گنجور

بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه به استدعاء حاجت آفرید‌؛ خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد؛ کی ‌«امن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ اضطرار‌، گواه استحقاق است

آن نیاز مریمی بوده‌ست و درد
که چنان طفلی سخن آغاز کرد
جزو او بی او برای او بگفت
جزو جزوت گفت دارد در نهفت
دست و پا شاهد شوندت ای رهی
منکری را چند دست و پا نهی
ور نباشی مستحق شرح و گفت
ناطقهٔ ناطق ترا دید و بخفت
هر‌چه رویید از پی محتاج رُست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
حق تعالی گر سماوات آفرید
از برای دفع حاجات آفرید
هر کجا دردی‌، دوا آنجا رود
هر کجا فقری‌، نوا آنجا رود
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتی‌ست‌، آب آنجا رود
آب کم جو‌، تشنگی آور به‌دست
تا بجوشد آب از بالا و پست
تا نزاید طفلک ِ نازک‌گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او‌؟
رو بدین بالا و پستی‌ها بدو
تا شوی تشنه و حرارت را گرو
بعد از آن از بانگ زنبور هوا
بانگ آب جو بنوشی ای کیا
حاجت تو کم نباشد از حشیش
آب را گیری سوی او می‌کشیش
گوش گیری آب را تو می‌کشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
زرع جان را که‌ش جواهر مضمر‌ست
ابر رحمت پر ز آب کوثر‌ست
تا ‌«سقاهم ربهم‌» آید خطاب
تشنه باش‌، الله اعلم بالصواب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن نیاز مریمی بوده‌ست و درد
که چنان طفلی سخن آغاز کرد
آن‌چیزی که باعث شد طفلی به سخن‌گفتن بیاید، درد و نیاز مریمی بوده‌است.
جزو او بی او برای او بگفت
جزو جزوت گفت دارد در نهفت
جزو او بدون او برای او سخن‌گفت؛ تو نیز جزو جزوت سخن می‌گوید که پنهان است.
دست و پا شاهد شوندت ای رهی
منکری را چند دست و پا نهی
ای دوست، در روز قیامت دست و پا و جزو جزوت شهادت می‌دهند؛ منکری را چند دست و پا نهی؟ (دست و پا نهادن اصطلاح است؛ مصرع : «تا دست و پا نهاد دو زلف تو کفر را» از دیوان شمس است.)
ور نباشی مستحق شرح و گفت
ناطقهٔ ناطق ترا دید و بخفت
اگر شایستهٔ سخن و گفت‌وگو نباشی، سخن‌ران و گوینده به تو نگاه کرد و خاموش شد.
هر‌چه رویید از پی محتاج رُست
تا بیابد طالبی چیزی که جست
هر گیاهی که رویید برای نیاز و احتیاجی رویید‌، تا جوینده‌ای بیابد چیزی را که می‌جوید.
حق تعالی گر سماوات آفرید
از برای دفع حاجات آفرید
هوش مصنوعی: خداوند آسمان‌ها را خلق کرد تا نیازهای ضروری مخلوقات را برآورده سازد.
هر کجا دردی‌، دوا آنجا رود
هر کجا فقری‌، نوا آنجا رود
هر کجا که مشکلی وجود داشته باشد، تلاش برای حل آن مشکل شکل می‌گیرد و هر کجا که کسی دچار فقر یا کمبود باشد، روزی و غذا آنجا می‌رود.
هر کجا مشکل جواب آنجا رود
هر کجا کشتی‌ست‌، آب آنجا رود
هر جا که مشکل و سؤال وجود داشته باشد، حل آن مشکل و پاسخ نیز همان‌جا می‌رود و هر جایی که کشتی باشد، آب به سمت آنجا سرازیر می‌شود.
آب کم جو‌، تشنگی آور به‌دست
تا بجوشد آب از بالا و پست
به دنبال آب نگرد بلکه تشنگی به‌دست بیاور تا آب از بالا و پایین و از آسمان و از زمین به‌سوی تو بیاید.
تا نزاید طفلک ِ نازک‌گلو
کی روان گردد ز پستان شیر او‌؟
تا طفل شیر‌خواره و نازک‌گلو متولد نشود؛ کی شیر در پستان روان می‌شود؟
رو بدین بالا و پستی‌ها بدو
تا شوی تشنه و حرارت را گرو
هوش مصنوعی: به این تغییرات در زندگی توجه کن و از آن‌ها بیاموز، تا احساس نیاز و اشتیاقی در درونت ایجاد شود.
بعد از آن از بانگ زنبور هوا
بانگ آب جو بنوشی ای کیا
هوش مصنوعی: پس از آنکه صدای زنبور را شنیدی، صدای آب را بشنوی و از آن بنوشی، ای کیای بزرگ.
حاجت تو کم نباشد از حشیش
آب را گیری سوی او می‌کشیش
نیاز تو کمتر از نیاز گیاه نیست؛ که آب را به‌سوی گیاهان می‌بری.
گوش گیری آب را تو می‌کشی
سوی زرع خشک تا یابد خوشی
هوش مصنوعی: برای زراعت خشک، آب را به سمت آن می‌آوری تا به خوشحالی و باروری برسد.
زرع جان را که‌ش جواهر مضمر‌ست
ابر رحمت پر ز آب کوثر‌ست
کشتزار جان آدمی که جواهر و گوهرهای پنهان دارد، ابر بخشش و رحمت الهی برای آن آب‌هایی گوارا دارد.
تا ‌«سقاهم ربهم‌» آید خطاب
تشنه باش‌، الله اعلم بالصواب
تا «خدای‌شان آنها را شرابی پاک بنوشاند» خطاب گردد، تشنه باش الله اعلم بالصواب (مصرع اول اشاره است به آیه ۲۱ سوره انسان؛ وسقاهم ربهم شرابا طهورا ‌)

