گنجور

بخش ۷۰ - بقیهٔ قصهٔ آن زاهد کوهی کی نذر کرده بود کی میوهٔ کوهی از درخت باز نکنم و درخت نفشانم و کسی را نگویم صریح و کنایت کی بیفشان آن خورم کی باد افکنده باشد از درخت

اندر آن کُه بود اشجار و ثمار
بس مُرودی کوهی آنجا بی‌شمار
گفت آن درویش یا رب با تو من
عهد کردم زین نچینم در زمن
جز از آن میوه که باد انداختش
من نچینم از درخت منتعش
مدتی بر نذر خود بودش وفا
تا در آمد امتحانات قضا
زین سبب فرمود استثنا کنید
گر خدا خواهد به پیمان بر زنید
هر زمان دل را دگر میلی دهم
هرنفس بر دل دگر داغی نهم
کل اصباح لنا شان جدید
کل شیء عن مرادی لا یحید
در حدیث آمد که دل همچون پریست
در بیابانی اسیر صرصریست
باد پَر را هر طرف راند گزاف
گه چپ و گه راست با صد اختلاف
در حدیث دیگر این دل دان چنان
کآب جوشان ز آتش اندر قازغان
هر زمان دل را دگر رایی بود
آن نه از وی لیک از جایی بود
پس چرا آمن شوی بر رای دل
عهد بندی تا شوی آخر خجل
این هم از تاثیر حکمست و قدر
چاه می‌بیینی و نتوانی حذر
نیست خود از مرغ پران این عجب
که نبیند دام و افتد در عطب
این عجب که دام بیند هم وتد
گر بخواهد ور نخواهد می‌فتد
چشم باز و گوش باز و دام پیش
سوی دامی می‌پرد با پر خویش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندر آن کُه بود اشجار و ثمار
بس مُرودی کوهی آنجا بی‌شمار
هوش مصنوعی: در آنجا کوهی وجود دارد که پر از درختان و میوه‌هاست و درختان زیادی از نوع مروارید در آنجا روییده‌اند.
گفت آن درویش یا رب با تو من
عهد کردم زین نچینم در زمن
هوش مصنوعی: آن درویش گفت: خدایا، من با تو پیمان بستم که از این دنیا چیزی نچینم و از آن بهره نبرم.
جز از آن میوه که باد انداختش
من نچینم از درخت منتعش
هوش مصنوعی: فقط میوه‌ای که باد به زمین انداخت را می‌چینم، و از درخت پرثمر چیزی برنمی‌دارم.
مدتی بر نذر خود بودش وفا
تا در آمد امتحانات قضا
هوش مصنوعی: مدتی او به وعده‌اش وفادار بود، تا اینکه امتحان‌های سرنوشت آغاز شد.
زین سبب فرمود استثنا کنید
گر خدا خواهد به پیمان بر زنید
هوش مصنوعی: به همین دلیل، دستور داده‌اند که استثنایی قائل شوید؛ اگر خدا بخواهد، بر سر عهد و پیمان خواهید ماند.
هر زمان دل را دگر میلی دهم
هرنفس بر دل دگر داغی نهم
هوش مصنوعی: هر زمانی که دل از چیزی می‌خواهد، من به آن میل می‌دهم و هر نفس به دل، حس جدیدی را تحمیل می‌کنم.
کل اصباح لنا شان جدید
کل شیء عن مرادی لا یحید
هوش مصنوعی: هر روز برای ما وضعیتی تازه و جدید به وجود می‌آید و هیچ چیزی از آنچه که می‌خواهیم، منحرف نمی‌شود.
در حدیث آمد که دل همچون پریست
در بیابانی اسیر صرصریست
هوش مصنوعی: در گفته‌ها آمده است که دل مانند پرنده‌ای است که در بیابانی گرفتار طوفانی سخت شده است.
باد پَر را هر طرف راند گزاف
گه چپ و گه راست با صد اختلاف
هوش مصنوعی: باد پر را به هر سو می‌برد به‌طور تصادفی، گاهی به چپ و گاهی به راست، با هزاران تفاوت.
در حدیث دیگر این دل دان چنان
کآب جوشان ز آتش اندر قازغان
هوش مصنوعی: این دل را به گونه‌ای درک کن که مانند آبی جوشان است که از حرارت آتش درون دیگ به وجود می‌آید.
هر زمان دل را دگر رایی بود
آن نه از وی لیک از جایی بود
هوش مصنوعی: در هر لحظه، دل به سمت احساسات و افکار جدیدی کشیده می‌شود. این تغییرات نه به خاطر خود دل، بلکه به دلیل تأثیرات بیرونی و محیطی است که بر آن وارد می‌شود.
پس چرا آمن شوی بر رای دل
عهد بندی تا شوی آخر خجل
هوش مصنوعی: چرا می‌گذاری که دل به خیال‌هایش بیاختیار بر تو حکومت کند و عهدی ببندی که در نهایت باعث خجالتت شود؟
این هم از تاثیر حکمست و قدر
چاه می‌بیینی و نتوانی حذر
هوش مصنوعی: این نیز به خاطر تأثیر سرنوشت و قضاست که تو چاه را می‌بینی اما نمی‌توانی از آن دوری کنی.
نیست خود از مرغ پران این عجب
که نبیند دام و افتد در عطب
هوش مصنوعی: شگفتی ندارد که پرنده‌ای که خود را به آسمان می‌فرستد، دامی را نبیند و در تله بیفتد.
این عجب که دام بیند هم وتد
گر بخواهد ور نخواهد می‌فتد
هوش مصنوعی: این واقعاً عجیب است که حتی اگر دام، بخواهد یا نه، به هر حال به دام می‌افتد.
چشم باز و گوش باز و دام پیش
سوی دامی می‌پرد با پر خویش
هوش مصنوعی: پرنده‌ای با چشمان و گوش‌های باز به سوی دام می‌رود و با بال‌های خود می‌پرد.

