گنجور

بخش ۳۶ - وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن

باز وحی آمد که در آبش فکن
روی در اومید دار و مو مَکَن
در فکن در نیلش و کن اعتمید
من تو را با وی رسانم رو سپید
این سخن پایان ندارد مکرهاش
جمله می‌پیچید هم در ساق و پاش
صد هزاران طفل می‌کشت او برون
موسی اندر صدر خانه در درون
از جنون می‌کُشت هر جا بُد جنین
از حیل آن کورچشم دوربین
اژدها بُد مکر فرعون عنود
مکر شاهان جهان را خورده بود
لیک ازو فرعون‌تر آمد پدید
هم ورا هم مکر او را در کشید
اژدها بود و عصا شد اژدها
این بخورد آن را به توفیق خدا
دست شد بالای دست این تا کجا
تا به یزدان که الیه المنتهی
کان یکی دریاست بی غور و کران
جمله دریاها چو سیلی پیش آن
حیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست
پیش الا الله آنها جمله لاست
چون رسید اینجا بیانم سَر نهاد
محو شد والله اعلم بالرشاد
آنچ در فرعون بود اندر تو هست
لیک اژدرهات محبوس چَهست
ای دریغ این جمله احوال تو است
تو بر آن فرعون بر خواهیش بَست
گر ز تو گویند وحشت زایدت
ور ز دیگر آفسان بنمایدت
چه خرابت می‌کند نفس لعین
دور می‌اندازدت سخت این قرین
آتشت را هیزم فرعون نیست
ورنه چون فرعون او شعله‌زنیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز وحی آمد که در آبش فکن
روی در اومید دار و مو مَکَن
هوش مصنوعی: وحی دوباره فرستاده شد که در آب روی خود را بیانداز و امیدوار باش، اما نگران نباش.
در فکن در نیلش و کن اعتمید
من تو را با وی رسانم رو سپید
هوش مصنوعی: به دل در نیل برو و بر او اعتماد کن، من تو را به او می‌رسانم. رو سفید باشی.
این سخن پایان ندارد مکرهاش
جمله می‌پیچید هم در ساق و پاش
هوش مصنوعی: این گفتار هیچ‌گاه به پایان نمی‌رسد و ترفندهایش به هر سو می‌پیچد و در هر پا و ساقی جا می‌گیرد.
صد هزاران طفل می‌کشت او برون
موسی اندر صدر خانه در درون
هوش مصنوعی: او داخل خانه در حال کشتن صدها کودک بود، اما موسی در بالای خانه حضور داشت.
از جنون می‌کُشت هر جا بُد جنین
از حیل آن کورچشم دوربین
هوش مصنوعی: از شدت دیوانگی، هر جا که جنین موجود بود را می‌کشت، به خاطر ترفند آن کورچشم که دور را می‌نگریست.
اژدها بُد مکر فرعون عنود
مکر شاهان جهان را خورده بود
هوش مصنوعی: اژدهای مکر و فریب، به مانند فرعون‌ها و شاهان دنیا، به دنبال غلبه بر دیگران و نابود کردن آنها بود.
لیک ازو فرعون‌تر آمد پدید
هم ورا هم مکر او را در کشید
هوش مصنوعی: اما او از فرعون هم فراتر آمد و در نهایت، خود را در دام فریب او گرفتار کرد.
اژدها بود و عصا شد اژدها
این بخورد آن را به توفیق خدا
هوش مصنوعی: در اینجا، اشاره به تغییر وضعیت یا دگرگونی دارد. در ابتدا موجودی خطرناک مانند اژدها وجود داشت، اما به مدد خداوند و با قدرت او، آن موجود به عصا تبدیل شد، نشان‌دهنده توانایی خدا در تغییر اوضاع و حل مشکلات است. در نهایت، با توفیق الهی، مشکلات برطرف می‌شوند و افراد از دشواری‌ها نجات می‌یابند.
دست شد بالای دست این تا کجا
تا به یزدان که الیه المنتهی
هوش مصنوعی: دست به سوی بالا رفت تا کجا ادامه پیدا کند؟ آیا به خداوند می‌رسد که پایان همه چیز است؟
کان یکی دریاست بی غور و کران
جمله دریاها چو سیلی پیش آن
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف یک دریا می‌پردازد که عمق و وسعت بی‌نهایتی دارد. سایر دریاها در مقایسه با این دریا همچون جویباری کوچک به نظر می‌رسند و نمی‌توانند حتی ذره‌ای از عظمت آن را نشان دهند. در واقع، این دریا از هر لحاظ برتر و یکتا است.
حیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست
پیش الا الله آنها جمله لاست
هوش مصنوعی: اگر تمام تدبیرها و نقشه‌ها مانند اژدها باشند، پیش پروردگار همه آن‌ها بیهوده و بی‌ارزش هستند.
چون رسید اینجا بیانم سَر نهاد
محو شد والله اعلم بالرشاد
هوش مصنوعی: وقتی که به اینجا رسیدم، کلمات من به سکوت رفتند و محو شدند. خداوند بهتر می‌داند که چه چیزی راه درست است.
آنچ در فرعون بود اندر تو هست
لیک اژدرهات محبوس چَهست
هوش مصنوعی: آنچه در فرعون وجود داشت، در تو نیز هست، اما قدرت و توانایی‌های تو مثل اژدهایی در قفس محبوس مانده‌اند.
ای دریغ این جمله احوال تو است
تو بر آن فرعون بر خواهیش بَست
هوش مصنوعی: ای وای، این وضعیت توست که بر آن فرعون (ستمگر) چیره شده‌ای.
گر ز تو گویند وحشت زایدت
ور ز دیگر آفسان بنمایدت
هوش مصنوعی: اگر بگویند که تو باعث ترس و وحشت دیگران می‌شوی، یا اگر با جذابیت‌های دیگران تو را بشناسند.
چه خرابت می‌کند نفس لعین
دور می‌اندازدت سخت این قرین
هوش مصنوعی: نفس پلید و شیطانی تو را به گمراهی می‌کشاند و تو را از هدف اصلی‌ات دور می‌کند.
آتشت را هیزم فرعون نیست
ورنه چون فرعون او شعله‌زنیست
هوش مصنوعی: آتش تو نیاز به هیزم و سوختی از فرعون ندارد؛ چرا که مانند فرعون، خودت شعله‌ور هستی.

