گنجور

بخش ۲۵ - قصهٔ هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی

پیش ازین زان گفته بودیم اندکی
خود چه گوییم از هزارانش یکی
خواستم گفتن در آن تحقیقها
تا کنون وا ماند از تعویقها
حملهٔ دیگر ز بسیارش قلیل
گفته آید شرح یک عضوی ز پیل
گوش کن هاروت را ماروت را
ای غلام و چاکران ما روت را
مست بودند از تماشای اله
وز عجایبهای استدراج شاه
این چنین مستیست ز استدراج حق
تا چه مستیها کند معراج حق
دانهٔ دامش چنین مستی نمود
خوان انعامش چه‌ها داند گشود
مست بودند و رهیده از کمند
های هوی عاشقانه می‌زدند
یک کمین و امتحان در راه بود
صرصرش چون کاه کُه را می‌ربود
امتحان می‌کردشان زیر و زبر
کی بود سرمست را زینها خبر
خندق و میدان بپیش او یکیست
چاه و خندق پیش او خوش مسلکیست
آن بز کوهی بر آن کوه بلند
بر دود از بهر خوردی بی‌گزند
تا علف چیند ببیند ناگهان
بازیی دیگر ز حکم آسمان
بر کُهی دیگر بر اندازد نظر
ماده بز بیند بر آن کوه دگر
چشم او تاریک گردد در زمان
بر جهد سرمست زین کُه تا بِدان
آنچنان نزدیک بنماید ورا
که دویدن گرد بالوعهٔ سرا
آن هزاران گز دو گز بنمایدش
تا ز مستی میل جستن آیدش
چونک بجهد در فتد اندر میان
در میان هر دو کوه بی امان
او ز صیادان به کُه بگریخته
خود پناهش خون او را ریخته
شسته صیادان میان آن دو کوه
انتظار این قضای با شکوه
باشد اغلب صید این بز همچنین
ورنه چالاکست و چست و خصم‌بین
رستم ارچه با سر و سبلت بود
دام پاگیرش یقین شهوت بود
همچو من از مستی شهوت ببر
مستی شهوت ببین اندر شتر
باز این مستی شهوت در جهان
پیش مستی ملک دان مستهان
مستی آن مستی این بشکند
او به شهوت التفاتی کی کند
آب شیرین تا نخوردی آب شور
خوش بود خوش چون درون دیده نور
قطره‌ای از باده‌های آسمان
بر کند جان را ز می وز ساقیان
تا چه مستیها بود املاک را
وز جلالت روحهای پاک را
که به بوی دل در آن می بسته‌اند
خم بادهٔ این جهان بشکسته‌اند
جز مگر آنها که نومیدند و دور
همچو کفاری نهفته در قبور
ناامید از هر دو عالم گشته‌اند
خارهای بی‌نهایت کشته‌اند
پس ز مستیها بگفتند ای دریغ
بر زمین باران بدادیمی چو میغ
گستریدیمی درین بی‌داد جا
عدل و انصاف و عبادات و وفا
این بگفتند و قضا می‌گفت بیست
پیش پاتان دام ناپیدا بسیست
هین مدو گستاخ در دشت بلا
هین مران کورانه اندر کربلا
که ز موی و استخوان هالکان
می‌نیابد راه، پای سالکان
جملهٔ راه استخوان و موی و پی
بس که تیغ قهر لاشی کرد شی
گفت حق که بندگان جفت عون
بر زمین آهسته می‌رانند و هون
پا برهنه چون رود در خارزار
جز به وقفه و فکرت و پرهیزگار
این قضا می‌گفت لیکن گوششان
بسته بود اندر حجاب جوششان
چشمها و گوشها را بسته‌اند
جز مر آنها را که از خود رسته‌اند
جز عنایت که گشاید چشم را
جز محبت که نشاند خشم را
جهد بی توفیق خود کس را مباد
در جهان والله اعلم بالسداد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش ازین زان گفته بودیم اندکی
خود چه گوییم از هزارانش یکی
هوش مصنوعی: ما قبلاً درباره این موضوع صحبت کرده‌ایم، حالا چطور می‌توانیم از هزاران موضوع دیگر صحبت کنیم؟
خواستم گفتن در آن تحقیقها
تا کنون وا ماند از تعویقها
هوش مصنوعی: می‌خواستم در مورد آن تحقیقات صحبت کنم، اما تا کنون به خاطر تاخیرها نتوانسته‌ام این کار را انجام دهم.
حملهٔ دیگر ز بسیارش قلیل
گفته آید شرح یک عضوی ز پیل
هوش مصنوعی: وقتی که از یک موضوع یا پدیدهٔ بزرگ سخن می‌گوییم، گاهی اوقات به جای پرداختن به جزئیات و نکات ریز، تنها به بیان مختصری از آن‌چه که مهم است، بسنده می‌کنیم. مانند این‌که وقتی از یک فیل حرف می‌زنیم، تنها به یکی از اعضایش اشاره کنیم و توضیحاتی دربارهٔ آن بدهیم.
گوش کن هاروت را ماروت را
ای غلام و چاکران ما روت را
هوش مصنوعی: به سخنان هاروت و ماروت توجه کن، ای خدمتگزاران و سربازان ما.
مست بودند از تماشای اله
وز عجایبهای استدراج شاه
