گنجور

بخش ۱۶۱ - دویدن آن شخص به سوی موسی به زنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنید

چون شنید اینها دوان شد تیز و تفت
بر در موسی کلیم الله رفت
رو همی‌مالید در خاک او ز بیم
که مرا فریاد رس زین ای کلیم
گفت رو بفروش خود را و بره
چونک استا گشته‌ای بر جه ز چه
بر مسلمانان زیان انداز تو
کیسه و همیانها را کن دوتو
من درون خشت دیدم این قضا
که در آیینه عیان شد مر ترا
عاقل اول بیند آخر را بدل
اندر آخر بیند از دانش مقل
باز زاری کرد کای نیکوخصال
مر مرا در سر مزن در رو ممال
از من آن آمد که بودم ناسزا
ناسزایم را تو ده حسن الجزا
گفت تیری جست از شست ای پسر
نیست سنت کآید آن واپس به سر
لیک در خواهم ز نیکوداوری
تا که ایمان آن زمان با خود بری
چونک ایمان برده باشی زنده‌ای
چونک با ایمان روی پاینده‌ای
هم در آن دم حال بر خواجه بگشت
تا دلش شوریده و آوردند طشت
شورش مرگست نه هیضهٔ طعام
قی چه سودت دارد ای بدبخت خام
چار کس بردند تا سوی وثاق
ساق می‌مالید او بر پشت ساق
پند موسی نشنوی شوخی کنی
خویشتن بر تیغ پولادی زنی
شرم ناید تیغ را از جان تو
آن تست این ای برادر آن تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شنید اینها دوان شد تیز و تفت
بر در موسی کلیم الله رفت
هوش مصنوعی: وقتی او این سخنان را شنید، سریع و تند به سوی در موسی، پیامبر خدا، رفت.
رو همی‌مالید در خاک او ز بیم
که مرا فریاد رس زین ای کلیم
هوش مصنوعی: او از ترس اینکه کسی به فریادش برسد، به خاک او می‌مالد و خود را تسلیم می‌کند.
گفت رو بفروش خود را و بره
چونک استا گشته‌ای بر جه ز چه
هوش مصنوعی: گفت: به خودت نگاه کن و خود را به دیگران عرضه کن، چرا که تو اکنون به اندازه‌ای رسیده‌ای که باید از این موقعیت بهره‌برداری کنی.
بر مسلمانان زیان انداز تو
کیسه و همیانها را کن دوتو
هوش مصنوعی: اینان که کیسه و همیان دارند، با زیان و خسارت تو دچار می‌شوند؛ پس نگرانی آن‌ها را بیشتر کن.
من درون خشت دیدم این قضا
که در آیینه عیان شد مر ترا
هوش مصنوعی: من درون آجرها دیدم سرنوشت تو را که در آیینه به وضوح نمایان شد.
عاقل اول بیند آخر را بدل
اندر آخر بیند از دانش مقل
هوش مصنوعی: عاقل کسی است که از ابتدا به نتیجه و پایان کار توجه دارد، در حالی که فرد نادان تنها به ظاهر و شرایط فعلی نگاه می‌کند و از پیامدهای آینده بی‌خبر است.
باز زاری کرد کای نیکوخصال
مر مرا در سر مزن در رو ممال
هوش مصنوعی: پرنده‌ای دوباره ناله کرد و گفت: ای نیکوخصال، به من در دل نزن، به من لقب ممالت را مده.
از من آن آمد که بودم ناسزا
ناسزایم را تو ده حسن الجزا
هوش مصنوعی: من از آنچه که هستم، بدی‌ها و ناسزاهایی دارم، اما تو زیبایی‌ها و خوبی‌ها را به من عطا کن.
گفت تیری جست از شست ای پسر
نیست سنت کآید آن واپس به سر
هوش مصنوعی: پسر جان، گفتنی است که تیر از شست رها شده و به عقب برنمی‌گردد. این یعنی کارهایی که انجام می‌دهی، دیگر قابل برگشت نیستند.
لیک در خواهم ز نیکوداوری
تا که ایمان آن زمان با خود بری
هوش مصنوعی: اما می‌خواهم از نیکوکاران یاد بگیرم تا به آن زمان ایمانم را با خود داشته باشم.
چونک ایمان برده باشی زنده‌ای
چونک با ایمان روی پاینده‌ای
هوش مصنوعی: هرگاه که ایمان داشته باشی، زنده‌ و پایدار هستی.
هم در آن دم حال بر خواجه بگشت
تا دلش شوریده و آوردند طشت
هوش مصنوعی: در آن لحظه حالتی بر استاد عارض شد و دلش به شدت ناآرام گشت، بنابراین طشت را به نزد او آوردند.
شورش مرگست نه هیضهٔ طعام
قی چه سودت دارد ای بدبخت خام
هوش مصنوعی: مرگ یک انقلاب بزرگ است، نه تنها یک گرسنگی یا نیاز به غذا. پس ای بیچاره، این چه فایده‌ای برای تو دارد؟
چار کس بردند تا سوی وثاق
ساق می‌مالید او بر پشت ساق
هوش مصنوعی: چهار نفر را به سوی بند بردند، در حالی که او بر پشت ساق پا می‌کشید.
پند موسی نشنوی شوخی کنی
خویشتن بر تیغ پولادی زنی
هوش مصنوعی: اگر پند موسی را نمی‌شنوی و شوخی می‌کنی، خودت را به خطر می‌اندازی و بر تیغ تیز می‌زنی.
شرم ناید تیغ را از جان تو
آن تست این ای برادر آن تو
هوش مصنوعی: تیغ، از جان تو خجالت نمی‌کشد، برادر، زیرا این جان توست که حقیقتاً متعلق به توست.