گنجور

بخش ۸۴ - سؤال کردن بهلول آن درویش را

گفت بهلول آن یکی درویش را
چونی ای درویش‌؟ واقف کن مرا
گفت ‌«چون باشد کسی که جاودان
بر مراد او رود کار جهان
سیل و جوها بر مراد او روند
اختران زان سان که خواهد آن شوند
زندگی و مرگ‌، سرهنگان او
بر مراد او روانه کو به‌کو
هر کجا خواهد فرستد تعزیت
هر کجا خواهد ببخشد تهنیت
سالکان راه هم بر گام او
ماندگان از راه هم در دام او
هیچ دندانی نخندد در جهان
بی رضا و امر آن فرمان‌روان‌»
گفت ‌«ای شه راست گفتی همچنین
در فر و سیمای تو پیداست این
این و صد چندینی ای صادق ولیک
شرح کن این را بیان کن نیک نیک
آنچنان‌که فاضل و مرد فضول
چون به گوش او رسد‌، آرد قبول
آنچنانش شرح کن اندر کلام
که از آن هم بهره یابد عقل عام
ناطق کامل چو خوان‌پاشی بود
خوانش بر هر گونهٔ آشی بود
که نماند هیچ مهمان بی‌نوا
هر کسی یابد غذای خود جدا
همچو قرآن که به‌معنی هفت توست
خاص را و عام را مَطعَم دروست‌»
گفت ‌«این باری یقین شد پیش عام
که جهان در امر یزدان است رام
هیچ برگی در نیفتد از درخت
بی قضا و حکم آن سلطان بخت
از دهان لقمه نشد سوی گلو
تا نگوید لقمه را حق که اُدخُلوا
میل و رغبت کان زمام آدمی‌ست
جنبش آنْ رامِ امرِ آن غنی‌ست
در زمین‌ها و آسمان‌ها ذره‌ای
پر نجنباند نگردد پره‌ای
جز به فرمان قدیم نافذش
شرح نتوان کرد و جلدی نیست خوش
کی شمرد برگ درختان را تمام‌؟
بی‌نهایت کی شود در نطق رام‌؟
این قدر بشنو که چون کلی کار
می‌نگردد جز به‌امرِ کردگار
چون قضای حق رضای بنده شد
حکم او را بندهٔ خواهنده شد
بی تکلف، نه پی مزد و ثواب
بلک طبع او چنین شد مُستطاب
زندگیِ خود نخواهد بهر خوذ
نه پی ذوقی حیات مُسْتَلذ
هرکجا امر قدم را مسلکی‌ست
زندگی و مردگی پیشش یکی‌ست
بهر یزدان می‌زید نه بهر گنج
بهر یزدان می‌مُرد نه از خوف رنج
هست ایمانش برای خواست او
نه برای جنت و اشجار و جو
تَرک کفرش هم برای حق بود
نه ز بیم آنکه در آتش رود
این چنین آمد ز اصل‌، آن خوی او
نه ریاضت‌، نه به‌ جست‌و‌جوی او
آنگهان خندد که او بیند رضا
همچو حلوای شکر او را قضا
بنده‌ای کِش خوی و خلقت این بود
نه جهان بر امر و فرمانش رود‌؟
پس چرا لابه کند او یا دعا‌؟
که بگردان ای خداوند این قضا
مرگ او و مرگ فرزندان او
بهر حق پیشش چو حلوا در گلو
نزع فرزندان بَرِ آن باوفا
چون قطایف پیش شیخ بی‌نوا
پس چرا گوید دعا الا مگر
در دعا بیند رضای دادگر
آن شفاعت و آن دعا نه از رَحْم خود
می‌کند آن بندهٔ صاحب رشد
رحم خود را او همان دم سوخته‌ست
که چراغ عشق حق افروخته‌ست
دوزخ اوصاف او عشقست و او
سوخت مر اوصاف خود را مو به‌مو
هر طروقی این فروقی کی شناخت‌؟
جز دقوقی تا درین دولت بتاخت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت بهلول آن یکی درویش را
چونی ای درویش‌؟ واقف کن مرا
هوش مصنوعی: بهلول به یکی از درویشان گفت: "چطور هستی؟ می‌توانی من را آگاه کنی؟"
گفت ‌«چون باشد کسی که جاودان
بر مراد او رود کار جهان
