گنجور

بخش ۶۰ - تتمهٔ نصیحت رسول علیه السلام بیمار را

گفت پیغامبر مر آن بیمار را
چون عیادت کرد یار زار را
که مگر نوعی دعایی کرده‌ای
از جهالت زهربایی خورده‌ای
یاد آور چه دعا می‌گفته‌ای
چون ز مکر نفس می‌آشفته‌ای
گفت یادم نیست الا همتی
دار با من یادم آید ساعتی
از حضور نوربخش مصطفی
پیش خاطر آمد او را آن دعا
تافت زان روزن که از دل تا دلست
روشنی که فرق حق و باطلست
گفت اینک یادم آمد ای رسول
آن دعا که گفته‌ام من بوالفضول
چون گرفتار گنه می‌آمدم
غرقه دست اندر حشایش می‌زدم
از تو تهدید و وعیدی می‌رسید
مجرمان را از عذاب بس شدید
مضطرب می‌گشتم و چاره نبود
بند محکم بود و قفل ناگشود
نی مقام صبر و نی راه گریز
نی امید توبه نی جای ستیز
من چو هاروت و چو ماروت از حزن
آه می‌کردم که ای خلاق من
از خطر هاروت و ماروت آشکار
چاه بابل را بکردند اختیار
تا عذاب آخرت اینجا کشند
گربزند و عاقل و ساحروشند
نیک کردند و بجای خویش بود
سهل‌تر باشد ز آتش رنج دود
حد ندارد وصف رنج آن جهان
سهل باشد رنج دنیا پیش آن
ای خنک آن کو جهادی می‌کند
بر بدن زجری و دادی می‌کند
تا ز رنج آن جهانی وا رهد
بر خود این رنج عبادت می‌نهد
من همی‌گفتم که یا رب آن عذاب
هم درین عالم بران بر من شتاب
تا در آن عالم فراغت باشدم
در چنین درخواست حلقه می‌زدم
این چنین رنجوریی پیدام شد
جان من از رنج بی آرام شد
مانده‌ام از ذکر و از اوراد خود
بی‌خبر گشتم ز خویش و نیک و بد
گر نمی‌دیدم کنون من روی تو
ای خجسته وی مبارک بوی تو
می‌شدم از بند من یکبارگی
کردیم شاهانه این غمخوارگی
گفت هی هی این دعا دیگر مکن
بر مکن تو خویش را از بیخ و بن
تو چه طاقت داری ای مور نژند
که نهد بر تو چنان کوه بلند
گفت توبه کردم ای سلطان که من
از سر جلدی نلافم هیچ فن
این جهان تیه ست و تو موسی و ما
از گنه در تیه مانده مبتلا
قوم موسی راه می‌پیموده‌اند
آخر اندر گام اول بوده‌اند
سالها ره می‌رویم و در اخیر
همچنان در منزل اول اسیر
گر دل موسی ز ما راضی بدی
تیه را راه و کران پیدا شدی
ور بکل بیزار بودی او ز ما
کی رسیدی خوانمان هیچ از سما
کی ز سنگی چشمه‌ها جوشان شدی
در بیابان‌مان امان جان شدی
بل به جای خوان خود آتش آمدی
اندرین منزل لهب بر ما زدی
چون دو دل شد موسی اندر کار ما
گاه خصم ماست و گاهی یار ما
خشمش آتش می‌زند در رخت ما
حلم او رد می‌کند تیر بلا
کی بود که حلم گردد خشم نیز
نیست این نادر ز لطفت ای عزیز
مدح حاضر وحشتست از بهر این
نام موسی می‌برم قاصد چنین
ورنه موسی کی روا دارد که من
پیش تو یاد آورم از هیچ تن
عهد ما بشکست صد بار و هزار
عهد تو چون کوه ثابت بر قرار
عهد ما کاه و به هر بادی زبون
عهد تو کوه و ز صد کُه هم فزون
حق آن قوت که بر تلوین ما
رحمتی کن ای امیر لونها
خویش را دیدیم و رسوایی خویش
امتحان ما مکن ای شاه بیش
تا فضیحتهای دیگر را نهان
کرده باشی ای کریم مستعان
بی‌حدی تو در جمال و در کمال
در کژی ما بی‌حدیم و در ضلال
بی حدی خویش بگمار ای کریم
بر کژی بی حد مشتی لئیم
هین که از تقطیع ما یک تار ماند
مصر بودیم و یکی دیوار ماند
البقیه البقیه ای خدیو
تا نگردد شاد کلی جان دیو
بهر ما نی بهر آن لطف نخست
که تو کردی گمرهان را باز جست
