گنجور

بخش ۱۰۳ - قصهٔ باز پادشاه و کمپیر زن

باز اسپیدی به کمپیری دهی
او ببرد ناخنش بهر بهی
ناخنی که اصل کارست و شکار
کور کمپیری ببرد کوروار
که کجا بودست مادر که ترا
ناخنان زین سان درازست ای کیا
ناخن و منقار و پرش را برید
وقت مهر این می‌کند زال پلید
چونک تتماجش دهد او کم خورد
خشم گیرد مهرها را بر درد
که چنین تتماج پختم بهر تو
تو تکبر می‌نمایی و عتو
تو سزایی در همان رنج و بلا
نعمت و اقبال کی سازد ترا
آب تتماجش دهد کین را بگیر
گر نمی‌خواهی که نوشی زان فطیر
آب تتماجش نگیرد طبع باز
زال بترنجد شود خشمش دراز
از غضب شربای سوزان بر سرش
زن فرو ریزد شود کل مغفرش
اشک از آن چشمش فرو ریزد ز سوز
یاد آرد لطف شاه دل‌فروز
زان دو چشم نازنین با دلال
که ز چهرهٔ شاد دارد صد کمال
چشم مازاغش شده پر زخم زاغ
چشم نیک از چشم بد با درد و داغ
چشم دریا بسطتی کز بسط او
هر دو عالم می‌نماید تار مو
گر هزاران چرخ در چشمش رود
هم‌چو چشمه پیش قلزم گم شود
چشم بگذشته ازین محسوسها
یافته از غیب‌بینی بوسها
خود نمی‌یابم یکی گوشی که من
نکته‌ای گویم از آن چشم حسن
می‌چکید آن آب محمود جلیل
می‌ربودی قطره‌اش را جبرئیل
تا بمالد در پر و منقال خویش
گر دهد دستوریش آن خوب کیش
باز گوید خشم کمپیر ار فروخت
فر و نور و علم و صبرم را نسوخت
باز جانم باز صد صورت تند
زخم بر ناقه نه بر صالح زند
صالح از یک‌دم که آرد با شکوه
صد چنان ناقه بزاید متن کوه
دل همی گوید خموش و هوش دار
ورنه درانید غیرت پود و تار
غیرتش را هست صد حلم نهان
ورنه سوزیدی به یک دم صد جهان
نخوت شاهی گرفتش جای پند
تا دل خود را ز بند پند کند
که کنم با رای هامان مشورت
کوست پشت ملک و قطب مقدرت
مصطفی را رای‌زن صدیق رب
رای‌زن بوجهل را شد بولهب
عرق جنسیت چنانش جذب کرد
کان نصیحتها به پیشش گشت سرد
جنس سوی جنس صد پره پرد
بر خیالش بندها را بر درد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز اسپیدی به کمپیری دهی
او ببرد ناخنش بهر بهی
هوش مصنوعی: سپس دوباره، بران اسپید به خوشی می‌رسد و او را به جایی می‌برد که به خوبی زندگی کند.
ناخنی که اصل کارست و شکار
کور کمپیری ببرد کوروار
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به این دارد که چیزی در اصل و بنیاد خود بهره‌مند و کارآمد است، اما در عمل ممکن است به صرف نداشتن بینش یا درک درست، به سمت اهداف نادرست یا ناکارآمدی حرکت کند. در واقع، تشخیص واقعیات و توانایی در بهره‌برداری از آنها، کلید موفقیت است.
که کجا بودست مادر که ترا
ناخنان زین سان درازست ای کیا
هوش مصنوعی: کجا بود مادر که ناخن‌های تو این‌قدر بلند شده است، ای سردار؟
ناخن و منقار و پرش را برید
وقت مهر این می‌کند زال پلید
هوش مصنوعی: در زمان مهر، زال بدذات، ناخن و منقار و پرش را می‌برد.
چونک تتماجش دهد او کم خورد
خشم گیرد مهرها را بر درد
