برگردان به زبان ساده
چون یکی حس در روش بگشاد بند
ما بقی حسها همه مبدل شوند
هوش مصنوعی: وقتی یکی از حواس ما باز و آزاد شود، باقی حواس نیز تغییر خواهند کرد.
چون یکی حس غیر محسوسات دید
گشت غیبی بر همه حسها پدید
هوش مصنوعی: زمانی که فردی توانایی درک چیزهای غیر قابل احساس را پیدا کرد، در نتیجه بر تمامی حواس خود تاثیر گذاشت و به دنیای غیر مرئی پی برد.
چون ز جو جست از گله یک گوسفند
پس پیاپی جمله زان سو برجهند
هوش مصنوعی: وقتی که یک گوسفند از گله دور میشود، بقیه گوسفندها نیز به تبع آن شروع به فرار میکنند.
گوسفندان حواست را بران
در چرا از اخرج المرعی چران
هوش مصنوعی: گوسفندها را در چراگاه خوب مراقب باش و از جایی که علفی برای چرا نیست، دور کن.
تا در آنجا سنبل و ریحان چرند
تا به گلزار حقایق ره برند
هوش مصنوعی: در آنجا که گلهای خوشبو و زیبا وجود دارند، تا به باغ حقیقت و واقعیت راه یابند.
هر حست پیغامبر حسها شود
تا یکایک سوی آن جنت رود
هوش مصنوعی: هر احساس تو مانند پیامبری است که به سمت بهشت هدایت میکند، و همهی آن حسها به سوی آن بهشت میروند.
حسها با حس تو گویند راز
بی حقیقت بی زبان و بی مجاز
هوش مصنوعی: احساسات با حس تو از رازهایی صحبت میکنند که نه حقیقت دارند و نه به زبان آورده میشوند.
کین حقیقت قابل تاویلهاست
وین توهم مایه تخییلهاست
هوش مصنوعی: این واقعیت قابل تفسیرهای مختلف است و این نوع برداشتها فقط یک خیال و توهم را به وجود میآورند.
آن حقیقت را که باشد از عیان
هیچ تاویلی نگنجد در میان
هوش مصنوعی: حقیقتی که به وضوح دیده میشود، هیچ تفسیر و تحلیلی را در بر نمیگیرد.
چونک هر حس بندهٔ حس تو شد
مر فلکها را نباشد از تو بد
هوش مصنوعی: وقتی هر احساس به تو وابسته میشود، آسمانها هم از تو هیچ بدی نخواهند داشت.
چونک دعویی رود در ملک پوست
مغز آن کی بود قشر آن اوست
هوش مصنوعی: هر گاه ادعایی در دنیا مطرح شود، باید به باطن آن توجه کرد، چرا که حقیقت و عمق آن چیزی است که در اصل وجود دارد و قشر یا ظواهر، تنها ظاهر آن را تشکیل میدهند.
چون تنازع در فتد در تنگ کاه
دانه آن کیست آن را کن نگاه
هوش مصنوعی: وقتی جدال و درگیری در جاهای باریک و محدود آغاز میشود، دانه یا غلهای که در آنجا قرار دارد، باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود چه کسی آن را خواهد برداشت.
پس فلک قشرست و نور روح مغز
این پدیدست آن خفی زین رو ملغز
هوش مصنوعی: آسمان مانند یک پوسته است و نور روح مانند مغز این پدیده میباشد. به همین دلیل، آن واقعیت پنهان در این پوسته در حال حرکت است.
جسم ظاهر، روح مخفی آمدست
جسم همچون آستین جان همچو دست
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که بدن ما مانند آستینی است که روح ما درون آن قرار دارد. به عبارتی دیگر، ظاهر ما (جسم) تنها یک پوشش است و حقیقت اصلی ما (روح) درون آن نهفته است.
باز عقل از روح مخفیتر پرد
حس سوی روح زوتر ره برد
هوش مصنوعی: عقل از روح حتی پنهانتر است و حواس، سریعتر از عقل به سمت روح میروند.
جنبشی بینی بدانی زنده است
این ندانی که ز عقل آکنده است
هوش مصنوعی: اگر حرکتی ببینی، میفهمی که زندهای، اما این را نمیدانی که این حرکت ناشی از عقل و اندیشه است.
