گنجور

بخش ۳۸ - پرسیدن موسی از حق سر غلبهٔ ظالمان را

گفت موسی ای کریم کارساز
ای که یکدم ذکر تو عمر دراز
نقش کژمژ دیدم اندر آب و گل
چون ملایک اعتراضی کرد دل
که چه مقصودست نقشی ساختن
واندرو تخم فساد انداختن
آتش ظلم و فساد افروختن
مسجد و سجده‌کنان را سوختن
مایهٔ خونابه و زردآبه را
جوش دادن از برای لابه را
من یقین دانم که عین حکمتست
لیک مقصودم عیان و رؤیتست
آن یقین می‌گویدم خاموش کن
حرص رؤیت گویدم نه جوش کن
مر ملایک را نمودی سر خویش
کین چنین نوشی همی ارزد به نیش
عرضه کردی نور آدم را عیان
بر ملایک گشت مشکلها بیان
حشر تو گوید که سر مرگ چیست
میوه‌ها گویند سر برگ چیست
سر خون و نطفهٔ حسن آدمیست
سابق هر بیشیی آخر کمیست
لوح را اول بشوید بی وقوف
آنگهی بر وی نویسد او حروف
خون کند دل را و اشک مستهان
بر نویسد بر وی اسرار آنگهان
وقت شستن لوح را باید شناخت
که مر آن را دفتری خواهند ساخت
چون اساس خانه‌ای می‌افکنند
اولین بنیاد را بر می‌کنند
گل بر آرند اول از قعر زمین
تا به آخر بر کشی ماء معین
از حجامت کودکان گریند زار
که نمی‌دانند ایشان سر کار
مرد خود زر می‌دهد حجام را
می‌نوازد نیش خون آشام را
می دود حمال زی بار گران
می‌رباید بار را از دیگران
جنگ حمالان برای بار بین
این چنین است اجتهاد کاربین
چون گرانیها اساس راحتست
تلخها هم پیشوای نعمتست
حفت الجنه بمکروهاتنا
حفت النیران من شهواتنا
تخم مایهٔ آتشت شاخ ترست
سوختهٔ آتش قرین کوثرست
هر که در زندان قرین محنتیست
آن جزای لقمه‌ای و شهوتیست
هر که در قصری قرین دولتیست
آن جزای کارزار و محنتیست
هر که را دیدی بزر و سیم فرد
دانک اندر کسب کردن صبر کرد
بی سبب بیند چو دیده شد گذار
تو که در حسی سبب را گوش دار
آنک بیرون از طبایع جان اوست
منصب خرق سببها آن اوست
بی سبب بیند نه از آب و گیا
چشم چشمهٔ معجزات انبیا
این سبب همچون طبیب است و علیل
این سبب همچون چراغست و فتیل
شب چراغت را فتیل نو بتاب
پاک دان زینها چراغ آفتاب
رو تو کهگل ساز بهر سقف خان
سقف گردون را ز کهگل پاک دان
آه که چون دلدار ما غمسوز شد
خلوت شب در گذشت و روز شد
جز به شب جلوه نباشد ماه را
جز به درد دل مجو دلخواه را
ترک عیسی کرده خر پروده‌ای
لاجرم چون خر برون پرده‌ای
طالع عیسیست علم و معرفت
طالع خر نیست ای تو خر صفت
نالهٔ خر بشنوی رحم آیدت
پس ندانی خر خری فرمایدت
رحم بر عیسی کن و بر خر مکن
طبع را بر عقل خود سرور مکن
طبع را هِل تا بگرید زار زار
تو ازو بستان و وام جان گزار
سالها خر بنده بودی بس بود
زانک خربنده ز خر واپس بود
ز اخروهن مرادش نفس تست
کو به آخر باید و عقلت نخست
هم‌مزاج خر شدست این عقل پست
فکرش این که چون علف آرم به دست
آن خر عیسی مزاج دل گرفت
در مقام عاقلان منزل گرفت
زانک غالب عقل بود و خر ضعیف
از سوار زفت گردد خر نحیف
وز ضعیفی عقل تو ای خربها
این خر پژمرده گشتست اژدها
گر ز عیسی گشته‌ای رنجوردل
هم ازو صحت رسد او را مهل
چونی ای عیسی عیسی‌دم ز رنج
که نبود اندر جهان بی مار گنج
چونی ای عیسی ز دیدار جهود
چونی ای یوسف ز مکار و حسود
تو شب و روز از پی این قوم غمر
چون شب و روزی مددبخشای عمر
چونی از صفراییان بی‌هنر
چه هنر زاید ز صفرا درد سر
تو همان کن که کند خورشید شرق
با نفاق و حیله و دزدی و زرق
تو عسل ما سرکه در دنیا و دین
دفع این صفرا بود سرکنگبین
سرکه افزودیم ما قوم زحیر
تو عسل بفزا کرم را وا مگیر
این سزید از ما چنان آمد ز ما
ریگ اندر چشم چه فزاید عمی
آن سزد از تو ایا کحل عزیز
که بیابد از تو هر ناچیز چیز
ز آتش این ظالمانت دل کباب