چون نمودی قدرتت بنمای رحم
ای نهاده رحمها در لحم و شحم
این دعا گر خشم افزاید تو را
تو دعا تعلیم فرما مهترا
آنچنان کآدم بیفتاد از بهشت
رجعتش دادی که رست از دیو زشت
دیو کی بود کو ز آدم بگذرد
بر چنین نطعی ازو بازی بَرد
در حقیقت نفع آدم شد همه
لعنت حاسد شده آن دمدمه
بازیی دید و دو صد بازی ندید
پس ستون خانهٔ خود را برید
آتشی زد شب بکشت دیگران
باد آتش را بکشت او بران
چشم‌بندی بود لعنت دیو را
تا زیان خصم دید آن ریو را
خود زیان جان او شد ریو او
گویی آدم بود دیو دیو او
لعنت این باشد که کژبینش کند
حاسد و خودبین و پر کینش کند
تا نداند که هر آنک کرد بد
عاقبت باز آید و بر وی زند
جمله فرزین‌بندها بیند بعکس
مات بر وی گردد و نقصان و وکس
زانک گر او هیچ بیند خویش را
مهلک و ناسور بیند ریش را
درد خیزد زین چنین دیدن درون
درد او را از حجاب آرد برون
تا نگیرد مادران را درد زه
طفل در زادن نیابد هیچ ره
این امانت در دل و دل حامله‌ست
این نصیحتها مثال قابله‌ست
قابله گوید که زن را درد نیست
درد باید درد کودک را رهیست
آنک او بی‌درد باشد ره‌زنست
زانک بی‌دردی انا الحق گفتنست
آن انا بی وقت گفتن لعنتست
آن انا در وقت گفتن رحمتست
آن انا منصور رحمت شد یقین
آن انا فرعون لعنت شد ببین
لاجرم هر مرغ بی‌هنگام را
سر بریدن واجبست اعلام را
سر بریدن چیست کشتن نفس را
در جهاد و ترک گفتن تفس را
آنچنانک نیش کزدم بر کنی
تا که یابد او ز کشتن ایمنی
بر کنی دندان پر زهری ز مار
تا رهد مار از بلای سنگسار
هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر
دامن آن نفس‌کش را سخت گیر
چون بگیری سخت آن توفیق هوست
در تو هر قوت که آید جذب اوست
ما رمیت اذ رمیت راست دان
هر چه کارد جان بود از جان جان
دست گیرنده ویست و بردبار
دم بدم آن دم ازو اومید دار
نیست غم گر دیر بی او مانده‌ای
دیرگیر و سخت‌گیرش خوانده‌ای
دیر گیرد سخت گیرد رحمتش
یک دمت غایب ندارد حضرتش
ور تو خواهی شرح این وصل و ولا
از سر اندیشه می‌خوان والضحی
ور تو گویی هم بدیها از ویست
لیک آن نقصان فضل او کیست
آن بدی دادن کمال اوست هم
من مثالی گویمت ای محتشم
کرد نقاشی دو گونه نقشها
نقشهای صاف و نقشی بی صفا
نقش یوسف کرد و حور خوش‌سرشت
نقش عفریتان و ابلیسان زشت
هر دو گونه نقش استادی اوست
زشتی او نیست آن رادی اوست
زشت را در غایت زشتی کند
جمله زشتیها به گردش بر تند
تا کمال دانشش پیدا شود
منکر استادیش رسوا شود
ور نداند زشت کردن ناقص است
زین سبب خلاق گبر و مخلص است
پس ازین رو کفر و ایمان شاهدند
بر خداوندیش و هر دو ساجدند
لیک مؤمن دان که طوعا ساجدست
زانک جویای رضا و قاصدست
هست کرها گبر هم یزدان‌پرست
لیک قصد او مرادی دیگرست
قلعهٔ سلطان عمارت می‌کند
لیک دعوی امارت می‌کند
گشته یاغی تا که ملک او بود
عاقبت خود قلعه سلطانی شود
مؤمن آن قلعه برای پادشاه
می‌کند معمور نه از بهر جاه
زشت گوید ای شه زشت‌آفرین
قادری بر خوب و بر زشت مهین
خوب گوید ای شه حسن و بها
پاک گردانیدیم از عیبها

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت پیغامبر مر آن بیمار را
چون عیادت کرد یار زار را
هوش مصنوعی: پیامبر به آن بیمار گفت وقتی که دوستتان برای عیادت شما آمد.
