گنجور

بخش ۷ - بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است

آن یکی الله می‌گفتی شبی
تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی
گفت شیطان: آخر ای بسیارگو
این همه الله را لبیک کو؟
می‌نیاید یک جواب از پیش تخت
چند الله می‌زنی با روی سخت
او شکسته‌دل شد و بنهاد سَر
دید در خواب او خضِر را در خُضر
گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای
چون پشیمانی از آن که‌ش خوانده‌ای
گفت لبیکم نمی‌آید جواب
زان همی‌ترسم که باشم رَدِ باب
گفت آن الله تو لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت، پیک ماست
حیله‌ها و چاره‌جویی‌های تو
جذب ما بود و گشاد این پای تو
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیرِ هر یا‌ربِ تو لبیک‌هاست
جان جاهل زین دعا جز دور نیست
زانک یا رب گفتنش دستور نیست
بر دهان و بر دلش قفل است و بند
تا ننالد با خدا وقت گزند
داد مر فرعون را صد ملک و مال
تا بکرد او دعوی عزّ و جلال
در همه عمرش ندید او درد سر
تا ننالد سوی حق آن بدگهر
داد او را جمله ملک این جهان
حق ندادش درد و رنج و اندُهان
درد آمد بهتر از ملک جهان
تا بخوانی مر خدا را در نهان
خواندن بی‌درد از افسردگی‌ست
خواندن با درد از دل‌بردگی‌ست
آن کشیدن زیر لب آواز را
یاد کردن مبدأ و آغاز را
آن شده آواز صافی و حزین
ای خدا وی مستغاث و ای معین
نالهٔ سگ در رهش بی جذبه نیست
زانک هر راغب اسیر ره‌زنی‌ست
چون سگِ کهفی که از مردار رست
بر سر خوان شهنشاهان نشست
تا قیامت می‌خورد او پیش غار
آب رحمت عارفانه بی تغار
ای بسا سگ‌پوست کاو را نام نیست
لیک اندر پرده بی آن جام نیست
جان بده از بهر این جام ای پسر
بی جهاد و صبر کی باشد ظفر
صبر کردن بهر این نبود حَرَج
صبر کن کالصبر مفتاح الفرج
زین کمین، بی صبر و حزمی کس نرَست
حزم را خود صبر آمد پا و دست
حزم کن از خوردْ کاین زهرین گیا‌ست
حزم کردن زور و نور انبیا‌ست
کاه باشد کو به هر بادی جهد
کوه کی مر باد را وزنی نهد‌؟
هر طرف غولی همی‌خواند تو را
کای برادر راه خواهی هین بیا
ره نمایم‌، همرهت باشم رفیق
من قلاووزم درین راه دقیق
نه قلاوز‌ست و نه ره داند او
یوسفا کم رو سویِ آن گرگ‌خو
حزم این باشد که نفریبد تو را
چرب و نوش و دام‌های این سرا
که نه چربِش دارد و نه نوش او
سِحر خواند، می‌دمد در گوش او
که بیا مهمان ما ای روشنی
خانه آن تست و تو آن منی
حزم آن باشد که گویی تُخمه‌ام
یا سقیمم خستهٔ این دخمه‌ام
یا سرم دردست درد سر ببر
یا مرا خوانده‌ست آن خالو پسر
زانک یک نوشت دهد با نیش‌ها
که بکارد در تو نوشش ریش‌ها
زر اگر پنجاه اگر شصتت دهد
ماهیا او گوشت در شستت دهد
گر دهد خود کی دهد آن پر حیل
جوز پوسیده‌ست گفتار دغل
ژغژغ آن عقل و مغزت را برد
صد هزاران عقل را یک نشمرد
یار تو خرجین تست و کیسه‌ات
گر تو رامینی مجو جز ویسه‌ات
ویسه و معشوق تو هم ذات تست
وین برونی‌ها همه آفات تست
حزم آن باشد که چون دعوت کنند
تو نگویی مست و خواهان منند
دعوت ایشان صفیر مرغ دان
که کند صیاد در مکمن نهان
مرغ مرده پیش بنهاده که این
می‌کند این بانگ و آواز و حنین
مرغ پندارد که جنس اوست او
جمع آید، بَر دَرَدْشان پوست او
جز مگر مرغی که حزمش داد حق
تا نگردد گیج آن دانه و مَلَق
هست بی حزمی پشیمانی یقین
بشنو این افسانه را در شرح این