از تو جمله اهد قومی بد خطاب
کان عودی در تو گر آتش زنند
این جهان از عطر و ریحان آگنند
تو نه آن عودی کز آتش کم شود
تو نه آن روحی که اسیر غم شود
عود سوزد کان عود از سوز دور
باد کی حمله برد بر اصل نور
ای ز تو مر آسمانها را صفا
ای جفای تو نکوتر از وفا
زانک از عاقل جفایی گر رود
از وفای جاهلان آن به بود
گفت پیغامبر عداوت از خرد
بهتر از مهری که از جاهل رسد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت موسی ای کریم کارساز
ای که یکدم ذکر تو عمر دراز
هوش مصنوعی: موسی، ای بزرگ و بخشنده، ای کسی که در هر زمان یاد تو زندگی را طولانی می‌کند.
نقش کژمژ دیدم اندر آب و گل
چون ملایک اعتراضی کرد دل
هوش مصنوعی: در آب و گل، شکل و نمایی از عدم تقارن و وارونگی را مشاهده کردم. این تصویر باعث شد که دل، مانند فرشته‌ها، به حالتی اعتراضی درآید.
که چه مقصودست نقشی ساختن
واندرو تخم فساد انداختن
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که هدف از ایجاد یک رسم یا الگو چه می‌تواند باشد، وقتی که در دل آن تخم‌های فساد و آسیب نهفته است. به عبارتی دیگر، آیا ارزش دارد که چیزی را بسازیم یا طراحی کنیم که در نهایت باعث بروز مشکلات و فساد شود؟
آتش ظلم و فساد افروختن
مسجد و سجده‌کنان را سوختن
هوش مصنوعی: ایجاد و انتشار ظلم و فساد مانند آتشی است که در مسجد می‌سوزاند و بر سجدگنندگان تأثیر منفی می‌گذارد.
مایهٔ خونابه و زردآبه را
جوش دادن از برای لابه را
هوش مصنوعی: خونابه و زردآبه را جوش می‌دهند تا اشک و ناله‌ای به وجود آورند.
من یقین دانم که عین حکمتست
لیک مقصودم عیان و رؤیتست
هوش مصنوعی: من به خوبی می‌دانم که این پاسخ، نشانه‌ای از حکمت و دانش است، اما هدف من این است که حقیقت را به‌وضوح ببینم و درک کنم.
آن یقین می‌گویدم خاموش کن
حرص رؤیت گویدم نه جوش کن
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یکی از جنبه‌های درونی ما به ما می‌گوید که باید از خواسته‌ها و تمایلات زیاد خود دوری کنیم و به آرامش و سکوت روی آوریم، در حالی که جنبه دیگر، ما را به نشاط و تلاش برای رسیدن به اهداف‌مان ترغیب می‌کند.
مر ملایک را نمودی سر خویش
کین چنین نوشی همی ارزد به نیش
هوش مصنوعی: تو با سر خود به ملائک نشان دادی که با این نوع نوشیدنی، هم ارزش گزیدن را دارد.
عرضه کردی نور آدم را عیان
بر ملایک گشت مشکلها بیان
هوش مصنوعی: نور آدم را به آشکارا برای فرشتگان نشان دادی و این باعث شد که مشکلات و رازها روشن شود.
حشر تو گوید که سر مرگ چیست
میوه‌ها گویند سر برگ چیست
هوش مصنوعی: در روز قیامت، تمام مخلوقات به وادی حساب می‌آیند و می‌پرسند سرنوشت آنان بعد از مرگ چه خواهد شد، و در مقابل، میوه‌ها به سوال می‌پردازند که اصل و ریشه‌ی این پدیده، به کجا برمی‌گردد و چه رابطه‌ای با آن دارند.
سر خون و نطفهٔ حسن آدمیست
سابق هر بیشیی آخر کمیست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وجود انسان، به ویژه در صورت و طبیعت زیبا، از خون و نطفه‌ای که به او تعلق دارد ناشی می‌شود. علاوه بر این، نشان می‌دهد که هر چیزی که در ابتدا بسیار زیاد و بزرگ به نظر می‌رسد، در نهایت ممکن است به چیزی کم و کوچک تبدیل شود.
لوح را اول بشوید بی وقوف
آنگهی بر وی نویسد او حروف
هوش مصنوعی: ابتدا باید لوح را به خوبی پاک کرد و سپس بر روی آن نوشته‌های تازه را ثبت نمود.
خون کند دل را و اشک مستهان
بر نویسد بر وی اسرار آنگهان
هوش مصنوعی: دل را به شدت می‌فشارد و اشک، که نشانه‌ی تاثر است، بر روی آن اسرار و رازهای درون را نوشته و بیان می‌کند.
