گنجور

بخش ۴ - بازگشتن به حکایت پیل

گفت ناصح بشنوید این پند من
تا دل و جانتان نگردد ممتحن
با گیاه و برگها قانع شوید
در شکار پیل‌بچگان کم روید
من برون کردم ز گردن وام نصح
جز سعادت کی بود انجام نصح
من به تبلیغ رسالت آمدم
تا رهانم مر شما را از ندم
هین مبادا که طمع رهتان زند
طمع برگ از بیخهاتان بر کند
این بگفت و خیربادی کرد و رفت
گشت قحط و جوعشان در راه زفت
ناگهان دیدند سوی جاده‌ای
پور پیلی فربهی نو زاده‌ای
اندر افتادند چون گرگان مست
پاک خوردندش فرو شستند دست
آن یکی همره نخورد و پند داد
که حدیث آن فقیرش بود یاد
از کبابش مانع آمد آن سخن
بخت نو بخشد تو را عقل کهن
پس بیفتادند و خفتند آن همه
وان گرسنه چون شبان اندر رمه
دید پیلی سهمناکی می‌رسید
اولاً آمد سوی حارس دوید
بوی می‌کرد آن دهانش را سه بار
هیچ بویی زو نیامد ناگوار
چند باری گرد او گشت و برفت
مر ورا نازرد آن شه‌پیل زفت
مر لب هر خفته‌ای را بوی کرد
بوی می‌آمد ورا زان خفته مرد
از کباب پیل‌زاده خورده بود
بر درانید و بکشتش پیل زود
در زمان او یک به یک را زان گروه
می‌درانید و نبودش زان شکوه
بر هوا انداخت هر یک را گزاف
تا همی‌زد بر زمین می‌شد شکاف
ای خورندهٔ خون خلق از راه برد
تا نه آرد خون ایشانت نبرد
مال ایشان خون ایشان دان یقین
زانک مال از زور آید در یمین
مادر آن پیل‌بچگان کین کَشد
پیل بچه‌خواره را کیفر کُشد
پیل‌بچه می‌خوری ای پاره‌خوار
هم بر آرد خصم پیل از تو دمار
بوی رسوا کرد مکر اندیش را
پیل داند بوی طفل خویش را
آنک یابد بوی حق را از یمن
چون نیابد بوی باطل را ز من
مصطفی چون برد بوی از راه دور
چون نیابد از دهان ما بخور
هم بیابد لیک پوشاند ز ما
بوی نیک و بد بر آید بر سما
تو همی‌خسپی و بوی آن حرام
می‌زند بر آسمانِ سبزفام
همره انفاس زشتت می‌شود
تا به بوگیران گردون می‌رود
بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
گر خوری سوگند من کی خورده‌ام
از پیاز و سیر تقوی کرده‌ام
آن دمِ سوگند، غمازی کند
بر دماغ همنشینان بر زند
پس دعاها رد شود از بوی آن
آن دل کژ می‌نماید در زبان
اخسؤا آید جواب آن دعا
چوب رد باشد جزای هر دغا
گر حدیثت کژ بود معنیت راست
آن کژی لفظ مقبول خداست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت ناصح بشنوید این پند من
تا دل و جانتان نگردد ممتحن
هوش مصنوعی: بشنوید این نصیحت من را تا دل و جانتان در آزمون و امتحان قرار نگیرد.
با گیاه و برگها قانع شوید
در شکار پیل‌بچگان کم روید
هوش مصنوعی: با گیاهان و برگ‌ها راضی باشید و از شکار بچه فیل‌ها کم‌تر بیفتید.
من برون کردم ز گردن وام نصح
جز سعادت کی بود انجام نصح
هوش مصنوعی: من وام و بدهی را از گردن خود دور کردم و تنها به سعادت و خوشبختی فکر کردم، زیرا جز این، نصیحت و راهنمایی به کجا می‌رسد.
من به تبلیغ رسالت آمدم
تا رهانم مر شما را از ندم