حاشیه ها

در نوشته بالا هم نا درستی نوشتاری و هم از قلم افتادگی بسیار هست . برای همین آنچه را به نظر این کوچک درست است یکجا در زیر مینویسم :
باز وحی آمد که در آبش فکن
روی در امید دار و مو مکن
در فکن در نیلش و کن اعتمید
من ترا با او رسانم رو سپید
مادرش انداخت اندر رود نیل
کار را بگذاشت با نعم الوکیل
این سخن پایان ندارد مکرهاش
جمله می‌پیچید اندر ساق پاش
صد هزاران طفل می‌کشت از برون
خصم او در صدر خانه در درون
از جنون می‌کشت هر جا بد جنین
از حیل آن کورچشم دوربین
اژدها بد مکر فرعون عنود
مکر شاهان جهان را خورده بود
لیک ازو فرعون‌تر آمد پدید
هم ورا هم مکر او را در کشید
اژدها بود و عصا شد اژدها
این بخورد آن را به توفیق خدا
دست شد بالای دست این(بین )تا کجا
تا به یزدان که الیه المنتهی
کآن یکی دریاست بی غور و کران
جمله دریاها چو سیلی پیش آن
حیله‌ها و چاره‌ها گر اژدهاست
پیش الا الله آنها جمله لاست
چون رسید اینجا بیانم سر نهاد
محو شد والله اعلم بالرشاد
آنچه در فرعون بود اندر تو هست
لیک اژدرهات محبوس چهست
ای دریغ این جمله احوال توهست
تو بر آن فرعون بر خواهیش بست
آنچه گفتم جملگی احوال تست
خود نگفتم صدیکی زآنها درست
گر ز تو گویند وحشت زایدت
ور ز دیگر آن فسانه آیدت
چه خرابت می‌کند نفس لعین
دور می‌اندازدت سخت این قرین
این جراحتها همه از نفس تست
لیک مغلوبی زجهل ای سخت سست
آتشت را هیزم فرعون نیست
زآنکه چون فرعون او را عون نیست
گلخن نفس ترا خاشاک نیست
ورنه چون فرعون او شعله‌زنیست