هوش مصنوعی: آن‌ها از تماشای زیبایی و شگفتی‌های شاه به قدری مسحور شده بودند که در حالت سرمستی به سر می‌بردند.
این چنین مستیست ز استدراج حق
تا چه مستیها کند معراج حق
هوش مصنوعی: این نوع از مستی ناشی از فراوانی و افتخارات الهی است، تا ببینیم که چگونه می‌تواند انسان را به اوج معراج و تعالی برساند.
دانهٔ دامش چنین مستی نمود
خوان انعامش چه‌ها داند گشود
هوش مصنوعی: دام او با دانه‌اش آدمی را در حالتی سرمست و شاداب قرار می‌دهد، اما نمی‌داند که سفره‌اش چه چیزهایی برایش به ارمغان می‌آورد.
مست بودند و رهیده از کمند
های هوی عاشقانه می‌زدند
هوش مصنوعی: آنها مست و خوشحال بودند و از دام‌های عشق آزاد شده، به دور و بر خود عشق می‌ورزیدند.
یک کمین و امتحان در راه بود
صرصرش چون کاه کُه را می‌ربود
هوش مصنوعی: در راه یک تله و آزمایش وجود داشت، و وزش شدید باد مانند کاه کوهی را به راحتی می‌ربود.
امتحان می‌کردشان زیر و زبر
کی بود سرمست را زینها خبر
هوش مصنوعی: او آنها را امتحان می‌کرد و سنجش می‌نمود و می‌خواست ببیند چه کسی از حال و هوای مستی و خوشی آگاه است.
خندق و میدان بپیش او یکیست
چاه و خندق پیش او خوش مسلکیست
هوش مصنوعی: برای او هیچ تفاوتی بین خندق و میدان وجود ندارد، و چاه و خندق هم برای او به یک اندازه جالب و مناسب هستند.
آن بز کوهی بر آن کوه بلند
بر دود از بهر خوردی بی‌گزند
هوش مصنوعی: آن بز کوهی بر فراز کوه بلند قرار دارد و از بالای آن به تماشای دودی که برای غذا برمی‌خیزد، می‌نگرد، بدون اینکه برای او خطری وجود داشته باشد.
تا علف چیند ببیند ناگهان
بازیی دیگر ز حکم آسمان
هوش مصنوعی: در حین اینکه علف‌ها را می‌چینید، ناگهان تغییر بزرگی به خاطر اراده آسمان رخ می‌دهد.
بر کُهی دیگر بر اندازد نظر
ماده بز بیند بر آن کوه دگر
هوش مصنوعی: اگر کسی از بالای یک کوه نگاه کند، بزی را می‌بیند که بر کوهی دیگر در حال چراست.
چشم او تاریک گردد در زمان
بر جهد سرمست زین کُه تا بِدان
هوش مصنوعی: زمانی که دل را به عشق می‌سپاری، چشم دل آدمی نیز در نهایت پیر و تاریک می‌شود. در این دنیا، از کجا به کجا می‌رویم، در حالی که سرمست از محبت و زیبایی هستیم.
آنچنان نزدیک بنماید ورا
که دویدن گرد بالوعهٔ سرا
هوش مصنوعی: آنقدر نزدیک به نظر می‌رسد که گویی فقط یک دویدن دور یک دایره کافی است تا به او برسیم.
آن هزاران گز دو گز بنمایدش
تا ز مستی میل جستن آیدش
هوش مصنوعی: آن هزاران قدم مانند دو قدم به نظرش می‌آید، زیرا از شدت مستی، میل دارد حرکت کند.
چونک بجهد در فتد اندر میان
در میان هر دو کوه بی امان
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی ناگهان بجهد و به میان بیفتد، در بین دو کوه بزرگ و بدون وقفه قرار می‌گیرد.
او ز صیادان به کُه بگریخته
خود پناهش خون او را ریخته
هوش مصنوعی: او از دست صیادان به کوه فرار کرده و اکنون در کنج این کوه به خود پناه داده است، اما خون او ریخته شده و در خطر است.
شسته صیادان میان آن دو کوه
انتظار این قضای با شکوه
هوش مصنوعی: صیادان در انتظار این سرنوشت درخشان، در میان دو کوه، خود را شسته و آماده کرده‌اند.
باشد اغلب صید این بز همچنین
ورنه چالاکست و چست و خصم‌بین
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ممکن است این بز، که به شکار رفته است، در اکثر مواقع شکار شود، اما در عین حال خیلی چابک و هوشیار است و می‌تواند دشمنش را به خوبی شناسایی کند.
رستم ارچه با سر و سبلت بود
دام پاگیرش یقین شهوت بود
هوش مصنوعی: هرچند رستم با قدرت و مقام بالا و زیبایی ظاهری خود، در واقع گرفتار شهواتی است که او را به دام انداخته است.
همچو من از مستی شهوت ببر
مستی شهوت ببین اندر شتر
هوش مصنوعی: مانند من از شوق و لذت دچار مستی نشو، نگاهی به حال شتر بنداز که در اوج شوق و سرخوشی است.
باز این مستی شهوت در جهان
پیش مستی ملک دان مستهان
