گنجور

بخش ۷۱ - تشبیه بند و دام قضا به صورت پنهان به اثر پیدا

بینی اندر دلق مهتر زاده‌ای
سر برهنه در بلا افتاده‌ای
در هوای نابکاری سوخته
اقمشه و املاک خود بفروخته
خان و مان رفته شده بدنام و خوار
کام دشمن می‌رود ادبیروار
زاهدی بیند بگوید ای کیا
همتی می‌دار از بهر خدا
کاندرین ادبار زشت افتاده‌ام
مال و زر و نعمت از کف داده‌ام
همتی تا بوک من زین وا رهم
زین گل تیره بود که بر جهم
این دعا می‌خواهد او از عام و خاص
کالخلاص و الخلاص و الخلاص
دست باز و پای باز و بند نی
نه موکل بر سرش نه آهنی
از کدامین بند می‌جویی خلاص
وز کدامین حبس می‌جویی مناص
بند تقدیر و قضای مختفی
کی نبیند آن به جز جان صفی
گرچه پیدا نیست آن در مکمنست
بتر از زندان و بند آهنست
زانک آهنگر مر آن را بشکند
حفره گر هم خشت زندان بر کند
ای عجب این بند پنهان گران
عاجز از تکسیر آن آهنگران
دیدن آن بند احمد را رسد
بر گلوی بسته حبل من مسد
دید بر پشت عیال بولهب
تنگ هیزم گفت حمالهٔ حطب
حبل و هیزم را جز او چشمی ندید
که پدید آید برو هر ناپدید
باقیانش جمله تاویلی کنند
کین ز بیهوشیست و ایشان هوشمند
لیک از تاثیر آن پشتش دوتو
گشته و نالان شده او پیش تو
که دعایی همتی تا وا رهم
تا ازین بند نهان بیرون جهم
آنک بیند این علامتها پدید
چون نداند او شقی را از سعید
داند و پوشد بامر ذوالجلال
که نباشد کشف راز حق حلال
این سخن پایان ندارد آن فقیر
از مجاعت شد زبون و تن اسیر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بینی اندر دلق مهتر زاده‌ای
سر برهنه در بلا افتاده‌ای
هوش مصنوعی: در دلق (لباسی) شخصی بزرگ‌رتبه، تو چشم‌نواز و زیبا دیده می‌شوی، حال آنکه خودت در حالتی دشوار و بی‌پناه قرار داری.
در هوای نابکاری سوخته
اقمشه و املاک خود بفروخته
هوش مصنوعی: در هوای ناخوش و سختی، لباس و املاک خود را به فروش گذاشته‌ام.
خان و مان رفته شده بدنام و خوار
کام دشمن می‌رود ادبیروار
هوش مصنوعی: خانه و منزل به نابودی رفته و بی‌احترامی به آن‌ها شده است، با این حال، دشمن به آرامی و با ادب در حال نفوذ و پیشروی است.
زاهدی بیند بگوید ای کیا
همتی می‌دار از بهر خدا
هوش مصنوعی: زاهدی می‌بیند و به کسی می‌گوید: ای بزرگ، برای خدا عزم و اراده‌ای داشته باش.
کاندرین ادبار زشت افتاده‌ام
مال و زر و نعمت از کف داده‌ام
هوش مصنوعی: در این وضعیت نامناسب و دشوار قرار گرفته‌ام، طوری که ثروت و نعمت‌هایم را از دست داده‌ام.
همتی تا بوک من زین وا رهم
زین گل تیره بود که بر جهم
هوش مصنوعی: به تلاشی نیاز دارم تا از این غم و اندوه رها شوم، زیرا این درد که بر من می‌گذرد، همچون گلی تیره و پژمرده است که در زندگی‌ام سایه افکنده است.
این دعا می‌خواهد او از عام و خاص
کالخلاص و الخلاص و الخلاص
هوش مصنوعی: این دعا به دنبال این است که او از همگان و از هر شرایطی نجات یابد و رهایی بیابد.
دست باز و پای باز و بند نی
نه موکل بر سرش نه آهنی
هوش مصنوعی: دست و پایش آزاد است و هیچ چیزی او را محدود نکرده، نه قدرتی بر او مسلط است و نه چیزی او را می‌آزارد.
از کدامین بند می‌جویی خلاص
وز کدامین حبس می‌جویی مناص
هوش مصنوعی: از چه نوع محدودیتی می‌خواهی رهایی پیدا کنی و از کدام زندان می‌خواهی آزاد شوی؟