هوش مصنوعی: وقتی که او را به آرامی در آغوش بگیرد، اندکی آرامش می‌یابد، اما اگر احساس خشم کند، محبت ها را تحت تأثیر درد و رنج قرار می‌دهد.
که چنین تتماج پختم بهر تو
تو تکبر می‌نمایی و عتو
هوش مصنوعی: من به خاطر تو خود را ذلیل کرده‌ام و تو با تکبر و خودپسندی خود را بزرگ جلوه می‌دهی.
تو سزایی در همان رنج و بلا
نعمت و اقبال کی سازد ترا
هوش مصنوعی: تو در همان مشقت و سختی که دچارش هستی، لیاقت و شایستگی برای نعمت و خوشبختی را نداری.
آب تتماجش دهد کین را بگیر
گر نمی‌خواهی که نوشی زان فطیر
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی از این نان تلخ بخوری، آب را بگیر تا تلخی آن را بزداید.
آب تتماجش نگیرد طبع باز
زال بترنجد شود خشمش دراز
هوش مصنوعی: اگر آب به آرامی حرکت کند و طبع فردی چون زال باز باشد، او ناراحت می‌شود و خشمش طولانی می‌گردد.
از غضب شربای سوزان بر سرش
زن فرو ریزد شود کل مغفرش
هوش مصنوعی: از خشم و آتش سوزان بر سر او بریزد، آنچنان که کلاه او در هم برود و خراب شود.
اشک از آن چشمش فرو ریزد ز سوز
یاد آرد لطف شاه دل‌فروز
هوش مصنوعی: از آن چشمانش اشک می‌ریزد به خاطر سوز دل‌انگیز یاد لطف شاهی که دل را شاد می‌کند.
زان دو چشم نازنین با دلال
که ز چهرهٔ شاد دارد صد کمال
هوش مصنوعی: از آن دو چشم زیبا و دلبر، که چهرهٔ شادش نشان‌دهندهٔ بسیاری از کمالات و ویژگی‌های پسندیده است.
چشم مازاغش شده پر زخم زاغ
چشم نیک از چشم بد با درد و داغ
هوش مصنوعی: چشم ما به خاطر زخم‌هایی که از چشم‌های بد به ما رسیده، پر از درد و رنج شده است. این در حالی است که چشم خوب، از نگاه بد آسیب دیده است.
چشم دریا بسطتی کز بسط او
هر دو عالم می‌نماید تار مو
هوش مصنوعی: چشمان دریا مانند وسعتی هستند که از گسترش آن، هر دو جهان را به تصویر می‌کشد، به اندازه‌ی تار مویی.
گر هزاران چرخ در چشمش رود
هم‌چو چشمه پیش قلزم گم شود
هوش مصنوعی: اگر هزاران چرخ و گردش در چشم او به حرکت درآید، همچون آبی که در برابر دریا گم می‌شود.
چشم بگذشته ازین محسوسها
یافته از غیب‌بینی بوسها
هوش مصنوعی: چشم از چیزهای محسوس و محسوسات گذر کرده و به درک عمیق‌تری از عالم غیب و بوسه‌هایی که از آنجا دریافت می‌شود، رسیده است.
خود نمی‌یابم یکی گوشی که من
نکته‌ای گویم از آن چشم حسن
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم کسی را پیدا کنم که به حرف‌هایم گوش کند و از زیبایی چشمانش برایم بگوید.
می‌چکید آن آب محمود جلیل
می‌ربودی قطره‌اش را جبرئیل
هوش مصنوعی: آب پاک و زلالی که از دست محمود بزرگ می‌چکید، جبرئیل هم با شوق و اشتیاق یک قطره از آن را برمی‌داشت.
تا بمالد در پر و منقال خویش
گر دهد دستوریش آن خوب کیش
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق زیبا به من اجازه دهد، من با شادی و شوق تمام، به خدمتش می‌آیم و از او حمایت می‌کنم.
