برگردان به زبان ساده
آن یکی را یار پیش خود نشاند
نامه بیرون کرد و پیش یار خواند
هوش مصنوعی: یکی از آن دو نفر یار خود را به نزد خود دعوت کرد، سپس نامهای را بیرون آورد و آن را در حضور یار خواند.
بیتها در نامه و مدح و ثنا
زاری و مسکینی و بس لابهها
هوش مصنوعی: در شعرها، به موضوعاتی همچون نامهنگاری، ستایش و مدح، ابراز زاری و مظلومیت، و همچنین درخواستها و درخواستهای مکرر پرداخته شده است.
گفت معشوق «این اگر بهر منست
گاه وصل این عمر ضایع کردنست
هوش مصنوعی: معشوق گفت: "اگر این وصل برای من است، پس صرف کردن این عمر در انتظار، بیفایده است."
من به پیشت حاضر و تو نامهخوان؟
نیست این باری نشان عاشقان»
هوش مصنوعی: من در برابر تو حاضر و تو فقط مشغول خواندن نامهای؟ این بار نشانهای از عشق را نشان نده.
گفت اینجا حاضری اما ولیک
من نمییایم نصیب خویش نیک
هوش مصنوعی: او میگوید که تو اینجا حضور داری، اما من نمیآیم چون سرنوشتم بهتری در انتظارم نیست.
آنچ میدیدم ز تو پارینه سال
نیست این دم گرچه میبینم وصال
هوش مصنوعی: آنچه که در گذشته از تو میدیدم، دیگر نیست؛ این لحظه، علیرغم اینکه وصال را میبینم.
من ازین چشمه زلالی خوردهام
دیده و دل ز آب تازه کردهام
هوش مصنوعی: من از این چشمه پاک و زلال نوشیدهام و چشم و دلم را با آب تازهی آن شاداب کردهام.
چشمه میبینم ولیکن آب نی
راه آبم را مگر زد رهزنی
هوش مصنوعی: من چشمهای را میبینم، اما آبی در آن نیست. گویی مسیر آب من را دزدی کرده و از راهش منحرف کرده است.
گفت پس من نیستم معشوق تو
من به بلغار و مرادت در قتو
هوش مصنوعی: گفت اگر من معشوق تو نیستم، پس به سرزمین بلغار رفتهام و آرزوی تو در جایی دیگر است.
عاشقی تو بر من و بر حالتی
حالت اندر دست نبود یا فتی!
هوش مصنوعی: عشق تو به من و حالتی که در آن هستی، از کنترل تو خارج است، ای جوان!
پس نیم کلی مطلوب تو من
جزو مقصودم تو را اندر زمن
هوش مصنوعی: من جزئی از آرزوی تو هستم، در حالی که تو همواره در زمان من وجود داری.
خانهٔ معشوقهام، معشوق نی
عشق بر نقدست، بر صندوق نی
هوش مصنوعی: خانهٔ محبوبم، مثل خود معشوق نیست؛ عشق حقیقی ارزشمند و گرانبهاست، نه مثل چیزهای بیارزش در صندوق.
هست معشوق آنک او یکتو بود
مبتدا و منتهاات او بود
هوش مصنوعی: معشوق همان کسی است که او یکتا و منحصر به فرد است؛ او آغاز و پایان همه چیز است.
چون بیابیاش نمانی منتظر
هم هویدا او بوَد هم نیز سِرّ
هوش مصنوعی: وقتی او را پیدا کنی، دیگر منتظر نخواهی ماند. وجود او آشکار است و در عین حال راز هم هست.
میر احوالست نه موقوف حال
بندهٔ آن ماه باشد ماه و سال
هوش مصنوعی: حال و وضع من به وضعیت آن ماه بستگی دارد، نه به زمان و تفکیک سال و ماه.
چون بگوید حال را فرمان کند
چون بخواهد جسمها را جان کند
هوش مصنوعی: زمانی که او بگوید، وضعیت را تحت کنترل در میآورد و وقتی بخواهد، جان را به بدنها میبخشد.
منتها نبود که موقوفست او
منتظر بنشسته باشد حالجو
هوش مصنوعی: در نهایت، اینطور نیست که آن فرد تنها در انتظار شما نشسته باشد و به حال شما نگاهی بیندازد.
کیمیای حال باشد دست او
دست جنباند شود مس مست او
هوش مصنوعی: کسی که حال و هوای خاصی دارد و از قدرت و تأثیر او بهرهمند میشوم، مثل این است که با دستش کار میکند و من تحت تأثیر او به حالتی عجیب و شگفتانگیز درآمدهام.
گر بخواهد مرگ هم شیرین شود
خار و نشتر نرگس و نسرین شود
هوش مصنوعی: اگر مرگ بخواهد، میتواند زیبا و دلنشین شود، همانطور که گلهای نرگس و نسرین زیبا و دلربا هستند.
آنکه او موقوف حالست آدمیست
کاو بهحال افزون و گاهی در کمیست
هوش مصنوعی: آدمی که وضعیت او دائماً در حال تغییر است، گاهی در حالتی خوب و یا فراوانی به سر میبرد و گاهی هم در حالتی کم و ضعیف.
صوفی ابن الوقت باشد در منال
لیک صافی فارغست از وقت و حال
هوش مصنوعی: صوفی در زمانه خود به دنبال حقیقت و کمال است، اما ویژگیهای خالص و واقعی او از قید زمان و حال رهایی یافته است.
حالها موقوف عزم و رای او
زنده از نفخ مسیحآسای او
هوش مصنوعی: زندگی و حال ما وابسته به اراده و تصمیم اوست و ما به برکت نفسی شبیه به زندگیبخش مسیح، به حیات خود ادامه میدهیم.
