گنجور

بخش ۱۰۰ - شنیدن دقوقی در میان نماز افغان آن کشتی کی غرق خواست شدن

آن دقوقی در امامت کرد ساز
اندر آن ساحل در آمد در نماز
و آن جماعت در پی او در قیام
اینت زیبا قوم و بگزیده امام
ناگهان چشمش سوی دریا فتاد
چون شنید از سوی دریا داد داد
در میان موج دید او کشتیی
در قضا و در بلا و زشتیی
هم شب و هم ابر و هم موج عظیم
این سه تاریکی و از غرقاب بیم
تند بادی همچو عزرائیل خاست
موجها آشوفت اندر چپ و راست
اهل کشتی از مهابت کاسته
نعره وا ویلها برخاسته
دستها در نوحه بر سر می‌زدند
کافر و ملحد همه مخلص شدند
با خدا با صد تضرع آن زمان
عهدها و نذرها کرده به‌جان
سر برهنه در سجود آنها که هیچ
رویشان قبله ندید از پیچ پیچ
گفته که بی‌فایده‌ست این بندگی
آن زمان دیده در آن صد زندگی
از همه اومید ببریده تمام
دوستان و خال و عم، بابا و مام
زاهد و فاسق شد آن دم متقی
همچو در هنگام جان کندن شقی
نه ز چپشان چاره بود و نه ز راست
حیله‌ها چون مُرد، هنگام دعاست
در دعا ایشان و در زاری و آه
بر فلک زیشان شده دود سیاه
دیو آن دم از عداوت بین بین
بانگ زد کای سگ‌پرستان علتین
مرگ و جسک ای اهل انکار و نفاق
عاقبت خواهد بدن این اتفاق
چشمتان تر باشد از بعد خلاص
که شوید از بهر شهوت دیو خاص
یادتان ناید که روزی در خطر
دستتان بگرفت یزدان از قدر
این همی‌آمد ندا از دیو لیک
این سخن را نشنود جز گوش نیک
راست فرمودست با ما مصطفی
قطب و شاهنشاه و دریای صفا
کانچ جاهل دید خواهد عاقبت
عاقلان بینند ز اول مرتبت
کارها ز آغاز اگر غیبست و سِر
عاقل اول دید و آخر آن مُصِر
اولش پوشیده باشد و آخر آن
عاقل و جاهل ببیند در عیان
گر نبینی واقعهٔ غیب ای عنود
حزم را سیلاب کی اندر ربود
حزم چه بود بدگمانی بر جهان
دم بدم بیند بلای ناگهان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن دقوقی در امامت کرد ساز
اندر آن ساحل در آمد در نماز
هوش مصنوعی: دقوقی که در مقام رهبری و امامت قرار داشت، در کنار ساحل سازش را نواخت و سپس به نماز ایستاد.
و آن جماعت در پی او در قیام
اینت زیبا قوم و بگزیده امام
هوش مصنوعی: آن گروه به دنبال او بودند تا در این قیام زیبا، همگان جمع شوند و امام خود را برگزینند.
ناگهان چشمش سوی دریا فتاد
چون شنید از سوی دریا داد داد
هوش مصنوعی: ناگهان نگاه او به دریا افتاد وقتی که صدای فریاد از سمت دریا را شنید.
در میان موج دید او کشتیی
در قضا و در بلا و زشتیی
هوش مصنوعی: او در میان امواج، کشتی‌ای را می‌بیند که در محاصره سرنوشت و مشکلات و ناراستی‌ها قرار دارد.
هم شب و هم ابر و هم موج عظیم
این سه تاریکی و از غرقاب بیم
هوش مصنوعی: شب، ابر و موج‌های بزرگ همگی نشانه‌هایی از تاریکی و خطر غرق شدن هستند.
تند بادی همچو عزرائیل خاست
موجها آشوفت اندر چپ و راست
هوش مصنوعی: باد تندی چون فرشته مرگ وزید و امواج در جهات مختلف به هم ریختند و آشفتگی ایجاد کردند.
اهل کشتی از مهابت کاسته
نعره وا ویلها برخاسته
هوش مصنوعی: دریانوردان به شدت نگران شده‌اند و از ترس و اضطراب فریاد می‌زنند و کمک می‌طلبند.
دستها در نوحه بر سر می‌زدند
کافر و ملحد همه مخلص شدند
هوش مصنوعی: در اینجا بیان می‌شود که افراد مختلف، حتی کسانی که به ایمان و اعتقادات دینی اعتقادی نداشتند، در زمانی خاص به طور یکسان در ابراز غم و اندوه شرکت کردند و به نوعی به این احساس مشترک پیوستند.
با خدا با صد تضرع آن زمان
عهدها و نذرها کرده به‌جان
هوش مصنوعی: به درگاه خداوند با ناله و زاری فراوان عهد و پیمان‌هایی بسته‌ام که به جانم وابسته است.
سر برهنه در سجود آنها که هیچ
رویشان قبله ندید از پیچ پیچ
هوش مصنوعی: سر برهنه در برابر کسانی که حتی یک بار هم به قبله ننگریسته‌اند، سجده می‌کنم و به آنها احترام می‌گذارم.
گفته که بی‌فایده‌ست این بندگی
آن زمان دیده در آن صد زندگی
هوش مصنوعی: گفته شده که این نوع بندگی بی‌فایده است، وقتی که در آن زمان، زندگی‌های زیادی را تجربه کرده‌ای.
