گنجور

بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق

این عجب‌تر که بریشان می‌گذشت
صد هزاران خلق از صحرا و دشت
ز آرزوی سایه جان می‌باختند
از گلیمی سایه‌بان می‌ساختند
سایهٔ آن را نمی‌دیدند هیچ
صد تفو بر دیده‌های پیچ پیچ
ختم کرده قهر حق بر دیده‌ها
که نبیند ماه را بیند سها
ذره‌ای را بیند و خورشید نه
لیک از لطف و کرم نومید نه
کاروانها بی نوا وین میوه‌ها
پخته می‌ریزد چه سحرست ای خدا
سیب پوسیده همی‌چیدند خلق
درهم افتاده به‌یغما خشک‌حلق
گفته هر برگ و شکوفه آن غصون
دم بدم یا لیت قوم یعلمون
بانگ می‌آمد ز سوی هر درخت
سوی ما آیید خلق شوربخت
بانگ می‌آمد ز غیرت بر شجر
چشمشان بستیم کلا لا وزر
گر کسی می‌گفتشان کین سو روید
تا ازین اشجار مستسعد شوید
جمله می‌گفتند کین مسکین مست
از قضاء الله دیوانه شدست
مغز این مسکین ز سودای دراز
وز ریاضت گشت فاسد چون پیاز
او عجب می‌ماند یا رب حال چیست
خلق را این پرده و اضلال چیست
خلق گوناگون با صد رای و عقل
یک قدم آن سو نمی‌آرند نقل
عاقلان و زیرکانشان ز اتفاق
گشته منکر زین چنین باغی و عاق
یا منم دیوانه و خیره شده
دیو چیزی مر مرا بر سر زده
چشم می‌مالم به‌هر لحظه که من
خواب می‌بینم خیال اندر زمن
خواب چه بود بر درختان می‌روم
میوه‌هاشان می‌خورم چون نگروم
باز چون من بنگرم در منکران
که همی‌گیرند زین بستان کران
با کمال احتیاج و افتقار
ز آرزوی نیم غوره جانسپار
ز اشتیاق و حرص یک برگ درخت
می‌زنند این بی‌نوایان آه سخت
در هزیمت زین درخت و زین ثمار
این خلایق صد هزار اندر هزار
باز می‌گویم عجب من بی‌خودم
دست در شاخ خیالی در زدم
حتی اذا ما استیاس الرسل بگو
تا بظنوا انهم قد کذبوا
این قرائت خوان که تخفیف کذب
این بود که خویش بیند محتجب
در گمان افتاد جان انبیا
ز اتفاق منکری اشقیا
جائهم بعد التشکک نصرنا
ترکشان گو بر درخت جان بر آ
می‌خور و می‌ده بدان کش روزیست
هر دم و هر لحظه سحرآموزیست
خلق‌گویان ای عجب این بانگ چیست
چونک صحرا از درخت و بر تُهیست
گیج گشتیم از دم سوداییان
که به نزدیک شما باغست و خوان
چشم می‌مالیم اینجا باغ نیست
یا بیابانیست یا مشکل رهیست
ای عجب چندین دراز این گفت و گو
چون بود بیهوده ور خود هست کو
من همی‌گویم چو ایشان ای عجب
این چنین مُهری چرا زد صنع رب
زین تنازعها محمد در عجب
در تعجب نیز مانده بولهب
زین عجب تا آن عجب فرقیست ژرف
تا چه خواهد کرد سلطان شگرف
ای دقوقی تیزتر ران هین خموش
چند گویی چند چون قحطست گوش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این عجب‌تر که بریشان می‌گذشت
صد هزاران خلق از صحرا و دشت
هوش مصنوعی: این جالب است که در حالی که صدها هزار نفر از دشت و صحرا عبور می‌کردند، توجه آن‌ها به آنچه در اطرافشان می‌گذشت جلب نمی‌شد.
ز آرزوی سایه جان می‌باختند
از گلیمی سایه‌بان می‌ساختند
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوها، جان خود را از دست می‌دادند و برای حفاظت از خود، از یک گلیم سایه‌بان درست می‌کردند.
سایهٔ آن را نمی‌دیدند هیچ
صد تفو بر دیده‌های پیچ پیچ
هوش مصنوعی: هیچ‌کس سایهٔ او را نمی‌دید و صد بار بر چشمان ناواضح و پرپیچ‌وخمش لعنت می‌فرستادند.
ختم کرده قهر حق بر دیده‌ها
که نبیند ماه را بیند سها
هوش مصنوعی: خداوند بر چشم‌ها قهر و غضب خود را فرود آورده است، به‌طوری‌که کسی نمی‌تواند زیبایی ماه را ببیند و تنها ستاره‌ها را می‌بیند.
ذره‌ای را بیند و خورشید نه
لیک از لطف و کرم نومید نه
هوش مصنوعی: او یک ذره را می‌بیند اما خورشید را نه؛ با این حال از رحمت و مهربانی او ناامید نیست.