که مگر نوعی دعایی کرده‌ای
از جهالت زهربایی خورده‌ای
هوش مصنوعی: شاید به نوعی از روی نادانی دعایی کرده‌ای و به همین دلیل زهر یا آسیبی را متحمل شده‌ای.
یاد آور چه دعا می‌گفته‌ای
چون ز مکر نفس می‌آشفته‌ای
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که چه دعایی را هنگام پریشانی از فریب‌های دل و نفس خود می‌خوانده‌ای.
گفت یادم نیست الا همتی
دار با من یادم آید ساعتی
هوش مصنوعی: می‌گوید که فقط در صورتی که عزم و اراده‌ام را با خود داشته باشم، ممکن است خاطراتم را به یاد بیاورم.
از حضور نوربخش مصطفی
پیش خاطر آمد او را آن دعا
هوش مصنوعی: از حضور نوربخش و روشن‌کننده، پیامبر اسلام، در دل او دعا و خواسته‌ای پدیدار گشت.
تافت زان روزن که از دل تا دلست
روشنی که فرق حق و باطلست
هوش مصنوعی: نور و روشنایی‌ای که از آن روزنه می‌تابد، به‌قدری قوی است که می‌تواند دل‌ها را به هم متصل کند و همچنین مرز بین حقیقت و دروغ را مشخص نماید.
گفت اینک یادم آمد ای رسول
آن دعا که گفته‌ام من بوالفضول
هوش مصنوعی: گفت: حالا یادم افتاد، ای پیامبر، آن دعایی که من از روی پر رویی گفته‌ام.
چون گرفتار گنه می‌آمدم
غرقه دست اندر حشایش می‌زدم
هوش مصنوعی: وقتی که به گناه گرفتار می‌شدم، خود را در وسوسه‌ها غرق می‌یافتم و برای فرار از آنها تلاشی می‌کردم.
از تو تهدید و وعیدی می‌رسید
مجرمان را از عذاب بس شدید
هوش مصنوعی: از تو هشدارها و وعده‌هایی به من می‌رسید که مجرمان را از عذاب سختی که در انتظارشان است آگاه می‌ساخت.
مضطرب می‌گشتم و چاره نبود
بند محکم بود و قفل ناگشود
هوش مصنوعی: در حالتی ناآرام و بی‌قراری به سر می‌بردم و نمی‌توانستم راه حلی پیدا کنم، زیرا همه چیز محکم بسته بود و قفل نیز باز نمی‌شد.
نی مقام صبر و نی راه گریز
نی امید توبه نی جای ستیز
هوش مصنوعی: نه توان صبر دارم و نه راه فراری، نه امیدی به توبه دارم و نه جایی برای جدال.
من چو هاروت و چو ماروت از حزن
آه می‌کردم که ای خلاق من
هوش مصنوعی: من مانند هاروت و ماروت از غم و اندوه ناله می‌زدم و به پروردگارم می‌گفتم.
از خطر هاروت و ماروت آشکار
چاه بابل را بکردند اختیار
هوش مصنوعی: از خطرات هاروت و ماروت، چاه بابل را به‌طور واضح در اختیار گرفتند.
تا عذاب آخرت اینجا کشند
گربزند و عاقل و ساحروشند
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آرامش و دوری از عذاب‌های آخر زمانی، باید انسان‌ها بخصوص کسانی که عاقل و با بصیرت هستند، در زندگی خود دقت و تدبیر داشته باشند.
نیک کردند و بجای خویش بود
سهل‌تر باشد ز آتش رنج دود
هوش مصنوعی: عمل نیک و پسندیده انجام دادن، همیشه ساده‌تر از تحمل درد و رنج ناشی از آتش و مشکلات است.
حد ندارد وصف رنج آن جهان
سهل باشد رنج دنیا پیش آن
هوش مصنوعی: توضیحی درباره‌ی آسیب‌ها و سختی‌های زندگی در جهان دیگر ارائه می‌دهد که به مراتب بیشتر از رنج‌های دنیای ماست. در این دنیا، ممکن است رنج‌ها ساده و قابل تحمل به نظر برسند، اما در مقایسه با آنچه در جهان دیگر وجود دارد، اصلاً به حساب نمی‌آید.
ای خنک آن کو جهادی می‌کند
بر بدن زجری و دادی می‌کند
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در تلاش و مجاهدت است و به خاطر زحماتش، از رنج‌ها و سختی‌ها شکایت نمی‌کند و با صداقت و دل‌خوشی به پیش می‌رود.
تا ز رنج آن جهانی وا رهد
بر خود این رنج عبادت می‌نهد
هوش مصنوعی: برای اینکه از درد و زحمت آن دنیا رهایی یابد، بر خود این زحمت عبادت را تحمل می‌کند.
