گنجور

بخش ۱۰۱ - تصورات مرد حازم

آنچنانک ناگهان شیری رسید
مرد را بربود و در بیشه کشید
او چه اندیشد در آن بردن ببین
تو همان اندیش ای استاد دین
می‌کشد شیر قضا در بیشه‌ها
جان ما مشغول کار و پیشه‌ها
آنچنانک از فقر می‌ترسند خلق
زیر آب شور رفته تا به حلق
گر بترسندی از آن فقرآفرین
گنجهاشان کشف گشتی در زمین
جمله‌شان از خوف غم در عین غم
در پی هستی فتاده در عدم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنچنانک ناگهان شیری رسید
مرد را بربود و در بیشه کشید
هوش مصنوعی: ناگهان شیری ظاهر شد و مرد را به سرعت از جایش بلند کرد و به داخل جنگل برد.
او چه اندیشد در آن بردن ببین
تو همان اندیش ای استاد دین
هوش مصنوعی: او در مورد آنچه که می‌برد، چه فکر می‌کند؟ تو نیز به همان موضوع فکر کن، ای استاد دین.
می‌کشد شیر قضا در بیشه‌ها
جان ما مشغول کار و پیشه‌ها
هوش مصنوعی: سرنوشت و تقدیر مانند یک شیر در جنگل به جان ما حمله‌ور می‌شود و ما در این میان مشغول کار و فعالیت‌های خود هستیم.
آنچنانک از فقر می‌ترسند خلق
زیر آب شور رفته تا به حلق
هوش مصنوعی: مردم به اندازه‌ای از فقر وحشت دارند که برای دوری از آن، حتی به عمق دریا هم می‌روند و خود را در معرض خطر قرار می‌دهند.
گر بترسندی از آن فقرآفرین
گنجهاشان کشف گشتی در زمین
هوش مصنوعی: اگر از آن چیزی که فقر به وجود می‌آورد بترسی، گنج‌های زیادی در زمین پیدا می‌شود.
جمله‌شان از خوف غم در عین غم
در پی هستی فتاده در عدم
هوش مصنوعی: همه آن‌ها به خاطر ترس از غم، در حالتی از غم، به دنبال وجود و هستی هستند ولی در واقع در عدم و نیستی قرار دارند.

حاشیه ها

1397/08/19 02:11
سمیه موسوی

منظور کلی ازین ابیات اینچنین هست که اگر انسانها آنقدر که از فقر می ترسند و نگران فردای خود هستند اگر به همان اندازه از خداوند که خالق فقر می باشد و فقر مخلوق اوست میترسیدند خداوند گنجهای زمینی را در زیر پاهایشان نمایان میکرد .
نکته اول :فقر مخلوق خداوند است و ترس از مخلوق نوعی شرک ورزی است
نکته دوم:ترس ازفقر هیچ فایده ای ندارد و هرچه مقدر شود همان خواهد رسید
نکته سوم:اگر از خداوند بترسیم که این ترس عین توحید است به سبب این نوع ترس خداوند درهای رحمتش را باز میکند و چه بسا گنجهایی را نمایان سازد

1400/04/09 01:07
کوروش

آنچنانک ناگهان شیری رسید

مرد را بربود و در بیشه کشید

او چه اندیشد در آن بردن ببین

تو همان اندیش ای استاد دین

 

منظور اینه که فلانی که توی یک موقعیت بد میافته به این فکر میکنه که اگه فلان کارو میکردم این اتفاق نمی‌افتاد ، تو زرنگ باش و  قبل این که اون اتفاق بیافته فکر کن به افتادنش و خودتو آماده کن 

1404/05/01 13:08
بهنام

آفرین

1402/06/31 14:08
مسعود کریمی

با توضیج خانم موسوی موافقم اما با ۲ نکته ی آغازینشان خیر.

ضمنا مولانا عدم را آغوش خدا میداند اما استثنائا عدم در ببت آخر معنای منفی دارد و به معنی بی ارزشی هست.

۲ نکته ی آغازین را اصلاح میکنم:

 

نکته اول :فقر مخلوق خداوند است و ترس از مخلوق اگر بدانی که مخلوق است مثل ترس از خالق ثواب است
نکته دوم:ترس ازفقر فایده ای دارد.به این صورت که اگر بدانی که این فقر و این ترس از دست دادن،خود ابزار هدایت است که در این صورت هم پیام خالق را گرفته ای و هم فقر از بین می رود چون وجودش موثر شده و رسالتش تمام گشته.
نکته سوم:اگر از خداوند بترسیم که این ترس عین توحید است به سبب این نوع ترس خداوند درهای رحمتش را باز میکند و چه بسا گنجهایی را نمایان سازد