بخش ۹۸ - بقیهٔ قصهٔ طعنه زدن آن مرد بیگانه در شیخ
آن خبیث از شیخ میلایید ژاژ
کژنگر باشد همیشه عقل کاژ
که منش دیدم میان مجلسی
او ز تقوی عاریست و مفلسی
ورکه باور نیستت خیز امشبان
تا ببینی فسق شیخت را عیان
شب ببردش بر سر یک روزنی
گفت بنگر فسق و عشرت کردنی
بنگر آن سالوس روز و فسق شب
روز همچون مصطفی شب بولهب
روز عبدالله او را گشته نام
شب نعوذ بالله و در دست جام
دید شیشه در کف آن پیر پر
گفت شیخا مر تو را هم هست غر
تو نمیگفتی که در جام شراب
دیو میمیزد شتابان نا شتاب
گفت جامم را چنان پر کردهاند
کاندرو اندر نگنجد یک سپند
بنگر اینجا هیچ گنجد ذرهای
این سخن را کژ شنیده غرهای
جام ظاهر خمر ظاهر نیست این
دور دار این را ز شیخ غیببین
جام می هستی شیخست ای فلیو
کاندرو اندر نگنجد بول دیو
پر و مالامال از نور حقست
جام تن بشکست نور مطلقست
نور خورشید ار بیفتد بر حدث
او همان نورست نپذیرد خبث
شیخ گفت این خود نه جامست و نه می
هین بزیر آ منکرا بنگر بوی
آمد و دید انگبین خاص بود
کور شد آن دشمن کور و کبود
گفت پیر آن دم مرید خویش را
رو برای من بجو می ای کیا
که مرا رنجیست مضطر گشتهام
من ز رنج از مخمصه بگذشتهام
در ضرورت هست هر مردار پاک
بر سر منکر ز لعنت باد خاک
گرد خمخانه بر آمد آن مرید
بهر شیخ از هر خمی او میچشید
در همه خمخانهها او می ندید
گشته بد پر از عسل خم نبید
گفت ای رندان چه حالست این چه کار
هیچ خمی در نمیبینم عقار
جمله رندان نزد آن شیخ آمدند
چشم گریان دست بر سر میزدند
در خرابات آمدی شیخ اجل
جمله میها از قدومت شد عسل
کردهای مبدل تو می را از حدث
جان ما را هم بدل کن از خبث
گر شود عالم پر از خون مالمال
کی خورد بندهٔ خدا الا حلال
بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمیگیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا: آن یکی میگفت در عهد شعیببخش ۹۹ - گفتن عایشه رضیالله عنها مصطفی را علیهالسلام کی تو بی مصلی به هر جا نماز میکنی، چونست؟: عایشه روزی به پیغامبر بگفت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن خبیث از شیخ میلایید ژاژ
کژنگر باشد همیشه عقل کاژ
هوش مصنوعی: شخصی نادرست و تبهکار همیشه در حال فریب دادن و به دنبال سوءاستفاده است، به طوری که عقلش هم به سمت نابسامانی و انحراف میرود.
که منش دیدم میان مجلسی
او ز تقوی عاریست و مفلسی
هوش مصنوعی: دیدم در مجلسی که او انسان با تقوایی نیست و از نظر مالی نیز در وضع ناگواری به سر میبرد.
ورکه باور نیستت خیز امشبان
تا ببینی فسق شیخت را عیان
هوش مصنوعی: اگر به حرفهای من باور نداری، امشب بلند شو و ببین که چگونه فساد استاد خود را به وضوح مشاهده خواهی کرد.
شب ببردش بر سر یک روزنی
گفت بنگر فسق و عشرت کردنی
هوش مصنوعی: شبی او را به کنار یک روزنهای برد و گفت: نگاه کن به کارهای ناپسند و لذتجویانهای که انجام میدهد.
بنگر آن سالوس روز و فسق شب
روز همچون مصطفی شب بولهب
هوش مصنوعی: به روزهایی که در آن مردم به ظاهری موجه و با حالتی نیکو زندگی میکنند و در شبها به علل ناپسند روی میآورند، دقت کن. این دوگانگی همچون شخصیت مصطفی (پیامبر اسلام) و ابولهب (دشمن او) است.
روز عبدالله او را گشته نام
شب نعوذ بالله و در دست جام
هوش مصنوعی: در روز، عبدالله به شهرت و نامی رسید، اما شب که میرسید، آن نام دیگران را به یاد میآورد و به او نسبتهای نادرستی میدادند؛ او در دست یک جام نشسته بود.
دید شیشه در کف آن پیر پر
گفت شیخا مر تو را هم هست غر
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آن پیر به شخصی که از او سخن میگوید، اشاره میکند و از او میخواهد که نگران نباشد و بپذیرد که خود او هم نقاط ضعف و نقصهایی دارد. در واقع، این پیام حاکی از درک و همدلی است و نشان میدهد که هیچکس کامل نیست و همه ما خطاها و مشکلات خود را داریم.
تو نمیگفتی که در جام شراب
دیو میمیزد شتابان نا شتاب
هوش مصنوعی: تو نمیگفتی که در لیوان شراب، دیو با شتابی بیوقفه در حال فعالیت است.
