بخش ۵۷ - حمله بردن سگ بر کور گدا
یک سگی در کوی بر کور گدا
حمله میآورد چون شیر وغا
سگ کند آهنگ درویشان بخشم
در کشد مه خاک درویشان بچشم
کور عاجز شد ز بانگ و بیم سگ
اندر آمد کور در تعظیم سگ
کای امیر صید و ای شیر شکار
دست دست تست دست از من بدار
کز ضرورت دم خر را آن حکیم
کرد تعظیم و لقب دادش کریم
گفت او هم از ضرورت کای اسد
از چو من لاغر شکارت چه رسد
گور میگیرند یارانت به دشت
کور میگیری تو در کوچه بگشت
گور میجویند یارانت بصید
کور میجویی تو در کوچه بکید
آن سگ عالم شکار گور کرد
وین سگ بیمایه قصد کور کرد
علم چون آموخت سگ رست از ضلال
میکند در بیشهها صید حلال
سگ چو عالم گشت شد چالاک زحف
سگ چو عارف گشت شد اصحاب کهف
سگ شناسا شد که میر صید کیست
ای خدا آن نور اشناسنده چیست
کور نشناسد نه از بی چشمی است
بلک این زانست کز جهلست مست
نیست خود بیچشمتر کور از زمین
این زمین از فضل حق شد خصم بین
نور موسی دید و موسی را نواخت
خسف قارون کرد و قارون را شناخت
رجف کرد اندر هلاک هر دعی
فهم کرد از حق که یاارض ابلعی
خاک و آب و باد و نار با شرر
بیخبر با ما و با حق با خبر
ما بعکس آن ز غیر حق خبیر
بیخبر از حق و از چندین نذیر
لاجرم اشفقن منها جملهشان
کند شد ز آمیز حیوان حملهشان
گفت بیزاریم جمله زین حیات
کو بود با خلق حی با حق موات
چون بماند از خلق گردد او یتیم
انس حق را قلب میباید سلیم
چون ز کوری دزد دزدد کالهای
میکند آن کور عمیا نالهای
تا نگوید دزد او را کان منم
کز تو دزدیدم که دزد پر فنم
کی شناسد کور دزد خویش را
چون ندارد نور چشم و آن ضیا
چون بگوید هم بگیر او را تو سخت
تا بگوید او علامتهای رخت
پس جهاد اکبر آمد عصر دزد
تا بگوید که چه برد آن زن بمزد
اولا دزدید کحل دیدهات
چون ستانی باز یابی تبصرت
کالهٔ حکمت که گم کردهٔ دلست
پیش اهل دل یقین آن حاصلست
کوردل با جان و با سمع و بصر
مینداند دزد شیطان را ز اثر
ز اهل دل جو از جماد آن را مجو
که جماد آمد خلایق پیش او
مشورت جوینده آمد نزد او
کای اب کودک شده رازی بگو
گفت رو زین حلقه کین در باز نیست
باز گرد امروز روز راز نیست
گر مکان را ره بدی در لامکان
همچو شیخان بودمی من بر دکان
بخش ۵۶ - به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را کی خود را دیوانه ساخته بود: آن یکی میگفت خواهم عاقلیبخش ۵۸ - خواندن محتسب مست خراب افتاده را به زندان: محتسب در نیم شب جایی رسید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک سگی در کوی بر کور گدا
حمله میآورد چون شیر وغا
هوش مصنوعی: سگی در محلهای به یک مرد گدا حمله میکند و مانند شیر صدا میزند.
سگ کند آهنگ درویشان بخشم
در کشد مه خاک درویشان بچشم
هوش مصنوعی: سگ به سمت درویشان میرود و با اشتیاق بوشان را استشمام میکند؛ اما وقتی ماه را که نماد زیبایی و جلال است میبیند، به آن خیره میشود و گویی از خاک درویشان سرزنش میکند.
کور عاجز شد ز بانگ و بیم سگ
اندر آمد کور در تعظیم سگ
هوش مصنوعی: کر به دلیل صدای بلندی که از سگ شنیده بود، نتوانست خود را کنترل کند و هنگامی که سگ را دید به خاطر ترس و ناچاری به او اظهار احترام کرد.
کای امیر صید و ای شیر شکار
دست دست تست دست از من بدار
هوش مصنوعی: ای امیر و شکارچی، ای شیر جنگل، تو بدان که من دیگر نمیخواهم در دام تو گرفتار شوم و از تو دوری میجویم.
کز ضرورت دم خر را آن حکیم
کرد تعظیم و لقب دادش کریم
هوش مصنوعی: به خاطر جلوگیری از ناراحتی، آن حکیم به ضرورت کار و زندگی، به دم خر احترام گذاشت و به آن لقب کریم بخشید.