هوش مصنوعی: شخصی از من پرسید که چگونه ممکن است، فردی وجود داشته باشد که همه امور جهان مطابق میل و خواسته‌اش پیش برود و او همیشه در آرامش و رضایت باشد.
سیل و جوها بر مراد او روند
اختران زان سان که خواهد آن شوند
هوش مصنوعی: سیل و جوی‌ها به خواسته او حرکت می‌کنند و ستاره‌ها نیز به همان شکلی که او بخواهد، خواهند شد.
زندگی و مرگ‌، سرهنگان او
بر مراد او روانه کو به‌کو
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ فرماندهان او به خواسته او در حال حرکت است. کجا باید بروند؟
هر کجا خواهد فرستد تعزیت
هر کجا خواهد ببخشد تهنیت
هوش مصنوعی: هر جا که بخواهد، پیام تسلیت می‌فرستد و هر جا که بخواهد، تبریک می‌گوید.
سالکان راه هم بر گام او
ماندگان از راه هم در دام او
هوش مصنوعی: راهیان این مسیر، همواره در پی او هستند و کسانی که از مسیر منحرف شده‌اند نیز به نوعی در چنگال او گرفتارند.
هیچ دندانی نخندد در جهان
بی رضا و امر آن فرمان‌روان‌»
هوش مصنوعی: در هیچ جایی از دنیا، چیزی بدون اراده و دستور فرمانروایی نمی‌خندد و نمی‌زند.
گفت ‌«ای شه راست گفتی همچنین
در فر و سیمای تو پیداست این
هوش مصنوعی: ای پادشاه، تو به درستی سخن گفتی، زیرا زیبایی و جذابیت تو به وضوح پیداست.
این و صد چندینی ای صادق ولیک
شرح کن این را بیان کن نیک نیک
هوش مصنوعی: این و صدها موضوع دیگر را ای صادق، اما خوب است که این را به روشنی توضیح بدهی و به طور دقیق بیان کنی.
آنچنان‌که فاضل و مرد فضول
چون به گوش او رسد‌، آرد قبول
هوش مصنوعی: هرگاه که فردی با دانش و فضیلت با کسی که دچار افراط و زیاده‌روی است، سخن بگوید، آن فرد باید آماده پذیرش و قبول کردن حرف‌های او باشد.
آنچنانش شرح کن اندر کلام
که از آن هم بهره یابد عقل عام
هوش مصنوعی: به گونه‌ای درباره‌اش صحبت کن که حتی افراد عادی هم بتوانند از آن بهره‌مند شوند و مفهومش را درک کنند.
ناطق کامل چو خوان‌پاشی بود
خوانش بر هر گونهٔ آشی بود
هوش مصنوعی: انسانی که به طور کامل صحبت می‌کند، مانند کسی است که سفره‌ای با انواع غذاها می‌گسترد و هر نوع دانشی را در اختیار دیگران قرار می‌دهد.
که نماند هیچ مهمان بی‌نوا
هر کسی یابد غذای خود جدا
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ مهمان بی‌نصیب نمی‌ماند و هر کسی به نحوی به غذای خود می‌رسد.
همچو قرآن که به‌معنی هفت توست
خاص را و عام را مَطعَم دروست‌»
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر آن است که مانند قرآن که معانی عمیق و متنوعی دارد و برای گروه‌های خاص و عام قابل فهم است، درک و معنا همواره عمق و گستردگی خاصی دارد. همچنین به این اشاره دارد که هر کسی می‌تواند به نوعی از آن بهره‌مند شود.
گفت ‌«این باری یقین شد پیش عام
که جهان در امر یزدان است رام
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که حالا دیگر به وضوح مشخص شده است که جهان تحت فرمان و کنترل خداوند است. در واقع، این موضوع به همگان آشکار شده و دیگر شک و تردیدی در این باره وجود ندارد.