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شهوت و تمایلات دنیوی به گونه‌ای شبیه به مستی هستند و در این جهان، می‌توان آن‌ها را با مستی ملک مقایسه کرد. به عبارتی دیگر، این احساسات و خواسته‌ها می‌توانند انسان را به سوی خود بکشند و او را در همان حالتی که یک فرد مست است، قرار دهند.
مستی آن مستی این بشکند
او به شهوت التفاتی کی کند
هوش مصنوعی: مستی آن کسی که محبوبش را می‌بیند و به او توجهی نمی‌کند، احساس دل‌باخته‌اش را به راحتی از بین می‌برد.
آب شیرین تا نخوردی آب شور
خوش بود خوش چون درون دیده نور
هوش مصنوعی: تا زمانی که طعم آب شیرین را نچشیده‌ای، آب شور به نظر خوشمزه می‌آید؛ ولی وقتی نور درون چشمانت را ببینی، همه چیز تغییر می‌کند.
قطره‌ای از باده‌های آسمان
بر کند جان را ز می وز ساقیان
هوش مصنوعی: نقطه‌ای از شراب آسمانی جان را دوباره شاداب می‌کند و می‌نوشد از دست ساقی‌ها.
تا چه مستیها بود املاک را
وز جلالت روحهای پاک را
هوش مصنوعی: تا چه اندازه مستی و سرمستی وجود دارد که به املاک و دارایی‌ها می‌افزاید و نیز به عظمت و جلال روح‌های پاک می‌افزاید.
که به بوی دل در آن می بسته‌اند
خم بادهٔ این جهان بشکسته‌اند
هوش مصنوعی: در این دنیا، به خاطر عطر و بوی محبت، افرادی در انتظارند و دلشان به می و شادی این جهان وابسته است، اما در واقع این دنیا و لذت‌های آن، شکستنی و فانی هستند.
جز مگر آنها که نومیدند و دور
همچو کفاری نهفته در قبور
هوش مصنوعی: فقط کسانی از رحمت الهی مأیوسند و مانند کفار در سایه و دور از نور حقیقت، پنهان و غیبت کرده‌اند.
ناامید از هر دو عالم گشته‌اند
خارهای بی‌نهایت کشته‌اند
هوش مصنوعی: این افراد از تمام دنیا ناامید شده‌اند و در دل خود غم و درد بی‌نهایتی را تجربه کرده‌اند.
پس ز مستیها بگفتند ای دریغ
بر زمین باران بدادیمی چو میغ
هوش مصنوعی: پس از مستی‌ها گفتند، ای کاش بر زمین باران می‌بارید، مانند ابرها.
گستریدیمی درین بی‌داد جا
عدل و انصاف و عبادات و وفا
هوش مصنوعی: در این محل بی‌عدالتی، جایی برای عدالت، انصاف، عبادت و وفا وجود ندارد.
این بگفتند و قضا می‌گفت بیست
پیش پاتان دام ناپیدا بسیست
هوش مصنوعی: این را گفتند و تقدیر می‌گفت که بیست قدم جلوتر از شما دام‌های ناپیدا وجود دارد.
هین مدو گستاخ در دشت بلا
هین مران کورانه اندر کربلا
هوش مصنوعی: هشیار باش و در دشت سختی جسارت نکن. بی‌جهت و بدون فکر به میدان کربلا نرو.
که ز موی و استخوان هالکان
می‌نیابد راه، پای سالکان
هوش مصنوعی: از موی و استخوان، هالکان (بسته‌ها و محدودیت‌ها) نمی‌توانند به سالکان (راهیان) راهی پیدا کنند.
جملهٔ راه استخوان و موی و پی
بس که تیغ قهر لاشی کرد شی
هوش مصنوعی: تمام مسیر زندگی از استخوان و مو و بافت بدن انسان تشکیل شده است، اما به‌دلیل قدرت و خشونت قهر، این زندگی به شکل دردناک و رنج‌آور در می‌آید.
گفت حق که بندگان جفت عون
بر زمین آهسته می‌رانند و هون
هوش مصنوعی: خداوند فرمود که بندگان، یاری‌دهنده یکدیگر در زمین هستند و به آرامی به پیش می‌روند و کارها را انجام می‌دهند.
پا برهنه چون رود در خارزار
جز به وقفه و فکرت و پرهیزگار
هوش مصنوعی: پاهای برهنه به مانند یک رود در میان خاری کهنگی و مشکلات، تنها با کمی درنگ و تفکر و احتیاط می‌توانند عبور کنند.
این قضا می‌گفت لیکن گوششان
بسته بود اندر حجاب جوششان
هوش مصنوعی: این تقدیر سخن می‌گفت، اما آنها توجهی نداشتند و در پرده‌ای از نادانی و غفلت قرار داشتند.
چشمها و گوشها را بسته‌اند
جز مر آنها را که از خود رسته‌اند
هوش مصنوعی: چشم‌ها و گوش‌ها را بسته‌اند به جز کسانی که از خودشان فراتر رفته‌اند.
جز عنایت که گشاید چشم را
جز محبت که نشاند خشم را
هوش مصنوعی: تنها لطفی که می‌تواند چشم‌ها را باز کند، عشق است که می‌تواند خشم را آرام کند.
جهد بی توفیق خود کس را مباد
در جهان والله اعلم بالسداد
هوش مصنوعی: کوشش بی نتیجه برای هیچ کس نکو نیست؛ در این دنیا، تنها خداوند از راه درست آگاه است.