وقت شستن لوح را باید شناخت
که مر آن را دفتری خواهند ساخت
هوش مصنوعی: زمانی که می‌خواهی لوحی را بشویی، باید بدانی که این لوح در آینده به یک دفتر تبدیل خواهد شد.
چون اساس خانه‌ای می‌افکنند
اولین بنیاد را بر می‌کنند
هوش مصنوعی: وقتی که خانه‌ای بنا می‌شود، در ابتدا پایه و بنیاد کار را شروع می‌کنند.
گل بر آرند اول از قعر زمین
تا به آخر بر کشی ماء معین
هوش مصنوعی: گل را از عمق زمین بیرون می‌آورند تا به سطح برسد و در نهایت آب زلالی جاری شود.
از حجامت کودکان گریند زار
که نمی‌دانند ایشان سر کار
هوش مصنوعی: کودکان به طور ناگهانی و دلbroken شروع به گریه می‌کنند زیرا نمی‌دانند که در چه وضعیتی قرار دارند و چرا این اتفاق برایشان می‌افتد.
مرد خود زر می‌دهد حجام را
می‌نوازد نیش خون آشام را
هوش مصنوعی: مرد با پول خود به حجام کمک می‌کند و به آرامی به درد نیش خون‌آشام برخورد می‌کند.
می دود حمال زی بار گران
می‌رباید بار را از دیگران
هوش مصنوعی: یک بارکش زیر بار سنگین می‌دود و بار دیگران را هم می‌دزدد.
جنگ حمالان برای بار بین
این چنین است اجتهاد کاربین
هوش مصنوعی: این جنگ بین حمالان، برای حمل بار و کار کردن به همین شکل است که در آن تلاش و کوشش نقش اصلی را ایفا می‌کند.
چون گرانیها اساس راحتست
تلخها هم پیشوای نعمتست
هوش مصنوعی: سختی‌ها و چالش‌ها می‌توانند پایه‌های آسایش و راحتی باشند، و تلخی‌های زندگی در واقع می‌توانند مقدمه‌ای برای خوشی‌ها و نعمت‌ها به شمار آیند.
حفت الجنه بمکروهاتنا
حفت النیران من شهواتنا
هوش مصنوعی: بهشت با چیزهای ناخوشایند و سختی‌هایی که بایستی تحمل کنیم، احاطه شده است و جهنم نیز با خواسته‌ها و تمایلاتی که ما داریم، احاطه شده است.
تخم مایهٔ آتشت شاخ ترست
سوختهٔ آتش قرین کوثرست
هوش مصنوعی: تخم و مایهٔ آتش تو، ریشه‌ای تر و جوان‌تر است، و آنچه سوختهٔ آتش شده، در کنار نعمت‌های پر برکت قرار دارد.
هر که در زندان قرین محنتیست
آن جزای لقمه‌ای و شهوتیست
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندان سختی و مشکلاتی گرفتار است، این وضعیت نتیجه یک نیاز و خواسته‌ی گذرا و زودگذر است.
هر که در قصری قرین دولتیست
آن جزای کارزار و محنتیست
هوش مصنوعی: هر کس در زندگی‌اش به مقام و ثروتی دست یابد، باید بداند که این موفقیت و آرامش، حاصل تلاش‌های سخت و رنج‌هایی است که کشیده.
هر که را دیدی بزر و سیم فرد
دانک اندر کسب کردن صبر کرد
هوش مصنوعی: هر کسی را که می‌بینی بزرگ و ثروتمند است، بدان که او در کسب و کار و موفقیت خود صبوری و تلاش کرده است.
بی سبب بیند چو دیده شد گذار
تو که در حسی سبب را گوش دار
هوش مصنوعی: زمانی که تنها به تماشای تو می‌نگرم، بی‌دلیل احساس می‌کنم. وقتی که به تو نگاه می‌کنم، به یاد داشته باش که در دنیای حسی، هر چیزی دلیلی دارد.
آنک بیرون از طبایع جان اوست
منصب خرق سببها آن اوست
هوش مصنوعی: آنچه در خارج از طبیعت و ویژگی‌های انسانی است، جان و حقیقت اوست و مقام و جایگاهی که بر اساس خواسته‌های او قرار دارد، به او تعلق دارد.
بی سبب بیند نه از آب و گیا
چشم چشمهٔ معجزات انبیا
هوش مصنوعی: آنچه که در این بیت بیان شده، به این مفهوم اشاره دارد که انسان‌ها باید با دقت و عمق بیشتری به وقایع و نشانه‌های اطراف خود نگاه کنند. معجزات و نشانه‌های الهی که از طریق پیامبران به نمایش درآمده‌اند، از دلایل و علل معمولی برترند و به نوعی حکمت و معنای عمیق‌تری در پس آن‌ها نهفته است. در واقع، نمی‌توان این نشانه‌ها را تنها به صورت ظاهری و بی‌دلیل مشاهده کرد؛ بلکه باید به عمق آن‌ها پی برد و اهمیت آن‌ها را درک کرد.