خوانش ها

بخش ۱۵۱ - بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه به استدعاء حاجت آفرید‌؛ خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد؛ کی ‌«امن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ اضطرار‌، گواه استحقاق است به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1392/09/22 15:11
احمد رضا

امید است که زودمان دستگیری کند و سقایی کند به کرمش.... پیش از آنکه تشنگی از پایمان در آورد......
مست مستم ساقیا دستم بگیر / تا نیفتادم ز پا دستم بگیر

1404/05/12 16:08
کتایون کانونی

بعد از ۱۱ سال از متنی که شما نوشتید  از پا افتاده ایم و هنوز دستگیری مان نکرده قربان کرمش

1398/12/27 23:02
امین

انسان تا زمانی که احساس نیاز نکند رحمت الهی بر او نازل نمی‌شود پس باید انسان اول خود را بشکند و خاکی شود تا افلاک برسد

1399/10/06 01:01
محمد رضا خدایاری

تشنگان گرآب جویند از جهان
آب هم جوید به عالم تشنگان

1399/11/24 17:01
تشنه

درود
با توجه به ابیات قبل از این مصرع که
هرکجا کشتیست آب آنجا رود
دقیقا منظورش چیه؟
یعنی آب میگرده کشتی رو پیدا میکنه؟
یا آب را باید جایی جست که کشتی هست؟
ممنونم

1401/09/29 12:11
نادر دارکنار

درود بر شما.منظور زراعت هست منظور ایمان و توکل هست به خداوند نیاز به درک عمیق هست

یعنی همون که میگیم خداوند می گوید از تو حرکت از من برکت

 

1401/09/07 18:12
انور بایرام

منظور اشاره به جریان حضررت نوح هست که الله پاک دستور داد کشتی درست کن اون ظرف نیاز رو بساز من خودم آب رو میارم طبق قانون کیهانی/ما فقط باید بلد بشیم خواسته و نیاز داشته باشیم بقیه.ش رو کاینات انجام میدهد اصلا اینکه چطوری انجام میشه به ما ربطی نداره

 

 

1403/01/10 01:04
کوروش

خرافات

1403/04/01 13:07
علیرضا محمدزاده

بخواه تا به تو داده شود در عین آرامش کوتاه مدتی که می‌دهد عقیده‌ای مهلک است!

به امید از میان رفتن خرافات از ایرانمان

1404/08/21 17:11
Tommy

خب دوست عزیز ، باید اشاره کنم وقتی در زندگی یک درد و رنج و مشکل هست ما به اون توجه میکنیم و انرژی میزاریم روی اون تا آن مشکل را حل کنیم اما این جا اشاره به این داره که باید دلیل اون مشکل را ببینی واقعیت زندگی و دردت رو ببینی تا متوجه بشی باید تشنگی بیشتری رو طلب کنی تا عملی کامل صورت بگیره و مشکل رو در درونت حل کنی نه تنها در بیرون و حتی به کلی حل بشه نه تنها یک غم کوچک را که امکان دوباره بازگشتش نباشه

1399/12/24 15:02
فهیمه هستم

در مصرع "هر کجا کشتی است " منظور کشتزار هست

1403/08/01 12:11
کوروش

سپاسگزارم

1399/12/02 21:03
تشنه

یعنی آب بصورت هوشمند عمل میکنه؟
معمولا میگن هر جا اب هست آبادی هست
من اینو نفهمیدم
اب که دنبال کشت نمیره
هر جا اب هست کشت شکل میگیره

1400/01/25 23:03
محمد

در مصرع "هر کجا کشتیست اب انجا رود" میتونه منظورش کشتی نوح هم باشه

1400/03/31 09:05
هادی

منظور این است که دهقان (کشاورز) آب را به کشتزاری میبرد که تشنه باشد .