کاروانها بی نوا وین میوه‌ها
پخته می‌ریزد چه سحرست ای خدا
هوش مصنوعی: کاروان‌ها در حال از دست دادن میوه‌هایی هستند که کاملاً رسیده‌اند و این وضعیت نشان‌دهندهٔ یک معجزه یا شگفتی است که نمی‌توان فهمید. ای خدا، این چه سحری است؟
سیب پوسیده همی‌چیدند خلق
درهم افتاده به‌یغما خشک‌حلق
هوش مصنوعی: خلق در حال چیدن سیب‌های پوسیده بودند و در هم ریخته، مانند شخصی که در چنگال فقر و سختی گرفتار شده است.
گفته هر برگ و شکوفه آن غصون
دم بدم یا لیت قوم یعلمون
هوش مصنوعی: هر برگ و شکوفه‌ای که روی درختان می‌روید، انگار می‌گوید کاش مردم می‌دانستند.
بانگ می‌آمد ز سوی هر درخت
سوی ما آیید خلق شوربخت
هوش مصنوعی: صدای نوشیدنی از طرف هر درخت به گوش می‌رسید، مردم بدبخت به سوی ما بیایید.
بانگ می‌آمد ز غیرت بر شجر
چشمشان بستیم کلا لا وزر
هوش مصنوعی: صدای می به خاطر غیرت و عاطفه‌اش می‌آمد و ما چشمان‌مان را به آن درخت بستیم و از آن دور شدیم.
گر کسی می‌گفتشان کین سو روید
تا ازین اشجار مستسعد شوید
هوش مصنوعی: اگر کسی به آن‌ها می‌گفت که به این سمت بروند تا از این درختان بهره‌مند شوند،
جمله می‌گفتند کین مسکین مست
از قضاء الله دیوانه شدست
هوش مصنوعی: همه می‌گفتند که این فرد بیچاره و مست به خاطر تقدیر الهی دیوانه شده است.
مغز این مسکین ز سودای دراز
وز ریاضت گشت فاسد چون پیاز
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ذهن این فرد به خاطر فکر کردن بیش از حد و تمرینات سخت، دچار اختلال و آسیب شده است، به طوری که مانند پیاز از درون فاسد شده است.
او عجب می‌ماند یا رب حال چیست
خلق را این پرده و اضلال چیست
هوش مصنوعی: شگفتا که حال مردم چیست و این پرده و گمراهی چه حالتی دارد.
خلق گوناگون با صد رای و عقل
یک قدم آن سو نمی‌آرند نقل
هوش مصنوعی: مردم با نظرات و تفکرات مختلف به راحتی از جایی نمی‌گذرند مگر اینکه عقل و تدبیر مشترکی داشته باشند.
عاقلان و زیرکانشان ز اتفاق
گشته منکر زین چنین باغی و عاق
هوش مصنوعی: افراد دانا و زیرک به دلیل یک توافق یا هماهنگی، وجود چنین باغی و حکمت آن را انکار کرده‌اند.
یا منم دیوانه و خیره شده
دیو چیزی مر مرا بر سر زده
هوش مصنوعی: شاید من دیوانه شده‌ام و تحت تأثیر یک نیروی عجیب قرار گرفته‌ام که مرا به سمت این وضعیت کشانده است.
چشم می‌مالم به‌هر لحظه که من
خواب می‌بینم خیال اندر زمن
هوش مصنوعی: هر بار که خواب می‌بینم، به چشمانم می‌مالم و در آن لحظه، خیال‌هایی در زمان به خاطرم می‌آید.
خواب چه بود بر درختان می‌روم
میوه‌هاشان می‌خورم چون نگروم
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده به خواب اشاره دارد و می‌گوید که به درختان می‌رود و میوه‌های آن‌ها را می‌خورد. این حالت را به نوعی توصیف می‌کند که هنگامی که به این درختان نگاه می‌کند، احساس لذت و رضایت از خوردن میوه‌هایشان دارد.
باز چون من بنگرم در منکران
که همی‌گیرند زین بستان کران
هوش مصنوعی: وقتی دوباره به اطرافم نگاه می‌کنم، افرادی را می‌بینم که در این باغ زیبا، به طور سرسختانه به انکار و رد حقیقت می‌پردازند.
با کمال احتیاج و افتقار
ز آرزوی نیم غوره جانسپار
هوش مصنوعی: با تمام نیاز و وابستگی، برای آرزوی نیم غوره (یعنی چیزی کم و ناچیز) جان خود را فدای می‌کنم.
ز اشتیاق و حرص یک برگ درخت
می‌زنند این بی‌نوایان آه سخت
هوش مصنوعی: به خاطر شدت اشتیاق و طمع، این بیچاره‌ها با تمام وجود، حتی یک برگ درخت را هم از آن می‌زنند و آهی عمیق از دل برمی‌آورند.
در هزیمت زین درخت و زین ثمار
