بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمیگیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا
آن یکی میگفت در عهد شعیب
که خدا از من بسی دیدست عیب
چند دید از من گناه و جرمها
وز کرم یزدان نمیگیرد مرا
حق تعالی گفت در گوش شعیب
در جواب او فصیح از راه غیب
که بگفتی چند کردم من گناه
وز کرم نگرفت در جرمم اله
عکس میگویی و مقلوب ای سفیه
ای رها کرده ره و بگرفته تیه
چند چندت گیرم و تو بیخبر
در سلاسل ماندهای پا تا به سر
زنگِ توبرتوت ای دیگ سیاه
کرد سیمای درونت را تباه
بر دلت زنگار بر زنگارها
جمع شد تا کور شد ز اسرارها
گر زند آن دود بر دیگ نوی
آن اثر بنماید ار باشد جوی
زانک هر چیزی به ضد پیدا شود
بر سپیدی آن سیه رسوا شود
چون سیه شد دیگ پس تاثیر دود
بعد ازین بر وی که بیند زود زود
مرد آهنگر که او زنگی بود
دود را با روش همرنگی بود
مرد رومی کو کند آهنگری
رویش ابلق گردد از دودآوری
پس بداند زود تاثیر گناه
تا بنالد زود گوید ای اله
چون کند اصرار و بد پیشه کند
خاک اندر چشم اندیشه کند
توبه نندیشد دگر شیرین شود
بر دلش آن جرم تا بیدین شود
آن پشیمانی و یا رب رفت ازو
شست بر آیینه زنگ پنج تو
آهنش را زنگها خوردن گرفت
گوهرش را زنگ کم کردن گرفت
چون نویسی کاغذ اسپید بر
آن نبشته خوانده آید در نظر
چون نویسی بر سر بنوشته خط
فهم ناید خواندنش گردد غلط
کان سیاهی بر سیاهی اوفتاد
هر دو خط شد کور و معنیی نداد
ور سِیُم باره نویسی بر سرش
پس سیه کردی چو جان پر شرش
پس چه چاره جز پناه چارهگر
ناامیدی مس و اکسیرش نظر
ناامیدیها به پیش او نهید
تا ز درد بیدوا بیرون جهید
چون شعیب این نکتهها با وی بگفت
زان دم جان در دل او گل شکفت
جان او بشنید وحی آسمان
گفت اگر بگرفت ما را کو نشان
گفت یا رب دفع من میگوید او
آن گرفتن را نشان میجوید او
گفت ستارم نگویم رازهاش
جز یکی رمز از برای ابتلاش
یک نشان آنک میگیرم ورا
آنک طاعت دارد و صوم و دعا
وز نماز و از زکات و غیر آن
لیک یک ذره ندارد ذوق جان
میکند طاعات و افعال سنی
لیک یک ذره ندارد چاشنی
طاعتش نغزست و معنی نغز نی
جوزها بسیار و در وی مغز نی
ذوق باید تا دهد طاعات بر
مغز باید تا دهد دانه شجر
دانهٔ بیمغز کی گردد نهال
صورت بیجان نباشد جز خیال
بخش ۹۶ - بقیهٔ قصهٔ ابراهیم ادهم بر لب آن دریا: چون نفاذ امر شیخ آن میر دیدبخش ۹۸ - بقیهٔ قصهٔ طعنه زدن آن مرد بیگانه در شیخ: آن خبیث از شیخ میلایید ژاژ
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن یکی میگفت در عهد شعیب
که خدا از من بسی دیدست عیب
هوش مصنوعی: شخصی میگفت در زمان شعیب که خداوند خطاها و نواقص زیادی را در من دیده است.
چند دید از من گناه و جرمها
وز کرم یزدان نمیگیرد مرا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من بارها گناهان و اشتباهات خود را مشاهده کردهام، اما لطف و رحمت خداوند باعث میشود که هیچگاه از من دور نشود و مرا مورد عفو و بخشش قرار دهد.
حق تعالی گفت در گوش شعیب
در جواب او فصیح از راه غیب
هوش مصنوعی: خداوند در پاسخ شعیب به او به طور واضح و از طریق revelation سخن گفت.
که بگفتی چند کردم من گناه
وز کرم نگرفت در جرمم اله
هوش مصنوعی: گفتی که چقدر من گناه کردهام، ولی با لطف و رحمتت، در اشتباهات من چیزی ثبت نشده است.