این سبب همچون طبیب است و علیل
این سبب همچون چراغست و فتیل
هوش مصنوعی: این سبب مثل یک پزشک عمل می‌کند و فرد بیمار مثل لامپی است که برای روشن شدن نیاز به فتیله دارد.
شب چراغت را فتیل نو بتاب
پاک دان زینها چراغ آفتاب
هوش مصنوعی: در شب، چراغت را با فتیله‌ای تازه روشن کن و بدان که این چراغ در حقیقت تابشی پاک و روشن از آفتاب است.
رو تو کهگل ساز بهر سقف خان
سقف گردون را ز کهگل پاک دان
هوش مصنوعی: شما که به زیبایی منزلت افزوده‌اید، سقف آسمان را به مانند دفی از گل پاکیزه بدانید.
آه که چون دلدار ما غمسوز شد
خلوت شب در گذشت و روز شد
هوش مصنوعی: ای کاش دلبر ما به قدری غم‌انگیز شد که سکوت شب از بین رفت و صبح فرارسید.
جز به شب جلوه نباشد ماه را
جز به درد دل مجو دلخواه را
هوش مصنوعی: ماه تنها در شب خود را نشان می‌دهد و دلخواه را نمی‌توان جز با دلشکستگی جستجو کرد.
ترک عیسی کرده خر پروده‌ای
لاجرم چون خر برون پرده‌ای
هوش مصنوعی: با رها کردن مسیح و پیروی از خر، در واقع خود را به سطحی پایین‌تر برده‌ای و اکنون همچون حیوانی بی‌قیمت و کم‌ارزش ظاهر شده‌ای.
طالع عیسیست علم و معرفت
طالع خر نیست ای تو خر صفت
هوش مصنوعی: علم و معرفت همچون سرنوشتی است والا مثل عیسی، اما تو که به فهم و درک نرسیده‌ای، به هیچ وجه در سطح او نیستی.
نالهٔ خر بشنوی رحم آیدت
پس ندانی خر خری فرمایدت
هوش مصنوعی: اگر نالهٔ خری را بشنوی، دلت به حالش می‌سوزد، اما اگر بفهمی که آن خر، خود دستور می‌دهد که چگونه رفتار کند، آنگاه دیگر اعتماد نمی‌کنی.
رحم بر عیسی کن و بر خر مکن
طبع را بر عقل خود سرور مکن
هوش مصنوعی: به دیگران رحم کن و محبت نشان بده، اما به این معنا نیست که بخواهی خود را برتری ببخشی یا کنترل را از دست بدهی. عقل خود را به رهبری نرسان و در تصمیم‌گیری‌ها هوشمندانه عمل کن.
طبع را هِل تا بگرید زار زار
تو ازو بستان و وام جان گزار
هوش مصنوعی: خود را آزاد بگذار تا به شدت احساساتش را بروز دهد و از آن احساسات، انرژی و جان تازه‌ای برای خود بگیر.
سالها خر بنده بودی بس بود
زانک خربنده ز خر واپس بود
هوش مصنوعی: سال‌ها زندگی کردی و خدمت کردی، اما دیگر بس است، زیرا کسی که به اسب بارکش وابسته است، از خود جلوتر نمی‌تواند برود.
ز اخروهن مرادش نفس تست
کو به آخر باید و عقلت نخست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خواسته و آرزوی انسان در زندگی به نفس او مربوط می‌شود، و نفس انسان در پایان زندگی به مقصود نهایی خود می‌رسد. همچنین، عقل و تفکر انسان در آغاز زندگی شکل می‌گیرد و اهمیت دارد. بنابراین، انسان باید به رشد و پیشرفت عقل خود در ابتدای زندگی توجه کند تا به مراد خود در پایان برسد.
هم‌مزاج خر شدست این عقل پست
فکرش این که چون علف آرم به دست
هوش مصنوعی: این عقل بی‌ارزش و پست، مانند خر شده است که تنها به فکر علف و خوراک خود است و می‌خواهد آن را در دست بگیرد.
آن خر عیسی مزاج دل گرفت
در مقام عاقلان منزل گرفت
هوش مصنوعی: آن خر که رفتار عیسی‌وار دارد، در جایگاه فرزندان عقل و خرد ساکن شده است.
زانک غالب عقل بود و خر ضعیف
از سوار زفت گردد خر نحیف
هوش مصنوعی: زیرا عقل قوی‌تر از ضعف خر است، و وقتی سوار بر آن می‌نشیند، خر ضعیف می‌شود.
وز ضعیفی عقل تو ای خربها
این خر پژمرده گشتست اژدها
هوش مصنوعی: از ناتوانی و ضعف عقل تو، این خر پژمرده به مانند یک اژدها در آمده است.
