گنجور

بخش ۱۵۲ - آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسی‌وار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم

هم از آن ده یک زنی از کافران
سوی پیغامبر دوان شد ز امتحان
پیش پیغامبر در آمد با خمار
کودکی دو ماه زن را بر کنار
گفت کودک سلم الله علیک
یا رسول الله قد جئنا الیک
مادرش از خشم گفتش هی خموش
کیت افکند این شهادت را بگوش
این کیت آموخت ای طفل صغیر
که زبانت گشت در طفلی جریر
گفت حق آموخت آنگه جبرئیل
در بیان با جبرئیلم من رسیل
گفت کو گفتا که بالای سرت
می‌نبینی کن به بالا منظرت
ایستاده بر سر تو جبرئیل
مر مرا گشته به صد گونه دلیل
گفت می‌بینی تو گفتا که بلی
بر سرت تابان چو بدری کاملی
می‌بیاموزد مرا وصف رسول
زان علوم می‌رهاند زین سفول
پس رسولش گفت ای طفل رضیع
چیست نامت باز گو و شو مطیع
گفت نامم پیش حق عبدالعزیز
عبد عزی پیش این یک مشت حیز
من ز عزی پاک و بیزار و بری
حق آنک دادت این پیغامبری
کودک دو ماهه همچون ماه بدر
درس بالغ گفته چون اصحاب صدر
پس حنوط آن دم ز جنت در رسید
تا دماغ طفل و مادر بو کشید
هر دو می‌گفتند کز خوف سقوط
جان سپردن به برین بوی حنوط
آن کسی را کش معرف حق بود
جامد و نامیش صد صدق زند
آنکسی را کش خدا حافظ بود
مرغ و ماهی مر ورا حارس شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هم از آن ده یک زنی از کافران
سوی پیغامبر دوان شد ز امتحان
هوش مصنوعی: از آن ده نفر، یک زن از کافران به سمت پیامبر در حال دویدن بود تا از آزمایش رد شود.
پیش پیغامبر در آمد با خمار
کودکی دو ماه زن را بر کنار
هوش مصنوعی: در برابر پیامبر، زنی با خمار و کودک دو ماهه‌اش حاضر شد و در کنارش ایستاده بود.
گفت کودک سلم الله علیک
یا رسول الله قد جئنا الیک
هوش مصنوعی: کودک گفت: خداوند تو را حفظ کند، ای پیامبر خدا، ما به سوی تو آمده‌ایم.
مادرش از خشم گفتش هی خموش
کیت افکند این شهادت را بگوش
هوش مصنوعی: مادرش از خشم گفت که ساکت باشد و نگوید چه چیزی را شنید.
این کیت آموخت ای طفل صغیر
که زبانت گشت در طفلی جریر
هوش مصنوعی: این گفته به تو آموزش می‌دهد، ای کودک کوچک، که زبان تو در دوران کودکی به سخنان جریر آشنا شده است.
گفت حق آموخت آنگه جبرئیل
در بیان با جبرئیلم من رسیل
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که خداوند علم و حقایق را به جبرئیل آموزش داده است و جبرئیل این دانش را به پیامبر (رسول) منتقل کرده است. به عبارتی، جبرئیل به عنوان یک واسطه، آموخته‌های الهی را به پیامبر می‌رساند.
گفت کو گفتا که بالای سرت
می‌نبینی کن به بالا منظرت
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو می‌گوید که بالای سرت را نمی‌بینی، به او بگو که به بالای سرت نگاه کند تا منظره‌ای را که در بالاست، ببیند.
ایستاده بر سر تو جبرئیل
مر مرا گشته به صد گونه دلیل
هوش مصنوعی: موجودی مانند جبرئیل بر سر تو ایستاده و من به دلایلی متعدد و مختلف به تو توجه کرده‌ام.
گفت می‌بینی تو گفتا که بلی
بر سرت تابان چو بدری کاملی
هوش مصنوعی: او گفت آیا می‌بینی، و او پاسخ داد که بله، بر سرت مانند خورشید درخشان و کامل است.
می‌بیاموزد مرا وصف رسول
زان علوم می‌رهاند زین سفول
هوش مصنوعی: مرا به بیان صفات پیامبر آگاه می‌کند و از دانش‌هایی که دارد، در برابر چیزهای پست نجات می‌دهد.
پس رسولش گفت ای طفل رضیع
چیست نامت باز گو و شو مطیع
هوش مصنوعی: پیامبر به کودک نوزاد گفت: ای بچه، نامت چیست؟ بگو و مطیع باش.
گفت نامم پیش حق عبدالعزیز
عبد عزی پیش این یک مشت حیز
هوش مصنوعی: در اینجا فردی به پروردگارش می‌گوید که نامش "عبدالعزیز" است، که به معنای بنده عزت است. اما در برابر این نام بزرگ، خود را همچون یک انسان معمولی و حقیر می‌بیند و به تنگنا و ناتوانی خود اعتراف می‌کند. در واقع او به این نکته اشاره دارد که هرچقدر نامش با عزت باشد، باز هم در مقام عبودیت و نیاز به خداوند قرار دارد.
من ز عزی پاک و بیزار و بری
حق آنک دادت این پیغامبری
هوش مصنوعی: من از عزی که نماد شرک و خرافات است، پاک و دور هستم و به همین خاطر حق آن را دارم که پیامبری به تو برسانم.
کودک دو ماهه همچون ماه بدر
درس بالغ گفته چون اصحاب صدر
هوش مصنوعی: کودک دو ماهه مانند ماه کامل زیباست و سخنانی می‌گوید که شبیه به حرف‌های بزرگ‌ترهاست.
پس حنوط آن دم ز جنت در رسید
تا دماغ طفل و مادر بو کشید
هوش مصنوعی: در آن لحظه، رایحه‌ای خوش از بهشت به مشام مادر و کودک رسید.
هر دو می‌گفتند کز خوف سقوط
جان سپردن به برین بوی حنوط
هوش مصنوعی: هر دو می‌گفتند که از ترس سقوط، جان خود را به خاطر این بوی خوشی که مانند عطر است، فدای می‌کنند.
آن کسی را کش معرف حق بود
جامد و نامیش صد صدق زند
هوش مصنوعی: کسی که شناخت واقعی از حقیقت دارد، به خوبی و با اطمینان کامل سخن می‌گوید و از طریق صداقت، خود را اثبات می‌کند.
آنکسی را کش خدا حافظ بود
مرغ و ماهی مر ورا حارس شود
هوش مصنوعی: هر که را خداوند نگه‌دار باشد، پرنده و ماهی نیز او را محافظت خواهند کرد.