حاشیه ها

1389/12/12 15:03

سلام به دوستداران عرفان مثنوی معنوی مولوی!
سه عنوان درین ابیات حذف گردیده که برای روشن شدن قضیه و مرتبط شدن داستان های خیلی مهم است که در منثوی ها دیگر عنوان گردیده بخصوص دریکی از شروحات و حاشیه های که بر مثنوی نبشته شده
عنوان اول داستان قصه هاروت و ماروت و دلیری شان بر امتحان حق تعالی
بعد از بیت
گوش کن هاروت را ماروت را
ای غلام و چاکران ما روت را
و عنوان دومی:
مستی بز از دیدن بز ماده و جستن او بکوی مقابل
قبل از بیت:
آن بز کوهی بر آن کوه بلند
بر دود از بهر خوردی بی‌گزند
و عنوان سومی:
تمنا کردن هاروت و ماروت مقام بشریت را و غیرت حق تعالی
قبل از بیت:
پس ز مستیها بگفتند ای دریغ
بر زمین باران بدادیمی چو میغ

1389/12/12 15:03

سلام با عرض پوزش که اشتباه نوشته شده سه عنوان
در حقیقت دو عنوان حذف گردیده و یک عنوان فقد تفاوت ابیات داره
امید اصلاح گردد

1396/05/17 22:08
یعقوب

بیت 35
در تصحیح نیکلسون و محمد استعلامی و...
کورکورانه مرو در کربلا
تا میافتی چون حسین اندر بلا
می باشد
که در چاپ های جدید ایرانی
همانند آنچه در بالا آمده نوشته شده
که تحریف است:
هین مدو گستاخ در دشت بلا
هین مران کورانه اندر کربلا

1396/06/25 22:08
مجتبی

بنظر من همانطور که دوستی گفتند، دقیقا باید بیت 35 بصورت زیر باشد تا کل داستان بامعنی باشد:
کورکورانه تو مرو در کربلا/تا نیافتی چون حسین اندر بلا
اگر تاریخ را مطالعه کنید متوجه میشوید که امام حسین اصلا مقصدشان کربلا نبود، بلکه از مدینه به کوفه عزیمت کرده بودند و تازه کربلا در مکانی دورتر از کوفه است. یعنی امام به اجبار راهی غیر از راه اصلی برگزیدن از آنجایی که لشکر عبید الله بن زیاد به فرماندهی حر بن یزید ریاحی مسیر حرکت امام حسین(ع) را تغییر ‌داد.
.....سپاه حر مانع حرکت ایشان شدند. امام حسین(ع) به حر فرمودند: چه می‌‏خواهید؟ گفت: می‌‏خواهم ترا پیش امیر عبید الله بن زیاد ببرم. امام(ع) فرمود: در این صورت به خدا سوگند از تو پیروی نخواهم کرد و این سخن سه بار میان ایشان رد و بدل شد، و چون سخن به درازا کشیده شد، حر گفت: من مأمور جنگ کردن با شما نیستم، بلکه مأمورم از شما جدا نشوم تا شما را به کوفه ببرم. اکنون که از پذیرفتن این موضوع خودداری می‌‏کنی راهی را انتخاب کن که نه به کوفه برسد نه به مدینه و این مورد اتفاق من و شما قرار گیرد تا برای امیر عبید الله نامه بنویسم. شاید خداوند کاری پیش آورد که برای من در آن عافیت باشد و گرفتار جنگ با شما نشوم. این راه را بگیر و به سمت چپ راه عذیب و قادسیه برو. امام حسین(ع) حرکت کرد. حر هم با یاران خود از کنار ایشان حرکت می‌‏کرد.....