این خلایق صد هزار اندر هزار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در هنگام فرار از این درخت و میوه‌هایش، این خلق و موجودات، به تعداد بسیار زیاد و بی‌شماری وجود دارند. به عبارتی، هر حرکت یا تغییر در طبیعت می‌تواند تأثیر گسترده‌ای بر جمعیت و زندگی مخلوقات داشته باشد.
باز می‌گویم عجب من بی‌خودم
دست در شاخ خیالی در زدم
هوش مصنوعی: باز هم می‌گویم که چه جای تعجبی دارد! من بی‌دلیل و بی‌هدف به چیزی خیالی و ناموجود دست زدم.
حتی اذا ما استیاس الرسل بگو
تا بظنوا انهم قد کذبوا
هوش مصنوعی: وقتی پیامبران ناامید شدند و احساس کردند که ممکن است دروغگو به نظر برسند، خداوند به آنها یاری می‌رساند.
این قرائت خوان که تخفیف کذب
این بود که خویش بیند محتجب
هوش مصنوعی: این خواننده از طریق تغییرات و تصورات خود، در تلاش است تا واقعیت‌ها را به شکلی که خود می‌خواهد ببیند، تغییر دهد و به نوعی خود را از حقیقت پنهان کند.
در گمان افتاد جان انبیا
ز اتفاق منکری اشقیا
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که جان پیامبران به خاطر این که برخی از افراد بد و عاصی به کارهای نادرست و منکر افتاده‌اند، دچار نگرانی و تردید شده است. در واقع، نیکوکاران به خاطر مشکلاتی که از سوی انسان‌های شریر به وجود می‌آید، نگران می‌شوند.
جائهم بعد التشکک نصرنا
ترکشان گو بر درخت جان بر آ
هوش مصنوعی: پس از تردید و شک، پیروزی ما فرا رسیده است. ترکمان، بیایید و بر درخت حیات جان خود را بیاویزید.
می‌خور و می‌ده بدان کش روزیست
هر دم و هر لحظه سحرآموزیست
هوش مصنوعی: نوشیدن و بخشیدن را فراموش نکن، چرا که هر روز و هر لحظه فرصتی برای یادگیری و جادوگری وجود دارد.
خلق‌گویان ای عجب این بانگ چیست
چونک صحرا از درخت و بر تُهیست
هوش مصنوعی: جمعیت دارند با شکایت می‌گویند که این صدا چیست که به گوش می‌رسد، در حالی که صحرا از درخت خالی و بی‌ثمر است.
گیج گشتیم از دم سوداییان
که به نزدیک شما باغست و خوان
هوش مصنوعی: ما در برهوت گیجی و سردرگمی به سر می‌بریم، چرا که در کنار شما دنیا و خوشی‌هایی وجود دارد که ما از آن بی‌خبریم.
چشم می‌مالیم اینجا باغ نیست
یا بیابانیست یا مشکل رهیست
هوش مصنوعی: در این مکان که ایستاده‌ایم، زیبایی و سرسبزی وجود ندارد؛ یا زمین خشک و بیابانی است، یا اینکه راهی برای پیشرفت و عبور وجود ندارد.
ای عجب چندین دراز این گفت و گو
چون بود بیهوده ور خود هست کو
هوش مصنوعی: چقدر عجیب است که این گفتگو این‌قدر طولانی شده، در حالی که اگر خودم نبودم، این همه صحبت بی‌فایده می‌بود.
من همی‌گویم چو ایشان ای عجب
این چنین مُهری چرا زد صنع رب
هوش مصنوعی: من همواره می‌گویم، چه شگفت‌انگیز است که چرا خداوند به این گونه نشانه‌ای از عشق و محبت بر دل‌ها می‌زند.
زین تنازعها محمد در عجب
در تعجب نیز مانده بولهب
هوش مصنوعی: از این مشاجرات، محمد در شگفتی است و حتی در حال تعجب هم به بولهب فکر می‌کند.
زین عجب تا آن عجب فرقیست ژرف
تا چه خواهد کرد سلطان شگرف
هوش مصنوعی: این بیت به تضاد و تفاوت‌های عمیق بین دو نوع شگفتی اشاره می‌کند و می‌گوید که این تفاوت‌ها نشان‌دهنده قدرت و تاثیرگذاری یک حاکم یا سلطان بزرگ است. به عبارت دیگر، تا وقتی که ما به تفاوت‌های عمیق توجه نکنیم، نمی‌توانیم به درستی متوجه خواهیم شد که چه تأثیری بر وضعیت موجود دارد.
ای دقوقی تیزتر ران هین خموش
چند گویی چند چون قحطست گوش
هوش مصنوعی: ای دقوقی، با دقت و هوشیاری بیشتری حرکت کن، دیگر چرا این قدر پرحرفی می‌کنی؟ وقتی که گوش‌ها در سکوت و کمبود هستند، دیگر چه فایده‌ای دارد؟