تا که جنبشهای موزون سر کند
جنبش مس را به دانش زر کند
هوش مصنوعی: هنگامی که حرکات هماهنگ و موزون آغاز شود، حرکت مس و تلاشهای آن به دانش و بینش عمیقی تبدیل خواهد شد.
زان مناسب آمدن افعال دست
فهم آید مر تو را که عقل هست
هوش مصنوعی: از رفتارهایی که مناسب هستند، میتوانی بفهمی که عقل در کار است.
روح وحی از عقل پنهانتر بود
زانک او غیبیست او زان سر بود
هوش مصنوعی: روح وحی از عقل مخفیتر است، چون که او امری غیبی و بالاتر از فهم انسانهاست.
عقل احمد از کسی پنهان نشد
روح وحیش مدرک هر جان نشد
هوش مصنوعی: عقل و دانش احمد هیچگاه از کسی پنهان نماند و روح الهی او فهم و درک هر انسانی را در بر نمیگیرد.
روح وحیی را مناسبهاست نیز
در نیابد عقل کان آمد عزیز
هوش مصنوعی: عقل انسان توانایی درک و دریافت روح وحی را ندارد، زیرا این موضوعات برتر و عزیزتر از فهم عقلانی هستند.
گه جنون بیند گهی حیران شود
زانک موقوفست تا او آن شود
هوش مصنوعی: گاهی انسان در حالت جنون و دیوانگی به سر میبرد و گاهی در حیرت و سردرگمی قرار میگیرد؛ زیرا وضعیت او به این بستگی دارد که تا چه زمانی باید به این حالتها ادامه دهد تا به آنچه میخواهد برسد.
چون مناسبهای افعال خضر
عقل موسی بود در دیدش کدر
هوش مصنوعی: چون ویژگیهای کارهای خضر با تفکر موسی تناسب داشت، در نگاه موسی، موضوعات به صورت مبهم و کدر جلوه میکرد.
نامناسب مینمود افعال او
پیش موسی چون نبودش حال او
هوش مصنوعی: اعمال او برای موسی نامناسب به نظر میرسید، زیرا حال او متفاوت بود و درک نمیشد.
عقل موسی چون شود در غیب بند
عقل موشی خود کیست ای ارجمند
هوش مصنوعی: وقتی عقل موسی (نبی بزرگ) در دنیای نادیدنی و نامشخص قرار گیرد، چه کسی میتواند عقل موش (که نشاندهنده خرد کوچک و محدود است) را به درستی بشناسد، ای گرامی؟
علم تقلیدی بود بهر فروخت
چون بیابد مشتری خوش بر فروخت
هوش مصنوعی: علمی که تنها به تقلید میپردازد، وقتی مشتری مناسبش را پیدا کند، به خوبی و با خوشحالی به او میفروشد.
مشتری علم تحقیقی حقست
دایما بازار او با رونقست
هوش مصنوعی: علم پژوهی و تحقیق درباره حقیقت از اهمیت بالایی برخوردار است و همیشه در حال پیشرفت و شکوفایی است.
لب ببسته مست در بیع و شری
مشتری بی حد که الله اشتری
هوش مصنوعی: مشتری در حال خرید و فروش مست و خوشحال است، او خریدی بیپایان کرده است، چرا که خداوند خود خریدار اوست.
درس آدم را فرشته مشتری
محرم درسش نه دیوست و پری
هوش مصنوعی: درس و آموزههای انسان تنها از فرشتگان الهی به او میرسد و نه از موجودات منفی مانند دیوان و پریها. این بدان معناست که راهنمایی و علم حقیقی از منابع پاک و مقدس به دست میآید، نه از نیروهای منفی و ناپاک.
آدم انبئهم باسما درس گو
شرح کن اسرار حق را مو به مو
هوش مصنوعی: انسان باید به دیگران آموختن را با عشق و صبر آغاز کند و به دقت و جزئیات از اسرار حقیقت بگوید.
آنچنان کس را که کوتهبین بود
در تلون غرق و بی تمکین بود
هوش مصنوعی: کسی که دیدگاه محدودی دارد، در تغییرات زندگی غرق میشود و نمیتواند خود را کنترل کند.