بنابراین امام به هیچ عنوان کربلا را حتی مسیر حرکت خود به کوفه نیز انتخاب نکرده بودند چه برسد به اینکه آهنگ کربلا کرده باشند....بلکه اتفاقا این یزیدیان بودند یعنی فریب خوردگان حکومت کوفه که بی‏آن که بدانند با رفتن به کربلا و جنگ با سبط رسول خدا چه گناهی می‏کنند، کورکورانه رفتند و در عذاب الهی جاودانه ماندند. ندانسته در کاری بزرگ و پر ماجرا داخل شدن، درست مانند هاروت و ماروت که بدون توجه به قضای الهی و از سر مستی خود ادعا میکنند که چون به زمین آیند همچنان نیز پاک خواهند بود در حالیکه عنایت حق باید شامل سالک (آن هم سالک "بااخلاص و تسلیم حق" ) شود تا از بلاها و قضا جان سالم بدر ببرد یعنی گرفتار عذاب خدا نشود....
پس کاملا فهمیده میشود که مصرع اول بیت
(کورکورانه مرو در کربلا/تا نیافتی چون حسین اندر بلا)
مستقیما متوجه کوفیان بی مهر است که همچون هاروت و ماروت از سر مستیِ جهل خود و بدون توجه به قضای الهی و امتحان حق (که مفهوم این داستان است) آهنگ کربلا میکنند....
و حال مصرع دوم بیت که دارای مفهومی کنایی، باطنی و عرفانی است بسیار جالب است...زیرا شکی نیست که امام حسین ع از نظر ظاهر واقعه عاشورا گرفتار بلا و مصیبتی عظیم شده اند و کلا عزاداری تشیع نیز به خاطر عشق به اهل بیت و عدم پذیرش چنین بلا و مصیبتی برای قدیسان عالم است.....هیچ انسانی نمیخواهد دچار بلا و مصیبتی چنین دردناک شود (گرچه از منظر باطنی چیزی جز زیبای نیست) اما مراد مولانا ظاهر مصیبتی است که بر امام وارد شده است....و حالا درست چنین بلای عظیمی که ظاهرا نصیب امام ع شد، باطنا بصورت خشم و قهر جاودان الهی گریبان یزیدیان را خواهد گرفت وسلام.
بنده بسیار متاسفام از بابت انسانهای که متعصبانه و بدون فکر و مطالعه قبلی و بدون توجه به اینکه مولانای بزرگ همواره ما را به مغز و باطن هر داستان و پدیده ای رهنمود میکند...پیش داوری میکنند.
کاش یک سر مویی در مقایسه با حضرت مولانا عاشق خدا و قران و اهل بیت و اخلاق و انسان و انسانیت باشیم.

1396/06/01 20:09
سالک

درود
با احترام به نظر دوستمون مجتبی عزیز ولی اینهمه تفسیر برای امری چنین واضح که در خود شعر هم به وضوح اشارات زیادی به آن شده است چیزی از واقعیت ماجرا کسر نمیکند گرامی.
دوست گرامی داستان را به نفع خودتان تغییر دادید و کلا معنا را دگرگون کردید. در جای جای شعر مولانا از انجام کار بیهوده زنهار میدهد و شما با الصاق آن به کوفیان نمیتوانید نظر مولانا را به نفع خود تغییر دهید همه دوستان را باز خوانش شعر دعوت میکنم تا داستان اصلی را از خود مولانا بشنوید.
فارغ از چرایی و چیستی داستان کربلا و درست بودن یا اشتباه بودن کار حسین و فارغ از اینکه حسین چند بار حتی در روز عاشورا تقاضای امان کرد که در حوصله این بحث نیست و ربطی هم به ادبیات ندارد بهتر است شعر را با دقت بیشتری بخوانیم و از تاویل و تحریف شخصی آن بپرهیزیم بخصوص مصرع اول بیت آخر جایی که مولانا تاکید دارد بر "جهد بی توفیق خود کس را مباد"
بدرود

