گنجور

بخش ۴۶ - سبب پریدن و چرخیدن مرغی با مرغی کی جنس او نبود

آن حکیمی گفت دیدم هم تکی
در بیابان زاغ را با لکلکی
در عجب ماندم بجستم حالشان
تا چه قدر مشترک یابم نشان
چون شدم نزدیک من حیران و دنگ
خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
خاصه شه‌بازی که او عرشی بود
با یکی جغدی که او فرشی بود
آن یکی خورشید علیین بود
وین دگر خفاش کز سجین بود
آن یکی نوری ز هر عیبی بری
وین یکی کوری گدای هر دری
آن یکی ماهی که بر پروین زند
وین یکی کرمی که در سرگین زید
آن یکی یوسف‌رخی عیسی‌نفس
وین یکی گرگی و یا خر با جرس
آن یکی پران شده در لامکان
وین یکی در کاهدان همچون سگان
با زبان معنوی گل با جعل
این همی‌گوید که ای گنده‌بغل
گر گریزانی ز گلشن بی گمان
هست آن نفرت کمال گلستان
غیرت من بر سر تو دورباش
می‌زند کای خس ازینجا دور باش
ور بیامیزی تو با من ای دنی
این گمان آید که از کان منی
بلبلان را جای می‌زیبد چمن
مر جعل را در چمین خوشتر وطن
حق مرا چون از پلیدی پاک داشت
چون سزد بر من پلیدی را گماشت
یک رگم زیشان بد و آن را برید
در من آن بدرگ کجا خواهد رسید
یک نشان آدم آن بود از ازل
که ملایک سر نهندش از محل
یک نشان دیگر آنک آن بلیس
ننهدش سر که منم شاه و رئیس
پس اگر ابلیس هم ساجد شدی
او نبودی آدم او غیری بدی
هم سجود هر ملک میزان اوست
هم جحود آن عدو برهان اوست
هم گواه اوست اقرار ملک
هم گواه اوست کفران سگک

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن حکیمی گفت دیدم هم تکی
در بیابان زاغ را با لکلکی
هوش مصنوعی: حکیمی به تماشای یک زاغ در بیابان نشسته بود و آن را در کنار یک لک‌لک مشاهده کرد.
در عجب ماندم بجستم حالشان
تا چه قدر مشترک یابم نشان
هوش مصنوعی: در شگفتی ماندم و تلاش کردم تا ببینم حال و وضعیت آن‌ها چه اندازه با هم شبیه است و نشانه‌هایی مشترک پیدا کنم.
چون شدم نزدیک من حیران و دنگ
خود بدیدم هر دوان بودند لنگ
هوش مصنوعی: زمانی که به خود نزدیک شدم، متوجه شدم که احوال خودم دچار حیرت و سردرگمی است، و در واقع متوجه شدم که هر دو جنبه وجودم ناتوان و محدود هستند.
خاصه شه‌بازی که او عرشی بود
با یکی جغدی که او فرشی بود
هوش مصنوعی: در این بیت، به مقایسه دو موجود اشاره شده است؛ یکی که در مرتبه و مقام بالاتر (عرش)، به عنوان یک شاهزاده یا شخصی بزرگ و خاص توصیف شده و دیگری که در جایگاه پایین‌تر (فرش)، به معنای یک موجود معمولی یا بی‌اهمیت است. این مقایسه نشان می‌دهد که چگونه افراد با درجات مختلفی از اهمیت و مقام در زندگی وجود دارند.
آن یکی خورشید علیین بود
وین دگر خفاش کز سجین بود
هوش مصنوعی: یکی از آن‌ها مانند خورشید نورانی و روشنی‌بخش است، اما دیگری مانند خفاشی است که از دنیای تاریکی و زندان می‌آید.
آن یکی نوری ز هر عیبی بری
وین یکی کوری گدای هر دری
هوش مصنوعی: یکی از آن‌ها درخشندگی و صفای خاصی دارد و از تمام عیب‌ها برکنار است، اما دیگری همچون نابینایی است که به دنبال گدایی در هر دروازه‌ای می‌باشد.
آن یکی ماهی که بر پروین زند
وین یکی کرمی که در سرگین زید
هوش مصنوعی: یک ماهی که در درخشش ستاره پروین شنا می‌کند و یک کرم که در فضولات زندگی می‌کند.
آن یکی یوسف‌رخی عیسی‌نفس
وین یکی گرگی و یا خر با جرس
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که یکی از افرادی که توصیف می‌شود، مانند یوسف است با چهره‌ای زیبا و روحی لطیف، در حالی که دیگری به گونه‌ای وحشی یا ناهنجار، شبیه به گرگ یا خر است که زنگی به گردن دارد. به طور کلی، تضادی بین زیبایی و زشتی، لطافت و خشونت وجود دارد.
آن یکی پران شده در لامکان
وین یکی در کاهدان همچون سگان
هوش مصنوعی: یکی از آن‌ها به دنیای بی‌نهایت پرواز کرده و زندگی موفق و آزادانه‌ای دارد، در حالی که دیگری در دنیای محدود و تنگی مانند کاهدان گرفتار شده و به حال و روز زندگی‌اش می‌باخت، همانند سگان که در جستجوی غذا و راحتی هستند.
با زبان معنوی گل با جعل
این همی‌گوید که ای گنده‌بغل
هوش مصنوعی: گل با زبانی معنوی و رمزآلود به دیگران می‌گوید که ای کسانی که در ظاهر خود را بزرگ و مهم جلوه می‌دهید، بدانید که حقیقت چیز دیگری است.
گر گریزانی ز گلشن بی گمان
هست آن نفرت کمال گلستان
هوش مصنوعی: اگر از باغ و گلستان فرار کنی، مطمئناً نشانه‌ای از نفرت و کمال نداشتن آنجا خواهد بود.
غیرت من بر سر تو دورباش
می‌زند کای خس ازینجا دور باش
هوش مصنوعی: غیرت و غیرتم به خاطر تو ناراحت و هیجان‌زده است، بنابراین از اینجا برو دور شو.
ور بیامیزی تو با من ای دنی
این گمان آید که از کان منی
هوش مصنوعی: اگر تو با من درآمیزی، ای دنیا، ممکن است تصور شود که تو از دل من به وجود آمده‌ای.
بلبلان را جای می‌زیبد چمن
مر جعل را در چمین خوشتر وطن
هوش مصنوعی: پرندگان آوازخوان باید در باغ زندگی کنند، چرا که این مکان برای آن‌ها زیبا و دلنشین است و در واقع، بهترین محل برای آن‌ها به شمار می‌رود.
حق مرا چون از پلیدی پاک داشت
چون سزد بر من پلیدی را گماشت
هوش مصنوعی: حق من مانند پاکی از آلودگی است، بنابراین شایسته نیست که آلودگی بر من تحمیل شود.
یک رگم زیشان بد و آن را برید
در من آن بدرگ کجا خواهد رسید
هوش مصنوعی: یکی از رگ‌های من به آن‌ها آسیب رسانده و آن را قطع کرده‌اند. حالا من باید بدانم که آن نور و روشنایی که به آن اشاره می‌شود، به کجا خواهد رسید.
یک نشان آدم آن بود از ازل
که ملایک سر نهندش از محل
هوش مصنوعی: یک نشانه از انسان این است که از ابتدا، فرشتگان در حضور او سر تعظیم فرود آورده‌اند.
یک نشان دیگر آنک آن بلیس
ننهدش سر که منم شاه و رئیس
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شیطان یا قدرت منفی نمی‌تواند بر سر من تسلط پیدا کند، زیرا من مقام و رهبری خاصی دارم و برتری بر او دارم.
پس اگر ابلیس هم ساجد شدی
او نبودی آدم او غیری بدی
هوش مصنوعی: حتی اگر ابلیس هم سجده کند و عبادت کند، باز هم او مانند آدم نیست و جای دیگر را اشغال کرده است.
هم سجود هر ملک میزان اوست
هم جحود آن عدو برهان اوست
هوش مصنوعی: هر فرشته‌ای در برابر او سجده می‌کند و همین‌طور دشمنانش هم دلیل بر انکار او هستند.
هم گواه اوست اقرار ملک
هم گواه اوست کفران سگک
هوش مصنوعی: این عبارت اشاره به این دارد که هم شهادت و گواهی آسمانی‌ها بر این است که او وجود دارد و هم شاهدی بر نادانی و انکار کسانی است که به او بی‌اعتنا هستند. به عبارتی دیگر، هم پذیرش و اذعان فرشتگان بر حقیقت الهی و هم نشانه‌ای بر جهالت و نادانی افرادی که به وجود او توجه نمی‌کنند، وجود دارد.

