بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
علیرضا شاکری - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان به خوانش علیرضا شاکری
بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
یا برای فصل کردن آمدی
یا -> نی
---
پاسخ: در کتابهای درسی گویا با این روایت آمده (نی)، (یا) هم میتواند درست باشد، دوستان با منبع تطبیق دهند.
بیت 18 مصراع 2 "این خطا از صد صواب اولیترست" صحیح می باشد.
مصراع دوم بیت نوزدهم بدین صورت صحیح می باشد :
چه غم ار غواص را پاچیله نیست(به جای "ار" ،"از" نوشته شده است که اشتباه می باشد)
یا برای فصل کردن در بیت 2 تصحیح شود به نی برای فصل کردن آمدی . که نهی کننده هست
اولا در جواب میلاد باید بگم عذر میخوام میشه بگید کجای اشعار مولوی دست برده شده.؟؟ اگرم میبینید بعضی از کلمات فرق داره به خاطر ناشر و چاپ قدیم و جدید و مسائلی از همین باب هست و قسمت دوم صحبتتون چه ربطی داشت به این شعر.؟؟؟
گرانجان یعنی خسیس معنی سخت جان و فرتوت هم میدهد .
میلاد از میل به معنی گرز است و با میلاد یعنی تاریخ تولد و زاد روز پیوندی ندارد ، فردوسی ر شاهنامه از ان سود جسته است
طلاق دادن هلیدن است و هلش می شود طلاق
عرض که وارون گوهر است می شود تاور
یکی از حکمتهای الهی اینستکه هر کسی را که مقرب تر است بیشتر به غم و رنجش میافزاید تا عاشق حقیقی از عاشق مجازی تمیز داده شود. مانند طلای ناب که در آتش نورانی تر میشود ولی مس میسوزد.
بهمچنین نزد خودشناس حقیقی مدح وذم دیگران را جائی نیست. اگر لعل بدخشان را نادانی بدل بداند از مقام و رتبه او کاسته نمیشود.
لعل را گر مهر نبود باک نیست
عشق در دریای غم غمناک نیست
زمانی که همه تو را دیوانه بپندارند بدان که ایمانت کامل شده (امام علی علیه السلام).
-----
بر خلاف بعضی منتقدین به این داستان شگفت مولانا که به ترازوی عقل تکیه کرده اند و نادانی ظاهری شبان را ملامت کرده و خلاف دین می پندارند، جنون الهی است که معادل ایمان است .
درک این ایمان یا جنون الهی با عقل، ممکن نیست. به قول مولانا در دفتر اول مثنوی : «عقل در شرحش چو خر در گل بخفت».
مگر نه این است که در سوره کهف موسی( علیه السلام) این پیامبر اولوالعزم که 118 بار نامش در قرآن آمده در مقابل بنده ای از بندگان خدا که مفسران خضر(علیه السلام) می نامند، کم آورد و با عقل شریعت محورش آن سه کار خضر را منکر دانست؟
پس این حکایت، که خود مولانا همواره حکایت را ظرف معنی میداند، نیز صرف نظر از درستی یا نادرستی ، پند آموز است که :
ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب، خداست
سخن به درازا کشید . خلاصه این که :
سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
ملت عشق یا مذهب عشق؟؟؟
در نسخه اصلی کدام ست؟
چه خدای ناز و مهربونی
به نام خدا
جناب اقای علیمردانی سلام. انچه از ابیات مولوی بر می آید این است که خداوند ادبیات و تلقیات شبان را نابجا می داند، اما شور و حال و ارتباطی که با خداوند دارد را می ستاید. در طرق مقابل موسی ع را به خاطر صرف ایراد وارد کردن و تلاش برای اصلاح شبان تخطئه نمی نماید، بلکه به این سبب تخطئه می کند که روش و عملکرد ایشان، نه تنها بر آن شور و حال و ارتباط (اتصال) نیفزوده، که علی القاعده باید چنین می بود، بلکه آن را بالکل از بین برده است (انفصال). قاعدتا خداوند از پیامبری که خودش به او شریعت داده انتظار ندارد که شریعت مدار نباشد، و اصلا عقل شریعت مدار به خودی خودی خود چیز بدی نیست؛ حرف مولوی این است که اصلاح فال و حال هر دو با هم لازم است، و البته اصل حال است، و اگر اصلاح قال به تخریب حال می انجامد، باید دست نگه داشت.
داستان خضر و موسی ع هم اساسا بحثی دیگر می طلبد و با اینجا چندان قابل قیاس نیست.
آقای سید امیر
من که هرچه این شعر را می خوانم جایی نمی بینم که به تعبیر مولوی، خداوند ایراد وارد کردن موسی را تخطئه نکرده باشد. بلکه دقیقا به همین دلیل ایراد موسی وی را عتاب کرده است.
فکر می کنم در تعبیر مولوی خداوند کوچکترین خشمی از تعابیر شبان به خود نگرفته است مگر اینکه شما چنین خشمی را از سمت خدا احساس فرموده باشید!!