موش گفتم زانک در خاکست جاش
خاک باشد موش را جای معاش
هوش مصنوعی: گفتم موش، چون در خاک زندگی میکند و جایی که او است، باید برای معیشت و زندگیاش مناسب باشد.
راهها داند ولی در زیر خاک
هر طرف او خاک را کردست چاک
هوش مصنوعی: راهها را میشناسد، اما زیر زمین، هر طرف را با خاک شکاف داده است.
نفس موشی نیست الا لقمهرند
قدر حاجت موش را عقلی دهند
هوش مصنوعی: نفس انسان تنها برای تأمین نیازهای اولیهاش وجود ندارد؛ بلکه بخشی از عقل و درک او با توجه به نیازهایش به او داده شده است.
زانک بی حاجت خداوند عزیز
مینبخشد هیچ کس را هیچ چیز
هوش مصنوعی: چرا که خداوند گرامی، هیچ چیزی را به کسی که نیاز ندارد، نمیدهد.
گر نبودی حاجت عالم زمین
نافریدی هیچ رب العالمین
هوش مصنوعی: اگر نیاز و درخواستهای موجود در دنیا نبود، خداوند نیز موجوداتی را خلق نمیکرد.
وین زمین مضطرب محتاج کوه
گر نبودی نافریدی پر شکوه
هوش مصنوعی: این زمین ناپایدار و بیثبات، به کوهی احتیاج دارد. اگر کوه وجود نداشت، این سرزمین با شکوه نمیتوانست به وجود آید.
ور نبودی حاجت افلاک هم
هفت گردون ناوریدی از عدم
هوش مصنوعی: اگر نبود نیازمندی، جهان هم هفت آسمان را از عدم به وجود نمیآورد.
آفتاب و ماه و این استارگان
جز به حاجت کی پدید آمد عیان
هوش مصنوعی: خورشید و ماه و ستارهها تنها زمانی بهنمایش درمیآیند که نیاز و حاجتی وجود داشته باشد.
پس کمند هستها حاجت بود
قدر حاجت مرد را آلت دهد
هوش مصنوعی: به این معنی است که نیازها و خواستههای انسان باعث میشود که ابزار و وسایل لازم برای دستیابی به آنها فراهم شود. به عبارتی، هر چه نیاز یک فرد بیشتر باشد، وسایل و امکانات بیشتری برای برآورده کردن آن نیازها در اختیار او قرار میگیرد.
پس بیفزا حاجت ای محتاج زود
تا بجوشد در کرم دریای جود
هوش مصنوعی: پس از نیاز خود بیشتر بگو ای دردمند، تا بخشش و سخاوت همچون دریا بیوقفه روان شود.
این گدایان بر ره و هر مبتلا
حاجت خود مینماید خلق را
هوش مصنوعی: این افراد نیازمند در خیابانها حضور دارند و هر کدام خواسته و نیاز خود را به مردم نشان میدهند.
کوری و شلی و بیماری و درد
تا ازین حاجت بجنبد رحم مرد
هوش مصنوعی: درد و رنج و بیماری و ضعف انسان را به حرکت و عمل وادار میکند تا خواستهها و نیازهایش را برطرف کند.
هیچ گوید نان دهید ای مردمان
که مرا مالست و انبارست و خوان
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیگوید که ای مردم به من نان بدهید، زیرا من خود دارایی و انباری دارم و غذای کافی در اختیار دارم.
چشم ننهادست حق در کورموش
زانک حاجت نیست چشمش بهر نوش
هوش مصنوعی: چشم حق به کورموش نگاهی نینداخته، زیرا او نیازی به چشمش برای نوشیدن ندارد.
میتواند زیست بی چشم و بصر
فارغست از چشم او در خاک تر
هوش مصنوعی: میتوان بدون دیدن یا درک خاصی زندگی کرد و شخص میتواند با آرامش خاطر در خاک باشد، حتی بدون اینکه به چشمهای او اهمیتی بدهد.
جز بدزدی او برون ناید ز خاک
تا کند خالق از آن دزدیش پاک
هوش مصنوعی: تنها به وسیله دزدیدن نمیتوان از زمین خارج شد، تا اینکه خالق آن دزدی را پاک کند.
