بخش ۵۲ - حکایت
در صحابه کم بدی حافظ کسی
گرچه شوقی بود جانشان را بسی
زانک چون مغزش در آگند و رسید
پوستها شد بس رقیق و واکفید
قشر جوز و فستق و بادام هم
مغز چون آگندشان شد پوست کم
مغز علم افزود کم شد پوستش
زانک عاشق را بسوزد دوستش
وصف مطلوبی چو ضد طالبیست
وحی و برق نور سوزندهٔ نبیست
چون تجلی کرد اوصاف قدیم
پس بسوزد وصف حادث را گلیم
ربع قرآن هر که را محفوظ بود
جل فینا از صحابه میشنود
جمع صورت با چنین معنی ژرف
نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
در چنین مستی مراعات ادب
خود نباشد ور بود باشد عجب
اندر استغنا مراعات نیاز
جمع ضدینست چون گرد و دراز
خود عصا معشوق عمیان میبود
کور خود صندوق قرآن میبود
گفت کوران خود صنادیقند پر
از حروف مصحف و ذکر و نذر
باز صندوقی پر از قرآن به است
زانک صندوقی بود خالی بدست
باز صندوقی که خالی شد ز بار
به ز صندوقی که پر موشست و مار
حاصل اندر وصل چون افتاد مرد
گشت دلاله به پیش مرد سرد
چون به مطلوبت رسیدی ای ملیح
شد طلب کاری علم اکنون قبیح
چون شدی بر بامهای آسمان
سرد باشد جست وجوی نردبان
جز برای یاری و تعلیم غیر
سرد باشد راه خیر از بعد خیر
آینهٔ روشن که شد صاف و ملی
جهل باشد بر نهادن صیقلی
پیش سلطان خوش نشسته در قبول
زشت باشد جستن نامه و رسول
بخش ۵۱ - مثل در بیان آنک حیرت مانع بحث و فکرتست: آن یکی مرد دومو آمد شتاببخش ۵۳ - داستان مشغول شدن عاشقی به عشقنامه خواندن و مطالعه کردن عشقنامه در حضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم: آن یکی را یار پیش خود نشاند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در صحابه کم بدی حافظ کسی
گرچه شوقی بود جانشان را بسی
هوش مصنوعی: در میان دوستان، کم کسی است که بدی حافظ را ببیند، هرچند آنها با شوق و عشق بسیار، جانشان را به او دادهاند.
زانک چون مغزش در آگند و رسید
پوستها شد بس رقیق و واکفید
هوش مصنوعی: زیرا وقتی که مغز او را در آب خیس کردند و به حالت خمیری درآوردند، پوستها نرم و لطیف شدند و برای برداشت آماده گردیدند.
قشر جوز و فستق و بادام هم
مغز چون آگندشان شد پوست کم
هوش مصنوعی: وقتی که پوست میوههایی مانند گردو، فندق و بادام را میگیریم، مغز آنها شناخته میشود و پوست کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
مغز علم افزود کم شد پوستش
زانک عاشق را بسوزد دوستش
هوش مصنوعی: عشق باعث میشود که انسان به عمق علم و دانش دست پیدا کند و در عوض از ظواهر و ظاهر پوست و ظاهر خود کم کند، زیرا عشق حقیقی میتواند انسان را به سوز و شادی برساند.
وصف مطلوبی چو ضد طالبیست
وحی و برق نور سوزندهٔ نبیست
هوش مصنوعی: توصیف چیزی شبیه به ویژگیهای یک خواستهاست که مانند یک طلب است. وحی و نور نبی نیز مانند برقی سوزنده و تاثیرگذار هستند.
چون تجلی کرد اوصاف قدیم
پس بسوزد وصف حادث را گلیم
هوش مصنوعی: وقتی ویژگیهای جاودانه و قدیمی خود را آشکار میکند، آنگاه صفات جدید و زودگذر از بین میروند و جایگاهی ندارند.
ربع قرآن هر که را محفوظ بود
جل فینا از صحابه میشنود
هوش مصنوعی: هر کس که چهار آیه از قرآن را به خاطر داشته باشد، میتواند از صحابه رسول خدا سخن بشنود و یاد بگیرد.
جمع صورت با چنین معنی ژرف
نیست ممکن جز ز سلطانی شگرف
هوش مصنوعی: این معنا و مفهوم عمیق را نمیتوان به سادگی در قالب صورتها جمع کرد، جز از طریق حکمت و قدرت انسانی بزرگ و برجسته.
