گنجور

بخش ۱۵۳ - ربودن عقاب موزهٔ مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن

اندرین بودند کآواز صلا
مصطفی بشنید از سوی علا
خواست آبی و وضو را تازه کرد
دست و رو را شست او زان آب سرد
هر دو پا شست و به موزه کرد رای
موزه را بربود یک موزه‌ربای
دست سوی موزه برد آن خوش‌خطاب
موزه را بربود از دستش عقاب
موزه را اندر هوا برد او چو باد
پس نگون کرد و از آن ماری فتاد
در فتاد از موزه یک مار سیاه
زان عنایت شد عقابش نیکخواه
پس عقاب آن موزه را آورد باز
گفت هین بستان و رو سوی نماز
از ضرورت کردم این گستاخیی
من ز ادب دارم شکسته‌شاخیی
وای کو گستاخ پایی می‌نهد
بی ضرورت کش هوا فتوی دهد
پس رسولش شکر کرد و گفت ما
این جفا دیدیم و بود این خود وفا
موزه بربودی و من درهم شدم
تو غمم بردی و من در غم شدم
گرچه هر غیبی خدا ما را نمود
دل در آن لحظه به خود مشغول بود
گفت دور از تو که غفلت در تو رست
دیدنم آن غیب را هم عکس تست
مار در موزه ببینم بر هوا
نیست از من عکس تست ای مصطفی
عکس نورانی همه روشن بود
عکس ظلمانی همه گلخن بود
عکس عبدالله همه نوری بود
عکس بیگانه همه کوری بود
عکس هر کس را بدان ای جان ببین
پهلوی جنسی که خواهی می‌نشین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندرین بودند کآواز صلا
مصطفی بشنید از سوی علا
هوش مصنوعی: در اینجا کسانی بودند که ندا و الگوی پیامبر را از جانب خداوند شنیدند.
خواست آبی و وضو را تازه کرد
دست و رو را شست او زان آب سرد
هوش مصنوعی: علاقه‌مند بود که وضو بگیرد و دست و صورتش را بشوید، او از آبی سرد استفاده کرد.
هر دو پا شست و به موزه کرد رای
موزه را بربود یک موزه‌ربای
هوش مصنوعی: کسانی که پاهای خود را شستند و در کفش پوشیدند، از طرف کسی که موزه را دزدیده بود به دردسر افتادند.
دست سوی موزه برد آن خوش‌خطاب
موزه را بربود از دستش عقاب
هوش مصنوعی: زندانی زیبا به سمت موزه دست دراز کرد، اما عقابی که در آن‌جا بود، موزه را از دست او ربود.
موزه را اندر هوا برد او چو باد
پس نگون کرد و از آن ماری فتاد
هوش مصنوعی: او موزه را مانند باد به هوا برد و در نتیجه آن را به زمین انداخت و از آن ماری خارج شد.
در فتاد از موزه یک مار سیاه
زان عنایت شد عقابش نیکخواه
هوش مصنوعی: از موزه، یک مار سیاه به زمین افتاد و از آن کمک، عقابی به او یاری رساند.
پس عقاب آن موزه را آورد باز
گفت هین بستان و رو سوی نماز
هوش مصنوعی: عقاب آن چیز را آورد و گفت: اکنون آن را بگیر و به سمت نماز برو.
از ضرورت کردم این گستاخیی
من ز ادب دارم شکسته‌شاخیی
هوش مصنوعی: من به خاطر ضرورت و نیاز، این جسارت را انجام دادم، اگرچه به خاطر ادب دچار خجالت و ضعف شده‌ام.
وای کو گستاخ پایی می‌نهد
بی ضرورت کش هوا فتوی دهد
هوش مصنوعی: هراسانم از آن کسی که بدون نیاز و دلیل، پا به میدان می‌گذارد و به سادگی نظر می‌دهد.
پس رسولش شکر کرد و گفت ما
این جفا دیدیم و بود این خود وفا
هوش مصنوعی: پس رسول خدا سپاسگزار بود و گفت: ما این ظلم را تجربه کردیم و در واقع همین خود نشان از وفاداری است.
موزه بربودی و من درهم شدم
تو غمم بردی و من در غم شدم
هوش مصنوعی: از دست دادن تو باعث شد که من کاملاً دچار اضطراب و ناراحتی شوم، در حالی که تو از غم من رها شدی و بی‌دغدغه به مسیرت ادامه دادی.
گرچه هر غیبی خدا ما را نمود
دل در آن لحظه به خود مشغول بود
هوش مصنوعی: با وجود اینکه خداوند هر پنهانی را به ما نشان داد، اما دل ما در آن لحظه به چیز دیگری مشغول بود.
گفت دور از تو که غفلت در تو رست
دیدنم آن غیب را هم عکس تست
هوش مصنوعی: در غیاب تو، دوری از تو باعث می‌شود که غفلت در وجودم رشد کند و دیدن آنچه نامرئی است، تنها بازتابی از وجود توست.
مار در موزه ببینم بر هوا
نیست از من عکس تست ای مصطفی
هوش مصنوعی: من در موزه مار را می‌بینم، اما عکس من در آسمان نیست، بلکه تصویر توست، ای مصطفی.
عکس نورانی همه روشن بود
عکس ظلمانی همه گلخن بود
هوش مصنوعی: تصاویر درخشان همه روشنی و شادابی را به نمایش می‌گذاشتند، در حالی که تصاویر تاریک و زشت، نشان‌دهنده‌ی تنگناها و ناامیدی‌ها بودند.
عکس عبدالله همه نوری بود
عکس بیگانه همه کوری بود
هوش مصنوعی: عکس عبدالله همیشه پر از نور و زندگی بود، در حالی که عکس بیگانه تاریک و خالی از جاذبه بود.
عکس هر کس را بدان ای جان ببین
پهلوی جنسی که خواهی می‌نشین
هوش مصنوعی: ای جان، هر کسی را که می‌خواهی ببینی، در کنار آن فرد، به ویژگی‌هایش توجه کن و با دقت نگاهش کن.