من همی‌گفتم که یا رب آن عذاب
هم درین عالم بران بر من شتاب
هوش مصنوعی: من نیز می‌گفتم که ای پروردگار، آن عذاب را هر چه زودتر بر من در این دنیا نازل کن.
تا در آن عالم فراغت باشدم
در چنین درخواست حلقه می‌زدم
هوش مصنوعی: تا زمانی که در آن دنیا آرامش و آزادی داشتم، در چنین خواسته‌ای به گردش و تحرک می‌پرداختم.
این چنین رنجوریی پیدام شد
جان من از رنج بی آرام شد
هوش مصنوعی: این گونه که من به شدت رنج می‌برم، جان من به خاطر این درد و بی‌قراری آرامش ندارد.
مانده‌ام از ذکر و از اوراد خود
بی‌خبر گشتم ز خویش و نیک و بد
هوش مصنوعی: من از ذکر و دعاهای خود غافل مانده‌ام و این غفلت باعث شده که از خودم و خوبی‌ها و بدی‌هایم بی‌خبر شوم.
گر نمی‌دیدم کنون من روی تو
ای خجسته وی مبارک بوی تو
هوش مصنوعی: اگر جمال تو را نمی‌دیدم، اکنون چقدر خوشبخت و خوشبو بودی.
می‌شدم از بند من یکبارگی
کردیم شاهانه این غمخوارگی
هوش مصنوعی: یکباره از قید و بند آزاد شدم و به شکوه و عظمت این حس وابستگی پی بردم.
گفت هی هی این دعا دیگر مکن
بر مکن تو خویش را از بیخ و بن
هوش مصنوعی: نگو که ای کاش دعا می‌کردی، زیرا تو نباید خود را از ریشه و اساس جدا کنی.
تو چه طاقت داری ای مور نژند
که نهد بر تو چنان کوه بلند
هوش مصنوعی: ای مور نژند، تو چگونه می‌توانی با چنین بار سنگینی که همانند کوهی بلند بر دوش توست، مقابله کنی؟
گفت توبه کردم ای سلطان که من
از سر جلدی نلافم هیچ فن
هوش مصنوعی: او به سلطان گفت: ای سلطان، من از روی بی‌توجهی کاری کرده‌ام، اما اکنون توبه کرده‌ام و هیچ مهارتی ندارم.
این جهان تیه ست و تو موسی و ما
از گنه در تیه مانده مبتلا
هوش مصنوعی: این دنیا مانند جنگلی پر از پیچیدگی‌ها و دشواری‌هاست و تو همچون موسی هستی که ما به خاطر گناهان‌مان در این دنیای پر از مشکلات گرفتار شده‌ایم.
قوم موسی راه می‌پیموده‌اند
آخر اندر گام اول بوده‌اند
هوش مصنوعی: مردم موسی در حال حرکت بودند، اما در واقع هنوز در اولین قدم خود بودند.
سالها ره می‌رویم و در اخیر
همچنان در منزل اول اسیر
هوش مصنوعی: سال‌ها در مسیر زندگی حرکت می‌کنیم، اما در نهایت مانند آغاز راه هنوز در همان نقطه اول گرفتاریم.
گر دل موسی ز ما راضی بدی
تیه را راه و کران پیدا شدی
هوش مصنوعی: اگر دل موسی از ما راضی بود، بی‌شک راهی پیدا می‌شد که تیه و بیابان به مقصدی روشن تبدیل می‌شد.
ور بکل بیزار بودی او ز ما
کی رسیدی خوانمان هیچ از سما
هوش مصنوعی: اگر او از ما بیزار بود، پس چگونه به خوان ما رسید؟ هیچ چیز از آسمان نداشت.
کی ز سنگی چشمه‌ها جوشان شدی
در بیابان‌مان امان جان شدی
هوش مصنوعی: وقتی که تو از سنگ خارا چشمه‌هایی زنده و جوشان بیرون آوردی، در دل بیابان جان تازه‌ای به ما بخشیدی.
بل به جای خوان خود آتش آمدی
اندرین منزل لهب بر ما زدی
هوش مصنوعی: به جای اینکه بر سر سفره‌ام بیایی، آتش و شعله به این خانه آوردی و بر ما افکنده‌ای.
چون دو دل شد موسی اندر کار ما
گاه خصم ماست و گاهی یار ما
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی، موسی در انجام کارهای ما دو دلی می‌کند. گاهی دشمن ما به حساب می‌آید و گاهی به عنوان دوست و یار ما قرار می‌گیرد.