هیچ برگی در نیفتد از درخت
بی قضا و حکم آن سلطان بخت
هوش مصنوعی: هیچ برگی از درخت نمی‌افتد مگر اینکه قضا و تقدیر الهی در کار باشد. این نشان‌دهنده این است که همه چیز تحت کنترل یک قدرت بزرگ است و هیچ‌چیزی بی‌دلیل یا تصادفی رخ نمی‌دهد.
از دهان لقمه نشد سوی گلو
تا نگوید لقمه را حق که اُدخُلوا
هوش مصنوعی: لقمه‌ای که به دهان می‌رود، تا به گلو نرسد، نمی‌گوید که حقش چیست و چه باید کرد، یعنی تا چیزی به مرحله‌ی عمل نرسد، واقعیت آن روشن نمی‌شود.
میل و رغبت کان زمام آدمی‌ست
جنبش آنْ رامِ امرِ آن غنی‌ست
هوش مصنوعی: تمایل و خواسته‌های انسان، کنترل کننده‌ او هستند و حرکات او به دستور و خواست خداوند قدرتمند شکل می‌گیرد.
در زمین‌ها و آسمان‌ها ذره‌ای
پر نجنباند نگردد پره‌ای
هوش مصنوعی: در زمین و آسمان هیچ ذره‌ای حرکت نمی‌کند و کمترین تغییری انجام نمی‌شود، مگر اینکه تقدیر الهی بر آن باشد.
جز به فرمان قدیم نافذش
شرح نتوان کرد و جلدی نیست خوش
هوش مصنوعی: تنها می‌توان به دستور و اراده او اشاره کرد و درباره آن صحبت کرد، و هیچ چیز فوری و آسانی در این زمینه وجود ندارد.
کی شمرد برگ درختان را تمام‌؟
بی‌نهایت کی شود در نطق رام‌؟
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند تمام برگ‌های درختان را بشمارد، زیرا این کار غیرممکن است و زبان هم قادر به بیان آن نیست.
این قدر بشنو که چون کلی کار
می‌نگردد جز به‌امرِ کردگار
هوش مصنوعی: اینقدر گوش ده که به خوبی متوجه شوی که هیچ کاری بدون دستور و اراده خداوند انجام نمی‌شود.
چون قضای حق رضای بنده شد
حکم او را بندهٔ خواهنده شد
هوش مصنوعی: زمانی که اراده و تقدیر الهی با رضایت بندۀ او همسو شد، این بندۀ خواهان، دستورات او را با کمال میل پذیرفت.
بی تکلف، نه پی مزد و ثواب
بلک طبع او چنین شد مُستطاب
هوش مصنوعی: بدون هیچ زحمت و انتظار پاداش و ثوابی، طبیعت او این‌گونه شده است که مورد پسند و ستایش قرار گیرد.
زندگیِ خود نخواهد بهر خوذ
نه پی ذوقی حیات مُسْتَلذ
هوش مصنوعی: زندگی انسان به خاطر لذت و شوق، هیچ‌گاه به خواست خود او نخواهد بود.
هرکجا امر قدم را مسلکی‌ست
زندگی و مردگی پیشش یکی‌ست
هوش مصنوعی: هرجا که فرمان یا اصولی وجود دارد، تفاوتی بین زندگی و مرگ نیست و هر دو برای او یکسان هستند.
بهر یزدان می‌زید نه بهر گنج
بهر یزدان می‌مُرد نه از خوف رنج
هوش مصنوعی: به خاطر خدا زندگی می‌کند، نه به خاطر ثروت. به خاطر خدا می‌میرد، نه از ترس رنج و درد.
هست ایمانش برای خواست او
نه برای جنت و اشجار و جو
هوش مصنوعی: ایمان او به خاطر خواسته‌های خداوند است و نه به خاطر بهشت و درختان و نعمت‌های دنیوی.
تَرک کفرش هم برای حق بود
نه ز بیم آنکه در آتش رود
هوش مصنوعی: ترک کفر او به خاطر حقیقت بود، نه از ترس این که در آتش بیفتد.
این چنین آمد ز اصل‌، آن خوی او
نه ریاضت‌، نه به‌ جست‌و‌جوی او
