برگردان به زبان ساده
بر لب جو بوده دیواری بلند
بر سر دیوار تشنهٔ دردمند
هوش مصنوعی: در کنار جوی آبی دیواری بلند وجود دارد و در بالای آن، دردی عمیق و بیپایی وجود دارد که به شدت تشنه است.
مانعش از آب آن دیوار بود
از پی آب او چو ماهی زار بود
هوش مصنوعی: مانع آن دیوار، آب را از رسیدن به ماهی باز میدارد. به همین خاطر، ماهی در حسرت و ناراحتی به سر میبرد.
ناگهان انداخت او خشتی در آب
بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
هوش مصنوعی: یکباره او تیری به آب پرتاب کرد و صدای آب در گوشش پیچید، گویی ندایی به او میرسید.
چون خطاب یار شیرین لذیذ
مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ
هوش مصنوعی: وقتی که صحبتهای محبوبم شیرین و دلپذیر بود، صدای آبش هم مانند شرابی خوشگوار و مستکننده عمل کرد.
از صفای بانگ آب آن ممتحن
گشت خشتانداز از آنجا خشتکن
هوش مصنوعی: صدای دلنشین آب باعث شد تا شخصی که در آنجا است، تصمیم بگیرد که به ساخت و ساز بپردازد و گل و خاک را به خشت تبدیل کند.
آب میزد بانگ یعنی هی ترا
فایده چه زین زدن خشتی مرا
هوش مصنوعی: آب به صدا درآمد و گفت: چه فایدهای دارد که من تو را به این شدت مورد ضربه قرار دهم، وقتی که تو همچنان پابرجا هستی؟
تشنه گفت آبا مرا دو فایدهست
من ازین صنعت ندارم هیچ دست
هوش مصنوعی: شخصی که تشنه است میگوید: من از این کار دو چیز به دست میآورم، اما در واقع هیچ بهرهای از آن نمیبرم.
فایدهٔ اول سماع بانگ آب
کو بود مر تشنگان را چون رباب
هوش مصنوعی: صدای آب برای تشنگان مثل نواختن یک ساز زیباست؛ آنها را به سمت خود جذب میکند و باعث آرامششان میشود.
بانگ او چون بانگ اسرافیل شد
مرده را زین زندگی تحویل شد
هوش مصنوعی: صدای او مانند صدای اسرافیل است و انسان مرده را از این زندگی به زندگی دیگری میبرد.
یا چو بانگ رعد ایام بهار
باغ مییابد ازو چندین نگار
هوش مصنوعی: در زمان بهار، باغ پر از زیبایی و جلوههای دلانگیز میشود، همانطور که صدای رعد در آسمان به گوش میرسد.
یا چو بر درویش ایام زکات
یا چو بر محبوس پیغام نجات
هوش مصنوعی: یا مانند زمانی که به درویش زکات میدهند، یا مانند پیامی که به زندانی برای نجاتش فرستاده میشود.
چون دم رحمان بود کان از یمن
میرسد سوی محمد بی دهن
هوش مصنوعی: وقتی که نفس رحمت الهی به سمت محمد میآید، بدون هیچ گفتگویی و به طور مستقیم تأثیر خود را میگذارد.
یا چو بوی احمد مرسل بود
کان به عاصی در شفاعت میرسد
هوش مصنوعی: این جمله اشاره دارد به این که همچون بوی پیامبر اسلام، فرد خطاکار نیز میتواند در اثر شفاعت به رحمت و بخشش الهی دست یابد. در واقع، با استناد به مقام و جایگاه والای پیامبر، امیدی به بخشش برای کسانی که مرتکب گناه شدهاند وجود دارد.
یا چو بوی یوسف خوب لطیف
میزند بر جان یعقوب نحیف
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، همانند بوی خوش یوسف که بر جان یعقوب تأثیر میگذارد، احساسی لطیف و دلنشین به فردی ضعیف و آسیبپذیر دست میدهد.
فایدهٔ دیگر که هر خشتی کزین
بر کنم آیم سوی ماء معین
هوش مصنوعی: هر بار که از اینجا برمیخیزم، به سوی آب زلال و روشن میروم.
کز کمی خشت دیوار بلند
پستتر گردد به هر دفعه که کند
هوش مصنوعی: هر بار که دیواری کوتاهتر از مقدار لازم ساخته شود، باعث میشود که آن دیوار در بلندای خود ضعیفتر و ناپایدارتر شود.
پستی دیوار قربی میشود
فصل او درمان وصلی میبود
هوش مصنوعی: دیوار غربی به تدریج کوتاه میشود و فصل او به درمان وصل میشود.
