گنجور

بخش ۶۱ - وصیت کردن پیغامبر علیه السلام مر آن بیمار را و دعا آموزانیدنش

گفت پیغامبر مر آن بیمار را
این بگو کای سهل‌کن دشوار را
آتنا فی دار دنیانا حسن
آتنا فی دار عقبانا حسن
راه را بر ما چو بستان کن لطیف
منزل ما خود تو باشی ای شریف
مؤمنان در حشر گویند ای ملک
نی که دوزخ بود راه مشترک
مؤمن و کافر برو یابد گذار
ما ندیدیم اندرین ره دود و نار
نک بهشت و بارگاه آمنی
پس کجا بود آن گذرگاه دنی
پس ملک گوید که آن روضهٔ خضر
که فلان جا دیده‌اید اندر گذر
دوزخ آن بود و سیاستگاه سخت
بر شما شد باغ و بستان و درخت
چون شما این نفس دوزخ‌خوی را
آتشی گبر فتنه‌جوی را
جهدها کردید و او شد پر صفا
نار را کشتید از بهر خدا
آتش شهوت که شعله می‌زدی
سبزهٔ تقوی شد و نور هدی
آتش خشم از شما هم حلم شد
ظلمت جهل از شما هم علم شد
آتش حرص از شما ایثار شد
و آن حسد چون خار بد گلزار شد
چون شما این جمله آتشهای خویش
بهر حق کشتید جمله پیش پیش
نفس ناری را چو باغی ساختید
اندرو تخم وفا انداختید
بلبلان ذکر و تسبیح اندرو
خوش سرایان در چمن بر طرف جو
داعی حق را اجابت کرده‌اید
در جحیم نفس آب آورده‌اید
دوزخ ما نیز در حق شما
سبزه گشت و گلشن و برگ و نوا
چیست احسان را مکافات ای پسر
لطف و احسان و ثواب معتبر
نی شما گفتید ما قربانییم
پیش اوصاف بقا ما فانییم
ما اگر قلاش و گر دیوانه‌ایم
مست آن ساقی و آن پیمانه‌ایم
بر خط و فرمان او سر می‌نهیم
جان شیرین را گروگان می‌دهیم
تا خیال دوست در اسرار ماست
چاکری و جانسپاری کار ماست
هر کجا شمع بلا افروختند
صد هزاران جان عاشق سوختند
عاشقانی کز درون خانه‌اند
شمع روی یار را پروانه‌اند
ای دل آنجا رو که با تو روشنند
وز بلاها مر تو را چون جوشنند
بر جنایاتت مواسا می‌کنند
در میان جان ترا جا می‌کنند
زان میان جان تو را جا می‌کنند
تا تو را پر باده چون جامی‌ کنند
در میان جان ایشان خانه گیر
در فلک خانه کن ای بدر منیر
چون عطارد دفتر دل وا کنند
تا که بر تو سرها پیدا کنند
پیش خویشان باش چون آواره‌ای
بر مه کامل زن ار مه پاره‌ای
جزو را از کل خود پرهیز چیست
با مخالف این همه آمیز چیست
جنس را بین نوع گشته در روش
غیبها بین عین گشته در رهش
تا چو زن عشوه خری ای بی‌خرد
از دروغ و عشوه کی یابی مدد
چاپلوس و لفظ شیرین و فریب
می‌ستانی می‌نهی چون زن به جیب
مر تو را دشنام و سیلی شهان
بهتر آید از ثنای گمرهان
صفع شاهان خور مخور شهد خسان
تا کسی گردی ز اقبال کسان
زانک ازیشان خلعت و دولت رسد
در پناه روح جان گردد جسد
هر کجا بینی برهنه و بی‌نوا
دان که او بگریختست از اوستا
تا چنان گردد که می‌خواهد دلش
آن دل کور بد بی‌حاصلش
گر چنان گشتی که استا خواستی
خویش را و خویش را آراستی
هر که از استا گریزد در جهان
او ز دولت می‌گریزد این بدان
پیشه‌ای آموختی در کسب تن
چنگ اندر پیشهٔ دینی بزن
در جهان پوشیده گشتی و غنی
چون برون آیی ازینجا چون کنی
پیشه‌ای آموز کاندر آخرت
اندر آید دخل کسب مغفرت
آن جهان شهریست پر بازار و کسب
تا نپنداری که کسب اینجاست حسب
حق تعالی گفت کین کسب جهان
پیش آن کسبست لعب کودکان
همچو آن طفلی که بر طفلی تند
شکل صحبت‌کن مساسی می‌کند
کودکان سازند در بازی دکان
سود نبود جز که تعبیر زمان
شب شود در خانه آید گرسنه
کودکان رفته بمانده یک تنه
این جهان بازی‌گهست و مرگ شب
باز گردی کیسه خالی پر تعب
کسب دین عشقست و جذب اندرون
قابلیت نور حق را ای حرون
کسب فانی خواهدت این نفس خس
چند کسب خس کنی بگذار بس
نفس خس گر جویدت کسب شریف
حیله و مکری بود آن را ردیف

