گنجور

بخش ۵۰ - تنها کردن باغبان صوفی و فقیه و علوی را از همدیگر

باغبانی چون نظر در باغ کرد
دید چون دزدان به باغ خود سه مرد
یک فقیه و یک شریف و صوفیی
هر یکی شوخی بدی لا یوفیی
گفت با این‌ها مرا صد حجتست
لیک جمعند و جماعت قوتست
بر نیایم یک تنه با سه نفر
پس بِبُرْمِشان نخست از همدگر
هر یکی را من به سویی افکنم
چونک تنها شد سبیلش بر کنم
حیله کرد و کرد صوفی را به راه
تا کند یارانش را با او تباه
گفت صوفی را برو سوی وثاق
یک گلیم آور برای این رفاق
رفت صوفی گفت خلوت با دو یار
تو فقیهی وین شریفِ نامدار
ما به فتوی تو نانی می‌خوریم
ما به پر دانش تو می‌پریم
وین دگر شه‌زاده و سلطان ماست
سیدست از خاندان مصطفاست
کیست آن صوفی شکم‌خوار خسیس
تا بود با چون شما شاهان جلیس
چون بباید مر ورا پنبه کنید
هفته‌ای بر باغ و راغ من زنید
باغ چه بوَد؟ جان من آنِ شماست
ای شما بوده مرا چون چشم راست
وسوسه کرد و مریشان را فریفت
آه کز یاران نمی‌باید شکیفت
چون به ره کردند صوفی را و رفت
خصم شد اندر پیش با چوب زفت
گفت ای سگ صوفیی باشد که تیز
اندر آیی باغ ما تو از ستیز
این جنیدت ره نمود و بایزید
از کدامین شیخ و پیرت این رسید
کوفت صوفی را چو تنها یافتش
نیم کشتش کرد و سر بشکافتش
گفت صوفی آن من بگذشت لیک
ای رفیقان پاس خود دارید نیک
مر مرا اغیار دانستید هان
نیستم اغیارتر زین قلتبان
اینچ من خوردم شما را خوردنیست
وین چنین شربت جزای هر دنیست
این جهان کوهست و گفت و گوی تو
از صدا هم باز آید سوی تو
چون ز صوفی گشت فارغ باغبان
یک بهانه کرد زان پس جنس آن
کای شریف من برو سوی وثاق
که ز بهر چاشت پختم من رقاق
بر در خانه بگو قیماز را
تا بیارد آن رقاق و قاز را
چون به ره کردش بگفت ای تیزبین
تو فقیهی ظاهرست این و یقین
او شریفی می‌کند دعوی سرد
مادر او را که داند تا کی کرد؟
بر زن و بر فعل زن دل می‌نهید
عقل ناقص وانگهانی اعتمید
خویشتن را بر علی و بر نبی
بسته است اندر زمانه بس غبی
هر که باشد از زنا و زانیان
این برد ظن در حق ربانیان
هر که بر گردد سرش از چرخها
همچو خود گردنده بیند خانه را
آنچ گفت آن باغبان بوالفضول
حال او بد دور از اولاد رسول
گر نبودی او نتیجهٔ مرتدان
کی چنین گفتی برای خاندان
خواند افسون‌ها شنید آن را فقیه
در پی‌اش رفت آن ستمکار سفیه
گفت ای خر اندرین باغت کی خواند
دزدی از پیغامبرت میراث ماند
شیر را بچه همی‌ماند بدو
تو به پیغامبر به چه مانی؟ بگو
با شریف آن کرد مرد ملتجی
که کند با آل یاسین خارجی
تا چه کین دارند دایم دیو و غول
چون یزید و شمر با آل رسول
شد شریف از زخم آن ظالم خراب
با فقیه او گفت ما جستیم از آب
پای دار اکنون که ماندی فرد و کم
چون دهل شو زخم می‌خور در شکم
گر شریف و لایق و همدم نیم
از چنین ظالم تو را من کم نیم
مر مرا دادی بدین صاحب غرض
احمقی کردی تو را بئس العوض
شد ازو فارغ بیامد کای فقیه
چه فقیهی ای تو ننگ هر سفیه
فتوی‌ات اینست ای ببریده‌دست
کاندر آیی و نگویی امر هست
این چنین رخصت بخواندی در وسیط
یا بدست این مساله اندر محیط
گفت حقستت بزن دستت رسید
این سزای آنک از یاران برید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باغبانی چون نظر در باغ کرد
دید چون دزدان به باغ خود سه مرد
هوش مصنوعی: باغبان وقتی به باغ خود نگاه کرد، دید سه مرد همچون دزدان در آن جا هستند.