حاشیه ها

1395/02/16 17:05
رضا

می‌بیاموزد مرا وصف رسول
زان علومم می رهاند زیئ فسول

1395/02/16 17:05
رضا

می‌بیاموزد مرا وصف رسول
زان علومم می رهاند زین فسول

1395/02/17 02:05
nabavar

جل الخالق
به حق چیزهای نشنیده

1403/01/10 01:04
کوروش

هر دو می‌گفتند کز خوف سقوط

 

جان سپردن به برین بوی حنوط

 

یعنی چه 

 

 

 

1403/01/13 18:04
رضا از کرمان

کوروش جان نمیدونم داستان را گرفتی یانه مجبورم توضیحی بدم ببخشید یکی از زنان کافر با فرزند خردسالش نزد حضرت رسول رفتند تا صدق دعوی ایشان را محک بزند اسم کودک عبدالعزی بود که کودک به حرف آمده ودر پاسخ رسول اکرم میگوید من عبدالعزیز هستم  و به اتفاق مادرش ایمان می آورند ،عزی نام یکی از بتهای اعراب جاهلیت بوده در آن لحضه شمیم عطری بهشتی همه جا را فرا میگیرد حالا معنی بیت  مورد سوال شما:

دراون لحضه مادر وفرزند گفتند اگر برای این رایحه جان بدهیم بهتره تا آنکه این بوی دل انگیز از بهشت برسه وزایل نشه 

در آخر هم هرکس که معرف او حضرت حق باشه تمام جمادات ونباتات اون رو تصدیق میکنن و هرآنکس که خدا حافظش باشه حتی مرغان وماهیان (کنایه از کاینات) نیز نگهبان وحارس اویند .