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت پیغامبر مر آن بیمار را
این بگو کای سهل‌کن دشوار را
هوش مصنوعی: پیامبر به آن بیمار گفت که این را به خاطر بسپار: ای کسی که سختی‌ها را آسان می‌گیری، سعی کن بر مشکلات فائق آری.
آتنا فی دار دنیانا حسن
آتنا فی دار عقبانا حسن
هوش مصنوعی: آتنا در دنیا با زیبایی‌ها و خوبی‌هایش جلوه‌گری می‌کند و در آخرت نیز با همین زیبایی‌ها و خوبی‌ها خود را نشان خواهد داد.
راه را بر ما چو بستان کن لطیف
منزل ما خود تو باشی ای شریف
هوش مصنوعی: راه را به نرمی و لطافت برای ما هموار کن، ای بزرگوار، که خانه و سرزمین ما خود تو هستی.
مؤمنان در حشر گویند ای ملک
نی که دوزخ بود راه مشترک
هوش مصنوعی: مؤمنان در روز رستاخیز خواهند گفت: ای فرشته، جهنم راهی نیست که ما نیز در آن قرار بگیریم.
مؤمن و کافر برو یابد گذار
ما ندیدیم اندرین ره دود و نار
هوش مصنوعی: مؤمن و کافر هر دو برای پیداکردن ما تلاش می‌کنند، اما ما در این مسیر، خبری از دود و آتش ندیدیم.
نک بهشت و بارگاه آمنی
پس کجا بود آن گذرگاه دنی
هوش مصنوعی: بهشت و جایگاه امنی وجود دارد، اما پس آن مکان در دسترس کجا است که ما در دنیا عبور کنیم؟
پس ملک گوید که آن روضهٔ خضر
که فلان جا دیده‌اید اندر گذر
هوش مصنوعی: پس ملک می‌گوید که آن باغ خضری که در یک مکان خاص دیده‌اید، در حال گذر است.
دوزخ آن بود و سیاستگاه سخت
بر شما شد باغ و بستان و درخت
هوش مصنوعی: دوزخ همچون مکانی است و سیاست به گونه‌ای سخت بر شما حاکم است، در حالی که باغ و بستان و درخت در کنار شما وجود دارند.
چون شما این نفس دوزخ‌خوی را
آتشی گبر فتنه‌جوی را
هوش مصنوعی: وقتی شما این نفسِ بد و آتشین را دارید که مانند آتش زرتشتیان فتنه و آشوب به راه می‌اندازد.
جهدها کردید و او شد پر صفا
نار را کشتید از بهر خدا
هوش مصنوعی: شما تلاش‌های زیادی انجام دادید و در نهایت، درخت نارنج که مایه‌ی صفا و خوشحالی است را از ریشه کندید، همه این کارها را برای خدا انجام دادید.
آتش شهوت که شعله می‌زدی
سبزهٔ تقوی شد و نور هدی
هوش مصنوعی: آتش desire تو باعث شد که سبزه‌ی تقوا و نور هدایت رشد کند و به وجود بیاید.
آتش خشم از شما هم حلم شد
ظلمت جهل از شما هم علم شد
هوش مصنوعی: خشم شما به آرامش تبدیل شد و نادانی شما به دانایی تغییر یافت.
آتش حرص از شما ایثار شد
و آن حسد چون خار بد گلزار شد
هوش مصنوعی: آتشِ حرص و طمع از شما کنار رفت و حسادت، مانند خاری در میان گل‌ها به وجود آمد.
چون شما این جمله آتشهای خویش
بهر حق کشتید جمله پیش پیش
هوش مصنوعی: شما به خاطر حق، آتش‌های خود را خاموش کرده‌اید و همین باعث شده که در مسیر درست قرار بگیرید.
نفس ناری را چو باغی ساختید
اندرو تخم وفا انداختید
