بخش ۸۲ - امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شری کی در ویست
یک نظر قانع مشو زین سقف نور
بارها بنگر ببین هل من فطور
چونک گفتت کاندرین سقف نکو
بارها بنگر چو مرد عیبجو
پس زمین تیره را دانی که چند
دیدن و تمییز باید در پسند
تا بپالاییم صافان را ز درد
چند باید عقل ما را رنج برد
امتحانهای زمستان و خزان
تاب تابستان بهار همچو جان
بادها و ابرها و برقها
تا پدید آرد عوارض فرقها
تا برون آرد زمین خاکرنگ
هرچه اندر جیب دارد لعل و سنگ
هرچه دزدیدست این خاک دژم
از خزانهٔ حق و دریای کرم
شحنهٔ تقدیر گوید راست گو
آنچ بردی شرح وا ده مو به مو
دزد یعنی خاک گوید هیچ هیچ
شحنه او را در کشد در پیچ پیچ
شحنه گاهش لطف گوید چون شکر
گه بر آویزد کند هر چه بتر
تا میان قهر و لطف آن خفیهها
ظاهر آید ز آتش خوف و رجا
آن بهاران لطف شحنهٔ کبریاست
و آن خزان تهدید و تخویف خداست
و آن زمستان چارمیخ معنوی
تا تو ای دزد خفی ظاهر شوی
پس مجاهد را زمانی بسط دل
یک زمانی قبض و درد و غش و غل
زانک این آب و گلی کابدان ماست
منکر و دزد ضیای جانهاست
حق تعالی گرم و سرد و رنج و درد
بر تن ما مینهد ای شیرمرد
خوف و جوع و نقص اموال و بدن
جمله بهر نقد جان ظاهر شدن
این وعید و وعدهها انگیختست
بهر این نیک و بدی کآمیختست
چونک حق و باطلی آمیختند
نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
پس محک میبایدش بگزیدهای
در حقایق امتحانها دیدهای
تا شود فاروق این تزویرها
تا بود دستور این تدبیرها
شیر ده ای مادر موسی ورا
واندر آب افکن میندیش از بلا
هر که در روز الست آن شیر خورد
همچو موسی شیر را تمییز کرد
گر تو بر تمییز طفلت مولعی
این زمان یا ام موسی ارضعی
تا ببیند طعم شیر مادرش
تا فرو ناید بدایهٔ بد سرش
بخش ۸۱ - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرونشو و مخلص یافتن: همچنانک هر کسی در معرفتبخش ۸۳ - شرح فایدهٔ حکایت آن شخص شتر جوینده: اشتری گم کردهای ای معتمد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک نظر قانع مشو زین سقف نور
بارها بنگر ببین هل من فطور
هوش مصنوعی: به یک نگاه ساده قانع نشو. از این سقف نور به بارها نگاه کن و ببین آیا چیزی برای تغذیه روحات هست یا نه.
چونک گفتت کاندرین سقف نکو
بارها بنگر چو مرد عیبجو
هوش مصنوعی: وقتی که گفتی در این سقف خوب، بارها توجه کن به مانند مردی که عیبجو است.
پس زمین تیره را دانی که چند
دیدن و تمییز باید در پسند
هوش مصنوعی: به همین دلیل، برای درک و تمییز خوبیها از بدیها، باید بارها و بارها به آنچه در اطرافمان میگذرد توجه کنیم و از زوایای مختلف ببینیم.
تا بپالاییم صافان را ز درد
چند باید عقل ما را رنج برد
هوش مصنوعی: برای پاکسازی و رهایی صافان از درد و رنج، عقل ما باید بار زیادی را تحمل کند.
امتحانهای زمستان و خزان
تاب تابستان بهار همچو جان
هوش مصنوعی: آزمونهای سخت و دشوار فصلهای سرد، مانند زمستان و پاییز، در برابر شادی و زیبایی تابستان و بهار مانند جان و حیات هستند.
بادها و ابرها و برقها
تا پدید آرد عوارض فرقها
هوش مصنوعی: بادها و ابرها و رعد و برقها تا زمانی که ظهور پیدا کنند، نشانهها و نشانههایی ازتفاوتها را نمایان میکنند.
تا برون آرد زمین خاکرنگ
هرچه اندر جیب دارد لعل و سنگ
هوش مصنوعی: زمین هر چه در دل خود دارد، از خاک و رنگهای مختلف تا گوهرها و سنگهای قیمتی، را به بیرون میآورد.
هرچه دزدیدست این خاک دژم
از خزانهٔ حق و دریای کرم
هوش مصنوعی: این خاک ناامید و غمگین، هر چیزی که از خزانهٔ حق و دریای بخشش دزدیده، را در خود دارد.