از همه اومید ببریده تمام
دوستان و خال و عم، بابا و مام
هوش مصنوعی: تمام دوستان و نزدیکان، از جمله پدر و مادر، امیدشان را از دست داده‌اند.
زاهد و فاسق شد آن دم متقی
همچو در هنگام جان کندن شقی
هوش مصنوعی: در آن لحظه که مرگ به سراغ انسان می‌آید، افراد متدین و زهد پیشه نیز ممکن است به حالتی دچار شوند که به مانند گناهکاران و شقاوت‌زده‌ها رفتار کنند.
نه ز چپشان چاره بود و نه ز راست
حیله‌ها چون مُرد، هنگام دعاست
هوش مصنوعی: نه از سمت چپ آنها راهی وجود دارد و نه از سمت راست تدبیری، چون که وقتی کار به پایان می‌رسد، زمان دعا و طلب کمک است.
در دعا ایشان و در زاری و آه
بر فلک زیشان شده دود سیاه
هوش مصنوعی: در دعاهای خود و هنگام زاری و آه، کلمات و عواطف آنان به قدری شدت گرفته که به آسمان می‌رسد و مانند دود سیاه در فضا پخش می‌شود.
دیو آن دم از عداوت بین بین
بانگ زد کای سگ‌پرستان علتین
هوش مصنوعی: در آن زمان، دیو با نفرت فریاد زد که ای بردگان هوس و شهوت، دلیل این دشمنی چیست؟
مرگ و جسک ای اهل انکار و نفاق
عاقبت خواهد بدن این اتفاق
هوش مصنوعی: ای کسانی که انکار و نفاق می‌ورزید، بدانید که در نهایت، مرگ و جدا شدن از جسم، سرنوشت همه شماست.
چشمتان تر باشد از بعد خلاص
که شوید از بهر شهوت دیو خاص
هوش مصنوعی: چشمانتان باید پرآب باشد از زمانی که از بند شهوت و وسوسه‌ها رهایی می‌یابید.
یادتان ناید که روزی در خطر
دستتان بگرفت یزدان از قدر
هوش مصنوعی: به یاد دارید که روزی، هنگامی که در خطر بودید، خداوند دست شما را گرفت و نجاتتان داد؟
این همی‌آمد ندا از دیو لیک
این سخن را نشنود جز گوش نیک
هوش مصنوعی: صدایی از دیو به گوش می‌رسید، اما فقط گوش‌های آگاه و نیک می‌توانستند این سخن را بشنوند.
راست فرمودست با ما مصطفی
قطب و شاهنشاه و دریای صفا
هوش مصنوعی: پیامبر بزرگوار ما، مصطفی، به راستی در مورد ما درست گفته‌اند؛ او مانند قطب و پادشاهی است که منبعی از پاکی و صفا به شمار می‌رود.
کانچ جاهل دید خواهد عاقبت
عاقلان بینند ز اول مرتبت
هوش مصنوعی: کسی که نادانی را ببیند، در پایان، عاقلان را خواهند دید که از ابتدا در مقام بالایی بودند.
کارها ز آغاز اگر غیبست و سِر
عاقل اول دید و آخر آن مُصِر
هوش مصنوعی: اگر کارها از ابتدا پنهان و مخفی باشد، عاقل کسی است که ابتدا به آن توجه می‌کند و در نهایت به نتیجه‌اش ایمان می‌آورد.
اولش پوشیده باشد و آخر آن
عاقل و جاهل ببیند در عیان
هوش مصنوعی: در ابتدای کار ممکن است پنهان باشد، اما در نهایت هم خردمندان و هم نادان‌ها آن را به وضوح خواهند دید.
گر نبینی واقعهٔ غیب ای عنود
حزم را سیلاب کی اندر ربود
هوش مصنوعی: اگر واقعه‌های ناپیدا را نبیینی، ای سخت‌مغز، پس چه کسی می‌تواند حزم و تدبیر را از تو بگیرد؟
حزم چه بود بدگمانی بر جهان
دم بدم بیند بلای ناگهان
هوش مصنوعی: حزم به معنای احتیاط و دقت است و در اینجا به بدگمانی اشاره دارد. شخصی که بدگمان است، به طور مداوم به اتفاقات ناگوار در زندگی فکر می‌کند و از آنچه می‌تواند به او آسیب برساند، هراسان است. این نوع نگرش باعث می‌شود که او هر لحظه نگران بلایایی باشد که ممکن است ناگهان به سراغش بیاید.

حاشیه ها

1401/01/07 11:04
م مبارکی

کاشکی حرکات واژه ها قرار داده می شد

1404/04/21 17:07
بهنام

مرگ و جسک ای اهل انکار و نفاق

عاقبت خواهد بدن این اتفاق

چشمتان تر باشد از بعد خلاص

که شوید از بهر شهوت دیو خاص

با توجه به ادامه‌ی شعر در "تصورات مرد حازم" یعنی:

مرگ و بلای ناگهانی ناچار خواهد رسید، تو که بعد از خلاص شدن هنوز آب چشمت خشک نشده دوباره غفلت و عصیان می‌کنی، این آه و زاری چیست؟

گزاره‌ی منطقی (از دید شیطان):

تو با این بلا یا می‌میری یا می‌مانی، اگر بمیری که کار تمام است. اگر بمانی دوباره گناه میکنی. پس چرا تضرع و دعا می‌کنی؟