هوش مصنوعی: من به پیامبری آمده‌ام تا شما را از بدبختی نجات دهم.
هین مبادا که طمع رهتان زند
طمع برگ از بیخهاتان بر کند
هوش مصنوعی: مواظب باشید که طمع شما را در مسیرتان گمراه نکند؛ چرا که طمع می‌تواند شما را از ریشه‌های خود دور کند.
این بگفت و خیربادی کرد و رفت
گشت قحط و جوعشان در راه زفت
هوش مصنوعی: او این را گفت و به خوبی باد را دعوت کرد و راهی شد. در این حین، قحط و گرسنگی مردم در راه تشدید شد.
ناگهان دیدند سوی جاده‌ای
پور پیلی فربهی نو زاده‌ای
هوش مصنوعی: ناگهان دیدند که به سمت جاده‌ای، بچه فربه‌ای از شیر ظاهر شده است.
اندر افتادند چون گرگان مست
پاک خوردندش فرو شستند دست
هوش مصنوعی: در شرایطی که به شدت تحت تأثیر قرار گرفته‌اند، مانند گرگ‌های سرمست، به او حمله کردند و پس از خوردن چیزی، از او در امان مانده و دست از کار کشیدند.
آن یکی همره نخورد و پند داد
که حدیث آن فقیرش بود یاد
هوش مصنوعی: یکی از دوستان ناهار نخورد و نصیحت کرد که داستان آن فقیر را به یاد بیاورد.
از کبابش مانع آمد آن سخن
بخت نو بخشد تو را عقل کهن
هوش مصنوعی: از کبابش، مانع شده است و آن سخن به تو خوشبختی می‌دهد، این عقل کهنه است که مانع می‌شود.
پس بیفتادند و خفتند آن همه
وان گرسنه چون شبان اندر رمه
هوش مصنوعی: پس آنها به زمین افتادند و خوابشان برد، همان‌طور که شبانان در میان دام‌های گرسنه خود استراحت می‌کنند.
دید پیلی سهمناکی می‌رسید
اولاً آمد سوی حارس دوید
هوش مصنوعی: یک فیل بزرگ و ترسناک به سمت ما می‌آمد و ابتدا به سمت نگهبان دوید.
بوی می‌کرد آن دهانش را سه بار
هیچ بویی زو نیامد ناگوار
هوش مصنوعی: بوی می از دهانش به مشام می‌رسید، اما سه بار که به او نزدیک شدم، هیچ بوی ناخوشایندی احساس نکردم.
چند باری گرد او گشت و برفت
مر ورا نازرد آن شه‌پیل زفت
هوش مصنوعی: چند بار او را دور زد و رفت، اما آن پادشاه بزرگ و تنومند او را نادیده گرفت و به او توجه نکرد.
مر لب هر خفته‌ای را بوی کرد
بوی می‌آمد ورا زان خفته مرد
هوش مصنوعی: با نزدیک شدن به هر خوابیده‌ای، بوی خوشی استشمام کرد. بوی شراب از او می‌آمد و او در خواب به سر می‌برد.
از کباب پیل‌زاده خورده بود
بر درانید و بکشتش پیل زود
هوش مصنوعی: او از کباب نوزاد فیل خورده بود و باعث شد که فیل به سرعت او را بزند و بکشد.
در زمان او یک به یک را زان گروه
می‌درانید و نبودش زان شکوه
هوش مصنوعی: در آن زمان، افرادی که به گروه تعلق داشتند، یکی یکی برتری‌های خود را به رخ می‌کشیدند و به خاطر نداشتن او، آن شکوه و عظمت را احساس نمی‌کردند.
بر هوا انداخت هر یک را گزاف
تا همی‌زد بر زمین می‌شد شکاف
هوش مصنوعی: هر یک از آن‌ها به سادگی و بی‌دلیل به هوا پرتاب می‌شدند و هنگامی که به زمین می‌افتادند، زمین را می‌شکافتند.
ای خورندهٔ خون خلق از راه برد
تا نه آرد خون ایشانت نبرد