سجده آمد کندن خشت لزب
موجب قربی که واسجد واقترب
هوش مصنوعی: سجده در واقع نشانهای از نزدیکی و ارتباط بیشتر با خداوند است. وقتی انسان با خضوع و تواضع به سجده میرود، از موانع و خودخواهیها فاصله میگیرد و به خدا نزدیکتر میشود. این عمل باعث میشود که انسان در مسیر قرب الهی قرار گیرد و ارتباط عمیقتری با پروردگارش برقرار کند.
تا که این دیوار، عالیگردنست
مانع این سر فرود آوردنست
هوش مصنوعی: این دیوار که به شکل بلندی ساخته شده است، مانع از آن میشود که سر پایین بیفتد و تسلیم شود.
سجده نتوان کرد بر آب حیات
تا نیابم زین تن خاکی نجات
هوش مصنوعی: نمیتوانم در مقابل آب حیات سجده کنم، تا زمانی که از این بدن خاکی رهایی نیابم.
بر سر دیوار هر کو تشنهتر
زودتر بر میکند خشت و مدر
هوش مصنوعی: هر کس که بیشتر تشنه باشد، زودتر به دیوار میزند و سنگ میگذارد.
هر که عاشقتر بود بر بانگ آب
او کلوخ زفتتر کند از حجاب
هوش مصنوعی: هرکسی که عاشقتر باشد، بر ندای آب با شدت و عمق بیشتری واکنش نشان میدهد و از موانع و حجابهایی که دورش را گرفتهاند، قویتر و محکمتر عبور میکند.
او ز بانگ آب پُر مَی تا عُنُق
نشنود بیگانه جز بانگ بُلُق
هوش مصنوعی: زمانی که صدای آب به قدری زیاد است که تنها کسی که به آن عادت دارد میتواند آن را بشنود، دیگران فقط صدای شبپرنده را میشنوند.
ای خنک آن را که او ایام پیش
مغتنم دارد گزارد وام خویش
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که فرصتهای گذشته را غنیمت شمارد و دین و بدهیاش را ادا کند.
اندر آن ایام کش قدرت بود
صحت و زور دل و قوت بود
هوش مصنوعی: در آن زمان، قدرت و سلامت و نیرو و استقامت دل وجود داشت.
وان جوانی همچو باغ سبز و تر
میرساند بی دریغی بار و بر
هوش مصنوعی: این جوان مانند یک باغ سرسبز و پربار است و بدون هیچ کم و کاستی میوه و ثمر میدهد.
چشمههای قوت و شهوت روان
سبز میگردد زمین تن بدان
هوش مصنوعی: چشمههای نیروی زندگی و خواستههای شهوانی همچون جریانی از آب به زمین جسم انسان، تازگی و سرسبزی میبخشند.
خانهٔ معمور و سقفش بس بلند
معتدل ارکان و بی تخلیط و بند
هوش مصنوعی: خانهای که همیشه پر از زندگی است و سقفش خیلی بلند و مناسب است، پایههای محکم و درست دارد و هیچ چیزی در آن به هم ریخته و نامنظم نیست.
پیش از آن کایام پیری در رسد
گردنت بندد به حبل من مسد
هوش مصنوعی: قبل از اینکه پیری به سراغت بیاید، گردنت را به دامن من بیاویز.
خاک شوره گردد و ریزان و سست
هرگز از شوره نبات خوش نرست
هوش مصنوعی: اگر خاک شور و نامناسب باشد، هرگز نمیتواند نبات خوبی را پرورش دهد و همیشه ضعیف و ناپایدار خواهد ماند.
آب زور و آب شهوت منقطع
او ز خویش و دیگران نا منتفع
هوش مصنوعی: قدرت و غریزه جنسی من به یکباره از خود و دیگران جدا میشود و از آن هیچ سودی نمیبرم.
ابروان چون پالدُم زیر آمده
چشم را نم آمده تاری شده
هوش مصنوعی: ابروهای او مانند کمان پایین آمده و چشمانش غمگین و تار شده است.
از تشنج رو چو پشت سوسمار
رفته نطق و طعم و دندانها ز کار
هوش مصنوعی: از شدت عصبانیت و تنش، مانند پوست سوسمار، توان بیان و حس چشایی و حتی دندانها از کار افتادهاند.
روز بیگه، لاشه لنگ و ره دراز
کارگه ویران عمل رفته ز ساز
هوش مصنوعی: روز بیکار، بدن خسته و راه طولانی، در کارگاهی که ویران شده، تلاش برای بازسازی نتیجهای نداشته است.
بیخهای خوی بد محکم شده
قوت بر کندن آن کم شده
هوش مصنوعی: ریشههای بدی که در وجود انسان کاشته شده، بهقدری محکم شدهاند که هرچه تلاش کنیم تا آنها را از بین ببریم، کار سختتر و دشوارتر میشود.