گفت جامم را چنان پر کردهاند
کاندرو اندر نگنجد یک سپند
هوش مصنوعی: گفتند که جامم آنقدر پر شده که دیگر جایی برای یک دانه اسپند هم ندارد.
بنگر اینجا هیچ گنجد ذرهای
این سخن را کژ شنیده غرهای
هوش مصنوعی: نگاه کن، هیچ چیزی در اینجا نمیتواند گنجانده شود. اگر کسی این حرف را بهنحو نادرست فهمیده باشد، به خود شاخ و برگ میدهد.
جام ظاهر خمر ظاهر نیست این
دور دار این را ز شیخ غیببین
هوش مصنوعی: شراب ظاهری که در این جام وجود دارد، در واقع چیزی بیشتر از ظاهر آن است. این مطلب را از فردی که به عالم غیب آگاه است، بیاموز.
جام می هستی شیخست ای فلیو
کاندرو اندر نگنجد بول دیو
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که وجود شخصیتی مثل شیخ، یک نوشیدنی روحانی و عمیق مانند شراب هستی دارد که نمیتواند در ظرفی معمولی و دنیوی جای بگیرد، بلکه به مرتبهای بالاتر و فراتر از محدودیتها تعلق دارد.
پر و مالامال از نور حقست
جام تن بشکست نور مطلقست
هوش مصنوعی: تن انسان مانند جامی است که پر از نور الهی و روشنایی است. هنگامی که این جام شکسته میشود، نور مطلق و بیپایان خداوند ظاهر میشود.
نور خورشید ار بیفتد بر حدث
او همان نورست نپذیرد خبث
هوش مصنوعی: اگر نور خورشید بر کثیفی بیفتد، همان نور باقی میماند و هیچ ناپاکی را نمیپذیرد.
شیخ گفت این خود نه جامست و نه می
هین بزیر آ منکرا بنگر بوی
هوش مصنوعی: شیخ گفت: این که در دست تو است نه جام شراب است و نه خود شراب. به زیر این میکده نگاه کن و بوی آن را استشمام کن.
آمد و دید انگبین خاص بود
کور شد آن دشمن کور و کبود
هوش مصنوعی: او آمد و متوجه شد که عسل خاص و ویژهای وجود دارد. آن دشمن، که نابینا و زخمی بود، از دیدن این وضعیت مجبور شد خاموش بماند.
گفت پیر آن دم مرید خویش را
رو برای من بجو می ای کیا
هوش مصنوعی: پیر در آن لحظه به مرید خود گفت که به دنبال من برو و جستجو کن. ای جوان، از من دور نشو.
که مرا رنجیست مضطر گشتهام
من ز رنج از مخمصه بگذشتهام
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که میکشم به تنگ آمدهام و دیگر توان تحمل سختیها را ندارم.
در ضرورت هست هر مردار پاک
بر سر منکر ز لعنت باد خاک
هوش مصنوعی: در مواقع ضروری، هر چیز ناپاک باید بر سر کسانی که منکر هستند، لعنتی از خاک ببارد.
گرد خمخانه بر آمد آن مرید
بهر شیخ از هر خمی او میچشید
هوش مصنوعی: یک نفر به دور خمخانه جمع شده و به خاطر استادش از هر ظرفی که او مینوشید، مینوشد.
در همه خمخانهها او می ندید
گشته بد پر از عسل خم نبید
هوش مصنوعی: در تمام میخانهها، او شرابی را مشاهده نمیکرد که از عسل پر باشد و زهر او را گرفته باشد.
گفت ای رندان چه حالست این چه کار
هیچ خمی در نمیبینم عقار
هوش مصنوعی: گفت: ای دوستان، حال شما چطور است؟ این چه وضعیتی است که من هیچ نشانهای از نشئگی نمیبینم؟
جمله رندان نزد آن شیخ آمدند
چشم گریان دست بر سر میزدند
هوش مصنوعی: جمعی از اهل معرفت و رندها به آن شیخ مراجعه کردند، در حالی که چشمشان پر از اشک بود و با دست بر سر خود میزدند.
در خرابات آمدی شیخ اجل
جمله میها از قدومت شد عسل
هوش مصنوعی: وقتی که تو به میخانه آمدی، ای شیخ بزرگ، تمام شرابها به دلیل حضور تو مانند عسل شیرین شدند.
کردهای مبدل تو می را از حدث
جان ما را هم بدل کن از خبث
هوش مصنوعی: اگر تو میخانه را از ناپاکی پاک کردهای، پس جان ما را نیز از پلیدیها پاک کن.
گر شود عالم پر از خون مالمال
کی خورد بندهٔ خدا الا حلال
هوش مصنوعی: اگر دنیا پر از خون باشد، هیچ کس جز بنده خدا از حلال نمیخورد.
حاشیه ها
1396/11/28 22:01
نور خورشید ار بیفتد بر حدث
او همان نورست نپذیرد خبث
نور خورشید اگر بر کثیفی بتابد هرگز آلوده نمی شود