حاشیه ها

1399/07/12 02:10
داریوش

چنین ادعائی که مولانا در این شعر میکند برای بشر مدرن زمانی باورکردنی میشود که سندیتی از آن در قرآن ویا احادیث و روایات در روایات بیابیم. ولی از این داستان ویا داستان قبل که طفل کافر شیرخواره با محمد رسول الله حرف میزند ! چنین استنباط میشود که مولانا در شعرمثنوی دست خود را باز گذاشته وبه سندیت موضوع کاری ندارد ودر واقع محمد مصطفی برای او یک شخصیت آشناست وانطور که او را حس میکند بیان میکند ونه آنطور که در اسلام توسط اهل علم ویا تاریخدانان پیامبر را با ذکر مدرک و سند شناسانده اند. بنابراین اینگونه اشعار مثنوی را باید بعنوان نظر شخصی مولوی نسبت به پیامبر دانست با حق برداشت آزاد. مسلما خواننده مولوی میداند که همین شیوه برداشتهای معنوی و الهامی شاعر از دیگر پیامبران الهی مثل موسی و عیسی هم بکرات در اشعار مثنوی معنوی بکار گرفته شده اند مثلا در شعر موسی و شبان. آن قصه تا جایی که ما اطلاع داریم در قرآن نیست و برداشت معنوی مولانا از شخصیت موسی هست که آن قصه را برای ذکر یک مفهوم معنوی بکار گرفته است. اینکه تا جه اندازه مولانا در قرن هفتم هجری مجاز است در شخصیت محمد ص که ممدوح مسلمانان هست وسنتش اسوه حسنه مسلمانان بدلخواه خود دستکاری کند و برداشتهای متفاوت خود و باصطلاح دیدگاه شخصی خود را بدون توجه به نظر تاریخدانان ومتشرعین دیگر در قالب شعر بیان کند بحث دیگریست. بهر حال شاعر در مثنوی معنوی محمد ص را همانند موسی و عیسی و پیامبران دیگر در زمره آشنایان خود درآورده وبا زبان حال با آنها به گفتگو درآمده ودر این راه تفاوتی هم بین بزرگان و پیامبران قائل نشده است. این دیدگاه مولوی برای مسلمان ایرانی امروز قابل تامل است . زیرا که امروزه هرگونه برداشت شخصی از اسلام صدر و خصوصا دخل و تصرف و قصه سازی حول محور شخصیت محمد ص کمابیش ممنوع اعلام شده و حتی پیگرد قانونی دارد . نمونه بارز آن داستان سلمان رشدی بود که با حکم ارتداد روح الله خمینی مواجه شد. !

1399/11/21 11:01
مینا افسانه آبادی

بشر مدرن امروزی،می‌داند که واژه به واژه آثار عظیم مولانا،بی‌هیچ شکی سندیت کامل با قران واحادیث وروایات دارد نقص در ما خوانندگان و منتقدین است که قادر به کشف و بررسی تمام و کمال اسناد نیستیم و نخواهیم بود.اما اگر ذره‌ای از زلالی مولانا نوشیده باشیم می دانیم این داستان منطبق بر داستان نجات پیامبر به وسیله‌ی تار عنکبوتی است ودر اینجا عقابی که کفش وی را می‌دزد و پیامبر از مار مصون می ماند وعقاب به طعمه خود می‌رسد.مولوی فقیه ومجتهد وعارف وفیلسوف و دانشمند سترگی است که به پیروی از قرآن معارف دینی و آسمانی را در عرصه تخیل وتمثیل ودر قالب داستان برای درک وفهم همگانی به تصویر کشیده است.امام و مقام رهبری و ولایت مرید مولوی هستند وخواهند بود تا ابد.

1403/01/10 02:04
کوروش

عکس هر کس را بدان ای جان ببین

 

پهلوی جنسی که خواهی می‌نشین

یعنی چه ؟

 

 

 

1403/01/13 18:04
رضا از کرمان

سلام

 عزیزم ابیات قبلی اشاره به اصطلاحا هاله نوری افراد میکنه میفرماید انعکاس اشخاص عارف و وارسته روشن وزیباست وانعکاس ویا به عبارتی هاله افراد سیاه دل همچون دل ایشان سیاه وظلمانی است کوری کنایه از تاریکی است پس عکس یا همان انعکاس یا بقول ایشان عکس بندگان خدا روشن وافراد بیگانه با خدا تاریک است پس ای جان من انعکاس ونور افراد را ببین وتشخیص بده وبا همجنس خود مصاحبت کن 

شاد باشی