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن یکی الله می‌گفتی شبی
تا که شیرین می‌شد از ذکرش لبی
هوش مصنوعی: روزی صحبت از خداوندی بود که باعث می‌شد لبخند بر لبان شیرین‌سخن‌ها بنشیند.
گفت شیطان: آخر ای بسیارگو
این همه الله را لبیک کو؟
هوش مصنوعی: شیطان گفت: ای کسی که زیاد صحبت می‌کنی، پس چرا در برابر خداوند این همه دعوت را پاسخ نمی‌دهی؟
می‌نیاید یک جواب از پیش تخت
چند الله می‌زنی با روی سخت
هوش مصنوعی: جوابی از آسمان نمی‌آید، حتی اگر با صدای بلند دعا کنی و التماس کنی. این موضوع نشان‌دهنده‌ی بی‌پاسخی و سختی اوضاع است.
او شکسته‌دل شد و بنهاد سَر
دید در خواب او خضِر را در خُضر
هوش مصنوعی: او دلشکسته شد و سرش را بر زمین گذاشت. در خواب، شخصی را با نام خضر دید که در حالتی از خرمی و سرسبزی بود.
گفت هین از ذکر چون وا مانده‌ای
چون پشیمانی از آن که‌ش خوانده‌ای
هوش مصنوعی: ببین، چرا از یادآوری گذشته غافل شده‌ای؟ مثل کسی که از اشتباهاتش پشیمان است، ولی هنوز به یادشان می‌آورد.
گفت لبیکم نمی‌آید جواب
زان همی‌ترسم که باشم رَدِ باب
هوش مصنوعی: گفتم که آماده‌ام، ولی نگرانم که شاید پاسخ من به خواسته‌ات، موجب رد شدنم از درگاه محبتت شود.
گفت آن الله تو لبیک ماست
و آن نیاز و درد و سوزت، پیک ماست
هوش مصنوعی: خداوند به ما گفته است که پاسخ ما به او آماده است و آنچه از نیاز و درد و رنج در دل داریم، پیام ما به اوست.
حیله‌ها و چاره‌جویی‌های تو
جذب ما بود و گشاد این پای تو
هوش مصنوعی: دست‌کارها و تدبیرهای تو ما را به خود جلب کرد و باعث شد که پای تو به راحتی باز شود.
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیرِ هر یا‌ربِ تو لبیک‌هاست
هوش مصنوعی: ترس و عشق تو، مانع و ابزاری است که ما را به سمت محبت تو می‌کشاند و همیشه با هر دعوتی از جانب تو، پاسخ مثبت می‌دهیم.
جان جاهل زین دعا جز دور نیست
زانک یا رب گفتنش دستور نیست
هوش مصنوعی: زندگی نادانان در این دعا فایده‌ای ندارد، زیرا گفتن "پروردگارا" بدون توجه و درک واقعی نتیجه‌ای نخواهد داشت.
بر دهان و بر دلش قفل است و بند
تا ننالد با خدا وقت گزند
هوش مصنوعی: او بر زبان و دلش قفلی دارد و زنجیری است که نمی‌گذارد در زمان سختی و مصیبت، شکایت و ناله‌ای به درگاه خداوند ببرد.
داد مر فرعون را صد ملک و مال
تا بکرد او دعوی عزّ و جلال
هوش مصنوعی: فرعون را دارایی و ثروت فراوانی بخشیدند تا او ادعای عظمت و بزرگی کند.
در همه عمرش ندید او درد سر
تا ننالد سوی حق آن بدگهر
هوش مصنوعی: او در تمام عمرش هیچ دردسری را تجربه نکرد، پس از این رو هیچ گاه به درگاه خداوند شکایت نمی‌کند.
داد او را جمله ملک این جهان
حق ندادش درد و رنج و اندُهان
هوش مصنوعی: او تمامی ثروت و قدرت این جهان را دریافت کرد، ولی خداوند به او هیچ دردی، رنج یا غم عطا نکرد.
درد آمد بهتر از ملک جهان
تا بخوانی مر خدا را در نهان
هوش مصنوعی: درد و رنج بهتر است از داشتن سلطنت و قدرت در دنیا، زیرا در میان این درد می‌توانی به خاطر خداوند در عمق وجودت دعا کنی و با او ارتباط برقرار کنی.
خواندن بی‌درد از افسردگی‌ست
خواندن با درد از دل‌بردگی‌ست