در چنین مستی مراعات ادب
خود نباشد ور بود باشد عجب
هوش مصنوعی: در این وضعیت که غرق در مستیام، دیگر نمیتوانم به آداب و اصول خود توجهی داشته باشم، حتی اگر هم توجه کنم، برایم شگفتانگیز خواهد بود.
اندر استغنا مراعات نیاز
جمع ضدینست چون گرد و دراز
هوش مصنوعی: اگر در نگرش به بینیازی، به نیازهای دیگران توجه نکنیم، این نوع بینیازی شبیه گردی است که فقط خود را میپوشاند و نازک و کم عمق است.
خود عصا معشوق عمیان میبود
کور خود صندوق قرآن میبود
هوش مصنوعی: عشق و محبت میتواند به اندازه نور برای گمشدگان و نابینایان روشنایی ببخشد. معشوق بهگونهای است که میتواند هدایت کننده باشد و حتی در میان تاریکیها، انسان را به روشنایی بکشد. در این حالت، معشوق به عنوان راهنما و منبع دانایی عمل میکند.
گفت کوران خود صنادیقند پر
از حروف مصحف و ذکر و نذر
هوش مصنوعی: گفتند افراد نابینا مانند صندوقهایی هستند که پر از نوشتههای مذهبی و نذری هستند.
باز صندوقی پر از قرآن به است
زانک صندوقی بود خالی بدست
هوش مصنوعی: بهتر است که چیزی پر از علم و دانش مانند قرآن داشته باشیم تا اینکه تنها یک ظرف خالی در دست داشته باشیم.
باز صندوقی که خالی شد ز بار
به ز صندوقی که پر موشست و مار
هوش مصنوعی: باید صندوقی که خالی از بار است را بهتر از صندوقی بدانیم که پر از موش و مار است. در واقع، خالی بودن از چیزهای ناخواسته و مزاحم، به مراتب بهتر از پر بودن از مشکلات و آفات است.
حاصل اندر وصل چون افتاد مرد
گشت دلاله به پیش مرد سرد
هوش مصنوعی: زمانی که نتیجهٔ وصل و ارتباط به دست آمد، مردی که احساسش به او کمک میکرد مانند دلالی در برابر مردی سرد و بیاحساس شد.
چون به مطلوبت رسیدی ای ملیح
شد طلب کاری علم اکنون قبیح
هوش مصنوعی: وقتی به خواستهات رسیدی، ای دلنشین، دیگر درخواست کردن چیز زشتی است.
چون شدی بر بامهای آسمان
سرد باشد جست وجوی نردبان
هوش مصنوعی: وقتی به اوج برسید، برای رسیدن به آنجا باید تلاش و کوشش کنید.
جز برای یاری و تعلیم غیر
سرد باشد راه خیر از بعد خیر
هوش مصنوعی: به جز برای کمک و آموزش دیگران، راه نیکی از پس نیکی سرد و بیحالت خواهد بود.
آینهٔ روشن که شد صاف و ملی
جهل باشد بر نهادن صیقلی
هوش مصنوعی: وقتی که آینهای صاف و روشن میشود، تصویر واقعی را نشان میدهد و در این حالت، نادانی مانند گرد و غبار بر روی آن نشسته است.
پیش سلطان خوش نشسته در قبول
زشت باشد جستن نامه و رسول
هوش مصنوعی: نشستن در کنار پادشاه و پذیرفته شدن، زمانی که نامهای برای رسیدن پیام و خبر را میفرستند، کار زشتی است.
حاشیه ها
1396/07/07 15:10
امیر فرشیدفر
با سلام و عرض ادب به استحضار میرساند در بیت ماقبل آخر " صاف و جلی " صحیح میباشد.
1402/02/21 02:05
یزدانپناه عسکری
6- چون تجلی کرد اوصاف قدیم - پس بسوزد وصف حادث را گلیم
***
ناپیدایی نور شمع در روشنایی خورشید.
1402/12/20 03:02
کوروش
وصف مطلوبی چو ضد طالبیست
وحی و برق نور سوزندهٔ نبیست
یعنی چه ؟
1402/12/23 10:02
رضا از کرمان
سلام
در مصرع دوم به حالت پیامبران در هنگام دریافت وحی اشاره داره که ایشان در آن زمان دچار گر گرفتگی وحالت خلسه میشدند مثلا وضعیت حضرت موسی در کوه طور ویا خود رسول اکرم به گفته تاریخ در مصرع اول تفاوت حال عاشق ومعشوق را بیان کرده