بخش ۱۰۰ - بیان این خبر کی کلموا الناس علی قدر عقولهم لا علی قدر عقولکم حتی لا یکذبوا الله و رسوله
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
ذر بیت اول
چونکه با کودک سر و کارت فتاد
هم زبان کودکی باید گشاد
فکر میکنم صحیحتر باشد
با تشکر
چونک با کودک سَر و کارم فتاد
هم زبان کودکان باید گشاد
که برَِو کُتّاب تا مُرغت خرم
یا مویز و جَوز و فُوستق آورم
جز شباب تن نمی دانی بگیر
این جوانی را بگیر ای خر شعیر
هیچ آژنگی نُیفتد بر رُخَت
تازه ماند آن شراب فَرُّخَت
نه نژند پیریَت آید برُو
نه قد چون سَرو تو گردد دُوتو
نبه کمی در شهوت و طَمث و بِعال
که زنان را آید از ضعفت ملال
آن چنان بگشایدت فرّ شباب
که گشود آن مژدهٔ عُکّاشه باب
به نظر من در بیت اول :
چونکه سر و کارت با کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
درست تر است.
چون سرو کارت به کودک درفتاد
هم زبان کودکی باید گشاد
چون که با کودک سر و کارت فُتاد
هم زبان کودکان باید گشاد
مثنوی معنوی ، مطابق نسخه ی تصحیح شده ی رینولد نیکُلسُن ، چاپ یازدهم ، 1377
به برداشت من اینگونه درست است:
چون سر و کار تو با کودک فتاد
پس زبان کودکی باید گذاشت
چون در کنار در نظر گیری وزن و قافیه شعر چیزی به نام آهنگ یا تون وجود دارد که میتواند خیلی مهم باشد.
چرا بیت سوم اینجوریه
مولانا در بیت سوم ظاهرا کلمه ی نامشروع به کار برده، ولی در زمان مولانا این کلمه مشروع بوده
در مورد بیت سوم هیچ اشکال یا منع اخلاقی ندارد در بسیاری از اشعار شعرا یا عرفای بزرگ از چنین الفاظی استفاده کرده اند که هدف در آنها روشنگری مستقیم تر و بهتر مفاهیم است. مولانا در مثنوی در «حکایت شهوترانی کنیز با خر خاتون» و بسیاری جاهای دیگر از این الفاظ برای بیان روشن تر موضوع و انتقال مفهومی با اهمیت به ذهن خواننده استفاده کرده است.
باید بدانیم که برای رشد کردن و فهم کردن واقعیتهای موجود در این دنیا ضروری است حساسیت های وسواس گونه را از ذهن بزداییم...
پیامبر گرامی و ائمه نیز هرگز چنین حساسیتهایی نداشته اند اما خوارج بسیار داشته اند!
مگر کلمات هم مشروع و نامشروع دارند؟
آنقدر در محدودیت بوده ایم که با خواندن کلمات هم به گناه می افتیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خر شباب تن نمی دانی بگیر
این جوانی را بگیر ای خر شعیر.
واژهنامه دهخدا ذیل مذخل «شعیر»
آنچنان بگشایدت فر شباب
که گشود آن مژدهٔ عکاشه باب
اشاره بدین روایت است:رُویَ عَن النَّبیِّ (صَلّی اَللّٰهُ عَلَیه وَ آله وَ سَلَّم) من وُجُوهٍ أَنَّهُ قَالَ یَدخُلُ الجَنَّةَ من أُمَتی سَبعُونَ أَلفاً لاَ حسابَ عَلَیهم فَقَالَ عُکَّاشَةُ بنُ محصَنٍ یَا رَسُولَ اللّٰه أُدعُ اللّٰهَ أَن یَجعَلَنی منهُم فَقَالَ أَنتَ منهُم وَ دَعَا لَهُ فَقَامَ رَجُلٌ آخَرُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللّٰه أُدعُ اللّٰهَ لی أَن یَجعَلَنی منهُم فَقَالَ سَبَقَکَ بهَا عُکَّاشَةُ
برگردان: روایت شده است از پیامبر (ص) که فرمود: هفتاد هزار از امت من بدون حساب وارد بهشت میشوند. پس عکاشه بن محصن گفت ای رسول خدا از خدا بخواه تا مرا از آنان قرار دهد. پس گفت تو از آنانی و برای او دعا کرد. پس مرد دیگری برخاست و گفت ای رسول خدا از خدا بخواه تا مرا از آنان قرار دهد. پس گفت عکاشه از تو پیشی گرفت.
کُتّاب: دبیرستان، دبستان، مکتب، محل تعلیم
طمس: همبستری
بعال: جماع کردن
این جوانی را بگیر ای خر شعیر
معنی این مصرع چی میشه ؟
سلام
آقا کوروش عزیز اگر به ابیات قبلی مراجعه بفرمایید حضرت موسی در حال نصیحت کردن فرعون است ومیفرماید وقتی با کودک برخورد میکنی باید با او به زبان کودکانه حرف زد چون قدرت درک مفاهیم دقیق علمی یا فلسفی وغیره را ندارد و موسی در اینجا مقام فرعون را به مرتبه کودکی تنزیل داده وبه فرعون میگوید: حالا که تمام هم وغم تو چیزی بیش از خور وخواب وشهوت نیست پس لازمه آن جوانی است بیا این هم جوانی بگیر واصطلاحا حال کن همانگونه که به کودکان پاداش میدهند این هم جایزهات همانطور که جو برای الاغ حکم جایزه فرمانبرداری وبارکشی است .
شعیر= جو(ماالشعیر = آب جو)
کتاب (با ضمه کاف وتشدید ت) = مکتبخانه