هوش مصنوعی: خواندن بدون احساس درد به نوعی نشانه افسردگی است، اما زمانی که با احساس درد و دردی که از عشق و وابستگی به کسی ناشی می‌شود خوانده شود، نشان‌دهنده وابستگی عمیق قلبی است.
آن کشیدن زیر لب آواز را
یاد کردن مبدأ و آغاز را
هوش مصنوعی: آواز کشیدن زیر لب به یادآوری شروع و مبدأ هر چیزی اشاره دارد.
آن شده آواز صافی و حزین
ای خدا وی مستغاث و ای معین
هوش مصنوعی: صدای دلنشین و غم‌انگیزی به گوش می‌رسد، ای خدا، ای کسی که به تو پناه می‌آورم و ای یاری‌دهنده من.
نالهٔ سگ در رهش بی جذبه نیست
زانک هر راغب اسیر ره‌زنی‌ست
هوش مصنوعی: صدای نالهٔ سگ در راهش بی‌علت نیست، زیرا هر خواهان و عاشقی، در دام فریب و چنگال دزدان گرفتار می‌شود.
چون سگِ کهفی که از مردار رست
بر سر خوان شهنشاهان نشست
هوش مصنوعی: همچون سگی که از مردارکده‌ای به زندگی برگشته، بر سر سفره پادشاهان نشسته است.
تا قیامت می‌خورد او پیش غار
آب رحمت عارفانه بی تغار
هوش مصنوعی: او تا قیامت در کنار غار، با شوق و عارفانه، از آب رحمت می‌نوشد و نیازی به ظرف ندارد.
ای بسا سگ‌پوست کاو را نام نیست
لیک اندر پرده بی آن جام نیست
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد هستند که نام و نشانی ندارند، اما در باطن و ذات خود چیزی دارند که ارزشمندتر از هر شناخته‌ای است.
جان بده از بهر این جام ای پسر
بی جهاد و صبر کی باشد ظفر
هوش مصنوعی: بیا جانت را برای این جام فدای کن، ای پسر! بدون تلاش و صبر، چگونه می‌توان به پیروزی دست یافت؟
صبر کردن بهر این نبود حَرَج
صبر کن کالصبر مفتاح الفرج
هوش مصنوعی: تحمل کردن سختی‌ها و مشکلات تنها برای رهایی از آن‌ها نیست. باید مانند صبوری یاد بگیریم که صبر، کلید باز شدن درها و یافتن راه‌حل‌هاست.
زین کمین، بی صبر و حزمی کس نرَست
حزم را خود صبر آمد پا و دست
هوش مصنوعی: از این کمین، کسی با صبر و حزم ظاهر نمی‌شود، زیرا خود حزم به همراه صبر، پا و دست پیدا می‌کند.
حزم کن از خوردْ کاین زهرین گیا‌ست
حزم کردن زور و نور انبیا‌ست
هوش مصنوعی: مواظب باش از این گیاه نخور، چون این گیاه زهرآلود است. مراقبت کردن در این مورد، مانند قدرت و روشنایی پیامبران است.
کاه باشد کو به هر بادی جهد
کوه کی مر باد را وزنی نهد‌؟
هوش مصنوعی: اگر کاه در برابر باد مقاومتی نشان دهد، دیگر چگونه می‌توان انتظار داشت که کوه در برابر وزش باد پایدار بماند؟
هر طرف غولی همی‌خواند تو را
کای برادر راه خواهی هین بیا
هوش مصنوعی: در هر سو صدای غولی به گوش می‌رسد که تو را می‌خواند و می‌گوید: ای برادر، اگر به دنبال راهی هستی، پس بی‌درنگ بیا.
ره نمایم‌، همرهت باشم رفیق
من قلاووزم درین راه دقیق
هوش مصنوعی: من راه را به تو نشان می‌دهم و همسفرت هستم، زیرا در این مسیر دقیق و حساس، به کمکم نیاز داری.
نه قلاوز‌ست و نه ره داند او
یوسفا کم رو سویِ آن گرگ‌خو
هوش مصنوعی: او نه نیازی به پنهان‌کاری دارد و نه راهی برای فرار پیدا کرده است؛ ای یوسف، کمی از آن گرگ‌ها دوری کن.
حزم این باشد که نفریبد تو را
چرب و نوش و دام‌های این سرا
هوش مصنوعی: عقل و خرد حکم می‌کند که فریب لذت‌ها و وسوسه‌های دنیا را نخورده و گرفتار دام‌های آن نشوی.