خشمش آتش می‌زند در رخت ما
حلم او رد می‌کند تیر بلا
هوش مصنوعی: خشم او مانند آتش در وجود ما می‌سوزد، اما صبر و بردباری‌اش تیرهای بلا را از ما دور می‌کند.
کی بود که حلم گردد خشم نیز
نیست این نادر ز لطفت ای عزیز
هوش مصنوعی: اینکه کسی توانسته باشد خشم خود را با بردباری کنترل کند، کار آسانی نیست. این ویژگی نادر و ارزشمند از لطف و محبت توست، ای عزیز.
مدح حاضر وحشتست از بهر این
نام موسی می‌برم قاصد چنین
هوش مصنوعی: به خاطر این نام بزرگ و محترم موسی، پیامبری را به اینجا فرستادم که وحشت و ترس را به حضور بکشاند.
ورنه موسی کی روا دارد که من
پیش تو یاد آورم از هیچ تن
هوش مصنوعی: اگر موسی به عظمت خود اجازه دهد که من در حضورت به یاد کسی بیفتم، چنین چیزی غیر ممکن است.
عهد ما بشکست صد بار و هزار
عهد تو چون کوه ثابت بر قرار
هوش مصنوعی: عهد و پیمان ما بارها شکسته شده، اما ای معشوق، عهد تو همچنان مانند کوه ثابت و استوار مانده است.
عهد ما کاه و به هر بادی زبون
عهد تو کوه و ز صد کُه هم فزون
هوش مصنوعی: عهد و پیمان ما همچون کاه است که به راحتی تحت تأثیر هر بادی قرار می‌گیرد و به آسانی تغییر می‌کند، در حالی که عهد تو مانند یک کوه است که ثابت و مقاوم است و از هر کوهی هم محکم‌تر و با ثبات‌تر است.
حق آن قوت که بر تلوین ما
رحمتی کن ای امیر لونها
هوش مصنوعی: ای امیر، حق این است که بر تنوع و تغییرات ما رحمت و لطفی نازل کنی.
خویش را دیدیم و رسوایی خویش
امتحان ما مکن ای شاه بیش
هوش مصنوعی: ما خودمان را شناختیم و شرم و رسوایی‌امان را درک کردیم، پس ای پادشه، ما را آزمایش نکن.
تا فضیحتهای دیگر را نهان
کرده باشی ای کریم مستعان
هوش مصنوعی: ای مهربان و یاری‌دهنده، تو به قدری نیکو و بزرگ‌منش هستی که فضیحت‌ها و عیب‌های دیگران را از دید پنهان نگه داشته‌ای.
بی‌حدی تو در جمال و در کمال
در کژی ما بی‌حدیم و در ضلال
هوش مصنوعی: وجود تو از نظر زیبایی و کمال، بی‌نهایت است، اما ما در نقص‌های خود و در گمراهی، به بی‌نهایتی رسیده‌ایم.
بی حدی خویش بگمار ای کریم
بر کژی بی حد مشتی لئیم
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، بی‌نهایت مجازت را بر ناهنجاری‌ها و اعمال زشت و نادرست افراد قرار ده.
هین که از تقطیع ما یک تار ماند
مصر بودیم و یکی دیوار ماند
هوش مصنوعی: ببینید که از جدایی ما تنها یک رشته باقی ماند، در حالی که در مصر (یا زندگی) چیزی از ما نمانده و فقط دیواری مستحکم به جا مانده است.
البقیه البقیه ای خدیو
تا نگردد شاد کلی جان دیو
هوش مصنوعی: پس از این، ای خدا، تا وقتی که روح دیوان شاد نشود، باقی‌مانده‌ها باقی خواهند ماند.
بهر ما نی بهر آن لطف نخست
که تو کردی گمرهان را باز جست
هوش مصنوعی: برای ما این است که نیازی به آن نعمت اولیه نیست، که تو گمشدگان را دوباره هدایت کردی.
چون نمودی قدرتت بنمای رحم
ای نهاده رحمها در لحم و شحم
هوش مصنوعی: وقتی قدرت و توانایی‌ات را نشان دادی، ای کسی که رحمت را در گوشت و چربی قرار داده‌ای، بر ما نیز رحم کن.
این دعا گر خشم افزاید تو را
تو دعا تعلیم فرما مهترا
هوش مصنوعی: اگر این دعا موجب خشم تو شود، ای بزرگوار، باید به من یاد دهی که چگونه دعا کنم.