باز گوید خشم کمپیر ار فروخت
فر و نور و علم و صبرم را نسوخت
هوش مصنوعی: کسی که در خشم کمپیر (زنی که نماد قدرت یا تجربه است) قرار گیرد، ممکن است چیزهای ارزشمند خود را به بهای ناچیز بفروشد؛ اما اگر ببیند که علم، نور و صبرش در این معامله از بین رفته، دیگر نمی‌تواند این موضوع را نادیده بگیرد.
باز جانم باز صد صورت تند
زخم بر ناقه نه بر صالح زند
هوش مصنوعی: ای جانم، دوباره بیدار شو و با سرعت، زخم‌های عمیق را به یاد بیاور، زخم‌هایی که بر ناقه (شتر) وارد شده و نه بر صالح (انسان) است.
صالح از یک‌دم که آرد با شکوه
صد چنان ناقه بزاید متن کوه
هوش مصنوعی: انسان صالح و نیکوکار می‌تواند با یک لحظه درخشان و موثر، اثرات بزرگی را به وجود آورد؛ به گونه‌ای که همانند زائیدن یک شتر بزرگ از دل کوه، برآیند و نتایج شگرفی را به همراه داشته باشد.
دل همی گوید خموش و هوش دار
ورنه درانید غیرت پود و تار
هوش مصنوعی: دل می‌گوید که باید سکوت کنی و حواست جمع باشد، وگرنه غیرت و شرافتت از بین می‌رود و به تاریکی می‌افتد.
غیرتش را هست صد حلم نهان
ورنه سوزیدی به یک دم صد جهان
هوش مصنوعی: اگر غیرت او نبود و فقط تحمل خاموشی داشت، در یک لحظه می‌توانست صدها جهان را بسوزاند.
نخوت شاهی گرفتش جای پند
تا دل خود را ز بند پند کند
هوش مصنوعی: او با arrogance و غرور سلطنتی خود، نصیحت‌ها را رها کرد تا بتواند دلش را از محدودیت‌های آنها آزاد کند.
که کنم با رای هامان مشورت
کوست پشت ملک و قطب مقدرت
هوش مصنوعی: چه کار کنم که با عقل و تدبیر هامان مشورت کنم، او کسی است که پشتوانه‌ی قدرت و سلطه‌ی ملک است.
مصطفی را رای‌زن صدیق رب
رای‌زن بوجهل را شد بولهب
هوش مصنوعی: مصطفی به مشاوری راستگو نیاز داشت که او را در کارهایش یاری کند، در حالی که مشاور بوجهل به بولهب تبدیل شد.
عرق جنسیت چنانش جذب کرد
کان نصیحتها به پیشش گشت سرد
هوش مصنوعی: عطر و جذابیت جنسیت آنقدر او را شیفته کرد که نصیحت‌ها و توصیه‌ها در برابرش بی‌اثر و بی‌مقدار شدند.
جنس سوی جنس صد پره پرد
بر خیالش بندها را بر درد
هوش مصنوعی: این بیت به کنش‌ها و احساسات انسانی اشاره دارد که تحت تاثیر رابطه‌ها و شباهت‌ها شکل می‌گیرد. در اینجا به نوعی از تلاقی و تعامل بین دو چیز مشابه یا همتراز پرداخته شده است که در نهایت منجر به بروز عواطف و احساسات دردناک می‌شود. این مفهوم نشان‌دهنده پیچیدگی روابط و تأثیرات متقابل آنهاست.

حاشیه ها

1392/10/09 15:01
تاوتک

زال بترنجد یعنی گنده پیر اخم کند

1392/10/09 15:01
تاوتک

چشم دریا بسط خیلی زیباست چشمی پهناور و دریایی

1392/10/09 15:01
تاوتک

4بیت آخر باز برگشتی شده به پند موسی برای فرعون که بنا به مشورت آسیه فرعون بهتر است پند را بپذیرد اما امان از عرق جنسیت !