بعد از آن پر یابد و مرغی شود
چون ملایک جانب گردون رود
هوش مصنوعی: پس از آن، پر و بالی خواهد یافت و همانند فرشتگان به آسمان خواهد رفت.
هر زمان در گلشن شکر خدا
او بر آرد همچو بلبل صد نوا
هوش مصنوعی: هر زمانی که در باغ گل شکر خداوند را شکرگزار باشد، مانند بلبل نغمههای زیبا و فراوانی میخواند.
کای رهاننده مرا از وصف زشت
ای کننده دوزخی را تو بهشت
هوش مصنوعی: ای کسی که مرا از وصف ناپسند آزاد کردهای، تو کسی هستی که دوزخیها را به بهشت تبدیل میکنی.
در یکی پیهی نهی تو روشنی
استخوانی را دهی سمع ای غنی
هوش مصنوعی: در یک پیاله، روشنیای شبیه به نور استخوان را به گوش غنی میرسانی.
چه تعلق آن معانی را به جسم
چه تعلق فهم اشیا را به اسم
هوش مصنوعی: معانی و مفاهیم هیچ ارتباطی به جسم و کالبد ندارند و همچنین درک و فهم اشیا هم به نامها و عناوین آنها وابسته نیست.
لفظ چون وکرست و معنی طایرست
جسم جوی و روح آب سایرست
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که واژهها مانند کرهای هستند که شکل ظاهری دارند، اما معنای آنها مانند پرندهای است که در هوا پرواز میکند. جوی مانند جسمی است که به جلو میرود و روح آب به نوعی نمادی از زندگی و جریان است. در واقع، نگاه به واژهها و معانی آنها باید فراتر از ظاهرشان باشد.
او روانست و تو گویی واقفست
او دوانست و تو گویی عاکفست
هوش مصنوعی: او زنده است و تو گویی از حالش اطلاع داری، او در حال دویدن است و تو گویی در یک جا ایستادهای.
گر نبینی سیر آب از چاکها
چیست بر وی نو به نو خاشاکها
هوش مصنوعی: اگر سیر آب را از چاکها نبینی، ببین که بر روی آن، چه برهای تازه و نو از خاشاکها وجود دارد.
هست خاشاک تو صورتهای فکر
نو بنو در میرسد اشکال بکر
هوش مصنوعی: افکار جدید و تازهای که به ذهن میرسند، در ابتدا ممکن است کماهمیت یا ناچیز به نظر بیایند، اما با گذشت زمان و بررسی بیشتر، میتوانند به ایدههای بنیادینی تبدیل شوند.
روی آب و جوی فکر اندر روش
نیست بی خاشاک محبوب و وحش
هوش مصنوعی: بر روی آب و در جوی، هیچ اندیشهای در روش وجود ندارد، جز بیخاشاکی محبوب و وحش.
قشرها بر روی این آب روان
از ثمار باغ غیبی شد دوان
هوش مصنوعی: لایههایی بر روی این آب جاری وجود دارد که میوههای باغی از دنیای نامرئی را به نمایش میگذارد.
قشرها را مغز اندر باغ جو
زانک آب از باغ میآید به جو
هوش مصنوعی: لایههای رویی را با مغز در درختان باغ مقایسه کن، چون آب از باغ به درختان میرسد.
گر نبینی رفتن آب حیات
بنگر اندر جوی و این سیر نبات
هوش مصنوعی: اگر حرکت آب زندگیبخش را نمیبینی، به جوی نگاه کن و رشد گیاهان را تماشا کن.
آب چون انبُهتر آید در گذر
زو کند قشر صور زوتر گذر
هوش مصنوعی: آب وقتی بیشتر و پرطرفدارتر میشود، سریعتر بر روی سطح پوست جاری میشود.
چون بغایت تیز شد این جو روان
غم نپاید در ضمیر عارفان
هوش مصنوعی: زمانی که این جریان تند و شدید به اوج خود میرسد، غم و اندوه در دل عارفان پایدار نخواهد ماند.
چون بغایت ممتلی بود و شتاب
پس نگنجید اندرو الا که آب
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه خیلی پر و انباشته شده بود و شتاب داشت، هیچ چیزی جز آب در آن جا نگنجید.