برگردان به زبان ساده
کر اَمَل را دان که مرگ ما شنید
مرگ خود نشنید و نقل خود ندید
هوش مصنوعی: آرزو کن که مرگ ما را بشنود، اما مرگ خودش را نشنود و داستان خود را نبیند.
حرص نابیناست بیند مو بهمو
عیب خلقان و بگوید کو بهکو
هوش مصنوعی: حرص و طمع انسان راکور میکند و فقط به عیوب دیگران دقت میکند و دائم آنها را زیر ذرهبین میگذارد.
عیب خود یک ذره چشم کور او
مینبیند گرچه هست او عیبجو
هوش مصنوعی: انسانی که عیبهای دیگران را میبیند، خود را با دقت بررسی نمیکند و گاهی اوقات حتی یک نقص کوچک در خود را هم درک نمیکند، هرچند همیشه به دنبال عیبها در دیگران است.
عور میترسد که دامانش بُرند
دامن مرد برهنه چون درند
هوش مصنوعی: عور نگران است که دامنش پاره شود، همانطور که دامن مرد برهنه در برخورد با درندگان آسیب میبیند.
مَرد دنیا مفلس است و ترسناک
هیچ او را نیست، از دزدانش باک
هوش مصنوعی: مردان دنیای امروز فقیر و نگران هستند، اما از هیچ چیز نمیترسند و از دزدان هم هراسی ندارند.
او برهنه آمد و عریان رود
وز غم دزدش جگر خون میشود
هوش مصنوعی: او بدون هیچ پوششی آمده و از رنجی که باعث غمش شده، دلش به شدت درد میکند.
وقت مرگش که بود صد نوحه بیش
خنده آید جانش را زین ترس خویش
هوش مصنوعی: در لحظهای که او میمیرد، به جای گریه و زاری، صدای خندهاش بلند میشود و این خنده به خاطر ترسی است که از خودش دارد.
آن زمان داند غنی کش نیست زر
هم ذکی داند که او بُد بیهنر
هوش مصنوعی: انسان ثروتمند درک میکند که طلا نیز همیشه او را قدرتمند نمیکند، و کسی که درک و هنر ندارد، به درد نمیخورد، حتی اگر ثروت داشته باشد.
چون کنارِ کودکی پُر از سفال
کو بر آن لرزان بود چون ربِ مال
هوش مصنوعی: کنار کودک، تکههای سفال به حدی لرزان است که به نظر میآید مانند چیزی باارزش و گرانبها در حال حرکت است.
گر ستانی پارهای گریان شود
پاره گر بازش دهی خندان شود
هوش مصنوعی: اگر بخشی از دل کسی را بگیری، او ناراحت و گریان میشود؛ اما اگر دوباره آن را به او برگردانی، خوشحال و خندان خواهد شد.
چون نباشد طفل را دانش دِثار
گریه و خندهش ندارد اعتبار
هوش مصنوعی: وقتی که کودک علم و آگاهی نداشته باشد، نه اشک و نه خندهاش ارزش و اعتباری دارد.
محتشم چون عاریت را مِلک دید
پس بر آن مال دروغین میطپید
هوش مصنوعی: محتشم وقتی دید که چیزی که به او تعلق ندارد به عنوان مالکیتش جلوهگر است، به خاطر آن دارایی نامعتبر به شدت ناراحت و دچار تشویش شد.
خواب میبیند که او را هست مال
ترسد از دزدی که برباید جوال
هوش مصنوعی: در خواب احساس میکند که دارای riches زیادی است و از این میترسد که دزدی آن را برباید.
چون ز خوابش بر جهاند گوشکش
پس ز ترس خویش تسخر آیدش
هوش مصنوعی: وقتی از خواب بیدار میشود و به دنیای اطرافش توجه میکند، از ترس خود شروع به سخره گرفتن میکند.
همچنان لرزانی این عالِمان
که بودشان عقل و علم این جهان
هوش مصنوعی: این عالمان همواره در حال تردید و لرز هستند، با اینکه عقل و علمشان در این دنیا بسیار است.
از پی این عاقلان ذو فنون
گفت ایزد در نُبی، لا یعلمون
هوش مصنوعی: در پی عاقلان و صاحبنظران، خداوند در کتاب مقدس میفرماید که آنها چیزی نمیدانند.
هر یکی ترسان ز دزدیِ کسی
خویشتن را علم پندارد بسی
هوش مصنوعی: هر کس از دزدی یا خیانت دیگران نگران است، تصور میکند که خود او در نظر دیگران بسیار باهوش و داناتر از آن چیزی است که هست.
گوید او که روزگارم میبرند
خود ندارد روزگار سودمند
هوش مصنوعی: او میگوید که روزگارش را به سختی میگذرانند و خود دوران خوبی ندارد.
گوید از کارم بر آوردند خلق
غرق بیکاریست جانش تابه حلق
هوش مصنوعی: او میگوید که مردم از کار او خبر ندارند و به خاطر بیکاری، جانش به شدت در خطر است.
