گنجور

بخش ۲۱ - آمن بودن بلعم باعور کی امتحانها کرد حضرت او را و از آنها روی سپید آمده بود

بلعم باعور و ابلیس لعین
ز امتحان آخرین گشته مهین
او بدعوی میل دولت می‌کند
معده‌اش نفرین سبلت می‌کند
کانچ پنهان می‌کند پیداش کن
سوخت ما را ای خدا رسواش کن
جمله اجزای تنش خصم ویند
کز بهاری لافد ایشان در دیند
لاف وا داد کرمها می‌کند
شاخ رحمت را ز بن بر می‌کند
راستی پیش آر یا خاموش کن
وانگهان رحمت ببین و نوش کن
آن شکم خصم سبال او شده
دست پنهان در دعا اندر زده
کای خدا رسوا کن این لاف لئام
تا بجنبد سوی ما رحم کرام
مستجاب آمد دعای آن شکم
شورش حاجت بزد بیرون علم
گفت حق گر فاسقی و اهل صنم
چون مرا خوانی اجابتها کنم
تو دعا را سخت گیر و می‌شخول
عاقبت برهاندت از دست غول
چون شکم خود را به حضرت در سپرد
گربه آمد پوست آن دنبه ببرد
از پس گربه دویدند او گریخت
کودک از ترس عتابش رنگ ریخت
آمد اندر انجمن آن طفل خرد
آب روی مرد لافی را ببرد
گفت آن دنبه که هر صبحی بدان
چرب می‌کردی لبان و سبلتان
گربه آمد ناگهانش در ربود
بس دویدیم و نکرد آن جهد سود
خنده آمد حاضران را از شگفت
رحمهاشان باز جنبیدن گرفت
دعوتش کردند و سیرش داشتند
تخم رحمت در زمینش کاشتند
او چو ذوق راستی دید از کرام
بی تکبر راستی را شد غلام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بلعم باعور و ابلیس لعین
ز امتحان آخرین گشته مهین
هوش مصنوعی: بلعم باعور و ابلیس لعین به آخرین آزمایش دچار شدند و در نتیجه به انسان‌های حقیر و بی‌اعتبار تبدیل شدند.
او بدعوی میل دولت می‌کند
معده‌اش نفرین سبلت می‌کند
هوش مصنوعی: او به خاطر خواسته‌های دنیوی خود ادعاهایی می‌کند که معده‌اش به خاطر این بی‌فرهنگی و حرصش، او را نفرین می‌کند.
کانچ پنهان می‌کند پیداش کن
سوخت ما را ای خدا رسواش کن
هوش مصنوعی: چیزی که پنهان شده، را پیدا کن. ای خدا، او ما را سوزاند، پس او را رسوا کن.
جمله اجزای تنش خصم ویند
کز بهاری لافد ایشان در دیند
هوش مصنوعی: تمام قسمت‌های جسم او به عنوان دشمنانش شناخته می‌شوند که از دیوانگی و سرمستی بهاری این افراد سخن می‌گویند.
لاف وا داد کرمها می‌کند
شاخ رحمت را ز بن بر می‌کند
هوش مصنوعی: دروغ و فریب نمی‌تواند حقیقت را پنهان کند؛ رحمت الهی به قدری گسترده است که حتی ریشه‌هایش را نیز در می‌آورد و نمایان می‌سازد.
راستی پیش آر یا خاموش کن
وانگهان رحمت ببین و نوش کن
هوش مصنوعی: یا حقیقت را بیان کن یا سکوت کن، تا اینکه ناگهان رحمت و نعمت را مشاهده کنی و از آن بهره‌مند شوی.
آن شکم خصم سبال او شده
دست پنهان در دعا اندر زده
هوش مصنوعی: شکم دشمن او به خاطر حرص و طمعش پر شده و در خفا در حال دعا و طلب است.
کای خدا رسوا کن این لاف لئام
تا بجنبد سوی ما رحم کرام
هوش مصنوعی: ای خدا، این ادعای دروغین را رسوا کن تا رحمتی به سوی ما فرستاده شود.
مستجاب آمد دعای آن شکم
شورش حاجت بزد بیرون علم
هوش مصنوعی: دعای کسی که دلش پر از نیاز و آرزوست، به زودی مستجاب می‌شود و خواسته‌اش به نوعی آشکار می‌شود.
گفت حق گر فاسقی و اهل صنم
چون مرا خوانی اجابتها کنم
هوش مصنوعی: اگرچه فاسق و اهل بتانی، اما اگر تو مرا بخوانی، به دعوت تو پاسخ می‌دهم.
تو دعا را سخت گیر و می‌شخول
عاقبت برهاندت از دست غول
هوش مصنوعی: اگر دعا را با جدیت و توجه انجام دهی، ممکن است در نهایت تو را از چنگال مشکلات بزرگ نجات دهد.
چون شکم خود را به حضرت در سپرد
گربه آمد پوست آن دنبه ببرد
هوش مصنوعی: وقتی فردی نگهداری و مراقبت از چیزی را به دیگران می‌سپارد، ممکن است آن شخص به راحتی از فرصت استفاده کند و چیزی را از او برباید.
از پس گربه دویدند او گریخت
کودک از ترس عتابش رنگ ریخت
هوش مصنوعی: کودک به دنبال گربه دوید، اما گربه فرار کرد. او از ترس واکنش تند گربه رنگش پرید.
آمد اندر انجمن آن طفل خرد
آب روی مرد لافی را ببرد
هوش مصنوعی: یک کودک کوچک به جمع آمد و با زلالی و معصومیتش، مردی را که به دروغگویی معروف بود، شرمندگی و رسوایی داد.
گفت آن دنبه که هر صبحی بدان
چرب می‌کردی لبان و سبلتان
هوش مصنوعی: گفت آن دنبه که هر صبح با آن لب و ریشت را چرب می‌کردی.
گربه آمد ناگهانش در ربود
بس دویدیم و نکرد آن جهد سود
هوش مصنوعی: گربه ناگهان وارد شد و آن را گرفت، ما دویدیم اما هیچ تلاشی به نتیجه نرسید.
خنده آمد حاضران را از شگفت
رحمهاشان باز جنبیدن گرفت
هوش مصنوعی: خنده باعث شد که حاضران از حیرت رحم خود را تکان دهند.
دعوتش کردند و سیرش داشتند
تخم رحمت در زمینش کاشتند
هوش مصنوعی: او را دعوت کردند و با محبت از او پذیرایی کردند و به نوعی در دل او بذر محبت و رحمت را کاشتند.
او چو ذوق راستی دید از کرام
بی تکبر راستی را شد غلام
هوش مصنوعی: وقتی او زیبایی و لذت صداقت را مشاهده کرد، به خاطر احترام به افراد بزرگ و بی‌تکبر، خود را در خدمت صداقت قرار داد و به آن دل بست.

حاشیه ها

1397/03/02 23:06
محمد قنبری

واقعا زیباست این داستان حضرت مولانا رحمت الله علیه و مصداق این شغال چه فراوانند در عالم

1399/11/09 22:02
مهدیه

بیت سوم مصرع اول باید اصلاح بشه. پیداش کن