1396/07/28 01:09
دکتر محقق

در تصحیح نیکلسون
کورکورانه مرو در کربلا
تا میافتی چون حسین اندر بلا
آمده و صحیح است

1397/01/29 09:03

به نام خدواند جان آفرین
حکیم سخن در زبان آفرین


چند نکته مهم
اولا مولوی فارغ از این که شیعه بوده یا سنی ، به طور قطع ویقین و به ضرس قاطع ارادت فراوانی به اهل بیت علیهم السلام داشته
که در جای جای آثارش پیداست ، به عنوان مثال :
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده‌گاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزااش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی
آن چه دیدی بهتر از پیکار من
تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و باز جست
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید
در دل و جان شعله‌ای آمد پدید
آن چه دیدی برتر از کون و مکان
که به از جان بود و بخشیدیم جان
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود کی داند کیستی
در مروت ابر موسیی بتیه
کآمد از وی خوان و نان بی‌شبیه
ای علی که جمله عقل و دیده‌ای
شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
ثانیا : حتی اگر ، شعر مولوی رو به روایت نیکلسون به این صورت بخوانیم ،
کورکورانه مرو در کربلا
تا میافتی چون حسین اندر بلا
هیچ گونه اهانتی به ساحت مقدس حضرت اباعبدلله نشده ، و به تفسیرساده، روشن و صریح این بیت رو به صورت زیر می تونیم بیان کنیم :
اگر راهی کربلا هستی این راه رو کورکورانه و بدون آگاهی و بصیرت ویا به اغراض مادی طی نکن چرا که کربلا ، دشت بلاست و هرکه در این راه قدم نهد همچون حسین علیه السلام در بلا خواهد افتاد ، اگر بخواهیم ، این بیت را با صدر این شعر یعنی ماجرای هاروت و ماروت هم ربط دهیم ، با مطالعه آیات و روایات در می یابیم که با آن قضیه هم بی ارتباط نیست ،
و به اختصار می توان گفت که هاروت و ماروت هم که مطابق آیات قرآن دو فرشته بودند که به امر حق به زمین فرستاده شدند تا به مردم ابطال سحر را بیاموزند ، اگر کورکورانه عمل می کردند، می توانستد به جای آموزش شیوه ابطال سحر ، جادوگری را دربین مردم رواج دهند ، و دچار معصیت و گناه شوند.
شما قضاوت کنید کسی که این چنین عاشقانه در مورد امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا سروده ، می تواند نسبت به ایشان بی ارادت باشد؟
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک روحان عاشق
پرنده‌تر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بی‌نوایی
در آن بحرید کاین عالم کف او است
زمانی بیش دارید آشنایی
کف دریاست صورت‌های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی
برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی

1398/06/24 01:08
سید حجت موسوی

این بیت جعلی است زیرا اولا در نسخه های قدیمی نیست و دوما خود کلمه کورکورانه برای زمان مولوی نیست و کلمه ای تازه تاسیس است.
همچنین کافی است که به این شعر رجوع شود تا نظر مولوی در باره شمر و یزید و امام حسین را متوجه بشوید:
خرده گیرد در سخن بر بایزید
ننگ دارد از درون او یزید
یا
چون بره کردش بگفت ای تیزبین
تو فقیهی ظاهرست این و یقین
او شریفی می‌کند دعوی سرد
مادر او را که داند تا کی کرد
بر زن و بر فعل زن دل می‌نهید
عقل ناقص وانگهانی اعتماد
خویشتن را بر علی و بر نبی
بسته است اندر زمانه بس غبی
هر که باشد از زنا و زانیان
این برد ظن در حق ربانیان
هر که بر گردد سرش از چرخها
همچو خود گردنده بیند خانه را
آنچ گفت آن باغبان بوالفضول
حال او بد دور از اولاد رسول
گر نبودی او نتیجهٔ مرتدان
کی چنین گفتی برای خاندان
خواند افسونها شنید آن را فقیه
در پیش رفت آن ستمکار سفیه
گفت ای خر اندرین باغت کی خواند
دزدی از پیغامبرت میراث ماند
شیر را بچه همی‌ماند بدو
تو به پیغامبر بچه مانی بگو
با شریف آن کرد مرد ملتجی
که کند با آل یاسین خارجی
تا چه کین دارند دایم دیو و غول
چون یزید و شمر با آل رسول


پیوند به وبگاه بیرونی

1398/12/09 23:03
A

سلام. دوستان همین الان کتاب مثنوی روبروی من باز است . مثنوی بر اساس نسخه ی نیکلسون چاپ1397 انتشارات فرهنگ جامع این چنین آورده : هین مدو گستاخ در دشت بلا ... هین مران کورانه اندر کربلا . خبری از اون بیتی که یک عده ای گفتند نیست !!!