حاشیه ها

1395/11/21 03:01
آرش تبرستانی

در حدیث دیگر این دل دان چنان
کب جوشان ز آتش اندر قازغان
هر زمان دل را دگر رایی بود
آن نه از وی لیک از جایی بود
پس چرا آمن شوی بر رای دل
عهد بندی تا شوی آخر خجل
دراینجا مولوی از روایتی استفاده می کند و میگوید دل انسان مثال آّبی جوشان در دیگ هست که یک لحظه آرام و قرار ندارد و هر دم حالتی متفاوت دارد پس بهتر است که به خواسته های آن که همان هواهای نفسانی هستند روی خوش نشان ندهیم تا بعدا شرمنده نشویم

1398/07/30 08:09

ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 17 حکایت آن درویش که در کوه خلوت کرده بود و خواراکش از درختان انار و
درویشی در کوهسار به دور از آدمیان زندگی و مراقبه می کرد
درختان گلابی و انار و سیب در آنجا زیاد بود و درویش ابتدا از شاخه ها می چید.
پس از آن عهد کرو که فقط میوه هایی که روی زمین افتاده را بخورد و به درخت آسیب نزند.
این عهد آزمون الهی بود و میوه های اطراف درختان تمام شد و درویش پس از چند روز گرسنگی عهد خود را شکست و دست به طرف میوه ها برد و عهد خود را شکست.
چیزی نگذشت که دزدها برای تقسیم اموال خود به آن کوهستان آمدند و ماموران به دنبالشان همه را دستگیر کردند.درویش نیز دستگیر شد و حکم به بریدن یک دست و یک پای همه آنها صادر شد.دست درویش قطع می شود و همین که می خواهند پایش را قطع کنند یکی از ماموران اسب سوار درویش را می شناسد و یر سر مامور فریاد می زند که این مرد از اولیاست.
داروغه از درویش بسیار پوزش می خواهد، اما درویش با خوشرویی می گوید این مجازات سزاوار من بود زیرا عهد خداوند را شکستم و او مرا مجازات کرد نه شما.
از آن پس به درویش دست بریده معروف شد و در خلوت در آلاچیقی زنبیل بافی می کرد.
یک روز مردی سرزده وارد جایگاه او شد و با کمال تعجب دید که او با دو دست زنبیل می بافد.
درویش او را سوگند داد که این راز را به کسی نگوید اما رفته رفته همگان با خبر می شوند.
درویش خشنود از قضای خداوند ،راز فاش شدن این کرامت را از خداوند می خواهد و خدواند می گوید که مردم به تو بدگمان شده بودند و ما به این وسیله ولایت تو را به آنها فهماندیم.

ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 18
حکایت آن درویش که در کوه خلوت کرده بود و خواراکش از درختان انار و گلابی بود2
مدتی بر نذر خود بودش وفا
تا در آمد امتحانات قضا 1637
زین سبب فرمود استثنا کتید
گر خدا خواهد به پیمان بر زنید
رمز ان شاءالله گفتن این است که قبل از هر تصمیمی باید با اندیشه گفته شود.
در حدیث آمد که دل همچون پری ست
در بیابانی اسیر صرصری ست
تمثیل دل به پر به بهانه واکاوی دل درویش:
پیامبر فرمود:دل مانند پر است که در باد آن را در دشت زیر و رو می کند.
باد، پر را هر طرف راند گزاف
گه چپ و گه راست با صد اختلاف1642
در حدیث دیگر این دل دان چنان
کآب جوشان زآتش اندر قازغان 1643
تمثیل دیگر :دل مانند آب درون دیگ است.
پیامبر فرمود:مثل قلب مومن در دگرگونی هایش مانند دیگ در حال جوش است .
هر زمان دل را دگر رایی بود
آن نه از وی، لیک از جایی بود1644
الهامات و خطورات دل از جهان های گسترده دیگر است که به جهان ما سیطره دارند.
پس چرا ایمن شوی بر رای دل
عهد بندی تا شوی آخر خجل؟
این هم از تاثیر حکم ست و قدر
چاه میبینی و نتوانی حذر
مولانا به دقت راز تقدیر را بر ما می گشاید.این خواطر قلبی که ریشه اراده های ما هست و سبب اتفاقات خوب و بد برای ما می شود،همه ناشی از جهان های دیگر به سبب تقدیر است.
چشم باز و گوش باز و دام پیش
سوی دامی می پرد با پر خویش
با هوشیاری کامل در دام می افتد و این تقدیر است.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1402/12/28 03:02
کوروش

کل اصباح لنا شان جدید

 

کل شیء عن مرادی لا یحید

 

 

 

هرروز ما چیز (کار) جدیدی داریم و هیچ چیز از خواسته من منحرف نمیشود

(هرچیزی من میخواهم همان میشود )