عور ترسان که منم دامن کشان
چون رهانم دامن از چنگالشان
هوش مصنوعی: من به شدت در حال فرار از آنها هستم، گویی که چیزی سخت مرا میترساند و مجبورم که دامنم را از دست آنها برهانم.
صد هزاران فضل داند از علوم
جان خود را مینداند آن ظَلوم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی ممکن است دانش و مهارتهای زیادی در زمینههای مختلف داشته باشد، اما درک و شناختی از وضعیت واقعی خود و ذات وجودیش ندارد. به عبارتی، او با وجود دانش و فضائلش در دنیای خارجی، از درون و حقیقت وجود خود غافل است.
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری
هوش مصنوعی: او میداند ویژگی هر چیزی را، اما برای بیان خودش مانند خری عمل میکند.
که همیدانم یجوز و لایجوز
خود ندانی تو یجوزی یا عجوز
هوش مصنوعی: من میدانم که چه کارهایی درست و چه کارهایی نادرست است، اما تو خود نمیدانی که آیا این کار برای تو درست است یا خیر.
این روا و آن ناروا دانی ولیک
تو روا یا ناروایی بین تو نیک
هوش مصنوعی: تو میدانی چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است، اما آنچه که از نظر تو درست یا نادرست به نظر میرسد، بستگی به نگاه تو دارد.
قیمت هر کاله میدانی که چیست
قیمت خود را ندانی احمقیست
هوش مصنوعی: میدانی قیمت هر چیزی چقدر است، اما اگر ندانستی که خودت چقدر ارزش داری، احمق هستی.
سعدها و نحسها دانستهای
ننگری سعدی تو یا ناشستهای
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در زندگی، خوشبختیها و بدبختیها را باید شناخت و از آنها آگاه بود. تو یا از آنها به خوبی آگاه هستی و یا به نوعی نسبت به آنها بیتوجهی کردهای.
جان جمله علمها اینست این
که بدانی من کیم در یوم دین
هوش مصنوعی: تمام علمها به این نکته خلاصه میشود که بدانی من چه کسی هستم در روز جزا.
آن اصول دین بدانستی ولیک
بنگر اندر اصل خود گر هست نیک
هوش مصنوعی: تو با اصول دین آشنا هستی، اما به ریشه و اصل خود نگاه کن که آیا خوب هستی یا نه.
از اصولَینَت اصول خویش به
که بدانی اصل خود ای مرد مِه
هوش مصنوعی: ای مرد بزرگ، بهتر است که بدانید از کدام ریشه و اصل خود آمدهاید، تا بتوانید اصول و پایههای خود را بهتر بشناسید.
حاشیه ها
بنام خدا
ابیات آخر این بخش به خوبی میرساند که آدمی چگونه ازخود غافل وبه چیزهای دیگر مشغولست
صدهزاران فضل داند از علوم
جان خود را می نداند آن ظلوم
داند او خاصیت هر جوهری
در بیان جوهر خود چون خری!
وبعد میگوید جان همه علوم اینست که بدانی من کیستم؟ اگر به راستی جان همه علوم فهم خویش است بسیاربسیار جای بررسی دارد
از طرفی هرکس توجیهی از خویشتن دارد اگر بپرسیم کیستی جواب روشن ومطمئن میدهد
یکی میگوید من یک معلم هستم دیگری میگوید یک کاسب یا کارگر یا کارمند یا جزآن هستم دراین موارد شغل پاسخ من کیستم شده است! آیااین پاسخها پاسخ حفیقی من کیستم است؟
نام وفامیل وفرزند چه کس بودن واهل کجا بودن وغیره هم پاسخ قاطع من کیستم میشود ولی آیا این پاسخها کافی ووافی است؟خیر پس اشکال کار خود شناسی ما خود شناسی ناقص است این فقط خودشناسی اجتماعی است خود شناسی الهی نیست وهرچه دراینگونه خود شناسی پیشتر رویم ازاصل خود دورتر میشویم
بنابراین راه مهم معرفت به خود آنست که بدانیم چه تصوری از خود پیدا کرده ایم ودرآن تجدید نظر کنیم و به تصوراتی که فقط باعتبار جامعه معنا پیدا کرده اکتفا نکنیم متاسفانه انسان از ابتدای کودکی در کنارمادرومربیان حالت وابستگی وبندگی پیدا میکند وبعد بنده یا برده عناصری در جامعه میشود وخود چه بسا متوجه این سفول وهبوط نمیگردد ولاجرم به قول او ایده ی کر وحرص نابینا و.. پیدا میکند وعیب خود را متوجه نمیشود ما ممکن است کم وبیش متوجه باشیم که اصل وجودمان آزاد وغیر وابسته است اما عاد تها وشرطی شد نها به شد ت اصرار دارند مارا وابسته واز مبدا هستی دور نگه دارند به هر حال مولوی در همه جای مثنوی بشکل هشدارو توصیه وخواهش وامر وتمنا ونوازش وگاه توهین.. باسماجت وجد یت هرچه تمامتر میگوید که باید کاری کرد پیداست که غفلت بزرگی در احوال ما دیده است.او راه پیامبران را که برای اکثرمردم حتی دینداران ناشناخته است توضیح میدهد
آن اصول دین بدانستی ولیک
بنگراندراصل خودگرهست نیک
دانداوخاصیت هرجوهری
دربیان جوهرخودچون خری
صدهزاران فضل داندازعلوم
جان خودرامی نداندآن ظلوم
اگرکسی همه چیزراداندوخودرانداند جاهل است
واگرهیچ نداندوخودراداندعالم است.چه اینکه شناخت خودمؤدی به شناخت حق است .که:
" من عرف نفسه فقدعرف ربه "سرهمه علم هاست.