درود بر عزیزان ...
و هزاران درود بر روان پاک مولانا.
براستی که تمامی فریاد این شعر این است که برای رسیدن بخدا این همه قیل و قال لازم نیست.
بلی وضو و طهارت داشتن و نماز اول وقت خواندن و روزه و باقی قوانین اسلام و دیگر مذاهب قابل احترامند .... ولکن مهم نیت خالص است.
بسیارند هموطنان مؤمن ما که سالهاست , جایشان در صف اول نماز جماعت است و جماعتی حاجی صدایشان میزنند ,
ولکن هنوز معنای لم یلد و لم یولد را نمیدانند.
حقیر خود تحقیق نمودم و از هر صد نفر تقریبا هشتاد نفر اینچنیند.
آن هم در شهر قم که صدها مجتهد بر منابر علم فقه و شریعت بر مردم عامه می آموزند.
اگر نه روی دل اندر برابرت دارم
من این نماز را حساب نماز نشمارم..
وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو
نشسته روی به محراب و دل به بازارم....
ببخشید اگر با کم و کاست نوشتم .
حضور ذهن نداشتم . فکر کنم از خود جناب مولانا باشد.
آخر میگویند اگر والضالین را نکشید و یا ح را درست تلفظ نکنید و یا چه و چه و چه ....
نمازتان باطل است .
اگر فلان و هزاران اگر دیگر..
بخدا اینان خدا را نمیشناسند .
این چه بساطیست که من زبانم ایرانی است ,,
باید به زبان عربی با خالق خودم سخن بگویم آقا.....
ای فریاد از جاهلیت....
مگر خدا عرب است و زبان ما را نمیفهمد.
ای داد از نادانی.
خدا فطرت انسان را میبیند , نه طرز عبادتش را.
اصلا بقول مولانا میگوید..
من بندگان را خلق کردم تا بر آنان جودی کنم.
مگر خدا محتاج نماز و روزه ماست؟؟؟؟!!!
که اگر قضا شود ما را عذاب کند,,
و یا اگر سر وقت بخوانیم به ما جایزه دهد؟؟؟؟!!!
خدا مهربانی و انسانیت میخواهد.
اگر قرار باشد به نماز و روزه و قران کسی را به بهشت ببرند که شمر باید الان بالای بهشت نشسته باشد.
یا ابن ملجم یا فلان ......
به خدا سوگند که خدا فقط انسانیت و مهربانی میخواهد و بس.
درود بر مولانا که فصیح و بلیغ این مهم را در این چند بیت فریاد زده....
ولکن اکثر مردم نمیدانند.
حق جو و برقرار باشید.
در نسخه های کهنه و قدیمی بیت دوم مصراع دوم چنین آمده است:
نی برای فصل کردن آمدی
همچنان بیت دهم مصراع اول و دوم چنین آمده است:
ما بیرون را ننگریم و قال را
ما درون را بنکریم و حال را
بی باک گرامی،
خدا هم همان خداهای قدیم !
چنانکه آینده ، که همان آینده های قدیم،
یادشان به خیر!!
عاشقان را هر نفس سوزیدنیست
بر ده ویران خراج و عشر نیست
مصدر غیر متعارف "سوزیدن" به یادم آورد که روزی یک گزارشگر افغان برای فعل ماضی از مصدر سوختن واژه "سوختاندند" را به کار برد!
مگر دستور زبان یا گرامر افغان ها با ما فرق دارد؟!
من نگردم پاک از تسبیحشان
پاک هم ایشان شوند و در فشان
کمتر کسی است که خاطره تعظیم و تکریم تایلندی ها در سرزمین هزار معبد را فراموش کند.
معنا و مفهوم حقیقی این تعظیم چیست؟
ابراز کوچکی؟؟
البته که نه!
این گونه بزرگ می شوند!
از تسبیح خدا، خدا پاک نمی شود، ما پاک می شویم، چرا که بدینوسیله ما نشان می دهیم که ما پاکی را می فهمیم و می ستاییم.
از تعظیم ما به آدم ها ، آنها عظیم نمی شوند، ما بزرگ می شویم، چرا که بدینوسیله نشان می دهیم که ما بزرگی و کرامت انسان ها را می فهمیم و به آن احترام می گذاریم.
و اگر ما بزرگی را می فهمیم ما بزرگ هستیم!!
هر حرکتی که از ما سر بزند (سکون و سکوت هم جزء حرکات هستند) نخستین و قدرتمند ترین اثرش بر خود ما اعمال می شود، عجب نظام عادلانه ای دارد این جهان!
تحسین بر انگیز است!
موسیا آداب دانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند
Wow...
اگر این وحی نیست پس چیست؟
عاشقان را هر نفس سوزید، نیست
برده ویران خراج ( خراگ) و عشر نیست
به گمانم سوزید دوم کس امر از فعل سوختن است
میفرماید نیازی نیست به عاشقان هردم بگوییم بسوزید ،آنان خود در سوز وگداز پیوسته اند.