یک فقیه و یک شریف و صوفیی
هر یکی شوخی بدی لا یوفیی
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی به سه دسته از افراد اشاره شده است: عالم دینی (فقیه)، فرد شرافتمند (شریف) و عارف (صوفی). هر یک از این افراد ممکن است با مسائلی مواجه شوند یا رفتارهایی داشته باشند که با اعتقادات یا وظایفشان در تضاد باشد. در کل، می‌توان گفت که هیچ کدام از این افراد از خطا و اشتباه مصون نیستند و هر یک ممکن است در موقعیت‌هایی قرار بگیرند که نتوانند به طور کامل به اصول و ارزش‌های خود پایبند بمانند.
گفت با این‌ها مرا صد حجتست
لیک جمعند و جماعت قوتست
هوش مصنوعی: می‌گوید که با وجود اینکه دلایل و استدلال‌های زیادی دارم، اما در برابر جمعیت و نیروی آنها، این دلایل به تنهایی کافی نیستند.
بر نیایم یک تنه با سه نفر
پس بِبُرْمِشان نخست از همدگر
هوش مصنوعی: من به تنهایی نمی‌توانم با سه نفر مقابله کنم، بنابراین ابتدا باید آن‌ها را از یکدیگر جدا کنم.
هر یکی را من به سویی افکنم
چونک تنها شد سبیلش بر کنم
هوش مصنوعی: هر کسی را به سمتی هدایت می‌کنم و زمانی که تنها شد، راهش را به او نشان می‌دهم.
حیله کرد و کرد صوفی را به راه
تا کند یارانش را با او تباه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی با ترفند و نیرنگ، یک صوفی را فریب می‌دهد تا او نیز دوستانش را به نابودی بکشاند. به عبارت دیگر، راهی را پیش می‌گیرد که به فساد و آسیب دیگران منجر می‌شود.
گفت صوفی را برو سوی وثاق
یک گلیم آور برای این رفاق
هوش مصنوعی: صوفی به او گفت که به سمت وثاق برود و یک گلیم بیاورد تا برای این دوستی و رفاقت آماده شوند.
رفت صوفی گفت خلوت با دو یار
تو فقیهی وین شریفِ نامدار
هوش مصنوعی: صوفی رفت و گفت که در خلوت با دو همراهت، یکی فقیهی و دیگری فردی مشهور و معتبر هستی.
ما به فتوی تو نانی می‌خوریم
ما به پر دانش تو می‌پریم
هوش مصنوعی: ما به دستور تو زندگی می‌کنیم و از دانش گسترده تو بهره‌مند می‌شویم.
وین دگر شه‌زاده و سلطان ماست
سیدست از خاندان مصطفاست
هوش مصنوعی: این شخص دیگری که از نسل پیامبر است، مقام سلطنت و رهبری ما را دارد.
کیست آن صوفی شکم‌خوار خسیس
تا بود با چون شما شاهان جلیس
هوش مصنوعی: چه کسی است آن صوفی بخیل و شکم‌پرست که با شما شاهان بزرگ و برجسته هم‌نشین باشد؟
چون بباید مر ورا پنبه کنید
هفته‌ای بر باغ و راغ من زنید
هوش مصنوعی: زمانی که باید او را از دست بدهید، هفته‌ای بر باغ و بوستان من بیفتید.
باغ چه بوَد؟ جان من آنِ شماست
ای شما بوده مرا چون چشم راست
هوش مصنوعی: باغ چیست؟ جان من تو هستی، ای کسی که برایم همچون چشمم اهمیت داری.
وسوسه کرد و مریشان را فریفت
آه کز یاران نمی‌باید شکیفت
هوش مصنوعی: وسوسه‌ای به وجود آمد و دوستانش را فریب داد، آه که نباید به دوستان اطمینان کرد.
چون به ره کردند صوفی را و رفت
خصم شد اندر پیش با چوب زفت
هوش مصنوعی: زمانی که صوفی را به راه انداختند، دشمن او با چوبی ضخیم در پیش رویش آمد.
گفت ای سگ صوفیی باشد که تیز
اندر آیی باغ ما تو از ستیز
هوش مصنوعی: گفت: ای سگی که در تیز و پرسرعت در باغ ما می‌آیی، آیا تو هم از نوع کسانی هستی که فقط به دعوا و ستیزه می‌پردازند؟
این جنیدت ره نمود و بایزید
از کدامین شیخ و پیرت این رسید