گر ز عیسی گشته‌ای رنجوردل
هم ازو صحت رسد او را مهل
هوش مصنوعی: اگر از عیسی رنجیده‌ای، دل را آزار نده و بدان که از او سلامتی و آرامش به تو می‌رسد. پس به او فرصت بده.
چونی ای عیسی عیسی‌دم ز رنج
که نبود اندر جهان بی مار گنج
هوش مصنوعی: ای عیسی، تو چگونه‌ای؟ از درد و رنج بگو که در این دنیا گنجی بی‌زحمت و بدون مبارزه وجود ندارد.
چونی ای عیسی ز دیدار جهود
چونی ای یوسف ز مکار و حسود
هوش مصنوعی: چه حالتی داری ای عیسی از ملاقات یهودی‌ها؟ و چه احساسی داری ای یوسف از افراد مکار و حسود؟
تو شب و روز از پی این قوم غمر
چون شب و روزی مددبخشای عمر
هوش مصنوعی: تو شب و روز خود را صرف فکر کردن به این گروه می‌کنی، همان‌طور که شب و روز به انسان‌ها کمک می‌کند تا عمرشان را بگذرانند.
چونی از صفراییان بی‌هنر
چه هنر زاید ز صفرا درد سر
هوش مصنوعی: چگونه می‌توان از افرادی که هنری ندارند، انتظار هنری داشت؟ دردی که ناشی از صفراست، سرانجامی جز دردسر نخواهد داشت.
تو همان کن که کند خورشید شرق
با نفاق و حیله و دزدی و زرق
هوش مصنوعی: هر کاری که می‌کنی، مانند خورشید در شرق، با ترفندها و فریب‌ها و راه‌های نادرست باشد.
تو عسل ما سرکه در دنیا و دین
دفع این صفرا بود سرکنگبین
هوش مصنوعی: تو شیرینی و خوشی زندگی و دین مانند عسل است، اما برخی تلخی‌ها و مشکلات مانند سرکه وجود دارد که برای دفع این تلخی‌ها به داروی گرم و مطبوعی مثل سرکنگبین نیاز داریم.
سرکه افزودیم ما قوم زحیر
تو عسل بفزا کرم را وا مگیر
هوش مصنوعی: ما به جمع‌مان سرکه اضافه کردیم، اما تو به عسل خود بیفزای و مهربانی را از خود دور نکن.
این سزید از ما چنان آمد ز ما
ریگ اندر چشم چه فزاید عمی
هوش مصنوعی: این اتفاقی که برای ما افتاد، به دلیل خود ما بود. مثل این است که وقتی ریگی در چشم بیفتد، دیگر نمی‌تواند عمیق‌تر شود و اوضاع بدتر نمی‌شود.
آن سزد از تو ایا کحل عزیز
که بیابد از تو هر ناچیز چیز
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که شایسته است، ای کحل عزیز، که از تو هر چیز کوچکی نیز ارزشمند به نظر برسد. یعنی وجود تو به هر چیزی معنا و ارزش می‌بخشد.
ز آتش این ظالمانت دل کباب
از تو جمله اهد قومی بد خطاب
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ظلم‌ها و ستم‌های تو، چون کباب در آتش می‌سوزد و همه این درد و رنج به خاطر بدی و رفتار ناپسند جماعتی از توست.
کان عودی در تو گر آتش زنند
این جهان از عطر و ریحان آگنند
هوش مصنوعی: اگر در وجود تو آتش بزند، این دنیا پر از عطر و گل خواهد شد.
تو نه آن عودی کز آتش کم شود
تو نه آن روحی که اسیر غم شود
هوش مصنوعی: تو آن چنان نیستی که آتش بتواند تو را کم کند یا از بین ببرد، و نیز آنقدر ضعفی نداری که در دام غم و اندوه اسیر شوی.
عود سوزد کان عود از سوز دور
باد کی حمله برد بر اصل نور
هوش مصنوعی: چوب خوشبویی در آتش می‌سوزد، اما آیا ممکن است که این سوزش بر سر منبع نور تاثیری داشته باشد؟
ای ز تو مر آسمانها را صفا
ای جفای تو نکوتر از وفا
هوش مصنوعی: ای تو که سبب روشنی و زیبایی آسمان‌ها هستی، و بدی‌های تو بهتر از وفا و صداقت است.
زانک از عاقل جفایی گر رود
از وفای جاهلان آن به بود
هوش مصنوعی: اگر فرد عاقل از شخص نادان دوری کند، بهتر است تا اینکه به او وفا کند و به او نزدیک شود.
گفت پیغامبر عداوت از خرد
بهتر از مهری که از جاهل رسد
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود که دشمنی ناشی از آگاهی بهتر از دوستی‌ای است که از نادانی به وجود آید.