دو دیگر هم میهنان ، هم زبانان ما در کابلستان و بلخ و بامیان ......گاه فعلهارا به شیوه کهن به کار میبرند.
با پوزش
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
میشود برون و درون را دید ، نگریست
زبان و روان را گمان نمی برم.
و گر سوزیدن را بپسندیم؛
عاشقان را هر نفس سوزیدنی است
هر دم گونه ای از سوختن، سوزیدن
سوخته دلی، سوخته جانی ....
بیا سوته دلان گرد هم آییم.
بلی
دومی منطقی تر است جانم.
با سلام. در مصراع دوم بیت دوم به جای یا باید از نی استفاده کنیم
استاد شهرام ناظری در آلبوم موسی و شبان این ابیات رو به زیبایی اجرا کردن
عاشق این بخش غامض اشم :
من نکردم امر تا سودی کنم
بلک تا بر بندگان جودی کنم
هندوان را اصطلاح هند مدح
سندیان را اصطلاح سند مدح
با سلام و عرض ادب، بخش 35 و 36 و 37 به داستان اخلاص اشاره دارد که مولانا به زیبایی هر چه تمامتر بیان میدارد و گمان نمیرود در مورد اخلاص بتوان داستانی بهتر ازین در جایی پیدا کرد
قصیده شماره 7 سعدی بیت 7
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
منبع قصیده خود گنجور میباشد.
چه غم ار غواص را پاچیله نیست، درست تر بنظر میرسه
شما نوشته آید: چه غم از غواص را پاچیله نیست
لطفاً اصلاح کنید
مولوی خیلی از داستانها را از خودش اختراع کرده و واقعیت خارجی ندارند
علامه جعفری هم در شرح مثنوی به این نکته تصریح نموده.
و همین اعجاز کلام است که در اختیار همگان قرار دارد
هوالجَواد
از جمله اسم های خداوند ( الجواد) است . یعنی بسیار انعام و احسان کننده و حق تعالی فیاض مطلق و متصف به صفت جود واحسان ورحمت غیر متناهی است ودائم الفضل وقدیم الاحسان است وبخل در ساحت کبریایی او راهی ندارد.
من نکردم امر تا سودی کنم
بلک تا بر بندگان جودی کنم
با تشکر از دست اندر کاران محترم سایت ارزشمند ganioor.
این شعر حقیقتا بدین علت بسیار مشهور است که اصل جهان بینی مولانا را به ساده ترین و واضح ترین شکل بیان میکند. مولانا وظیفه اولیای اللهی را نه ترویج دیانت و شریعت، نه بنیان نهادن حکومت ها براساس دین و برقرار کردن یک روش خدا پرستی خاص و واحد بلکه یرعکس آن اساسا آزاد کردن انسان از قید و بند های دینی و غیر دینی که به فساد و ریا و ظاهرسازی میانجامد و آشنا کردن انسان به مفهوم عشق و وارستگی میداند. در این شعر که موسی در دام ظاهر افتاده و حقیقت عشق را نه تنها نمیبیند که از آن خشمگین نیز میشود مورد سرزنش خدا قرار میگیرد. موسی پس از پشیمانی توبه میکند. مولانا در سطر به سطر اشعار این معنا را پی میگیرد که عشق با هر شکلی مسیر مطلوب به خدا برای آدمیست و تظاهر و تدین و شریعت هر جا نافی این عشق شد آن را نکوهش میکند مانند همین شعر.
بیت نوزدهم بجای ( از) باید ( ار) باشد....غواص اگر پاچیله هم نداشته باشد مشکلی نیست...باز میتواند شنا کند....
معادل این بیت را در غزلیات شمس دارد غزل شماره 38 بیت 8.
گر خطا گوید، وُرا خاطی مگو
گر بوَد پُر خون شهید، او را مشو
خون، شهیدان را ز آب اَولیٰ تَرَست
این خطا، از صد صَواب اَولیٰ ترست
موسی، اگر چوپان خطا می گوید به او خاطی(خطاکار) نگو، اگر بدن شهید پر از خون است لازم نیست او را شستشو دهی. خون شهیدان در مقابل آب مقام بالاتری دارد (لذا لازم نیست با آب، خون را کنار بزنی) این خطای شبان هم که اخلاص و عشق به خدا در آن موج می زند هم از صد تا کار درست که در آن اخلاص و عشق نیست بهتر است.
این ابیات هم می خواهد مقام اخلاص و عشق را بیان کند هم این که برای درست کردن خطا باید ابتدا از روشهای محبت آمیز شروع کرد بلافاصله او را خطاکار خطاب نکنی بعضی آدمها روش درست را نمی دانند و اگر با خوبی به آن ها گفته شود با آغوش باز می پذیرند.
بهتر است این بیت به شرح ذیل و با علامت سکون نوشته شود
من نکردم پاک،از تسبیحشان
پاک هم ایشان شوند و درفشان
سلام
معنی بیت
تا میتوانی باعث جدایی و فراق مباش که ناپسند ترین چیزدر پیش خداوند طلاق است .(ظاهرا حدیث است )
شاد باشید