هوش مصنوعی: این نوع رفتار و ویژگی‌های او ناشی از ذات و ماهیت اوست و نه به خاطر تمرین یا تلاش‌های او برای به دست آوردن آن.
آنگهان خندد که او بیند رضا
همچو حلوای شکر او را قضا
هوش مصنوعی: آنگاه او خوشحال و خندان می‌شود که رضایت و خوشنودی را ببیند، مثل حلوایی شیرین که تقدیرش خوش باشد.
بنده‌ای کِش خوی و خلقت این بود
نه جهان بر امر و فرمانش رود‌؟
هوش مصنوعی: انسانی که اخلاق و سرشت او چنین است، هرگز به حاکمیت دنیا و دستورات آن تسلیم نخواهد شد.
پس چرا لابه کند او یا دعا‌؟
که بگردان ای خداوند این قضا
هوش مصنوعی: پس چرا او برای کمک و دعا درخواست می‌کند، که ای خداوند، این سرنوشت را تغییر بده؟
مرگ او و مرگ فرزندان او
بهر حق پیشش چو حلوا در گلو
هوش مصنوعی: مرگ او و فرزندانش برای او مانند حلوا در گلوست، یعنی هرچقدر هم که سخت و تلخ باشد، در مقابل حق و حقیقت قابل قبول است.
نزع فرزندان بَرِ آن باوفا
چون قطایف پیش شیخ بی‌نوا
هوش مصنوعی: فرزندان آن وفادار در حال درد و رنجی مشابه به قطایف (نوعی شیرینی) در برابر شیخی بی‌چاره قرار دارند.
پس چرا گوید دعا الا مگر
در دعا بیند رضای دادگر
هوش مصنوعی: پس چرا فقط دعا می‌کند، مگر اینکه در دعا خیر و رضایت خداوند را ببیند؟
آن شفاعت و آن دعا نه از رَحْم خود
می‌کند آن بندهٔ صاحب رشد
هوش مصنوعی: شفاعت و دعا کردن آن بنده‌ای که به رشد و کمال رسیده، نه به خاطر رحمت خود اوست.
رحم خود را او همان دم سوخته‌ست
که چراغ عشق حق افروخته‌ست
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که عشق به حقیقت در دل او شعله‌ور شد، او خود را در آتش محبت فدای آن کرده است.
دوزخ اوصاف او عشقست و او
سوخت مر اوصاف خود را مو به‌مو
هوش مصنوعی: دوزخ ویژگی‌های عشق اوست و او به خاطر همین ویژگی‌ها، تن خود را دچار آتش می‌کند.
هر طروقی این فروقی کی شناخت‌؟
جز دقوقی تا درین دولت بتاخت
هوش مصنوعی: هر کسی جز دقوقی (که در این بیت به عنوان یک شخصیت مشخص اشاره می‌شود) نتوانسته است راه‌های گوناگون این دنیای پیچیده را بشناسد. تا زمانی که او در این سرزمین پیشرفت کرد و به موفقیت رسید، دیگران از درک و شناخت این مسیرها ناتوان ماندند.

حاشیه ها

غلط:
خوانش بر هر گونهٔ آشی بود
درست:
خوانش پر هر گونهٔ آشی بود

1397/05/21 20:08
الهام

رلطفاً این دو مورد اصلاح شود::
1ـ عنوان «سؤال کردن» صحیح است نه «سال کردن»
2ـ «خوانش پر هرگونۀ آشی بود» غلط است. مصرح صحیح به این شکل است::
ناطق کامل چو خوان‌باشی بود
بر سرِ خوانش ز هرآشی بود
با سپاس

1397/05/21 21:08

درود بر الهام

1402/12/11 05:03
کوروش

زندگی خود نخواهد بهر خوذ

 

نه پی ذوقی حیات مستلذ

 

خوذ چیست ؟

 

 

 

1402/12/11 05:03
کوروش

هر طروقی این فروقی کی شناخت

 

جز دقوقی تا درین دولت بتاخت

 

مصرع اول یعنی چه ؟

 

 

1404/03/08 18:06
قادر

به نظر من یعنی هر سالکی نمیتونه این تفاوتها را تشخیص بده.

طروقی سالک

فروقی فرقها تفاوتها

🙏💝