گفت او هم از ضرورت کای اسد
از چو من لاغر شکارت چه رسد
هوش مصنوعی: او میگوید که او نیز در موقعیتی قرار دارد که مانند شیر نحیف، شکارش به او نمیرسد.
گور میگیرند یارانت به دشت
کور میگیری تو در کوچه بگشت
هوش مصنوعی: دوستانت در دشت، دچار مرگ و خواب ابدی میشوند، اما تو در کوچههای خودت گم شدهای و نمیتوانی به دنبال آنها بروی.
گور میجویند یارانت بصید
کور میجویی تو در کوچه بکید
هوش مصنوعی: دوستانت به دنبال قبر و مکانی برای استراحت ابدی هستند، اما تو در کوچهها در حال جستجوی چیزی هستی که نمیتوانی آن را ببینی.
آن سگ عالم شکار گور کرد
وین سگ بیمایه قصد کور کرد
هوش مصنوعی: یک سگ دانا و باهوش، همواره دنبال فرصتهای خوب و ارزشمند میرود و شکار میکند، اما این سگ بیفایده، تنها به دنبال چیزهایی میگردد که هیچ ارزشی ندارند و در نهایت به اهدافی کور و بیهوده دست میزند.
علم چون آموخت سگ رست از ضلال
میکند در بیشهها صید حلال
هوش مصنوعی: علم و دانش باعث میشود که انسان از جهالت و انحراف نجات یابد و در مسیر درست زندگی کند. مانند سگی که با آموختن مهارتهای لازم، میتواند در جنگل به شکار حلال بپردازد.
سگ چو عالم گشت شد چالاک زحف
سگ چو عارف گشت شد اصحاب کهف
هوش مصنوعی: زمانی که یک سگ درک و دانش پیدا کند و مانند یک فرد دانا و چالاک شود، در واقع به نظر میرسد که او به سطحی از آگاهی دست پیدا کرده است. اما وقتی که یک انسان عارف و آگاه شود، او نیز به حالتی میرسد که مانند یاران غار (اصحاب کهف) میشود، یعنی به عمق و معنای زندگی پی میبرد و از دنیا و الزامات آن جدا میشود.
سگ شناسا شد که میر صید کیست
ای خدا آن نور اشناسنده چیست
هوش مصنوعی: سگ که به خوبی میشناسد، متوجه شد که شکارچی کیست. ای خدا، این نوری که همه چیز را روشن میکند و شناسایی میکند چیست؟
کور نشناسد نه از بی چشمی است
بلک این زانست کز جهلست مست
هوش مصنوعی: کسی که نابینا است، به خاطر نداشتن بینایی، نمیتواند جایی را ببیند. اما آنچه او را از دیدن باز میدارد، نادانی و جهل اوست، نه فقط نقص در بینایی.
نیست خود بیچشمتر کور از زمین
این زمین از فضل حق شد خصم بین
هوش مصنوعی: هیچ چیز در این دنیا نابینا و نادانتر از زمین نیست؛ و این زمین به دلیل رحمت الهی، دشمنی و کینهای پیدا کرده است.
نور موسی دید و موسی را نواخت
خسف قارون کرد و قارون را شناخت
هوش مصنوعی: موسی به نور الهی دست پیدا کرد و با آن نیروی الهی، قدرت و ثروت قارون را تحت تأثیر قرار داد و به شناخته شدن او کمک کرد.
رجف کرد اندر هلاک هر دعی
فهم کرد از حق که یاارض ابلعی
هوش مصنوعی: زمین به شدت لرزید و هر دعوتکنندهای که به سمت هلاکت میرفت، فهمید که یا زمین، بلعید (همه را) یا خود را پنهان کند.
خاک و آب و باد و نار با شرر
بیخبر با ما و با حق با خبر
هوش مصنوعی: این دنیا با تمام عناصرش، مانند خاک و آب و باد و آتش، به خوبی از حقیقت و واقعیتهایی که ما درک میکنیم، آگاه است. در حالی که ما ممکن است زیاد خبر نداشته باشیم، این عناصر هرکدام با حقایق وجودی خود در ارتباطند.
ما بعکس آن ز غیر حق خبیر
بیخبر از حق و از چندین نذیر
هوش مصنوعی: ما به جای اینکه از حقیقت آگاه باشیم، فقط به اخبار و اطلاعات نادرست و هشدارهای مختلف گوش میدهیم و از واقعیت بیخبر هستیم.
لاجرم اشفقن منها جملهشان
کند شد ز آمیز حیوان حملهشان
هوش مصنوعی: بنابر این، همه آنها از او ترسیدند و به نوعی از رفتار حیوانی او پرهیز کردند.