هوش مصنوعی: این جنید تو را راه نشان داد و بایزید از کدام شیخ و استاد این آموزش را گرفته است؟
کوفت صوفی را چو تنها یافتش
نیم کشتش کرد و سر بشکافتش
هوش مصنوعی: وقتی صوفی را تنها دید، او را مورد حمله قرار داد، او را به شدت زخمی کرد و سرش را شکست.
گفت صوفی آن من بگذشت لیک
ای رفیقان پاس خود دارید نیک
هوش مصنوعی: صوفی گفت که من از دنیا و مادیات فاصله گرفتم، اما ای دوستان، مواظب خودتان باشید و مراقب رفتار و کردار خودتان باشید.
مر مرا اغیار دانستید هان
نیستم اغیارتر زین قلتبان
هوش مصنوعی: شما مرا به عنوان فردی از دیگران شناختید، اما بدانید که من از آن‌ها کمتر نیستم.
اینچ من خوردم شما را خوردنیست
وین چنین شربت جزای هر دنیست
هوش مصنوعی: من طعم و مزه‌ای را چشیدم که شما نمی‌توانید آن را تجربه کنید و این نوشیدنی که می‌نوشیدم، پاداشی است برای هر دنیا و هر حالتی.
این جهان کوهست و گفت و گوی تو
از صدا هم باز آید سوی تو
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک کوه است و هر گفتگویی که تو انجام می‌دهی، بازگشت آن به سوی خودت خواهد بود.
چون ز صوفی گشت فارغ باغبان
یک بهانه کرد زان پس جنس آن
هوش مصنوعی: وقتی باغبان از شراب‌نوشی صوفی فارغ شد، بهانه‌ای پیدا کرد تا از آن پس به کار خودش ادامه دهد.
کای شریف من برو سوی وثاق
که ز بهر چاشت پختم من رقاق
هوش مصنوعی: ای عزیز، به سوی انبار برو که برای صبحانه نان نازکی برای تو پخته‌ام.
بر در خانه بگو قیماز را
تا بیارد آن رقاق و قاز را
هوش مصنوعی: بر سر در خانه بگو که قیماز بیاید تا آن شخص لطیف و زیبا را بیاورد.
چون به ره کردش بگفت ای تیزبین
تو فقیهی ظاهرست این و یقین
هوش مصنوعی: وقتی به راه افتاد، به او گفت: «ای تیزبین! تو در ظاهر فقیهی هستی و این بیشتر از هر چیزی یقین است.»
او شریفی می‌کند دعوی سرد
مادر او را که داند تا کی کرد؟
هوش مصنوعی: او با ادعای بلندپروازانه‌ای که دارد، خود را بالا و محترم نشان می‌دهد، اما آیا او می‌داند که تا چه زمانی می‌تواند این ادعا را حفظ کند؟
بر زن و بر فعل زن دل می‌نهید
عقل ناقص وانگهانی اعتمید
هوش مصنوعی: عقل ناقص به زنی و کارهایش اعتماد می‌کند و دل به او می‌سپارد.
خویشتن را بر علی و بر نبی
بسته است اندر زمانه بس غبی
هوش مصنوعی: شخصیت فرد به علی و پیامبر وابسته است و در زمانه‌ای که پر از حوادث و مسائل پیچیده است، این وابستگی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
هر که باشد از زنا و زانیان
این برد ظن در حق ربانیان
هوش مصنوعی: هر کسی که به زنا و زانیان مشکوک باشد، نباید در مورد افراد خداپرست و دیندار قضاوت منفی کند.
هر که بر گردد سرش از چرخها
همچو خود گردنده بیند خانه را
هوش مصنوعی: هر کسی که از دایره‌ی چرخش دنیا و روزگار روی بگرداند، مانند چرخش خود آن دنیا، به تماشای خانه‌ی خود می‌نشیند.
آنچ گفت آن باغبان بوالفضول
حال او بد دور از اولاد رسول
هوش مصنوعی: باغبان بی‌ادب و فضول گفت که حال او بد است و از نسل پیامبر دور افتاده است.
گر نبودی او نتیجهٔ مرتدان
کی چنین گفتی برای خاندان
هوش مصنوعی: اگر او نبود که نتیجهٔ کسانی است که به مرتدین تبدیل شده‌اند، آیا تو چنین سخنی را برای خانواده‌ات بیان می‌کردی؟
خواند افسون‌ها شنید آن را فقیه
در پی‌اش رفت آن ستمکار سفیه