هوش مصنوعی: شما وجود خود را مانند باغی زیبا پرورش داده‌اید و در آن بذر صداقت و وفاداری را کاشته‌اید.
بلبلان ذکر و تسبیح اندرو
خوش سرایان در چمن بر طرف جو
هوش مصنوعی: بلبلان در باغ، به نیایش و ذکر مشغول‌اند و در کنار جویبار، در میان گل‌ها خوش‌خوانی می‌کنند.
داعی حق را اجابت کرده‌اید
در جحیم نفس آب آورده‌اید
هوش مصنوعی: شما به دعوت حق پاسخ مثبت داده‌اید و در آتش خواسته‌های نفسانی خود، آب و آرامش آورده‌اید.
دوزخ ما نیز در حق شما
سبزه گشت و گلشن و برگ و نوا
هوش مصنوعی: عذاب و رنج ما نیز برای شما به صورت باغی سرسبز و پر از گل و نوای خوش درآمده است.
چیست احسان را مکافات ای پسر
لطف و احسان و ثواب معتبر
هوش مصنوعی: ای پسر، ببینید که سپاس و پاداش کارهای نیک و خوبی که انجام می‌دهید چیست. مهربانی و بخشش همواره ارزشمند است و پاداشی شایسته دارد.
نی شما گفتید ما قربانییم
پیش اوصاف بقا ما فانییم
هوش مصنوعی: شما گفتید ما قربانی هستیم، در حالی که در صفات ماندگاری او، ما خود را بی‌اهمیت و ناپایدار می‌دانیم.
ما اگر قلاش و گر دیوانه‌ایم
مست آن ساقی و آن پیمانه‌ایم
هوش مصنوعی: اگر ما فقیر و یا دیوانه‌ایم، به خاطر آن ساقی و آن جام شرابی است که در دست داریم.
بر خط و فرمان او سر می‌نهیم
جان شیرین را گروگان می‌دهیم
هوش مصنوعی: ما برای او تسلیم می‌شویم و جان پرارزش‌مان را به او تقدیم می‌کنیم.
تا خیال دوست در اسرار ماست
چاکری و جانسپاری کار ماست
هوش مصنوعی: تا زمانی که به یاد دوست در دل ماست، خدمتگزاری و فدای او بودن وظیفه ماست.
هر کجا شمع بلا افروختند
صد هزاران جان عاشق سوختند
هوش مصنوعی: هر جا که شمع درد و رنج روشن شد، هزاران دل عاشق برای آن سوختند و به درد آمدند.
عاشقانی کز درون خانه‌اند
شمع روی یار را پروانه‌اند
هوش مصنوعی: عاشقانی که در درون خانه هستند، مانند پروانه‌ای هستند که دور شمع زیبایی محبوبشان می‌چرخند.
ای دل آنجا رو که با تو روشنند
وز بلاها مر تو را چون جوشنند
هوش مصنوعی: ای دل، به جایی برو که افرادی که در آنجا هستند، تو را درخشانی و روشنایی می‌بخشند و از درد و رنج‌های زندگی همچون زره‌ای تو را حفاظت می‌کنند.
بر جنایاتت مواسا می‌کنند
در میان جان ترا جا می‌کنند
هوش مصنوعی: در میان گناهانت همدردی می‌کنند و برای جان تو فضایی فراهم می‌آورند.
زان میان جان تو را جا می‌کنند
تا تو را پر باده چون جامی‌ کنند
هوش مصنوعی: از میانه آن جمع، جان تو را می‌ستایند و برای تو جا باز می‌کنند تا همچون جامی پر از باده باشی.
در میان جان ایشان خانه گیر
در فلک خانه کن ای بدر منیر
هوش مصنوعی: در دل آن‌ها جا بگیر و در آسمان نیز برای خود مکانی بساز ای ماه درخشان.
چون عطارد دفتر دل وا کنند
تا که بر تو سرها پیدا کنند