حاشیه ها

1392/09/05 01:12
امین کیخا

برای کج در فارسی کژ / کلاژ /کلاج / لوچ / را داریم

1392/09/05 01:12
امین کیخا

با پروا به خوالیگر به معنی آشپز می توان خوال یا با ویراستی در نگارش خال را لقمه دانست .
برای سفره هم افزون بر خوان لغت کندرو را هم گویا داریم

1393/06/06 10:09
mohsen

احتمالا در بیت 17 بجای
دیو چیزی مرا مرا بر سر زده
باید
دیو چیزی مر مرا بر سر زده
باشد

1393/10/26 23:12
باران

یک مثال برای چنین درختان زیبا و پرثمری که خیلیها نمی بینن و استفاده نمیکنن همین باغ سر سبز وخرم و جان فزای ادبیات کهن و کلاسیک فارسی است

1404/04/18 12:07
بهنام

آفرین

1398/09/30 19:11
بیژن

سلام
در کتاب 365 روز در صحبت مولانا، حسین محی الدین الهی قمشه ای، مصرع "عاقلان و زیرکانشان زاتفاق" به صورت "عاقلان و زیرکانشان از نفاق" آمده است. همینطور مصرع "دیو چیزی مرا مرا بر سر زده" به صورت "دیو بر من غالب و چیره شده" نوشته شده است.
نامبرده در ابتدای کتاب می نویسد: در گزیده های مثنوی از نسخه کلاله خاور و نسخه وقار و نسخه های چاپی قدیم و نیز از نسخه قونیه بهره گرفتیم اما نسخه ای را اصل قرار ندادیم... ".
والسلام

1402/12/11 07:03
کوروش

بانگ می‌آمد ز غیرت بر شجر

 

چشمشان بستیم کلا لا وزر

مصرع دوم چیست

 

 

1402/12/11 07:03
کوروش

این قرائت خوان که تخفیف کذب

 

این بود که خویش بیند محتجب

 

یعنی چه

 

 

1404/04/18 12:07
بهنام

من از مطالب "دیدار جان" استفاده می‌کنم. معنی و اشارات ابیات هست. متاسفانه گنجوران کمتر به مثنوی پرداخته‌اند. مگر هوش مصنوعی که کلا پرت است. کاش حذف می‌شد.