بند تقدیر و قضای مختفی
کی نبیند آن به جز جان صفی
هوش مصنوعی: هیچ کس جز روح پاک قادر به دیدن سرنوشت و قضا و قدری که پنهان است، نیست.
گرچه پیدا نیست آن در مکمنست
بتر از زندان و بند آهنست
هوش مصنوعی: هرچند که آن مکان نامشخص و ناپیداست، اما بدتر از زندان و زنجیر است.
زانک آهنگر مر آن را بشکند
حفره گر هم خشت زندان بر کند
هوش مصنوعی: چون آهنگر دست به کار شود، می‌تواند هر سختی را بشکند و اگر چه خشت زندان نیز بر هم برچیده شود، باز هم زندان نمی‌تواند دوام بیاورد.
ای عجب این بند پنهان گران
عاجز از تکسیر آن آهنگران
هوش مصنوعی: تعجب‌آور است که این بند پنهان و سنگین، نمی‌تواند از عهده‌ی کار آن آهنگران برآید.
دیدن آن بند احمد را رسد
بر گلوی بسته حبل من مسد
هوش مصنوعی: دیدن آن روح خلاق و الهام‌بخش، بر من تأثیر عمیقی می‌گذارد و مرا از قید و بندهایی که دارم رها می‌کند.
دید بر پشت عیال بولهب
تنگ هیزم گفت حمالهٔ حطب
هوش مصنوعی: دید عیال بر پشت بولهب را تنگ دیده و گفت که باربری چوب را بیاورید.
حبل و هیزم را جز او چشمی ندید
که پدید آید برو هر ناپدید
هوش مصنوعی: به جز او هیچ کس نمی‌تواند ببیند که چگونه طناب و هیزم به کار می‌آیند و چگونه برخی چیزها در خفا و ناپیدا ظهور می‌کنند.
باقیانش جمله تاویلی کنند
کین ز بیهوشیست و ایشان هوشمند
هوش مصنوعی: باقی‌ماندگان همه چیز را به نوعی تعبیر می‌کنند، زیرا این حالت از نادانی است و آن‌ها به هوشیاری دست یافته‌اند.
لیک از تاثیر آن پشتش دوتو
گشته و نالان شده او پیش تو
هوش مصنوعی: اما به خاطر تأثیر آن، او دچار تغییر شده و اکنون نالان و پریشان پیش تو است.
که دعایی همتی تا وا رهم
تا ازین بند نهان بیرون جهم
هوش مصنوعی: همت و تلاش کن تا بتوانی از این بند و محدودیت‌ها رها شوی و آزادانه زندگی کنی.
آنک بیند این علامتها پدید
چون نداند او شقی را از سعید
هوش مصنوعی: آن شخص به علامت‌ها و نشانه‌ها نگاه می‌کند، اما نمی‌داند که چه کسی بدبخت است و چه کسی خوشبخت.
داند و پوشد بامر ذوالجلال
که نباشد کشف راز حق حلال
هوش مصنوعی: او آگاه است و در برابر بزرگ و باعظمت خود، رازهای حق را پنهان می‌کند، زیرا فاش شدن این رازها مجاز و درست نیست.
این سخن پایان ندارد آن فقیر
از مجاعت شد زبون و تن اسیر
هوش مصنوعی: این گفتار هرگز تمام نمی‌شود. آن بیچاره به خاطر فقر و تنگدستی، در شرایط سختی قرار گرفته و جسمش به اسیر تبدیل شده است.

حاشیه ها

1392/04/05 23:07
امین کیخا

بجز بیهوشی ، کرختی و بی حسی را داریم خود حس از هش که کوتاهیده ی هوش است گرفته شده است .

1392/04/05 23:07
امین کیخا

در کنار کشف ، یابش را هم داریم

1400/11/06 09:02
سید مجتبی حسینی

در بیت 13:

ای عجب این بند پنهان گران 

عاجز از تکسیر آن آهنگران

تکسیر به معنای شکستن آمده است معانی دیگر طبق فرهنگ دهخدا نیک شکستن و بسیار شکستن هم آمده است.

گر من به شکستن خم آیم
فریاد مکن بگاه تکسیر

1400/11/06 09:02
ملیکا رضایی

بلی گرامی 

درود بر شما 

تکسیر بر وزن تفعیل هست که یک باب هست همان باب تفعیل ، که باب همان مصدر هست برای همان شکستن معنا میدهد 

درود ها