هوش مصنوعی: زمانی که عطارد (سیاره) ورق دل را باز کند، افرادی که در دل خود عشق تو را دارند، به وضوح خود را نشان خواهند داد.
پیش خویشان باش چون آواره‌ای
بر مه کامل زن ار مه پاره‌ای
هوش مصنوعی: با خویشاوندان خود مثل کسی که از خانه‌اش رانده شده است، رفتار کن، چراکه اگر ماه کامل باشی، نباید به اندازه یک تکه از ماه کوچک شوی.
جزو را از کل خود پرهیز چیست
با مخالف این همه آمیز چیست
هوش مصنوعی: جزء باید از کل خود دوری کند، اما چرا این همه با چیزهای مخالف و متضاد درآمیخته است؟
جنس را بین نوع گشته در روش
غیبها بین عین گشته در رهش
هوش مصنوعی: در این دنیا، چیزها از نظر نوع و جنس به گونه‌ای متفاوت شده‌اند، به طوری که در عالم غیبی، حقیقت آنها به وضوح دیده می‌شود و در مسیر این واقعیت، مساله‌ای عیان شده است.
تا چو زن عشوه خری ای بی‌خرد
از دروغ و عشوه کی یابی مدد
هوش مصنوعی: اگر مانند یک زن زیبا و فریبنده بخواهی دیگران را فریب بدهی، ای نابخرد، از دروغ و فریب چه کمکی می‌خواهی بدست آوری؟
چاپلوس و لفظ شیرین و فریب
می‌ستانی می‌نهی چون زن به جیب
هوش مصنوعی: تو به افرادی که به تو چاپلوسی می‌کنند و با زبان شیرین، فریب می‌دهند، اعتماد می‌کنی و در واقع مانند زنی می‌شوی که بدون فکر و به سادگی آن‌ها را قبول می‌کنی.
مر تو را دشنام و سیلی شهان
بهتر آید از ثنای گمرهان
هوش مصنوعی: بهتر است که تو از دسیسه‌های ریاکاران و مدح‌های توخالی بیزار باشی و حتی اگر به تو توهین و آسیب برسد، آن را بهتر از ستایش نادانان و گمراهان تلقی کنی.
صفع شاهان خور مخور شهد خسان
تا کسی گردی ز اقبال کسان
هوش مصنوعی: ای کسی که در زندگی خود به دنبال سعادت و خوشبختی هستی، از بی‌دقتی و نادرستی پادشاهان دوری کن و از زندگی نادرست دیگران بهره‌مند نشو. تا زمانی که تو از نعمت‌ها و خوشی‌های دیگران دوری کنی، خودت نیز از خوبی‌ها و نعمت‌های بیشتری برخوردار خواهی شد.
زانک ازیشان خلعت و دولت رسد
در پناه روح جان گردد جسد
هوش مصنوعی: چون از اینان نعمت و خوشبختی به انسان می‌رسد، در سایه‌ی روح، جسم جان‌دار می‌شود.
هر کجا بینی برهنه و بی‌نوا
دان که او بگریختست از اوستا
هوش مصنوعی: هر جا که انسان بی‌پناه و در عذاب را ببینی، بدان که او از حقیقت و آموزه‌های باارزش دور شده است.
تا چنان گردد که می‌خواهد دلش
آن دل کور بد بی‌حاصلش
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که دل آن شخصی که کور است و هیچ رازی را نمی‌بیند، به گونه‌ای خواهد شد که او می‌خواهد. اما در حقیقت، دل او به خاطر نداشتن بصیرت، سودی نخواهد داشت.
گر چنان گشتی که استا خواستی
خویش را و خویش را آراستی
هوش مصنوعی: اگر به این مرحله برسید که خواسته‌های واقعی خود را بشناسید و به خودتان بپردازید و خود را سامان دهید،
هر که از استا گریزد در جهان