خدا نگهدار وحافظت باشه شاد باشی

1403/01/14 08:04
رضا از کرمان

سلام  

  اگر چون بنده به این موضوع یقین داشته باشید که اشعار مولانا از روی تفنن وسرگرمی بر زبانش جاری نشده پس به تبع آن نمیتوانند کلمات بدون در نظر گرفتن معنا ومنظوری خاص از سوی ایشان بکار گرفته شده باشند خاصیت اشعار مولانا بگونه ای است که باهربارخواندن دریچه ای نو در برابر دیدگان آدمی میگشاید وآدمی را متوجه معنایی نو مینماید شاید از پاسخ بنده،همچون خودم راضی نباشید دلیل آن هم باز نشدن معنای حنوط وسقوط در بیت 16 است که مورد سوال آقا کوروش بوده 

حنوط در لغت عبارت است از ماده ای خوشبو مانند کافور که  مردگان را با آن غسل واحیاناً مومیایی مینمایند ولی چرا حنوط در مقابل سقوط  چرا از ماده معطر دیگری نام نبرده  در حکایت داریم که طفل بقول مولانا رضیع به رسالت رسول اکرم همچون اصحاب صدر اسلام ایمان می آورد قطعا در دیدگاه عرب جاهلی یا بقول متن شعر مشت حیز( مشت حیز کنایه از آن کافران میتونه باشه)عبدالعزی به مراتب دارای منزلتی بالاتر از عبدالعزیز است پس قبول داریم که با ایمان آوردن ،آن طفل در نزد عامه تنزیل درجه پیدا کرده است یا همان سقوط  دقیقا مانند اصحاب صدر زمانی که مثلا ابوبکر صدیق یا هریک از صحابه به رسالت رسول اکرم معترف گردیدند تمامی اموال خود را مصروف این ایمان خود کردند ومجبور به هجرت ،شکنجه وسایر بلایا شدند وازآن مرتبه اجتماعی به نوعی سقوط کردند (البته از دیدگاه عرب جاهلی وگرنه داشتن ثروت منافاتی با ایمان نداره )منظور اینه که دیگه اون مکنت  گذشته هرگزمرکز توجه ایشان نبود دیگه بر داشته ونداشته غم نمیخورد  در اینجا مولانا ما را متوجه این قضیه مینماید که ایمان واقعی یعنی گذشتن از تمام هستی موهومی ،نام ونشان ومنصب  اموال و هرچه که در تصوره  ، ودر عوض عشق ورزی با حقیقت مطلق جایگزین میشه ودر پیش حق بنده عزیز خواهی بود   دیگر تو عبدالعزی نیستی دیگر عبد العزی در مقابل عبدالعزیز بجز نامی حیز (مخنث)  وپست نیست  باید از تمامی هستی ومنیت خودت بگذری تا مومن گردی وزمانی که از خودت اصطلاحاً مردی آنگاه حنوط میرسد هیچ انسان زنده ای به خود کافور نمیمالد آنگاه که مرد نیاز به کافور وحنوط دارد  وآن دو میگفتند که ما از سقوط وتنزیل درجه ترس داشتیم ولی اکنون حاضریم بمیریم  تا این مردن ما باعث بشه که از شمیم حنوط  بهشتی بهره مند گردیم بقول رسول اکرم موتو قبل ان تموتو 

 شاد باشی امیدوارم حق مطلب را ادا کرده باشم  .

1403/02/29 08:04
رضا از کرمان

 مدیریت محترم سلام

 

علوم وزن بیت را مخدوش کرده علومم صحیح است لطفا اصلاح فرمایید .

  شاد باشید

1403/11/21 21:01
امین

درود بر شما

در یکی از نسخ مکتوبی که بنده دیدم، علوم نیست

بلکه عُلُو هست

زان عُلُوّم می‌رهاند زین سفول