آنچنان کآدم بیفتاد از بهشت
رجعتش دادی که رست از دیو زشت
هوش مصنوعی: انسان به قدری از بهشت رانده شد که فرصتی برای بازگشت پیدا کرد، و در این بازگشت از شر و زشتی رهایی یافت.
دیو کی بود کو ز آدم بگذرد
بر چنین نطعی ازو بازی بَرد
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند بگوید که دیوِ گمراه از انسان فراتر رفته و بر چنین گفتاری تسلط پیدا کند که از او بازی بخواهد؟
در حقیقت نفع آدم شد همه
لعنت حاسد شده آن دمدمه
هوش مصنوعی: در واقع، تمام نفع و فایده به انسان می‌رسد و تمام نفرت و حسد از آن حاسد است که در حال شکل‌گیری است.
بازیی دید و دو صد بازی ندید
پس ستون خانهٔ خود را برید
هوش مصنوعی: یک بار بازی را دید و دیگر هیچ بازی را ندید، بنابراین پایه‌های زندگی‌اش را از بین برد.
آتشی زد شب بکشت دیگران
باد آتش را بکشت او بران
هوش مصنوعی: شبی آتش‌سوزی رخ داده و دیگران در این حادثه جان خود را از دست داده‌اند، اما باد باعث خاموش شدن آن آتش شده و به نوعی زنده مانده است.
چشم‌بندی بود لعنت دیو را
تا زیان خصم دید آن ریو را
هوش مصنوعی: چشم بند بود که دیو را از دیدن ضرر و زیان دشمن، دور نگه داشت.
خود زیان جان او شد ریو او
گویی آدم بود دیو دیو او
هوش مصنوعی: خود آسیب به جان او تبدیل شده است، گویا او انسانی است که دیو درونش را بروز داده است.
لعنت این باشد که کژبینش کند
حاسد و خودبین و پر کینش کند
هوش مصنوعی: نفرین به کسی که با بدبینی و حسادت، فردی را تحت تأثیر قرار دهد و باعث بروز کینه و نفرت در او شود.
تا نداند که هر آنک کرد بد
عاقبت باز آید و بر وی زند
هوش مصنوعی: هر کسی که کارهای بد انجام دهد، در نهایت باید با عواقب آن روبرو شود و در نتیجه، آن عواقب به سراغ او خواهد آمد.
جمله فرزین‌بندها بیند بعکس
مات بر وی گردد و نقصان و وکس
هوش مصنوعی: تمامی بندهایی که فرزین به کار برده است، به گونه‌ای دیگر دیده می‌شود و در نتیجه، در مواجهه با او، به نقصان و کمبود دچار می‌شود.
زانک گر او هیچ بیند خویش را
مهلک و ناسور بیند ریش را
هوش مصنوعی: چون او خودش را ببینید، متوجه می‌شود که آسیب‌پذیر و زخم‌خورده است.
درد خیزد زین چنین دیدن درون
درد او را از حجاب آرد برون
هوش مصنوعی: دردی که ناشی از دیدن چنین حالتی است، او را به درون خود می‌کشاند و از پشت پرده‌های پنهانی‌اش خارج می‌کند.
تا نگیرد مادران را درد زه
طفل در زادن نیابد هیچ ره
هوش مصنوعی: تا زمانی که مادران درد زایمان را تجربه نکنند، هیچ راهی برای آموختن این موضوع نخواهند داشت.
این امانت در دل و دل حامله‌ست
این نصیحتها مثال قابله‌ست
هوش مصنوعی: این امانتی که در دل داریم، مانند جنینی است که در رحم نگهداری می‌شود و این نصیحت‌ها نیز شبیه به نقش دایه‌ای هستند که به ما کمک می‌کنند تا آنچه را در دل داریم به دنیا بیاوریم.
قابله گوید که زن را درد نیست
درد باید درد کودک را رهیست
هوش مصنوعی: قابله می‌گوید که مادر درد ندارد؛ بلکه درد واقعی متعلق به کودکی است که به دنیا می‌آید.
آنک او بی‌درد باشد ره‌زنست
زانک بی‌دردی انا الحق گفتنست
هوش مصنوعی: کسی که بی‌درد است، باعث می‌شود دیگران را به اشتباه بیندازد و از حقیقت دور کند، چرا که او هیچ درکی از درد و رنج ندارد و نمی‌تواند حقیقت را درک کند.
آن انا بی وقت گفتن لعنتست
آن انا در وقت گفتن رحمتست
هوش مصنوعی: گفتن کلمه "من" در زمان مناسب می‌تواند مایه برکت و خیر باشد، اما بیان آن در زمان نامناسب، موجب نفرین و بدبختی است.