او ز دولت می‌گریزد این بدان
هوش مصنوعی: هر کسی که از استاد و راهنمای خود فرار کند، در زندگی از خوشبختی و سعادت نیز دور می‌شود.
پیشه‌ای آموختی در کسب تن
چنگ اندر پیشهٔ دینی بزن
هوش مصنوعی: تو در حرفه‌ای مهارت پیدا کرده‌ای، اما در زمینه‌های دینی و معنوی هم باید تلاش و کوشش بیشتری داشته باشی.
در جهان پوشیده گشتی و غنی
چون برون آیی ازینجا چون کنی
هوش مصنوعی: زمانی که در این دنیا به آرامش و ثروت دست یازی و از آنجا خارج شوی، چه کاری انجام خواهی داد؟
پیشه‌ای آموز کاندر آخرت
اندر آید دخل کسب مغفرت
هوش مصنوعی: یک حرفه‌ای را یاد بگیر که در آخرت به خاطر درآمد آن، بخشایش و بخشش الهی شامل حال تو شود.
آن جهان شهریست پر بازار و کسب
تا نپنداری که کسب اینجاست حسب
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک شهر پر از بازار و کسب و کار است، پس تصور نکن که فقط در اینجا می‌توان به کسب و کار پرداخت.
حق تعالی گفت کین کسب جهان
پیش آن کسبست لعب کودکان
هوش مصنوعی: خدای بزرگ فرموده است که این تلاش و کسب و کار در این دنیا، در واقع بازی و تفریحی شبیه به بازی‌های کودکانه است.
همچو آن طفلی که بر طفلی تند
شکل صحبت‌کن مساسی می‌کند
هوش مصنوعی: همچون کودکی که با کودک دیگر صحبت می‌کند و در این گفتگو تسلط و مهارت خود را نشان می‌دهد.
کودکان سازند در بازی دکان
سود نبود جز که تعبیر زمان
هوش مصنوعی: کودکان در بازی خود مانند دکان‌دارهایی عمل می‌کنند، اما حقیقت این است که این بازی‌ها تنها تفسیر و نمایشی از زمانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند.
شب شود در خانه آید گرسنه
کودکان رفته بمانده یک تنه
هوش مصنوعی: شب که می‌رسد، کودکان گرسنه به خانه می‌آیند و ناچارند تنها باشند.
این جهان بازی‌گهست و مرگ شب
باز گردی کیسه خالی پر تعب
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک صحنه تئاتر است و مرگ، به‌عنوان پایان نمایش، در آخر به سراغ ما می‌آید. در این میان، ما تنها با یک کیسه خالی از تجربه‌ها و احساسات به مقصد می‌رسیم.
کسب دین عشقست و جذب اندرون
قابلیت نور حق را ای حرون
هوش مصنوعی: عمل در عشق، به دست آوردن دین است و درون انسان قابلیت دریافت نور حق را دارد، ای حرون.
کسب فانی خواهدت این نفس خس
چند کسب خس کنی بگذار بس
هوش مصنوعی: هرگونه کسب و کار و مالی که از آن به دست می‌آوری، در نهایت زوال پذیر است. بنابراین چرا وقت خود را صرف تلاش برای کسب مال و ثروت کنی؟ بهتر است از این مسائل بگذری و به چیزهای دیگر بپردازی.
نفس خس گر جویدت کسب شریف
حیله و مکری بود آن را ردیف
هوش مصنوعی: اگر نفس پست و دنیوی در تو ظهور کند و به دنبال خواسته‌های حقیر و زودگذر باشد، باید بدان که این راه به تقلب و فریبکاری می‌انجامد.