هوش مصنوعی: ای کسی که از خون مردم تغذیه می‌کنی، تا زمانی که خون آن‌ها را نگیری، هیچ چیز از تو نخواهد ماند.
مال ایشان خون ایشان دان یقین
زانک مال از زور آید در یمین
هوش مصنوعی: دارایی و ثروت آنها با جانشان مرتبط است، زیرا مال و ثروت واژه‌ای است که از قدرت و زور به دست می‌آید.
مادر آن پیل‌بچگان کین کَشد
پیل بچه‌خواره را کیفر کُشد
هوش مصنوعی: مادر بچه فیل‌ها که بچه فیل‌ها را می‌کشد، به چه کسی کیفر می‌دهد؟
پیل‌بچه می‌خوری ای پاره‌خوار
هم بر آرد خصم پیل از تو دمار
هوش مصنوعی: ای کسی که خوراک خود را از دیگران می‌گیری، بدان که دشمن نیز از تو آسیب خواهد دید و تو را ویران می‌کند.
بوی رسوا کرد مکر اندیش را
پیل داند بوی طفل خویش را
هوش مصنوعی: بوی نابجا و ناپسند، نقشه‌های توطئه‌گر را فاش می‌کند. مانند اینکه فیل بوی بچه خود را تشخیص می‌دهد.
آنک یابد بوی حق را از یمن
چون نیابد بوی باطل را ز من
هوش مصنوعی: آن شخص بوی حقیقت را از جانب خدا درک می‌کند، اما نتواند بوی دروغ را از من بشنود.
مصطفی چون برد بوی از راه دور
چون نیابد از دهان ما بخور
هوش مصنوعی: وقتی مصطفی بوی خوشی را از دور حس کند، نیازی نیست که از ما چیزی بخورد.
هم بیابد لیک پوشاند ز ما
بوی نیک و بد بر آید بر سما
هوش مصنوعی: هر چند که چیزی را می‌یابد، اما آن را از ما پنهان می‌کند؛ بوی خوب و بد از او به آسمان می‌رسد.
تو همی‌خسپی و بوی آن حرام
می‌زند بر آسمانِ سبزفام
هوش مصنوعی: تو هم در حال خوابیدن و بوی خواب تو بر آسمانی به رنگ سبز می‌پیچد که صلاح نیست.
همره انفاس زشتت می‌شود
تا به بوگیران گردون می‌رود
هوش مصنوعی: همراه با نفس‌های زشت تو، بویی به آسمان می‌رسد که باعث آزار می‌شود.
بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
هوش مصنوعی: وقتی که انسان در صحبت کردن دچار غرور، طمع و حسادت باشد، این صفات منفی به وضوح در کلامش حس می‌شود و مانند بوی پیاز، به اطراف منتقل می‌گردد.
گر خوری سوگند من کی خورده‌ام
از پیاز و سیر تقوی کرده‌ام
هوش مصنوعی: اگر تو قسم مرا بخوری، من تا به حال از پیاز و سیر خورده‌ام و برای خودم تقوی و پرهیزکاری ساخته‌ام.
آن دمِ سوگند، غمازی کند
بر دماغ همنشینان بر زند
هوش مصنوعی: در آن لحظه‌ی قسم، خبری از ناراحتی‌ها به دوستان می‌رسد و باعث می‌شود که آن‌ها از حال یکدیگر آگاه شوند.
پس دعاها رد شود از بوی آن
آن دل کژ می‌نماید در زبان
هوش مصنوعی: دعاها به دلیل بوی خاصی رد می‌شود و دل آدمی در این حالت ناهنجار و مختل به نظر می‌رسد.
اخسؤا آید جواب آن دعا
چوب رد باشد جزای هر دغا
هوش مصنوعی: پاسخ آن دعا، چگونه ایست که جزای هر نیرنگی مانند ضربه چوب است.
گر حدیثت کژ بود معنیت راست
آن کژی لفظ مقبول خداست
هوش مصنوعی: اگر سخنت نادرست باشد، معنایت درست است؛ زیرا نادرستی کلام در نزد خداوند پذیرفته شده است.

