گنجور

بخش ۷۲ - مضطرب شدن فقیر نذر کرده به‌کندن امرود از درخت و گوشمال حق رسیدن بی مهلت

پنج روز آن باد امرودی نریخت
ز آتش جوعش صبوری می‌گریخت
بر سر شاخی مرودی چند دید
باز صبری کرد و خود را وا کشید
باد آمد شاخ را سر زیر کرد
طبع را بر خوردن آن چیر کرد
جوع و ضعف و قوت جذب و قضا
کرد زاهد را ز نذرش بی‌وفا
چونک از امرودبن میوه سکست
گشت اندر نذر و عهد خویش سست
هم در آن دم گوشمال حق رسید
چشم او بگشاد و گوش او کشید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پنج روز آن باد امرودی نریخت
ز آتش جوعش صبوری می‌گریخت
هوش مصنوعی: پنج روز آن، باد عطر خوش میوه‌ای به هوا نرفت و آتش گرسنگی او را وادار به صبر نمی‌کرد.
بر سر شاخی مرودی چند دید
باز صبری کرد و خود را وا کشید
هوش مصنوعی: مردی چند نفر را بر روی شاخه‌ای دید و پس از کمی صبر، از آنجا فاصله گرفت و خود را کنار کشید.
باد آمد شاخ را سر زیر کرد
طبع را بر خوردن آن چیر کرد
هوش مصنوعی: باد آمد و باعث شد که شاخه‌ی درخت به سمت پایین خم شود و طبیعت آن را برای خوردن میوه‌ها آماده کرد.
جوع و ضعف و قوت جذب و قضا
کرد زاهد را ز نذرش بی‌وفا
هوش مصنوعی: زاهد به دلیل عدم وفای به نذرش با گرسنگی، ضعف و قدرت جذب قضا مواجه شده است.
چونک از امرودبن میوه سکست
گشت اندر نذر و عهد خویش سست
هوش مصنوعی: به خاطر میوه‌ای که از درخت امرود (گلابی) چیده شد، عهد و پیمانش سست و ضعیف شد.
هم در آن دم گوشمال حق رسید
چشم او بگشاد و گوش او کشید
هوش مصنوعی: در آن لحظه، وقتی که حقیقت روشن شد، او چشمانش را باز کرد و به حرف‌ها گوش داد.

حاشیه ها

1402/12/28 04:02
کوروش

چونک از امرودبن میوه سکست

 

گشت اندر نذر و عهد خویش سست

 

مصرع اول یعنی چه 

 

 

1402/12/28 04:02
کوروش

دوستان بالاخره میوه از درخت افتاد یا نه ؟