که نه چربِش دارد و نه نوش او
سِحر خواند، می‌دمد در گوش او
هوش مصنوعی: او نه بوی خوشی دارد و نه شیرینی خاصی، اما با ناز و نازک‌کاری خود در دل‌ها نفوذ می‌کند.
که بیا مهمان ما ای روشنی
خانه آن تست و تو آن منی
هوش مصنوعی: بیا به خانه ما که روشنایی آن از توست و تو همان کسی هستی که ما به دنبالش هستیم.
حزم آن باشد که گویی تُخمه‌ام
یا سقیمم خستهٔ این دخمه‌ام
تخمه‌: بدهضمی طعام‌، ثقل غذا‌.
یا سرم دردست درد سر ببر
یا مرا خوانده‌ست آن خالو پسر
‌(بهانه بیاور و بگو‌) سر درد دارم یا بگو فلان خویش و نزدیک مرا خوانده و باید بروم (خالو‌پسر‌: پسر دایی‌، پسر برادر مادر‌)
زانک یک نوشت دهد با نیش‌ها
که بکارد در تو نوشش ریش‌ها
هوش مصنوعی: زیرا یک نوشته می‌تواند با کلمات تند و تیزش، در دل تو ریشه‌دار شود و اثر عمیق بگذارد.
زر اگر پنجاه اگر شصتت دهد
ماهیا او گوشت در شستت دهد
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است پول زیادی به شما بدهند، ولی ارزش حقیقی و خوشبختی در چیزهای دیگر است که نمی‌توان با پول خرید.
گر دهد خود کی دهد آن پر حیل
جوز پوسیده‌ست گفتار دغل
هوش مصنوعی: اگر خود شخصی به کسی کمک کند، آن کمک مانند دانه‌ی فاسدی است که از آن بی‌فایده باقی می‌ماند. در واقع، صحبت‌های دورغین و فریبنده ارزشی ندارد.
ژغژغ آن عقل و مغزت را برد
صد هزاران عقل را یک نشمرد
هوش مصنوعی: عقل و فکر تو در دل و ذهن تو به شدت در حال فعالیت و شلوغی است، ولی این شلوغی و سر و صدا باعث می‌شود که نتوانی به درستی ارزش و اهمیت عقل‌های دیگر را بشماری و درک کنی.
یار تو خرجین تست و کیسه‌ات
گر تو رامینی مجو جز ویسه‌ات
هوش مصنوعی: دوست تو، مانند خرجینی است که برای تو تهیه شده و اگر تو رفتار مناسب را در پیش نگیری، نمی‌توانی غیر از او کسی را داشته باشی.
ویسه و معشوق تو هم ذات تست
وین برونی‌ها همه آفات تست
هوش مصنوعی: عشق و محبوب تو از یک جنس و ذات هستند و تمام چیزهای ظاهری و بیرونی فقط موانع و آفات هستند.
حزم آن باشد که چون دعوت کنند
تو نگویی مست و خواهان منند
هوش مصنوعی: خود را به خوبی کنترل کنی و وقتی دعوت می‌شوی، بهانه‌جویی نکنی و به درخواست دیگران پاسخ مثبت بدهی.
دعوت ایشان صفیر مرغ دان
که کند صیاد در مکمن نهان
هوش مصنوعی: دعوت آن‌ها همانند صدای مرغی است که صیاد در مخفیگاه خود می‌شنود.
مرغ مرده پیش بنهاده که این
می‌کند این بانگ و آواز و حنین
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که مرده است، پیش‌رو قرار داده شده و حالا این صدا و نوا را ایجاد می‌کند.
مرغ پندارد که جنس اوست او
جمع آید، بَر دَرَدْشان پوست او
هوش مصنوعی: پرنده فکر می‌کند که هم‌نوعانش از جنس او هستند، اما وقتی جمع می‌شوند، پوست او را می‌درند.
جز مگر مرغی که حزمش داد حق
تا نگردد گیج آن دانه و مَلَق
هوش مصنوعی: تنها پرنده‌ای که خداوند به آن هوش و تدبیر داده است، هرگز در انتخاب دانه‌هایش سردرگم نمی‌شود و به درستی آنها را انتخاب می‌کند.
هست بی حزمی پشیمانی یقین
بشنو این افسانه را در شرح این
هوش مصنوعی: اگر بدون احساس و عاطفه زندگی کنی، حتماً به پشیمانی می‌رسی. این داستان را بشنو تا بهتر بفهمی.