حاشیه ها

1392/09/25 23:11
امین کیخا

هین به فارسی باستان یعنی سپاه و به فارسی دری معنی سیل می دهد معنی خون می دهد به لری و به انگلیسی hem پسوندی است که معنی خون می دهد .

1392/09/25 23:11
امین کیخا

پاره خوار یعنی رشوه گیر پاره به کردی امروز یعنی پول ، به انگلیسی رشوه می شود بکشش که همان بخشش است .

1392/09/25 23:11
امین کیخا

پول و پله هم باید گردیده و گردانیده پول و پاره باشد .

1392/09/25 23:11
امین کیخا

گویا ثوم عربی از فوم فارسی است .

1392/09/25 23:11
امین کیخا

Hem به انگلیسی پیشوند است مانند hematology

1395/07/15 15:10
روفیا

ای خورندهٔ خون خلق از راه برد
تا نه آرد خون ایشانت نبرد
مال ایشان خون ایشان دان یقین
زانک مال از زور آید در یمین
مال مردم خوری تفاوت ماهوی با خونریزی و خونخواری ندارد،
اگر خیال کردیم که می توانیم حق احدی از آحاد ملت را بخوریم، آن چیزی که برای به دست آوردن آن از جان وی خرج شده است گوشت تن ما خواهد شد(نام نیک ، مال، جان، غیرت و خرد او به من خواهد رسید بدون آن که استحقاق آن را داشته باشم) ، در حقیقت یعنی فکر کرده ایم جهان بی نظام و بی قاعده است و هر کسی می تواند از راه برسد و چون زالو خون دیگران را بمکد!
نیکوست که تمام توان خود را به کار گیریم و جای درست هر چیز را بشناسیم و آن را در سر جای خود قرار دهیم، این همان عدالت است، و گفته اند که تعریف لغوی عدالت نیز گذاشتن هر چیز در سر جای خود است.
یعنی قوه تمییز میان چیزهای ظاهرا مشابه و کشف تشابهات پنهان در چیز های ظاهرا متفاوت!
و عدالت ورزی همانگونه که از نامش پیداست تمرین و ممارست در این مهم است...
بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
هم طلب روزی ننهاده یعنی روزی ای که مطابق قواعد جهان از آن تو نیست!
حتی مطالبه چنین روزی ای نیز نوعی خونخواریست گرچه حافظ از خون دل خوردن می گوید، ولی به هر حال خونخواری تغذیه سالمی نیست، چه از خون دیگران باشد چه خون دل خود!

1400/10/26 17:12
علی عنایت مهر کرنوکر

🙏⚘

1398/07/29 13:09

پیل بچه می خوری ای پاره خوار
هم بر آرد خصم پیل از تو دمار
(پس از خوردن بچه فیل،فیلی هولناک از راه رسید و هر که دهانش بوی بچه او را میداد هلاک کرد)
ای حرام خوار بچه فیل می خوری؟؟!!
فیل نیرومند تو را نابود می کند.
بوی رسوا کرد مکر اندیش را
پیل داند بوی طفل خویش را 160
آنکه یابد بوی حق را از یمن
چون نیابد بوی باطن را زمن
اولیای حق مانند پیامبر هستند که بوی اویس قرنی را از یمن احساس می کرد.
همچنین آنها بوی باطن مرا می یابند
مصطفی چون برد بوی از راه دور
چون نیابد از دهان ما بخور؟
اویس قرنی به دیدن پیامبر آمد اما پیامبر نبود به یمن برگشت پیامبر فرمود من بوی او را احساس می کنم .
چنین اولیایی چگونه بوی های ناگوار نیت های ما را نمی یابند؟؟!!
هم بیابد، لیک پوشاند ز ما
بوی نیک و بد بر آید بر سما
این بوهای معنوی به آسمان می رود.
مولانا به حس های معنوی حس درپاش(مروارید پاشنده)و به حس های مادی حس خفاش و کور می گوید.
بوهای مادی و معنوی با هم در تضاد هستند؛ مثلا بوی دهان روزه دار ناگوارا هست اما فرشتگان برای استشمام بوی خوش آن در ماه رمضان به زمین نزدیک می شوند.
بوی حرص و بوی کبر و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز166
همان طور که بوی پیاز خوب نیست بوی غرور، حرص و آرزوهای طولانی هم در سخنان انسان منتشر می شود و عارفان می یابند.(این بیت مشهور هست)
پس دعاها رد شود از بوی آن
آن دل کژ می نماید در زبان
در دعای ما بوی باطن ما هست و نیت ما.
گر حدیثت کژ بود معنی راست
آن کژی لفظ،مقبول خداست171
نکته مهم:الفاظ مهم نیستد آنها جسمانی و مادی هستند.خداوند به دل انسان نگاه می کند و بوی باطن ما را می یابد مثل داستان موسی و شبان.
کانال و وبلاگ آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1400/10/26 17:12
علی عنایت مهر کرنوکر

🙏 سپاسگزارم از توضیحات شما آقای دکتر

1400/09/14 09:12
علی ک

درود بر جناب صحافیان عزیز، 

همیشه از نوشته‌های شما لذت میبرم.