حاشیه ها
1391/05/21 06:08
علی اصغر رضایی
آب نماد خداوند
تشنه نماد انسان خاکی
خشت و دیوار نماد تعلقات دنیوی است
درود بر مولانا
آب نماد کمال
تشنه نماد انسان جستحو گر و طالب کمال
خشت و دیوار نماد موانع و تعلقات دنیوی است
درود بر مولانا
رباب از طریق ایران و کشورهای عربی به غرب راه یافته و با تغیراتی بصورت ویولن درآمده است
قرب در اینجا نه به معنی اصلی خود که نزدیکی است به کار رفته بلکه به معنی صوفیانه خود که زوال حس و اضمحلال نفس است آمده است
کاربرد آهنگین و آوایی بلق در کنار عنق ( گردن) واقعا هنرمندانه است
گویا تشنج به معنی چروک موست آمده است
با پوزش در دیدگاه قبلی چروک پوست صحیح است و نه چروک موست!
چرا در تقطیع بیت اول این مثنوی با بیت های بعدی تفاوتی می بینیم؟؟
بیت اول در رکن اول،هجای دوم،دو هجای کوتاه اما در بیت های بعد این طور نیست؟؟؟
حکایت تشنه ای که از روی دیوار خشت می انداخت در آب
بر لب جو بود دیواری بلند
بر سر دیوار تشنه دردمند
مانعش از آب آن دیوار بود
از پی آب او چو ماهی زار بود
ناگهان انداخت او خشتی در آب
بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
عاشق آب از روی دیوار خشت در جوی می انداخت و از صدای آب مست می شد
آب می زد بانگ یعنی هی تو را
فایده چه زین زدن خشتی مرا
آب با موسیقی خود به او می گفت فایده این سنگ انداختن چیست؟!
و او پاسخ می داد دو فایده دارد:
یکی شنیدن موسیقی آب که برای تشنگان چون صدای ساز است و دوم با برداشتن هر خشت دیوار کوتاه تر می شود و به آب نزدیکتر می شوم.
تا که این دیوار عالی گردن است
مانع این سر فرود آوردن است
بر سر دیوار هر کو تشنه تر
زودتر می کند خشت و مدر
سجده نتوان کرد بر آب حیات
تا نیابم زین تن خاکی نجات1211
مولانا از این تمثیل پر می کشد به دیوار بلند خویشتن که برای رسیدن به آب جاودانگی باید آن را خشت خشت کند و به زندگانی حقیقی دست پیدا کرد.
هر که عاشق تر بود بر بانگ آب
او کلوخ زفت تر کند از حجاب
کسی که شوق بیشتری به وصول دارد دیوار بلند خودی را سریعتر ویران می کند.
بیخ های خوی بد محکم شده
قوت بر کندن آن کم شده
آنچه مانع دیدار آدمی با آب حیات است دیوار های محکم خوی های ناپسندی چون خودخواهی است.
آرامش و پرواز روح(کانال و وبلاگ)
arameshsahafian@
چون دم رحمان بود کان از یمن / میرسد سوی محمد بی دهن
یا چو بوی احمد مرسل بود / کان به عاصی در شفاعت میرسد
در این دو بیت واژه احمد از ریشه حمد به معنی ستوده تر لقبی برای حضرت موسی روح القدس است و واژهی محمد از ریشه حمد به معنی ستایش شده لقبی برای حضرت مسیح رسول الله است و مسیح رسول الله ممسوح به یمن و برکت ، نور زمین و آسمانها و خدای حقیقی از آفریدگار و صورت و پیکری از اوست یعنی هر زمان که ما او را ببینیم ، خدا را دیده ایم و بوی خدا با مسیح شایسته ستایش به ما می رسد
با عرض سلام و ادب.
در مورد این بیت:
چون دم رحمان بود کان از یمن/می رسد سوی محمد بی دهن
بویی که از جانب یمن به مشام حضرت میرسد بوی آویس قرنی هست همانطور که از این شعر پیداست:
گـفت بــوی بو العـجـب آمـد بـه من
همـچنان که مـر نبی را از یـمـن
کـه مـحـمـــد گـفت بر دسـت صــبا
از یـمـن می آیـدم بــوی خـــدا
بــوی رامـین می رسـد از جـان ویـس
بوی یزدان می رسد هم از اویس
چون اویس از خویش،فانی گشته بود
آن زمـیـنی،آســمانی گشته بـود...
یا حق
در پاسخ به اقای محمد گرانقدر : اگر حرف آخر کلمات کسره داشته باشد ، می توان هجای کوتاه کسره دار را کمی بلندتر کشید و آنرا یک هجای بلند در نظر گرفت. این قاعده بسیار در شعر کاربرد دارد.
پس در بیت نخست " بر لبِ جو "
می شود :
"بلند - کوتاه - بلند - بلند" = "فاعلاتن"