شحنهٔ تقدیر گوید راست گو
آنچ بردی شرح وا ده مو به مو
هوش مصنوعی: سرنوشت به تو میگوید که راست بگو، آنچه را که بردی به طور دقیق و کامل توضیح بده.
دزد یعنی خاک گوید هیچ هیچ
شحنه او را در کشد در پیچ پیچ
هوش مصنوعی: دزد به زمین میگوید هیچ چیز نیست و نگهبان او را در پیچ و خمها میکشد.
شحنه گاهش لطف گوید چون شکر
گه بر آویزد کند هر چه بتر
هوش مصنوعی: مکان شهان و بزرگزادگان پر از محبت و مهربانی است. وقتی توجه و محبت آنها به کسی جلب میشود، هر نوع خوبی و زیبایی را به او عطا میکنند.
تا میان قهر و لطف آن خفیهها
ظاهر آید ز آتش خوف و رجا
هوش مصنوعی: تا زمانی که تضاد میان خشم و لطف او آشکار شود، رازهای نهفته از دل آتش ترس و امید نمایان میشود.
آن بهاران لطف شحنهٔ کبریاست
و آن خزان تهدید و تخویف خداست
هوش مصنوعی: بهار، نشانهی نعمت و زیبایی است که از جانب خداوند میآید، در حالی که پاییز، به نوعی به یادآور هشدار و ترس از عواقب اعمال است.
و آن زمستان چارمیخ معنوی
تا تو ای دزد خفی ظاهر شوی
هوش مصنوعی: و آن زمستانی که به شدت بر دلها سایه افکنده، زمانی است که تو ای دزد پنهان، خود را آشکار خواهی کرد.
پس مجاهد را زمانی بسط دل
یک زمانی قبض و درد و غش و غل
هوش مصنوعی: مجاهد در برخی مواقع دلی گشاده و خوشحال دارد و در زمانهای دیگر دچار درد و ناراحتی میشود و احساس ضعف میکند.
زانک این آب و گلی کابدان ماست
منکر و دزد ضیای جانهاست
هوش مصنوعی: این آب و گل متعلق به ماست و کس نمیتواند آن را انکار کند، زیرا این زندگی و نور وجود انسانها را میدزدد.
حق تعالی گرم و سرد و رنج و درد
بر تن ما مینهد ای شیرمرد
هوش مصنوعی: خداوند سرما و گرما و رنج و درد را به ما میدهد، ای مردان بزرگ!
خوف و جوع و نقص اموال و بدن
جمله بهر نقد جان ظاهر شدن
هوش مصنوعی: ترس، گرسنگی و نقصان در دارایی و بدن، همه اینها به نوعی نشاندهندهی هزینههای روحی و جسمی زندگی است.
این وعید و وعدهها انگیختست
بهر این نیک و بدی کآمیختست
هوش مصنوعی: این وعدهها و تهدیدها به خاطر این است که نیک و بد در هم آمیخته شدهاند.
چونک حق و باطلی آمیختند
نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
هوش مصنوعی: وقتی حق و باطل با هم ترکیب شدند، ارزش واقعی و قلب انسانها در آشفتگی و سردرگمی قرار گرفت.
پس محک میبایدش بگزیدهای
در حقایق امتحانها دیدهای
هوش مصنوعی: پس باید برایش آزمونهایی انتخاب شود که در آن حقایق را سنجیده و تجربه کرده باشد.
تا شود فاروق این تزویرها
تا بود دستور این تدبیرها
هوش مصنوعی: برای برطرف کردن دسیسهها و فریبها، باید مطابق با اصول و قوانین مشخصی عمل کنیم.
شیر ده ای مادر موسی ورا
واندر آب افکن میندیش از بلا
هوش مصنوعی: ای مادر موسی، کودک خود را به آب بیفکن و نگران سرنوشت او نباش.
هر که در روز الست آن شیر خورد
همچو موسی شیر را تمییز کرد
هوش مصنوعی: هر کس که در روز الست، از حقایق و معرفت بهرهمند شده است، مانند موسی (ع) توانسته است حق و باطل را از هم تشخیص دهد.
گر تو بر تمییز طفلت مولعی
این زمان یا ام موسی ارضعی
هوش مصنوعی: اگر تو به خوب تربیت کردن فرزندت مشغولی، پس ای مادر موسی، شیرش بده.
تا ببیند طعم شیر مادرش
تا فرو ناید بدایهٔ بد سرش
هوش مصنوعی: برای اینکه بتواند طعم شیر مادرش را تجربه کند، باید بدیهای زندگی و مشکلاتش کمتر شود.