عکس میگویی و مقلوب ای سفیه
ای رها کرده ره و بگرفته تیه
هوش مصنوعی: تو به چیزی عکس میگویی و در این حال به جهت نادرست رفتهای، ای نادان! تو راه را رها کردهای و در بیراههها سرگردان شدهای.
چند چندت گیرم و تو بیخبر
در سلاسل ماندهای پا تا به سر
هوش مصنوعی: چند بار میتوانم تو را بخواهم در حالی که خودت از وضعیتت بیخبری و در زنجیر ماندهای از سر تا پا؟
زنگِ توبرتوت ای دیگ سیاه
کرد سیمای درونت را تباه
هوش مصنوعی: صدای زنگ تو باعث شده است که این دیگ سیاه، چهرهی درونت را خراب و نازیبا کند.
بر دلت زنگار بر زنگارها
جمع شد تا کور شد ز اسرارها
هوش مصنوعی: بر دل تو غبار و کدورتها انباشت شده است، تا جایی که به رازها و حقیقتها نابینا شوی.
گر زند آن دود بر دیگ نوی
آن اثر بنماید ار باشد جوی
هوش مصنوعی: اگر دودی به دیگ سرایت کند، رد و اثر آن را نشان خواهد داد، حتی اگر جوی هم باشد.
زانک هر چیزی به ضد پیدا شود
بر سپیدی آن سیه رسوا شود
هوش مصنوعی: چون هر چیز در برابر ضد خود مشخص میشود، سادگی و روشنی از طریق تاریکی و سیاهی برجسته میگردد.
چون سیه شد دیگ پس تاثیر دود
بعد ازین بر وی که بیند زود زود
هوش مصنوعی: وقتی دیگ سیاه شد، دیگر تأثیر دود بر او روشن نیست و به زودی دیگر چیزی از آن نمیبیند.
مرد آهنگر که او زنگی بود
دود را با روش همرنگی بود
هوش مصنوعی: مرد آهنگری که رنگ چهرهاش تیره بود، با دود و بخار کارش، به خوبی هماهنگ شده و آن را همرنگ خود کرده بود.
مرد رومی کو کند آهنگری
رویش ابلق گردد از دودآوری
هوش مصنوعی: مرد رومی که مشغول کار با آهنگری است، زمانی که برای کارش آتش روشن میکند و دود بلند میشود، پوستش به خاطر این دود، حالت خاصی پیدا میکند و رنگش تغییر میکند.
پس بداند زود تاثیر گناه
تا بنالد زود گوید ای اله
هوش مصنوعی: باید بدانیم که گناه به سرعت تأثیر خود را نشان میدهد، بنابراین انسان سریعاً احساس ندامت میکند و به درگاه خداوند ناله و درخواست کمک میکند.
چون کند اصرار و بد پیشه کند
خاک اندر چشم اندیشه کند
هوش مصنوعی: وقتی کسی بر بدیها اصرار میورزد و به کارهای ناپسند ادامه میدهد، مانند این است که خاک را در چشم تفکر خود میریزد و نمیتواند خوب ببیند.
توبه نندیشد دگر شیرین شود
بر دلش آن جرم تا بیدین شود
هوش مصنوعی: اگر انسان به توبه فکر نکند، آن گناه برایش شیرین خواهد شد و در نهایت به بیدینی میانجامد.
آن پشیمانی و یا رب رفت ازو
شست بر آیینه زنگ پنج تو
هوش مصنوعی: پشیمانی من برطرف شد و مانند زنگار از روی آینه پاک شد.
آهنش را زنگها خوردن گرفت
گوهرش را زنگ کم کردن گرفت
هوش مصنوعی: زنگهای روی آهن باعث آسیب دیدن آن شده است و برای بهبود وضعیت گوهر، نیاز به کاهش زنگی که بر آن نشسته است وجود دارد.
چون نویسی کاغذ اسپید بر
آن نبشته خوانده آید در نظر
هوش مصنوعی: هر وقت بر کاغذ سفیدی بنویسی، نوشتهات در نظر بیننده مشخص و خوانا خواهد بود.
چون نویسی بر سر بنوشته خط
فهم ناید خواندنش گردد غلط
هوش مصنوعی: وقتی که نشانهها یا نوشتهها به درستی تنظیم نشده باشند، کسی نمیتواند مفهوم آنها را درک کند و در نتیجه، خواندن آنها اشتباه خواهد بود.