عاشقِ حالی، نه عاشق بر منی
بر امید حال بر من میتنی
هوش مصنوعی: عاشق حالت هستم، نه اینکه به من عشق ورزی کنی؛ بلکه امیدوارم که حال تو بر من تأثیر بگذارد.
آنک یک دم کم دمی کامل بوَد
نیست معبودِ خلیل، آفل بوَد
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه هم از خداوند دور باشی، کامل نیستی و در واقع بینا و آگاه نیستی.
وانک آفل باشد و گه آن و این
نیست دلبر لا احب الافلین
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است گاهی در تاریکی و غیابها آثاری از دیگران مشاهده شود، اما من هیچگاه عشق به کسانی که در حال افول و زوال هستند را نمیپسندم.
آنک او گاهی خوش و گه ناخوشست
یک زمانی آب و یک دم آتشست
هوش مصنوعی: او گاهی خوشحال و گاهی ناراحت است؛ یک لحظه مانند آب نرم و ملایم است و لحظهای دیگر مثل آتش پرحرارت و تند.
برج مه باشد ولیکن ماه نه
نقش بت باشد ولی آگاه نه
هوش مصنوعی: مهری که به شکل برج است، اما ماه نیست؛ تصویری از بت است، اما آگاهی ندارد.
هست صوفیِ صفاجو ابنِ وقت
وقت را همچون پدر بگرفته سخت
هوش مصنوعی: صوفیای که به دنبال صفا و پاکی است، زمان را به شدت در آغوش گرفته و به گونهای با آن برخورد میکند که گویی پدرش است.
هست صافی غرق عشق ذوالجلال
ابنِ کس نه، فارغ از اوقات و حال
هوش مصنوعی: شخصی در عشق خداوند متعال غرق شده است و از زمان و وضعیت خود بیخبر است.
غرقهٔ نوری که او لم یولدست
لم یلد لم یولد آن ایزدست
هوش مصنوعی: مغروق در دریای نوری که خداوند هیچ زمانی متولد نشده و هیچکس او را زاده است، فقط خود آن خداوند است.
رو چنین عشقی بجو گر زندهای
ورنه وقت مختلف را بندهای
هوش مصنوعی: اگر زندهای به دنبال چنین عشقی باش، وگرنه در این روزهای متفاوت همچنان در بند خواهی بود.
منگر اندر نقش زشت و خوب خویش
بنگر اندر عشق و در مطلوب خویش
هوش مصنوعی: به به جای توجه به ظواهر و ویژگیهای خوب و bad خود، بهتر است به عشق و خواستههای واقعیات نگاه کنی.
منگر آنک تو حقیری یا ضعیف
بنگر اندر همّت خود ای شریف
هوش مصنوعی: به ضعف و حقارت خود نگاه نکن، بلکه به اراده و تلاش خود به عنوان یک انسان شریف توجه کن.
تو به هر حالی که باشی میطلب
آب میجو دایما ای خشکلب
هوش مصنوعی: هر طور که هستی و در هر شرایطی که قرار داری، همیشه به دنبال آب هستی، ای کسی که لبهایش خشک است.
کان لب خشکت گواهی میدهد
کاو بآخر بر سر منبع رسد
هوش مصنوعی: لب خشک تو نشانهای است که به زودی بر سر منبع آب میرسی.
خشکی لب هست پیغامی ز آب
که بمات آرد یقین این اضطراب
هوش مصنوعی: خشکی لبها نشاندهنده پیام آبی است که میتواند این نگرانی و اضطراب را برطرف کند.
کاین طلبکاری مبارک جنبشیست
این طلب در راهِ حق مانع کُشیست
هوش مصنوعی: این فعالیت در راستای طلب و خواستهای که داریم، حرکت مثبتی است. این تلاش برای حق و حقیقت، مانع از ظلم و ستم میشود.
این طلب مفتاح مطلوبات تست
این سپاه و نصرت رایات تست
هوش مصنوعی: این درخواست کلید به دست آوردن خواستهها است و این گروه و پیروزی، را مجال و حمایت میدهد.
این طلب همچون خروسی در صیاح
میزند نعره که میآید صباح
هوش مصنوعی: این آرزو مانند خروسی است که صبحگاه با صدای بلندی آواز میخواند و خبر از آمدن صبح میدهد.
گرچه آلت نیستت تو میطلب
نیست آلت حاجت اندر راه رب
هوش مصنوعی: هرچند که تو دارای هیچ ابزار و وسایلی نیستی، ولی نباید دلتنگ باشی؛ زیرا در مسیر خداوند، نیازهای واقعی خود را پیدا میکنی.
هر که را بینی طلبکار ای پسر
یار او شو پیش او انداز سر
هوش مصنوعی: هر کسی را که طلبکار میبینی، ای پسر، او را یار خود قرار بده و برایش احترام قائل شو.
کز جوار طالبان طالب شوی
وز ظلال غالبان غالب شوی
هوش مصنوعی: اگر در کنار کسانی باشی که در پی علم و حقیقتاند، تو هم به دانش و معرفت دست پیدا میکنی و اگر در زیر سایه کسانی باشی که قدرتمدارند، تحت تأثیر آنها قرار میگیری و به سوی تسلط و تسلیم پیش میروی.
گر یکی موری سلیمانی بجست
منگر اندر جستن او سست سست
حتی موری اگر سلیمانی را میجوید در جستجو و طلب او، به چشم ضعیفی و حقارت نگاه مکن.
هرچه داری تو ز مال و پیشهای
نه طلب بود اول و اندیشهای؟
هوش مصنوعی: هر چیزی که از مال و شغل و حرفه داری، ابتدا به خاطر تلاش و فکر کردن به دست آمده است، نه به خاطر خواسته و طلب تو.