طبیب دارو را نزد کسی میبرد که دردمند است .

پس تو هم دنبال آب نرو تشنگی به دست آور تا ببینی که چگونه آب را نزد تو خواهند آورد .

1400/04/24 17:06
پگاه

دوستان این چه تفسیره انجام میدید 

این شعر در مورد نیاز و دریافته حقیقت شعر اینه که شما فقط برای درخواست به جهان امدید و اجابت کار شما نیست 

بیت هرکجا کشتیست آب آنجا رود اشاره به کشتی سازی نوح روی کوه داره که جایی کشتی رو ساخت که آب تا اونجا رفت 

1401/02/29 00:04
ناپیدا

... آب کم جو تشنگی آور به دست ... 

در جستجوی حقیقت بودن ؟

بالا و پست هم همان باطن انسانی ست که در جستجو حقیقت است و البته آن کس که این `تشنگی` را تاب آورده ! . 

 

آن گدا گوید خدا از بهر نان 

شرف می‌فرمود خدا از عین جان 

...

عشق از اول چرا خونین بود 

تا گریزد آن که بیرونی بود 

1401/02/29 00:04
ناپیدا

ارتباط بین بیت ۶ و سه بیت بعدی بسیار شگفت آور است ! :

همیشه فکر میکنیم که خدا یک نور بسیار بزرگ است ! بزرگتر از پرتو خورشید آشکار تر از نور و پرتو و امواج آن ! جایی در آسمان ... جایی فراتر از آسمان و باز هم میدانیم همین جاست هم آنجا هم در پوچی و ... این توصیف خیلی ادامه دارد .و اصلا شاید همین که در بالای سر ما ناظر است هم بی مورد نباشد ؟! که درهای رحمات الهی در بیکران است ! جایی که نظاره گر همه باشد !؟ آن چیز مرکزش کجاست باز نمیدانم !!... ؛از برای دفع حاجات آفرید ... ، و بعد دو بیت بعدی که اگر فقری باشد صدای آن بالاخره بلند شده و بندگانی خیر هستند که لطفی و خیری و نیکی کنند ، اگر دردی باشد این حاجات و دعاها برای شفا بیماری نیز به سوی درگاه تجلی خواهد رفت  مشکلی اگر باشد با همت و تلاش و کمک خواستن از یاری کننده همگان حل خواهد شد اما مصراع دوم : هر کجا کشتیست آب آنجا رود ... چه استعاره بزرگی ست !

کشتی گویی همان فرشته زمینی ست ... انسانی پاک ...این روزها مثالش کم است !آب همان حقیقت است ... 

1401/03/11 02:06
امید وکیل

صدها کتاب لازم است برای شرح و تفسیرِ «آب کم جو تشنگی آور به دست.»

یالعجب!

1402/01/01 07:04
اختیار بخشی

سلام. حضرت مولانا در  آب کم جو تشنگی آور به دست اشاره دارد به مقام فقر و فنا که بالاترین مقام عرفان است. یعنی تا زمانی که به فقر حقیقی نرسید نور الله بر شما تجلی نمی کند مضمون بیت اشاره به محتوای حدیث قرب نوافل هم دارد. بالاترین درجه عرفان آن است که در مقام فقر محو شوی و خدا در وجودت تجلی کند. تشنگی همان فقر است. اولیا الله بر پایه فقرشان درجه بندی می شوند و حضرت ختمی مرتبت بالاترین مقام فقر را دارد به طوری که مظهر فقر است. 

1403/01/10 01:04
کوروش

زرع جان را کش جواهر مضمرست

 

ابر رحمت پر ز آب کوثرست

 

یعنی چه ؟

 

 

1403/01/14 10:04
رضا از کرمان

سلام 

بنظر می آید مقصود از جواهر فلزات گرانبها نیست بلکه شاید اشاره به جواهر خمسه دارد که در فلسفه عبارتند از وجود،عقل،نفس،هیولی و صورت  و همچنین تعبیری از جوهره انسانی یا همان روح خدایی میتواند محتمل باشد.

1403/08/01 12:11
کوروش

پس منظور از ابر رحمت چیه

1404/05/12 16:08
کتایون کانونی

این شعر اگر فقط به خود شناسی ربط داشته باشه و اینکه ما باید دنبال جواب نباشیم و دنبال سوال کردن باشیم تا جوابهای اینکه که هستیم و چه هستیم به پاسخ میرسیم درسته ولی اگر منظور این باشی که هر جا فقر زیاد باشه دارایی به اون سمت میره یا کشتی باید باشه تا اب به اون سو بره یا گیاه اب رو بطرف خودش میکشه درست نیست پس چرا اینهمه گرسنه در جهان وجود داره که از گرسنگی میمیرند و خیلی هاشون بچه اند