آن انا منصور رحمت شد یقین
آن انا فرعون لعنت شد ببین
هوش مصنوعی: شخصیتی که به رحمت و لطف الهی رسیده، مورد حمایت و حفاظت قرار گرفته است، در حالی که فردی مانند فرعون که به کفر و فساد پرداخته، گرفتار لعنت و عذاب الهی شده است. به وضوح می‌توان تفاوت میان رحمت و عذاب را مشاهده کرد.
لاجرم هر مرغ بی‌هنگام را
سر بریدن واجبست اعلام را
هوش مصنوعی: بنابراین هر پرنده‌ای که در زمان نامناسب ظاهر شود، باید سرش بریده شود.
سر بریدن چیست کشتن نفس را
در جهاد و ترک گفتن تفس را
هوش مصنوعی: سر بریدن به معنی کشتن نفس و ترک کردن تفسیر و توضیحاتی است که برای ما اهمیت دارند. این اشاره به این دارد که انسان باید برای پیشرفت و رشد معنوی خود، گاهی اوقات از خواسته‌ها و تفسیرهای سطحی خود دست بکشد و به مبارزه با نفس خود بپردازد.
آنچنانک نیش کزدم بر کنی
تا که یابد او ز کشتن ایمنی
هوش مصنوعی: به گونه‌ای رفتار کن که نیش من به تو آسیب نرساند تا زمانی که او از خطر مرگ به آرامش برسد.
بر کنی دندان پر زهری ز مار
تا رهد مار از بلای سنگسار
هوش مصنوعی: اگر دندان سمی مار را بکشید، مار از خطر سنگسار رهایی می‌یابد.
هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر
دامن آن نفس‌کش را سخت گیر
هوش مصنوعی: هیچ چیز به اندازه سایه‌ی لباس آن فردی که نفس را می‌کشد، نمی‌تواند نفس را از بین ببرد.
چون بگیری سخت آن توفیق هوست
در تو هر قوت که آید جذب اوست
هوش مصنوعی: زمانی که توفیق الهی خود را به سختی و جدیت دریافت کنی، هر نیرویی که به سمت تو بیاید، به سوی آن توفیق جذب خواهد شد.
ما رمیت اذ رمیت راست دان
هر چه کارد جان بود از جان جان
هوش مصنوعی: در این بیت، به این نکته اشاره می‌شود که هر عمل و حرکتی که انجام می‌دهیم، از یک نیروی بالاتر یا الهی نشأت می‌گیرد. در واقع، بر تیراندازی و کارهایی که می‌کنیم، نشانه‌ای از اراده و قدرتی بزرگ‌تر وجود دارد. به عبارت دیگر، ما تنها ابزار اجرای اراده‌ای بزرگ‌تر هستیم و باید به این نیروی بالاتر نسبت به کارهایمان توجه کنیم.
دست گیرنده ویست و بردبار
دم بدم آن دم ازو اومید دار
هوش مصنوعی: کسی که دستش را به سمت تو دراز کند و صبور باشد، هر لحظه می‌توانی به او امید داشته باشی.
نیست غم گر دیر بی او مانده‌ای
دیرگیر و سخت‌گیرش خوانده‌ای
هوش مصنوعی: نگران نباش اگر مدت زیادی بدون او مانده‌ای، چون این دوری را به سختی و با دقت تجربه کرده‌ای.
دیر گیرد سخت گیرد رحمتش
یک دمت غایب ندارد حضرتش
هوش مصنوعی: خداوند رحمتش دیر و با سختی می‌آید، اما وقتی که به درگاهش بیایی، هیچ زمانی را از دست نداده و همیشه حاضر و ناظر است.
ور تو خواهی شرح این وصل و ولا
از سر اندیشه می‌خوان والضحی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی درباره این پیوند و جدایی بیشتر بدانیم، با دقت و تفکر به همراه نور صبحگاهی به آن بپرداز.
ور تو گویی هم بدیها از ویست
لیک آن نقصان فضل او کیست
هوش مصنوعی: اگر تو بگویی که بدی‌ها از اوست، اما آن نقصان و کمبود فضیلت او به چه کسی مربوط می‌شود؟
آن بدی دادن کمال اوست هم
من مثالی گویمت ای محتشم
هوش مصنوعی: اینکه او بدی را می‌دهد، نشان‌دهنده کمال اوست؛ من هم می‌توانم مثالی برایت بزنم، ای محتشم.