1398/12/17 22:03
A

سلام دوستان . بهتره برای شناخت هر چیزی و کسی سراغ متخص آن مبحث رفت . اقای کریم زمانی که یکی از برجسته ترین مولوی شناسان تاریخ است ، بیت ( کورکورانه مرو در کربلا ... تا میافتی چون حسین اندر بلا ) رو جعلی میدونه ! یعنی ایشون میگه یکی این بیت رو بافته و از مولانا نیست ! . نظر کامل ایشون رو میتونید در لینک زیر مشاهده کنید . پیوند به وبگاه بیرونی

1399/02/12 21:05
L

سلام. 1. هم در نسخه ی جناب توفیق سبحانی 2. هم در نسخه ی نیکلسون چه چاپ قدیم (1950 هلند )و چه در چاپ جدید (در ایران) 3.در شرح مرحوم گولپینارلی 4. در شرح اقای کریم زمانی 5. در شرح علامه جعفری این بیت آمده : (( هین مدو گستاخ در دشت بلا.... هین مران کورانه اندر کربلا .))

1399/05/07 03:08
حسام

در نسخه قونیه مکتوب به سال 677 هجری قمری که مقابله و تصحیح با نسخه نیکلسون هم شده است بیت مورد بحث همانگونه است که شما آورده اید :
هین مدو گستاخ در دشت بلا
هین مران کورانه اندر کربلا
و بیتی که بعضی از دوستان فرمودند جعلی است
دوستان لطفا بدون مدرک و مستندات نظر ندهند

1399/05/10 23:08
ناشناس

دوستانی که منابع در اختیار ندارند چگونه انقدر راحت از روی معده نظر میدهند ؟!!! در نسخه نیکلسون چه در چاپ جدید و چه در چاپ های بسیار قدیمی آن ( چاپ 70 سال پیش که من به صورت Pdf آن را با مشقت بسیار به دست آوردم ) هم همین بیت هین مدو گستاخ در دشت بلا ... هین مران کورانه اندر کربلا را آمده . اگر منابع را در اختیار ندارید حداقل کاری که می توانید بکنید سکوت است. الزامی برای حرف زدنی که فاقد سندیت است ، نیست! به همه کسانی که این حاشیه ها را مطالعه میکنند پیشنهاد میکنم که به منابع اصلی رجوع کنند و به این حواشی که بعضا اشتباه است توجه نکنند . ممنون

1399/12/02 11:03
علی رحیمی

با سلام و احترام، اگر در معنای شعر دقت کنیم واژه نیافتی به معنی پیدا نکردن است نه نیوفتادن. بنابرین، معنی این بیت این است که تا زمانی مانند امام حسین علیه السلام معرفت کافی پیدا نکردی ندانسته وارد این وادی که پر از بلاست نشو. البته بلا نیز با شر متفاوت است چرا که شر، مطلق بدی است ولی بلا می تواند زمینه خیر و یا شر باشد که بستگی به اهلش دارد. به عنوان مثال حضرت ایوب علیه السلام خطاب به خداوند متعال فرمود من دچار مشقت شده ام و تو ارحم الراحمینی. یعنی این مشقت ممکن است منشاء خیر و برکت باشد که حضرت از خداوند درخواست برداشتن آن را نمی کند بلکه امر را به خداوند متعال واگذار می کند. و افوض امری الی الله

1399/12/03 23:03
علی رحیمی

با سلام مجدد، تعبیر دیگری از شعر فوق می توان نمود. به این صورت که اگر واژه میافتی را معادل پیدا نکردی در نظر بگیریم معنی شعر به این صورت است که ای سالک تا زمانی که راهنما و یا مرادی مانند امام حسین علیه السلام را پیدا نکردی، کورکورانه در مسیر سیر و سلوک که پر از بلاست وارد نشو.