حاشیه ها

1392/08/13 02:11
امین کیخا

زه با فتحه نخست یعنی جنین پس زهدان را جای جنین هم می توان دانست و از همین زه با فتحه روی ز لغت زهک را هم داریم یعنی نطفه .

1392/08/13 05:11
امین کیخا

از ان جایی که مولانا را دوست دارم خواستم نگویم اما چون حقیقت را از مولانا بیشتر دوست دارم باید گفت حجامت و گرّایی در کودکان نادرست است و ستمی که برگرده کودکان نهاده شده است .

1392/08/13 06:11
امین کیخا

از ان جایی که مولانا را دوست دارم خواستم نگویم اما چون حقیقت را از مولانا بیشتر دوست دارم باید گفت حجامت و گرّایی در کودکان نادرست است و ستمی است که برگرده کودکان نهاده شده است .

1392/08/13 06:11
امین کیخا

عود می شود داربویه

1392/08/13 06:11
امین کیخا

مولانا برای جاهل گاهی کاغه را به کار می برد

1392/08/13 13:11
امین کیخا

با درود البته بدلیل اینکه ایرانی ها در نگاشتن عربی بسیار کارساز و نقش دار بوده اند بسیاری از از شکل های حروف بر اساس تغییرات واژگان فارسی می باشند مثلا د و ذ که در ألفبا مانند هم نگاشته شده اند در فارسی به هم بدل می شوند مثل خورشیذ و خورشید و باید و بایذ .