گفت بیزاریم جمله زین حیات
کو بود با خلق حی با حق موات
هوش مصنوعی: گفتیم که همه از این زندگی بیخبر هستیم که با دیگران زنده است، اما در حقیقت، زندگی واقعی با خداوند است که هیچگونه زندهبودن در آن نیست.
چون بماند از خلق گردد او یتیم
انس حق را قلب میباید سلیم
هوش مصنوعی: وقتی انسان از دیگران جدا بماند، مانند یتیم میشود. برای ارتباط با حقیقت الهی، دل باید پاک و صادق باشد.
چون ز کوری دزد دزدد کالهای
میکند آن کور عمیا نالهای
هوش مصنوعی: وقتی دزدی که کور است، چیزی را میدزدد، او نمیفهمد که چه میکند و فقط ناله و فریاد میزند.
تا نگوید دزد او را کان منم
کز تو دزدیدم که دزد پر فنم
هوش مصنوعی: تا زمانی که دزد از او نگوید که من او را ربودهام، چون من دزد ماهری هستم.
کی شناسد کور دزد خویش را
چون ندارد نور چشم و آن ضیا
هوش مصنوعی: کی میتواند شخص نابینا دزد خود را شناسایی کند وقتی که نوری برای دیدن ندارد؟
چون بگوید هم بگیر او را تو سخت
تا بگوید او علامتهای رخت
هوش مصنوعی: به محض این که او چیزی گفت، تو به طور جدی او را بگیر و از او بخواه که نشانههای خود را نشان دهد.
پس جهاد اکبر آمد عصر دزد
تا بگوید که چه برد آن زن بمزد
هوش مصنوعی: در زمانهای که دزدی در حال سرقت است، تلاش واقعی و بزرگ مقابل چالشها و مشکلات زندگی نمایان میشود؛ بهطوری که مردم میفهمند چه چیزی را از دست دادهاند و چه ارزشهایی در زندگی مهمتر از دیگر چیزها هستند.
اولا دزدید کحل دیدهات
چون ستانی باز یابی تبصرت
هوش مصنوعی: نخستین بار چشمانت را به زیبایی دزدید، حالا که از نو به یاد میآوری، دوباره آن نگاه را خواهی یافت.
کالهٔ حکمت که گم کردهٔ دلست
پیش اهل دل یقین آن حاصلست
هوش مصنوعی: اگر کسی که دلش در جستجوی حکمت و دانش است، آن را در نزد اهل دل بیابد، مطمئن باشد که به نتیجه دلخواه و واقعی رسیده است.
کوردل با جان و با سمع و بصر
مینداند دزد شیطان را ز اثر
هوش مصنوعی: شخصی که بیخبر و ناآگاه است، حتی با وجود داشتن جان و حسهای پنجگانه، نمیتواند نشانههای شیطانی را تشخیص دهد.
ز اهل دل جو از جماد آن را مجو
که جماد آمد خلایق پیش او
هوش مصنوعی: از افرادی که احساس و درک عمیق دارند، بپرسید، نه از بیجانها. چرا که بیجانها در حضور او (خدا یا حقیقت عمیق) نمیتوانند ارزش و جایگاه واقعی خود را نشان دهند.
مشورت جوینده آمد نزد او
کای اب کودک شده رازی بگو
هوش مصنوعی: شخصی که در جستجوی مشورت است، به نزد او میآید و از او میخواهد که رازی را درباره کودکانهی خود بگوید.
گفت رو زین حلقه کین در باز نیست
باز گرد امروز روز راز نیست
هوش مصنوعی: برو و از این حلقه دور شو چون در آن بسته است. امروز روز گفتن رازها و مسائل پنهان نیست.
گر مکان را ره بدی در لامکان
همچو شیخان بودمی من بر دکان
هوش مصنوعی: اگر راهی به جاهای ناشناخته داشتم، مانند بزرگانی که در علم و دانش شناخته شدهاند، من نیز در آن مکان به کسب علم مشغول میبودم.
حاشیه ها
1402/09/25 17:11
کوروش
پس جهاد اکبر آمد عصر دزد
تا بگوید که چه برد آن زن بمزد
یعنی چه ؟
1403/03/06 12:06
علی مرادی
سلام عزیز جانم
چیزی که عقل کوچک من متوجه شد
منظور این هستش که ما رزمی داریم در وجود خودمون که با این چشم تربیت نشده ی ظاهری نمیشه اون رو دید و درک کرد و فهم کرد و چون ما این چشم و شعور رو در خود باز و فعال نکردیم مانند فقیری هستیم که انگار دزدی داره از ما دزدی میکنه و ما متوجه این نیستیم که داره و برای فعال کردن اون از علم الهی باید بهره برد.