کرد نقاشی دو گونه نقشها
نقشهای صاف و نقشی بی صفا
هوش مصنوعی: نقاشی دو نوع طرح را ترسیم کرده است: طرح‌های ساده و طرح‌هایی که ناپاک و نامرتب به نظر می‌رسند.
نقش یوسف کرد و حور خوش‌سرشت
نقش عفریتان و ابلیسان زشت
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و جذابیت یک فرد اشاره شده که مانند یوسف زیباست و در مقایسه با آن، زشت‌ها و شیطنت‌های دیگران را به چالش می‌کشد. این فرد با داشتن صفات نیکو، در مقابل ویژگی‌های زشت و بد، برجسته و خاص به نظر می‌رسد.
هر دو گونه نقش استادی اوست
زشتی او نیست آن رادی اوست
هوش مصنوعی: همه‌ی زیبایی‌ها و زشتی‌ها ناشی از هنر و مهارت اوست و زشتی‌های موجود به خود او مربوط نمی‌شود.
زشت را در غایت زشتی کند
جمله زشتیها به گردش بر تند
هوش مصنوعی: زشت‌ترین چیزها در نهایت زشتی، تمام زشتی‌ها را به دور خود جمع می‌کند و به سرعت می‌چرخاند.
تا کمال دانشش پیدا شود
منکر استادیش رسوا شود
هوش مصنوعی: تا زمانی که مهارت و دانش او به نمایش گذاشته شود، کسانی که منكر وجود استادش هستند، شرمنده و رسوا خواهند شد.
ور نداند زشت کردن ناقص است
زین سبب خلاق گبر و مخلص است
هوش مصنوعی: اگر کسی بداند که زشت کردن و ناپاکی درست نیست، به همین دلیل خالق و مخلص حقیقی خواهد بود.
پس ازین رو کفر و ایمان شاهدند
بر خداوندیش و هر دو ساجدند
هوش مصنوعی: پس از این، کفر و ایمان هر دو نشانه وجود خداوند هستند و هر دو به او تعظیم می‌کنند.
لیک مؤمن دان که طوعا ساجدست
زانک جویای رضا و قاصدست
هوش مصنوعی: اما مؤمن باید بداند که او با میل و رغبت به سجده درآمده است، زیرا در جستجوی رضایت خداوند و هدفی مشخص است.
هست کرها گبر هم یزدان‌پرست
لیک قصد او مرادی دیگرست
هوش مصنوعی: برخی از زرتشتیان هم به خداوندی یزدان ایمان دارند، اما نیّت و هدف آنها چیز دیگری است.
قلعهٔ سلطان عمارت می‌کند
لیک دعوی امارت می‌کند
هوش مصنوعی: سلطان در قلعه‌ای بزرگ و باشکوه زندگی می‌کند، اما به راستی ادعای رهبری و حاکمیت دارد.
گشته یاغی تا که ملک او بود
عاقبت خود قلعه سلطانی شود
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی شورشگر شود و بر سرزمین خود تسلط یابد، در نهایت خود به مقام و قدرت سلطنت دست پیدا خواهد کرد.
مؤمن آن قلعه برای پادشاه
می‌کند معمور نه از بهر جاه
هوش مصنوعی: مؤمن به خاطر ایمان و باور خود، قلعه‌ای برای پادشاه می‌سازد و این کار را نه به خاطر قدرت و مقام، بلکه به خاطر عشق و ارادتش انجام می‌دهد.
زشت گوید ای شه زشت‌آفرین
قادری بر خوب و بر زشت مهین
هوش مصنوعی: این شعر به ناپسندهایی اشاره دارد که کسانی به وجود می‌آورند و از زیبایی‌ها سخن نمی‌گویند، در حالی که قدرت و توانایی بر خلق خوب و بد را دارند. در واقع، شاعر به کسانی انتقاد می‌کند که به جای ستایش نیکی‌ها، زشتی‌ها را می‌ستایند و در انتخاب کلماتشان دقت ندارند.
خوب گوید ای شه حسن و بها
پاک گردانیدیم از عیبها
هوش مصنوعی: ای سرور خوب، تو به ما زیبایی و نیکی آموختی و ما را از عیب‌ها پاک و پاکیزه ساختی.

حاشیه ها

1404/02/09 22:05
محمود صبورنیا

محمود صبورنیا ( نوا)

 

# هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر

دامن آن نفس‌کش را سخت گیر

 

هیچ چیز مانند پیروی از پیر (در سایهٌ تعلیم پیر بودن) در رهایی از نفس  تو را کمک نمیکند،پس سخت  پیر نفس کش را پیروی کن و دامن او را رها مکن