گنجور

بخش ۴۸ - رفتن مصطفی علیه السلام به عیادت صحابی و بیان فایدهٔ عیادت

از صحابه خواجه‌ای بیمار شد
واندر آن بیماریش چون تار شد
مصطفی آمد عیادت سوی او
چون همه لطف و کرم بد خوی او
در عیادت رفتن تو فایده‌ست
فایدهٔ آن باز با تو عاید است
فایدهٔ اول که آن شخص علیل
بوک قطبی باشد و شاه جلیل
چون دو چشم دل نداری ای عنود
که نمی‌دانی تو هیزم را ز عود
چونک گنجی هست در عالم مرنج
هیچ ویران را مدان خالی ز گنج
قصد هر درویش می‌کن از گزاف
چون نشان یابی به جد می‌کن طواف
چون تو را آن چشم باطن‌بین نبود
گنج می‌پندار اندر هر وجود
ور نباشد قطب، یار ره بوَد
شه نباشد، فارِسِ اِسپَه بوَد
پس صلهٔ یارانِ ره لازم شمار
هر که باشد گر پیاده گر سوار
ور عدو باشد همین احسان نکوست
که به احسان بس عدو گشته‌ست دوست
ور نگردد دوست کینش کم شود
زانک احسان کینه را مرهم شود
بس فواید هست غیر این ولیک
از درازی خایفم ای یار نیک
حاصلْ این آمد که یارِ جمع باش
همچو بُتگر از حجر یاری تراش
زانک انبوهی و جمع کاروان
ره‌زنان را بشکند پشت و سنان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از صحابه خواجه‌ای بیمار شد
واندر آن بیماریش چون تار شد
یکی از صحابه بیمار شد و آن بیماری مثل تار و ریسمان او را لاغر و ضعیف کرد.
مصطفی آمد عیادت سوی او
چون همه لطف و کرم بد خوی او
هوش مصنوعی: مصطفی به عیادت او رفت، چونکه او مظهر همه محبت و مهربانی بود.
در عیادت رفتن تو فایده‌ست
فایدهٔ آن باز با تو عاید است
هوش مصنوعی: رفتن به عیادت تو دارای اهمیت و فایده است، چرا که نتیجه این عمل دوباره به خود تو می‌رسد.
فایدهٔ اول که آن شخص علیل
بوک قطبی باشد و شاه جلیل
هوش مصنوعی: اولین فایده این است که آن شخص مبتلا به بیماری باشد و همچنین بزرگ و ارجمند است.
چون دو چشم دل نداری ای عنود
که نمی‌دانی تو هیزم را ز عود
هوش مصنوعی: ای فرد سرسخت، چون دل و بصیرتی نداری، نمی‌توانی تفاوت میان هیزم و چوب عود را تشخیص دهی.
چونک گنجی هست در عالم مرنج
هیچ ویران را مدان خالی ز گنج
هوش مصنوعی: در جهان گنج و ثروت فراوانی وجود دارد، بنابراین هیچ کس را بی‌مقدار و خالی ندان. هر کسی ممکن است دارای گنجی نهفته باشد.
قصد هر درویش می‌کن از گزاف
چون نشان یابی به جد می‌کن طواف
هوش مصنوعی: هر درویش، هدفش را با بی‌دقتی دنبال نکن. هنگامی که به راستی به آن هدف رسیدی، آن را با جدیت و احترام دور بزن.
چون تو را آن چشم باطن‌بین نبود
گنج می‌پندار اندر هر وجود
هوش مصنوعی: اگر چشمی که به عمق حقیقت بنگرد نزد تو نیست، پس هر چیزی را به اشتباه گنجی بزرگ می‌پنداری.
ور نباشد قطب، یار ره بوَد
شه نباشد، فارِسِ اِسپَه بوَد
هوش مصنوعی: اگر قطبی نباشد، در این صورت، یار و همراهی برای راه وجود دارد. اگر شاهی نباشد، کسی که آگاهی و درایت داشته باشد، در سپاه وجود خواهد داشت.
پس صلهٔ یارانِ ره لازم شمار
هر که باشد گر پیاده گر سوار
هوش مصنوعی: ارتباط با دوستان و همنوردان را ضروری بدان، هر کسی که باشد، چه با پای پیاده باشد و چه سوار بر اسب.
ور عدو باشد همین احسان نکوست
که به احسان بس عدو گشته‌ست دوست
هوش مصنوعی: اگر دشمن هم باشد، همین نیکوکاری خوب است، چون با نیکی، بسیاری از دشمنان به دوستان تبدیل شده‌اند.
ور نگردد دوست کینش کم شود
زانک احسان کینه را مرهم شود
هوش مصنوعی: اگر دوستی تغییر کند و محبتش کاهش یابد، بدان که این تغییر به خاطر خوبی‌ها و مهربانی‌های آن فرد نیست و این خوبی‌ها می‌تواند بر دردهای درونی‌اش غلبه کند.
بس فواید هست غیر این ولیک
از درازی خایفم ای یار نیک
هوش مصنوعی: خیلی چیزهای خوب دیگری وجود دارد، اما از طولانی شدن صحبت می‌ترسم، ای دوست خوب.
حاصلْ این آمد که یارِ جمع باش
همچو بُتگر از حجر یاری تراش
هوش مصنوعی: نتیجه این است که محبوبت را مانند یک مجسمه‌ساز از سنگ بساز، در جمع آماده و نزدیک بر افراز.
زانک انبوهی و جمع کاروان
ره‌زنان را بشکند پشت و سنان
هوش مصنوعی: چون انبوهی و جمعی از دزدان در مسیر قرار بگیرند، باعث می‌شوند که دشمنان و تیراندازان در حالت ناتوانی قرار بگیرند و نتوانند به آن‌ها آسیب برسانند.

حاشیه ها

1388/12/03 13:03
ناشناس

من عاشق اشعار مولانا هستم ، شعر بسیار پند اموز و قشنگی بود .

1393/08/24 16:10
rofia

همه انچه مولانا میخواد بگه اینه که از ضرفیت های دنیای اطرافمون به نفع خودمون استفاده کنیم میخواد بگه هر گلی زدی به سر خودت زدی خلاصه تو فکر نکن اگه لطفی به کسی کردی زحمتی برای تو بوده تو در اصل به خودت لطف کردی باید راهشو پیدا کنی از دشمن دوست و از سنگ یار بتراشی این یکی از اسرار بزرگ زندگیه که ما بفهمیم منافع ادما در تضاد با هم نیست بلکه در موازات با همدیگست

1394/10/07 02:01
مجتبی خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم
چون تو را آن چشم باطن بین نبود/گنج می پندار اندر هر وجود
اندر هر وجود: چنان که گفته است:
نیازارم ز خود هرگز دلی را/که می ترسم در آن جای تو باشد
پس صلۀ یاران ره لازم شمار/هر که باشد گر پیاده گر سوار
پس صله: یعنی تاویل صلۀ ارحام، که در شریعت حثّ بر آن شده است. که ارحام معنویه عقول مجرده و ارواح مکرمه است.