کان سیاهی بر سیاهی اوفتاد
هر دو خط شد کور و معنیی نداد
هوش مصنوعی: یک سایه سیاه بر روی سایه دیگری افتاد و این باعث شد که هر دو به هم بیفتند و هیچ معنایی نداشته باشند.
ور سِیُم باره نویسی بر سرش
پس سیه کردی چو جان پر شرش
هوش مصنوعی: اگر بر او مانند شر و سیاهی بنویسی، همانند جانش پر از شر و بدی خواهد شد.
پس چه چاره جز پناه چارهگر
ناامیدی مس و اکسیرش نظر
هوش مصنوعی: چارهای جز پناه بردن به کسی که ناامیدی را درمان میکند و به مس و سنگ زنده جان میبخشد، وجود ندارد.
ناامیدیها به پیش او نهید
تا ز درد بیدوا بیرون جهید
هوش مصنوعی: ناامیدیها و مشکلات خود را به او بسپارید تا از رنجها و دردهای بیپایان رهایی یابید.
چون شعیب این نکتهها با وی بگفت
زان دم جان در دل او گل شکفت
هوش مصنوعی: وقتی شعیب این نکات را با او در میان گذاشت، از آن لحظه جان او پر از شادابی و خوشحالی شد.
جان او بشنید وحی آسمان
گفت اگر بگرفت ما را کو نشان
هوش مصنوعی: روح او رازهای آسمانی را شنید و گفت که اگر ما را بگرفت، نشانهاش کجاست؟
گفت یا رب دفع من میگوید او
آن گرفتن را نشان میجوید او
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، او که میگوید من را از گزند دور کن، در واقع به دنبال علامت و نشانهای از آن گرفتن و دوری است.
گفت ستارم نگویم رازهاش
جز یکی رمز از برای ابتلاش
هوش مصنوعی: او گفت که من ستارهام و رازهایم را نمیگویم، جز یک رمز که برای امتحان کردن او به زبان میآورم.
یک نشان آنک میگیرم ورا
آنک طاعت دارد و صوم و دعا
هوش مصنوعی: من نشانی از او میگیرم که فرمانبردار است و نماز و روزه و دعا را به جا میآورد.
وز نماز و از زکات و غیر آن
لیک یک ذره ندارد ذوق جان
هوش مصنوعی: از نمازو زکات و سایر عبادات که انجام میشود، اما هیچ کدام از آنها نمیتواند روح را شاد کند و موجب آرامش جان شود.
میکند طاعات و افعال سنی
لیک یک ذره ندارد چاشنی
هوش مصنوعی: او اعمال نیک و دینی را انجام میدهد، اما هیچ چیز از محبت و صدق در کارهایش نیست.
طاعتش نغزست و معنی نغز نی
جوزها بسیار و در وی مغز نی
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه اطاعت از او زیبا و دلچسب است، اما خود او معنای زیبا ندارد. او همچون گردوهایی است که درونشان مغز زیادی وجود ندارد. یعنی ظاهری زیبا دارد ولی درونش خالی و بیمحتواست.
ذوق باید تا دهد طاعات بر
مغز باید تا دهد دانه شجر
هوش مصنوعی: برای انجام کارهای نیک و عبادات، باید شور و شوق وجود داشته باشد؛ همچنین برای اینکه درخت میوهای به بار آورد، نیاز به خاک مناسب و شرایط خوب دارد.
دانهٔ بیمغز کی گردد نهال
صورت بیجان نباشد جز خیال
هوش مصنوعی: دانهای که محتوا و مغز ندارد، چگونه میتواند به نهالی تبدیل شود؟ همچنین، شکلی بدون جان و روح، فقط میتواند خیالی باشد.
حاشیه ها
1395/05/13 14:08
نا امیدی ها به پیش او نهید
1401/07/13 13:10
محسن جهان
تفسیر بیت ۲۴ فوق:
خداوند در بخشی از آیه ۸۷ سوره مبارکه یوسف میفرماید: "لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ" (از رحمت خدا نومید نباشید، زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نا امید نمیشود.). با اشاره به همین آیه قرآن کریم، مولانا در این بیت میگوید: ای انسان هیچگاه ناامیدی و یاس را به خود راه مده و ضمن توکل به او، همه درماندگی ها را به پیشگاهش عرضه کن، تا از هر درد بی دوایی رهایی یابد.
1403/09/11 19:12
افسانه چراغی
توبرتو: انباشته، متراکم، پر، لایه بر لایه
1403/09/11 19:12
افسانه چراغی
شِست: نشست
پنج تو: پنج لایه، لایههای متعدد