حاشیه ها

1394/09/03 11:12
سالار فرحزادی

بهشت و جهنم در یک مکان اتفاق می افتد، محلی که باغ وگل و بوستان است برای بهشتیان همان جا برای دوزخیان به آتش و دود تبدیل میشود. کسانی که آتش این چهار خصلت پلید یعنی خشم، شهوت، حرص و حسد را در درون خیشتن توسط آب معرفت خاموش کردند در هرکجا که باشند همانجا بهشت می شود ولی برعکس اگر آتش آن صفات زشت در انسان روشن باشد حتی اگر در سبزه و بوستان هم باشند اثیرآتش دوزخند و از درون میسوزند.

1396/07/06 22:10

پیشه‌ای آموختی در کسب تن
چنگ اندر پیشهٔ دینی بزن
در جهان پوشیده گشتی و غنی
چون برون آیی ازینجا چون کنی
پیشه‌ای آموز کاندر آخرت
اندر آید دخل کسب مغفرت
آن جهان شهریست پر بازار و کسب
تا نپنداری که کسب اینجاست حسب
حق تعالی گفت کین کسب جهان
پیش آن کسبست لعب کودکان
همچو آن طفلی که بر طفلی تند
شکل صحبت‌کن مساسی می‌کند
کودکان سازند در بازی دکان
سود نبود جز که تعبیر زمان
شب شود در خانه آید گرسنه
کودکان رفته بمانده یک تنه
این جهان بازی‌گهست و مرگ شب
باز گردی کیسه خالی پر تعب
در پرورش این جسم مادی مهارت یافتی و خود را به جایی رساندی ولی زمانی که این جسم را ترک کردی می‌خواهی چه بکنی؟ پس باید حرفه‌ای یاد بگیری که در کسب و کار آن طرف هم به کارت آید و بتوانی از آن استفاده کنی چرا که کسب و کار اینجا در مقابل کسب و کار آخرت مثل بازی کودکان است مثال کودکی که از صبح تا شب در بیرون بازی می‌کند و شب گرسنه و خسته و دست خالی به خانه می آید

1397/11/31 13:01
مجید

سود نبود جز که “ تعطیل “ زمان
تعطیل زمان درست است، نه تعبیر زمان
در این بیت “تعبیر زمان” معنی نمی دهد

1399/02/21 10:04
محمد طاهر

سلام بر دوستان
تو این داستان مولانا میخواد بگه که دوزخ و بهشتی از پیش وجود نداره
خودمون هستیم که در همین دنیا با اونها مواجه میشیم و خودمون اونها رو توسعه میدیم
هر رفتاری که میکنیم چاناچه در تعالی روح باشه بهشت رو ملاقات می کنیم و چنانچه رفتاری بکنیم که نامنطبق بر ساختار عالم باشه یا به اصطلاح گناه بکنیم، دچار سوختن در جهنمی میشیم که خودمون درست کردیم که آتشی نداره
در حقیقت خداوند هم در قران میفرمایند که ظالمان به خودشون ظلم میکنند و این ظلم به اصطلاح همون مایه شعله وری جهنم خود ساخته هست
پیشنهاد میکنم کتاب" ساختار عالم" و " زندگی کالبدی من" نگارش مهندس کارگر رو از وب دانلود کنید و بخونید

1399/02/21 10:04
محمد طاهر

ما در بدو اولین ورود به جهان مثل یک سرزمین حاصلخیزی هستیم که استعداد تبدیل شدن به یک باغ
سرسبز و پر حاصل رو داریم چونکه از سوی خداوند متعال و با اتصال به روح مقدسش وارد این جهان شدیم (انا لله)، اما برای توسعه این باغ بایستی منطبق بر ساختاری که خداوند در جهان بنا نهاده و راه برگشتن به سوی خودش اسمش رو گذاشته تلاش کنیم (انا الیه راجعون)
از آنجایی که در یک زندگی محدود قابلیت بازگشت و اتصال مجدد با روح الهی وجود نداره (چون شرطش پاکی و بی آلایشی از پستی های عالم ماده هست)، پس بسته به استعداد اشخاصی که این روح در بدن های اون ها طی دوره های مختلف قرار میگیره ، تعداد این باز گشت ها متفاوت خواهد بود تا سر انجام در عالم لاهوت مجددا به روح الهی بازگشت کند
پس بهشت و جهنم و رستاخیز در هر زمان اتفاق می افته
هر زمان نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا.....
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی است
مصطفی فرمود دنیا ساعای است...
آزمودم مرگ من در زندگی است
چون رهم زین زندگی پایندگی است...

1399/02/24 08:04
وحید

سلام
برای یک روح که آزاد هست و محدودیتی ندارد چه جهنمی بدتر از زندگی در این دنیای مادی هست که پر از محدودیت هست و چه بهشتی بهتر از رهایی از قفس جسم مادی
زندگی اگر بر قوانین شعور کیهانی و ساختار عالم منطبق نباشد مثل شنا کردن بر خلاف جهت جریان آب میماند و زندگی برای انسان جهنم است اما اگر در جهت اصلاح شبکه و ساختار عالم باشد آرامش و لذت بهشت حتی در همین دنیا نصیب انسان میگردد