حضرت امیر علی علیه السلام در خطبه همام از نهج البلاغه فرمودند : " وَقَفُوا أسمَائهم عَلَی العِلمِ النَّافِعِ لَهُم " مومنان گوش خود را برای علم نافع وقف می کنند.
ارتباط این سخن مولا ع با این ابیات از حضرت مولوی :
صد هزاران فضل داند از علوم
جان خود را مینداند آن ظلوم
جان جمله علمها اینست این
که بدانی من کیم در یوم دین
1392/04/01 00:07
امین کیخا
بیت 26 ناشسته ای یعنی چی به نگاه شما دوستان و هم - گنجان عزیزم؟
به نظر می رسد؛
ناشسته به معنی ناپاک و پلید درمقابل سعد(با سعادت و مبارک)!
1392/04/01 12:07
امین کیخا
وحید جان سپاس به لری وقتی کار بدی از کسی سر می زند می گوییم نشاسته با زبر نخست و نیز کتابی به پهلوی هم هست به نام شایست و نشایست که یعنی حلال و حرام، پس گمان کنم با نشایسته هم پیوندی داشته باشد .
ناشسته در بیت 26
به بیت 7 بخش 118 ( بخش قبلی همین داستان) بر می گردد:
مردم ده شهر مجموع اندرو // لیک جمله سه تن ناشستهرو
شاهد های دیگری برای این واژه در اشعار مولوی وجود دارد، به عنوان مثال به این قسمت ها نگاه کنید:
غ 800
ور دو دیده به تماشای تو روشن گردد
کوری دیده ناشسته شیطان چه شود
غ 817
از ستیزه ریش را صابون زدند
وز حسد ناشسته رخسار آمدند
غ 1643
گلعذاریم ولی پیش رخ خوب شما
روی ناشسته و آلوده و بیتمییزیم
غ 2427
نقشی که بر دل میزند بر دیده گر پیدا شدی
هر دست و رو ناشستهای چون شیخ ذاالنون آمدی
غ 2589
با سینۀ ناشسته چه سود ز رو شستن
کز حرص چو جارویی، پیوسته در این گردی
مثنوی 2/96
پس تو ای ناشستهرو در چیستی
در نزاع و در حسد با کیستی
م 3/142
روی ناشسته نبیند روی حور
لا صلوة گفت الا بالطهور
م 4/8
که ز هر ناشسته رویی گپ زنی
شرم داری وز خدای خویش نی
م 4/134
بندگی ناکرده و ناشسته روی
لقمهٔ دوزخ بگشته لقمهجوی
م 5 / 8
یا بریزد بر گیاه رستهای
یا بشوید روی رو ناشستهای
سعد در برابر نحس است و گواه آن مصرع اول.
سپاس از سایت گنجور. گره بزرگی از کارم باز کرد. من از دوستان کمک می خواهم. قرار است این داستان را برای کودکان بصورت روایت تصویری در بیاورم.. حالا سوالم این است که بنظرتان کوری که تیز می بند و کری که تیز می شنود و برهنه ای که نگران دامنش هست و صیدی که لاشه ای بیشتر نیست و با خوردنش بزرگ می شوند و از شکاف رد میشوند را چطور میشود تصویر کرد؟ لطفا اگر برداشتی یا دیدگاهی و تصوری در این خصوص دارید برای بنده ایمیل کنید. سپاسگزارم.
ahmad60rahnama@gmail.com
سپاس از سایت گنجور. گره بزرگی از کارم باز کرد. من از دوستان کمک می خواهم. قرار است این داستان را برای کودکان بصورت روایت تصویری در بیاورم.. حالا سوالم این است که بنظرتان کوری که تیز می بیند و کری که تیز می شنود و برهنه ای که نگران دامنش هست و صیدی که لاشه ای بیشتر نیست و با خوردنش بزرگ می شوند و از شکاف رد میشوند را چطور میشود تصویر کرد؟ لطفا اگر برداشتی یا دیدگاهی و تصوری در این خصوص دارید برای بنده ایمیل کنید. سپاسگزارم.
ahmad60rahnama@gmail.com
سلام از هوش مصنوعی برای به تصویر کشیدنشون استفاده کنید