1392/08/13 13:11
امین کیخا

من رویهمرفته نگارش را گفتگوپذیر و مشکوک می دانم .

1392/08/13 14:11
امین کیخا

نخستین کوشش های عربی برای نگاشته شدن در دوره امویان بوده که شخصی صالح نام و از بندگان و اسرای سیستان بود به فرخ زادان گفت من دیوان را به عربی بر می گردانم ، و فرخ زادان گفت این شدنی نیست زیرا واژگان بسنده ندارد و خطی خوب نه ! و از صالح پرسید که بگو به عربی وید را چه می نویسی ؟ صالح گفت می نویسم أیضاً و ما اکنون وید را نمی دانیم و أیضاً را از بریم ! گفت دوسد ( دویست ) را چه می نویسی ؟ گفت میتین ! زادان گفت خدایت ریشه برکناد که ریشه فارسی برکندی ! بهر سو مردان شاه و زادان فرخ و دبیران که در صدر اسلام دیوان را به فارسی می نوشتند بر کنار شدند و گروهی دیگر با گرایش به عربی نویسی روی کار امدند و کلمات باب میل دبیران جدید فارس نوشته شد . و البته فارسی تا امروز که می نویسم شکوفاتر شده است و عربی نیز به تکامل رسیده است . ولی ماجرای نان خوردن همچنین باقی است !

1392/08/13 14:11
امین کیخا

البته منظورم نوشتن دیوان و دربار بوده است . وگر نه عربی شعر های از دیر باز داشته که به خط های دیگری نوشته می شده است .

1392/08/13 14:11
امین کیخا

میتین به فارسی پتک است و به عربی همان مئه که سد است و مئتین یعنی دوسد !

1395/02/16 08:05
علی نامیرا

گمان میکنم باید اینطور خواند:
«سرِّ خون و نطفه، حُسنِ آدمیست»
«نطفهٔ حسن» نادرست به نظر میرسد.

1395/03/09 16:06
بهلول

دوستان پارسی دوست همراهی کنید و از واژه معرب پارسی ( فارسی ) بهره نبریم

1395/10/01 10:01
محمد دهاقین

بیت زیر به این شکل درست است:
ز اخروهن مرادش نفس تست
کو به آخر باید و عقلت نخست
حدیث داریم که زنان باید در نماز پشت سر مردان بایستند : اخروهن من حیث اخروهن الله...
در اینجا مولانا می گوید هدف از این روایت که زنان باید در پس مردان بایستند ، منظورش نفس توست که باید عقب تر از عقل تو بایستد.لذا مصرع دوم به این شکل درست است.

1400/10/01 19:01
علی رضا

پادکست موجود در لینک زیر از آقای علی عرفانیان به من در فهمیدن این شعر خیلی کمک کرد. خواستم اون رو به اشتراک بذارم

پیوند به وبگاه بیرونی

1402/03/08 15:06
مسعود.ب.ب

با درود به بنیان گذار سایت و همه بزرگواران همراه، 

در بیت:

مایه خونابه و زردابه را 

جوش دادن از برای لابه را 

مایه هم برای خونابه و هم برای زردابه به کار برده شده و جوش دادن به معنی پیوند دادن است. با این توضیح که مایه خونابه در زن تخمک و مایه زردابه در مرد نطفه است معنی بیت چنین خواهد بود:

از پیوند (لقاح) تخمک زن و نطفه مرد موجودی ساخته شده که پیوسته در حال لابه و زاری و خواهش باشد.

البته در ابیات بعد باز به این معنی اشاره شده،آنجا که میگوید:

سر خون و نطفه حسن آدمی است 

سابق هر بیشی ای آخر کمی است. 

1403/10/27 09:12
بهرام خاراباف

آه که چون دلدارِ ما غم سوز شد  

خلوتِ شب درگذشت و روز شد

 

جز به شب ، جلوه نباشد ماه را  

جز به دردِ دل ، مجو دلخواه را

#مولوی

 

آه

دلداراست

درددل

         دلداردل