حاشیه ها

نکات مهمی که دریافت میشود به شرح ذیل است:
1- مردم روحهای متفاوتی دارند روحهایی که مشترک هستند با هم می جوشند.
2- یک مواقعی هم روحهایی که مشترک نیستند مجبورند با هم باشند و با اینکه یکی عرشی و دیگری فرشی است ولی شرایط ایجاد میکند که باهم باشند و این ممکن است آزمایش الهی باشد.

1395/04/18 00:07
علی محدث

و من حیران و دنگ...

1395/05/22 12:07
علی

بنام خدا
آنقدر زیباست که انسان را در خود فرو می برد...! بنظرم مولوی در مقام قیاس دو فرد عرشی و فرشی داد سخن رها کرده...؛ و آنجاییکه میگوید حق مرا از پلیدی پاک داشت اشاره به آیه: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس... خدا اهل بیت را از هرگونه پلیدی پاک داشته و بعد میگوید حال چگونه خداوند پسندد که پلیدی را بر من بگمارد...!؟؟؟ معلوم است او که علی را باب بارگاه کفوا" احد میداند برنمی تابد پلیدی بر او گمارده شده باشد...

1396/11/29 13:01
برگ بی برگی

بنظر این حقیر اشاره حضرت مولانا به تجمیع پاکی که برگرفته از ذات حق تعالی میباشد با
جمیع بدیها از قبیل خشم ، حسادت ،حرص، طمع ،منیت ، خودخواهی ، تکبر و سایر ناهنجاری هایی که با اصل انسان در درون قالب تن و این از آغاز خلقت و به مشیت آفریدگاربوجود آمده و پیوسته در حال ستیز میباشند با اصل انسان که از جنس جانان است که در انسان های بی خرد غالباً این عناصر پست غالب میشوند و تنها اندک انسانهایی
که به خرد شناخت خود که لازمه شناخت اوست دست یابند مغلوب نخواهند شد .

1403/12/07 09:03
صورت خیال

درود. به گمانم شعر به وجود انسان که نیمی از گل  متعفن ونیمی از روح خداوندیست اشاره دارد .این دو همنشین همند وبی یکدیگر لنگ هستند گر چه باهم درتضاد بسر می‌برند،  نیمی تمایل به سوی تعالی دارد ونیمی متمایل به پستی. نیمی سجده  و فرمانبرداری فرشته وار ونیمی سرکشی ابلیس گونه، اینچنین انسان در جدالی درونی با دو سویه درونی خود بسر می‌برد. شاعر به مخاطبان جایگاه حقیقی شان را یادآور می‌گردد  ومتذکر می‌شود که ترک و کناره گیری  از ابلیس وجود او را به مقام شایسته ای ( بهشت) که در واقع جایگاه اصلی او بوده باز خواهد گرداند.