هوش مصنوعی: فقیه (عالِم دین) افسون‌ها را شنید و در پی آن رفت، اما آن ستمکار نادان، او را دنبال کرد.
گفت ای خر اندرین باغت کی خواند
دزدی از پیغامبرت میراث ماند
هوش مصنوعی: در این دنیا، تو که در این باغ و سرزمین زندگی می‌کنی، چه کسی به تو دروغ می‌گوید که از پیامبر تو چیزی به سرقت رفته یا به تو آسیب رسانده است؟ تو بر اساس میراثی که از او به جا مانده، باید زندگی کنی.
شیر را بچه همی‌ماند بدو
تو به پیغامبر به چه مانی؟ بگو
هوش مصنوعی: اگر بچه شیر به نزد مادرش می‌رود، تو هم با پیامبر چه نسبتی داری؟ بگو.
با شریف آن کرد مرد ملتجی
که کند با آل یاسین خارجی
هوش مصنوعی: شخصی با انسان‌های با احترام و نیکوکار، همان‌طور رفتار می‌کند که با اعضای خانواده پیامبر (علیه‌السلام) رفتار می‌شود.
تا چه کین دارند دایم دیو و غول
چون یزید و شمر با آل رسول
هوش مصنوعی: تا چه حد کینه و دشمنی دارند دیو و غول، چون یزید و شمر که با خانواده پیامبر(ص) دشمنی ورزیدند.
شد شریف از زخم آن ظالم خراب
با فقیه او گفت ما جستیم از آب
هوش مصنوعی: شخصی که با ظلم و ستم و زخم‌هایی که دیده، در حال نابودی است، به فقیه می‌گوید که ما از آب و زندگی فاصله گرفته‌ایم و به دنبال آن هستیم که از این وضعیت نجات پیدا کنیم.
پای دار اکنون که ماندی فرد و کم
چون دهل شو زخم می‌خور در شکم
هوش مصنوعی: الان که به تنهایی و بدون همراه ایستاده‌ای، مثل دهل که بر اثر ضربه زخم می‌خورد، با مشکلات و سختی‌ها مواجه شو.
گر شریف و لایق و همدم نیم
از چنین ظالم تو را من کم نیم
هوش مصنوعی: اگر تو شایسته و نجیب و همراه من نباشی، من هم از چنین ظالمی کم نخواهم آورد.
مر مرا دادی بدین صاحب غرض
احمقی کردی تو را بئس العوض
هوش مصنوعی: تو مرا به دست شخصی بی‌هدف و احمق سپردی، که این یک خطای بزرگ از تو بوده است. چه عوض بدی!
شد ازو فارغ بیامد کای فقیه
چه فقیهی ای تو ننگ هر سفیه
هوش مصنوعی: او از او جدا شد و گفت: ای عالم، چه عالمی هستی تو! شرم هر نادانی!
فتوی‌ات اینست ای ببریده‌دست
کاندر آیی و نگویی امر هست
هوش مصنوعی: حکم تو این است ای کسی که دستت قطع شده، که به اینجا بیایی و نگویی که باید انجام دهی.
این چنین رخصت بخواندی در وسیط
یا بدست این مساله اندر محیط
هوش مصنوعی: این‌گونه اجازه داد تا در محیطی خاص یا با مهارت خاصی، این موضوع را بررسی کنیم.
گفت حقستت بزن دستت رسید
این سزای آنک از یاران برید
هوش مصنوعی: شخصی به کسی می‌گوید که سزاوار این سرنوشت است و حالا که به اینجا رسیده، باید به عذاب و عواقب آنچه که کرده، تن بدهد. این نتیجه‌ای است برای کسی که از دوستان و همراهانش دوری کرده است.

حاشیه ها

1396/07/02 08:10
محس سعیدزاه

درون مایه قصه مذکور, خود پسندی آن سه نفر است.وهمین خودپسندی موجب میشود که چشم ازدیدن جفای بر رفیق نابینا گردد وگو ش هم از شنیدن تلخ گویی ها , متنفر نباشد.

1396/10/03 10:01
محسن وطنی

شما ویراستار ندارید؟ چرا این متن این قدر غلط تایپی دارد؟

1396/10/03 10:01
محسن وطنی

دزدی از پیغامبرت میراث ماند
تو به پیغامبر بچه مانی بگو
این مصاریع غلط تایپی دارد.
کنترل کنید

1401/03/17 14:06
Vahid Younesi

غلط های تایپی خیلی زیاده،نیاز به ویراستاری داره

1402/08/20 18:11
کوروش

یک نمونش رو نام ببرید