هوش مصنوعی: سیل بزرگی به سمت شهر آمد که اهل شهر را به شدت ترساند و مضطرب کرد.
گفت پیغامبر که وقت امتحان
آمد اکنون تا گمارد گردد عیان
هوش مصنوعی: پیامبر گفت که زمان آزمایش فرا رسیده است تا حقیقت آشکار شود.
هر امیری نیزهٔ خود در فکند
تا شود در امتحان آن سیلبند
هوش مصنوعی: هر فرمانروایی نیزهاش را به زمین میزند تا در برابر طوفان و امتحان، استقامت و پایداری خود را نشان دهد.
پس قضیب انداخت در وی مصطفی
آن قضیب معجز فرمان روا
هوش مصنوعی: حضرت محمد (ص) عصای خود را در زمین انداخت و آن عصا به عنوان نشانهای از معجزه و قدرت الهی به کار گرفته شد.
نیزهها را همچو خاشاکی ربود
آب تیز سیل پرجوش عنود
هوش مصنوعی: سیلاب تند و پرجوشی مانند خاشاک، نیزهها را با خود میبرد.
نیزهها گم گشت جمله و آن قضیب
بر سر آب ایستاده چون رقیب
هوش مصنوعی: تیرها همه ناپدید شدهاند و آن میله در بالای آب ایستاده، مانند یک حریف.
ز اهتمام آن قضیب آن سیل زفت
روبگردانید و آن سیلاب رفت
هوش مصنوعی: به خاطر توجه و دقت او، آن رود بزرگ از مسیرش منحرف شد و آن سیلاب به سمت دیگری رفت.
چون بدیدند از وی آن امر عظیم
پس مقر گشتند آن میران ز بیم
هوش مصنوعی: زمانی که بزرگان آن شخص را در مورد اینکه موضوعی بزرگ و مهم را از او دیدهاند، مشاهده کردند، از ترس آن موضوع، به او احترام گذاشتند و در برابرش تسلیم شدند.
جز سه کس که حقد ایشان چیره بود
ساحرش گفتند و کاهن از جحود
هوش مصنوعی: جز سه گروه که عداوت و کینهشان بر ایشان غلبه کرده بود، او را جادوگر و کاهن نامیدند به خاطر نادانی و کفرشان.
ملک بر بسته چنان باشد ضعیف
ملک بر رسته چنین باشد شریف
هوش مصنوعی: اگر حکمرانی ضعیف باشد، مانند کسی است که تحت فشار و محدودیت قرار دارد؛ اما حکمرانی که قوی و رستگار است، والایی و شرافتی خاص دارد.
نیزهها را گر ندیدی با قضیب
نامشان بین نام او بین این نجیب
هوش مصنوعی: اگر نیزهها را نمیبینی، با نام آنها به یادش بیاور، که او نجیب و بلندمرتبه است.
نامشان را سیل تیز مرگ برد
نام او و دولت تیزش نمرد
هوش مصنوعی: مرگ ناگهانی و بیرحم، نامهای بزرگ و مهم را به سرعت میبرد، اما نام او و قدرتش، هرگز از بین نرفته است.
پنج نوبت میزنندش بر دوام
همچنین هر روز تا روز قیام
هوش مصنوعی: هر روز در پنج نوبت به او ضربه میزنند و این وضعیت همچنان ادامه دارد تا روز قیامت.
گر ترا عقلست کردم لطفها
ور خری آوردهام خر را عصا
هوش مصنوعی: اگر تو عقل و درک داری، محبتها را از من بپذیر، و اگر نه، من هم الاغی آوردهام که برایش عصا میآورم.
آنچنان زین آخرت بیرون کنم
کز عصا گوش و سرت پر خون کنم
هوش مصنوعی: من به قدری از دنیای آخرت دور میشوم که با چوبی به تو حمله میکنم و گوشت را زخم میزنم و سرت را هم مجروح میکنم.
اندرین آخر خران و مردمان
مینیابند از جفای تو امان
هوش مصنوعی: در این دنیا، نه انسانها و نه حیوانات از ظلم و ستم تو امنیتی ندارند.
نک عصا آوردهام بهر ادب
هر خری را کو نباشد مستحب
هوش مصنوعی: من برای احترام و ادب، عصایی به همراه دارم، چرا که هر کسی که در حال مستی باشد، شایسته احترام نیست.
اژدهایی میشود در قهر تو
که اژدهایی گشتهای در فعل و خو
هوش مصنوعی: هنگام خشم تو، تبدیل به اژدهایی میشوم؛ زیرا خود تو هم در کردار و طبیعتت به اژدها تبدیل شدهای.
اژدهای کوهیی تو بیامان
لیک بنگر اژدهای آسمان
هوش مصنوعی: تو موجودی نیرومند و مقاوم هستی، اما به اطرافت نگاه کن که چه قدرتهای بزرگتری هم در آسمان وجود دارند.
این عصا از دوزخ آمد چاشنی
که هلا بگریز اندر روشنی
هوش مصنوعی: این عصا (نماد) به طور منفی و از جهنم آمده است، و هشدار میدهد که باید به سرعت از تاریکی به نور فرار کرد.
ورنه در مانی تو در دندان من
مخلصت نبود ز در بندان من
هوش مصنوعی: اگر تو در میانی نبودی، برای من هیچ وابستگی و دوستی نداشتی و هیچگاه نمیتوانستم تو را در دامهای من نگه دارم.
این عصایی بود این دم اژدهاست
تا نگویی دوزخ یزدان کجاست
هوش مصنوعی: این عصا نشانهای از قدرت و توانایی است و این لحظه، لحظهای است که مانند اژدهایی خطرناک و وحشتآور به نظر میرسد. این تصویر به گونهای است که اگر به حقایق نپردازیم، ممکن است همانند آتش دوزخ یزدان به ما و یا دیگران آسیب برساند.
حاشیه ها
1392/03/16 02:06
Mohsen Maesumi
در آخر بیت 19 کلمه "کاهی" باید "کاهن" باشد
1403/08/07 06:11
کوروش
گفت لیکن مر مرا حق ملک داد
مر شما را عاریه از بهر زاد
از بهر زاد یعنی چه
1403/08/08 06:11
کوروش
در زمان ابری برآمد ز امر مر
سیل آمد گشت آن اطراف پر
مر یعنی چه
1403/08/08 06:11
کوروش
گفت پیغامبر که وقت امتحان
آمد اکنون تا گمارد گردد عیان
گمارد باید تبدیل به گمان شود
لطفا اصلاح کنید