1400/02/02 15:05
فرزاد

با سلام
عرض کنم خدمت بزرگواران که حقیر بیت ذیل را اینگونه برداشت کردم(با توجه به تصحیح نیکلسون):
کورکورانه نرو در کربلا تا نیفتی چون حسین اندر بلا
اینکه کربلا بلا بوده خود امام حسین در شعری در زمانی که اسم دشت را از همراهیان خود می پرسیدند فرمودن (که اسامی دیگری مثل نینوا به امام میگویند و امام نیز میفرمایند اسم دیگر تا به اسم کربلا میرسند و امام به کربُ بلا تعبیر میفرمایند.)و اینکه دلیل امام حسین چه بوده با توجه به اینکه میدانسته و حضرت رسول در رویا وقایع را برای ایشان تعریف کرده و باز به این عمل تن در میدهند بحث دیگری است.و منظور مولانا به نظر حقیر این است که کار امام را کسی جز خودش نمیتواند بکند و بگوید من هم مثلا زبانم لال همانند حسین همچین کاری میکنم و مثلا فرزند شش ماهه ام را به روی دست میگیرم و... .خلاصه مطلب اینکه همون طور که مولانا در جای دیگر گفته است:
کار نیکان را قیاس از خود مگیر گرچه باشد در لغت(نبشتن) شیر شیر
که اگر شعر مربوط به این بیت را مطالعه فرمایید به نظر حقیر مطلب روشن میگردد.یا علی

1400/05/07 03:08
احمـــدترکمانی

امتحان می‌کردشان زیر و زبر

کی بود سرمست را زینها خبر

قطره‌ای از باده‌های آسمان

برکَند جان را ز می وز ساقیان

تا چه مستیها بُوَد اَملاک را

وز جلالت روحهایِ پاک را

گستریدیمی درین بی‌داد جا

عدل و انصاف و عبادات و وفا

التماس تفکــر

به حاشیه های بعد از این نوشته نگاه کنید تا معنی التماس تفکر را دریابید

که به نفع خودشون چطوری مطلب مینویسند.راه ما مشخصه و هیچگاه اشتباهی نبوده

1401/10/07 15:01
سیّد محس سعیدزاده

جان کلام درخوش مستی وبدمستی است.به تعبیر عرفا بحث ازعشق مادی وعشق معنوی یا عشق پاک وعشق خاک ویا عشق حقیقی ومجازی است.مستی معنوی به معراج میبرد ومستی مادی به دره هولناک می افکند.بحث ازهبوط فرشته وانسان وحیوان درنتیجه ی عشق خاکی است.ملّای رومی دراین بخش ازسخنش برآن است تا بگویدعشق حقیقی نیز کمینگاه دارد ومستی اش خطرناک است.هاروت وماروت دوفرشته ازسرمستان خوش الهی بودند،دراوج مستی هوای دیگری به سرشان زد.وهمین موضوع موجب هبوط ایشان گردید.بلافاصله عنان سخن را به مستی مجازی میکشاند وبزکوهی چست وچالاک را مثال میزندکه چگونه بوی ماده بز این چالاک را هلاک میکند

1402/05/07 01:08
اسلام علوی انسان سازم آرزوست 🤲

با سلام

هم اکنون مثنوی را بررسی کردم و بیتی که در بالا در پیام های دوستان آمده بود نوشته نشده و اصل بیت این است:

هین مدو گستاخ در دشت بلا
هین مران کورانه اندر کربلا

.

به قول دوستمون کورکورانه خیلی واژه جدید و ابتدایی ای هست برای فردی مثل مولانا

1402/11/03 02:02
کوروش

حملهٔ دیگر ز بسیارش قلیل

 

گفته آید شرح یک عضوی ز پیل

 

یعنی چه ؟

 

 

 

1403/05/18 22:08
شهاب عمرانی

با سلام، در داستان پیل در اتاق تاریک دفتر سوم بخش ۴۹، اشاره میرود که هرکس به اندازه توان و آگاهی خود میتواند از پیل که نماد «کُل» یا «حقیقت» هست شناخت پیدا کرده و تشریح کند، از نظر بنده اینجا جناب مولانا اشاره میکنند که قبلا شرحی کوتاه از قصه بیان کرده بودند و در این نوبت هم باز با بیان این موضوع فقط جز کوچکی از کل رو میتوانند بیان و شرح کنند.

1403/07/20 10:10
هرمز فرداد

یکی نوشت که "کورکورانه" یک کلمه تازه تاسیس  !!! است. بابا داداش تازه تاسیس رو برای جا و ساختمان و نهاد بکار میبرن شما هنوز اینو نمیدونی بعد میای برای شعر مولوی تعیین تکلیف میکنی !!؟. به این کسایی هم که اینقدر زور (البته مانند همیشه الکی! )  زدن که چون از این دوپاره ی مولوی خوششون نمیاد پس ساختگی و جعلیه ، خوب اگه به شماها باشه که باید همه ی ادبیات کهن پارسی را از بالا تا پایین به میل شما بازنویسی کنن .خوب این بیت رو جعلی کردید و فرستادیش رو هوا با اونهمه سرودهای دیگه اش  که باب میل شماها نیست چکار میکنید اونا رو هم ساختگی میدونید؟  و اینکه اگه ستایش میکرد و به به و چه چه میکرد چی؟  بازم دنبال ساختگی و دروغین بودنش میگشتید ؟