حاشیه ها

1392/08/21 22:11
تاوتک

بیت چهارم مصراع دوم خضر اول همان خضر نبیست اما خضر دوم با ضمهاول و فتحه دوم و سکون آخر به معنی سبزه زار است

1392/08/21 22:11
تاوتک

تخمه در اینجا پر شدن معده و هضم نشدن غذاست یعنی ناگواریدن

1392/09/26 23:11
امین کیخا

تخت در اینجا یعنی تختگاه و ان عرش خداوند است

1398/02/02 01:05
شاهد

سلام .
در این بیت بردردشان سرهم هستش یه فاصله افتاده گفتم شاید نیاز به اصلاح باشه .
بردردشان به معنی اینکه همه انها را میدرد .
مرغ پندارد که جنس اوست او
جمع آید {بر دردشان} پوست او .
مرسی مرسی از سایت بسیار بسیار عالیتون ، به امید توفیق الهی .

1398/07/29 13:09

ادامه دریافتهای دفتر سوم مثنوی 6 حکایت اعتراض شیطان به بی دلی که الله الله می گفت
آن یکی الله می گفتی شبی
تا که شیرین می شد از ذکرش لبی189
خدا را می خواند ؛اما نه برای خواسته ای بلکه برای این که دهانش از نام دوست شیرین شود.
گفت شیطان آخر ای بسیار گو
این همه الله را لبیک کو
این همه الله گفتی(الله به تنهایی ذکر خاص سالکان است)از جانب خداوند جوابی نیامد.
او شکسته دل شد و بنهاد سر
دید در خواب او خضر را در خضر
او دل شکسته به خواب رفت و خضر را در سبزه زاری خواب دید.
گفت آن الله تو لبیک ماست
وآن نیاز و درد و سوزت پیک ماست195
خضر گفت:هر بار که الله را تکرار می کتی،در حقیقت جواب خداوند را دریافت می کنی.
ترس و شوق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیک هاست
امید به خدا و ترس آگاهانه (و شاید عاشقانه)از عظمت او ،وسیله هایی است که او تو را شکار می کند.
داد مر فرعون را صد ملک و مال
تا بکرد او دعوی عز و جلال 200
در همه عمرش ندید او دردسر
تا ننالد سوی حق آن بد گهر
خداوند فرعون را حتی دچار سردرد نمی کرد؛چون نمی خواست به پیشگاهش بیاید.
درد آمد بهتر از ملک جهان
تا بخوانی مر خدا را در نهان
"درد " در جهان بینی مولانا از پادشاهی فرعون بالاتر است.
این دیدگاه مولانا به درد توجه فیلسوفان معاصر غربی را( مانند "ویلیام بلیک" )به خود جلب کرده است و در کتاب "هر که را دردست او بردست بو" از مولوی پژوه برجسته؛ دکتر گرجی چند مقاله سودمند در مورد برتری درد آمده است.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1403/04/10 13:07
Adelkorandi

درود بر شما اگر برای خواسته ای الله نمیگفت چه نیازی به لبیک داشت دکتر جان

حاجت آوردش ز غفلت سوی من

آن کشیدش مو کشان در کوی من

ممنون از سایت خوبتون 

1398/07/29 13:09

خواندن بی درد از افسردگی است
خواندن با درد از دل بردگی است
دعای با درد دعای عاشقانه است و عمق آن به ژرفای درد است
ناله سگ در رهش بی جذبه نیست
زآنکه هر راغب اسیر رهزنی است
حتی ناله سگی بدون جذبه خداوند نیست
چون سگ کهفی که از مردار رست
بر سر خوان شهنشاهان نشست
مانند سگ اصحاب کهف که بر سفره عارفان و واصلان که پادشاهان حقیقی هستند نشست.
نکته در نجاست سگ:
احادیث نجاست سگ امرور مورد تردید قرار گرفته است(مقالات آقای ترکاشوند) آنچه مسلم است این است که سگ در خانه نباشد.که بنده فکر می کنم آوردن حیوان به یک محیط انسانی و خارج کردن او از محیط دلخواه خودش نوعی حیوان آزاری هم هست
اما این افراط که سگ پلید هست و .... صحیح نیست.
جان بده از بهر این جام ای پسر
بی جهاد و صبر کی باشد ظفر؟
برای جام "درد" جان بده.
جام شراب "درد" برایت سروش های رحمانی می‌آوردو تو را به شادی و سرشاری های ژرف و بی پایان می رساند.
کانال و بلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1403/09/03 22:12
کوروش

حزم آن باشد که گویی تُخمه‌ام

 

یا سقیمم خستهٔ این دخمه‌ام

 

یعنی چه